تربیت و مربیان تربیتی / آیت‌الله‌العظمی مجتبی تهرانی ـ بخش پنجم

1393/12/9 ۰۹:۰۶

تربیت و مربیان تربیتی / آیت‌الله‌العظمی مجتبی تهرانی ـ بخش پنجم

در روایتی از امام علی(ع) است: «من أجهد نفسهُ فی إصلاحها سعد:۱ اگر کسی بکوشد که نفسش را اصلاح کند، سعادتمند می‏شود.» اصلاح نفس یعنی تربیت و تأدیب نفس به آداب الهی. حضرت در روایت دیگری می‏فرماید: «من أهمل نفسهُ فی لذّاتها شقی:۲ کسی که نفسش (یعنی شهوت و غضبش) را در لذات رها کند، بدبخت می‌شود.»

 

در روایتی از امام علی(ع) است: «من أجهد نفسهُ فی إصلاحها سعد:۱ اگر کسی بکوشد که نفسش را اصلاح کند، سعادتمند می‏شود.» اصلاح نفس یعنی تربیت و تأدیب نفس به آداب الهی. حضرت در روایت دیگری می‏فرماید: «من أهمل نفسهُ فی لذّاتها شقی:۲ کسی که نفسش (یعنی شهوت و غضبش) را در لذات رها کند، بدبخت می‌شود.»

مراد از تأدیب نفس که این همه در آیات و روایات آمده، این است که از امر خدا اطاعت کند: «من تأدّب بآداب الله عزّوجل، أدّاهُ إلى الفلاح الدّائم:۳ هر که خود را به آداب الهی تربیت ‏کند، به رستگاری ابدی می‏رساند.» وقتی که نفس تربیت شد، یعنی به آداب الهی مؤدّب شد، هیچ چیز نزد خدا بر روی زمین برتر از او نیست. در مکتب ما از نظر ارزشی، نفوسی که خود را به آداب الهی تربیت کرده‌اند، نزد خدا از همه با کرامت‏تر هستند. از علی(ع) روایت شده: «لیس على وجه الأرض أکرمُ على الله سُبحانهُ من النّفس المُطیعه لأمره:۴ در پهنه زمین نزد خداوند، کسی باارزشتر از آن نفسی نیست که مطیع امر خدا باشد.»

آیه شریفه می‏گوید: انسان باتقوا کریم‏ترین آدم نزد خداست: «إنّ أکرمکُم عند الله أتقاکُم‏».۵ تقوا هم از اطاعت امر الهی به ‏وجود می‏آید. یعنی نفسی که در سه بُعد «وهمی، شهوی و غضبی»‏اش، در محدوده امر خدا عمل کند، باتقواست و مطیع امر الهی است؛ کسی که بر اساس شهوت و غضبش، کاری نکند که مخالف امر خدا باشد.

 

معنای تریبت

تربیت یعنی «روش گفتاری و رفتاری به دیگران دادن». که این هم مربوط به عمل است. رفتار و گفتار، هر دو عمل است. همین حرفهایی که من می‏زنم، عمل است. تأدیب چیست؟ این است که انسان مقیّد باشد بر طبق دستور خدا عمل کند. این هم اطاعت امر الهی است.

انبیا و اولیا روی اصلاح عمل تکیه کردند و انسان را به عمل به دستورات الهی ترغیب کردند و انسان را از محرّمات (چیزهایی که مغبوض خداست)، نهی کردند. هم فعل و هم ترک، در هر دو اطاعت مطرح است. همه بحث اطاعت، از عمل خارجی سر درمی‌آورد که گاهی از آن به «تربیت اعضا و جوارح» تعبیر می‌کنند.

یک ‏وقت می‌گوییم: تربیت عقل، تربیت قلب، تربیت نفس؛ اما یک ‏وقت می‌گوییم: تربیت اعضا و جوارح. می‌گوییم: گوشت را، چشمت را، زبانت را، دست و پایت را تربیت کن؛ یعنی اعضا و جوارحت را به روش رفتاری و گفتاری بر طبق امر الهی مؤدّب کن و اینها را در وادی اطاعت امر الهی قرار بده. هسته مرکزی تربیت انسان، این است که اعمالش را سرخود انجام ندهد و رضای خداوند را در نظر بگیرد.

 

صورت ظاهری و ملکوتی

اهل معرفت می‌گویند: انسان یک صورت «مُلکی ظاهری» دارد و یک صورت «ملکوتی غیبی». اولی، همین ظاهر است که همدیگر را می‌بینیم و با تولّد و رشد بر اساس وراثت شکل می‏گیرد، مثلاً من که خودم را از نظر ظاهری این‌گونه نساختم، خدا مرا ساخته است؛ اما سازندة «صورت ملکوتی غیبی» ما که دیده نمی‌شود، خود ما هستیم؛ برخلاف صورت مُلکی ظاهریمان که ما سازنده آن نیستیم. صورت غیبی را با ابزار مادّی نمی‌سازند. عمده چیزی که سرنوشت انسان، در عوالم بعد از دنیا به آن بستگی دارد، همین صورت است، چه در برزخ و چه در قیامت و ما با اعمالمان آن را می‌سازیم.

وقتی من عملی را انجام می‌دهم، این کار بر روحم نقش می‌بندد که ابتدا نقشی گذراست؛ اما وقتی آن عمل را تکرار می‌کنم، برایم تبدیل به ملکه می‌شود و من با آن ملکه، صورت باطنم را می‌سازم. اگر کاری را یک بار انجام دهم، یادم می‌رود؛ اما کسی که حرفه‌اش این است که هر روز این کار را انجام دهد، چه ‏بسا در خواب هم آن را انجام می‌دهد. چون این عمل برایش ملکه شده است. ما صورت غیبی و باطنی‌مان را با ملکات‌مان می‌سازیم.

 

حشر با صورت باطنی

حشر و نشر ما در عوالم دیگر، با همان صورت غیبی و باطنی است که خود ساخته‏ایم، نه با این صورت ظاهری که داریم. اینجاست که می‏گویند: اگر عملی بر اساس شهوت بی‌بند و بار بود، آن صورت حیوانی که برای باطنم می‌سازم، مثلاً خوک می‏شود که در بین حیوانات مظهر شهوت است. غضب را به‏ کار می‌گیرم و با آن ملکه درست می‌کنم، ملکه‌اش صورت درندگی است: شیر باشد یا پلنگ. اگر کسی خُدعه و نیرنگ را تکرار کند که مربوط به وهم است و این ملکه‌اش شود، صورت ملکوتی او، صورت شیطان است. شیطان، مجسمه خدعه و نیرنگ است. عمل منعکس می‌شود و تکرار عمل، ملکه‏ساز است و ملکه، صورت باطنی من را می‌سازد.

در یک روایت، مسأله ترکیب ملکات در ساختن صورت باطنی و غیبی انسان مطرح شده است که اگر هم شهوت و هم غضب برای انسان ملکه شده باشد، صورتش چطور می‌شود؟ اگر وهم نیز با اینها ملکه شده باشد که مربوط به مسأله شیطنت است، فرد چه صورتی پیدا می‏کند؟ یعنی وقتی اینها با هم جمع شود، انسان به چه شکلی در می‌آید؟ این ملکات منشأ آن می‌شود که صورت ملکوتی انسان، شکل عجیبی پیدا کند؛ لذا در روایتی آمده که پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «یحشر بعض الناس علی صور تحسن عنده القرده و الخنازیر:۶ بعضی از مردم به صورتی محشور می‌شوند که صورت میمون و خوک پیش آنها زیباست!» این برای همان ملکات است.

 

معنای ادب ظاهر

ملکات به ‏وسیله اعمال ساخته می‌شوند. مسأله مربوط به این است که انسان خودش را تربیت کند. اول ادب ظاهر مطرح است. ادب ظاهر یعنی محدود کردن عمل به آنچه رضای خدا در اوست. فرد فقط سراغ حلال و حرام می‌رود. عمل حرام انجام ندهد. اگر شهوت بی‌بند و بار باشد، خوک است. غضب بی‌بند و بار باشد، گرگ است. حقّه‌بازی و کلک ملکه‌ شود، شیطان است. اینکه انبیا و اولیا نفس را هدف‌گیری کردند، نفس به معنای قوای سه‏گانه (وهم، شهوت و غضب)، به این جهت بود که می‌خواستند کسانی که در این دنیا صورت انسان دارند، در برزخ و قیامت صورتشان عوض نشود.

ما سازندة صورت باطن خود هستیم. صورت ظاهرمان را خودمان نمی‌سازیم، اما صورت باطن‌مان را خودمان می‌سازیم و جا دارد که در قیامت، بر طبق صورت باطن ما با ما رفتار کنند. تا حالا شده است در منزلتان یک حیوان کثیف متعفّن بیاید و شما به او احترام بگذارید و به اتاق مهمان‌خانه ببرید و از او پذیرایی کنید؟ از این ساده‏تر: اگر کسی به شکل حمار بیاید، با او چطور رفتار می‏کنید؟ برای حمار طویله درست می‌کنید. غذای حیوان مخصوص است و جایش هم مخصوص است. در نشئات دیگر هم هر طور که خودمان را ساخته باشیم، بر طبق آن با ما عمل می‌کنند.

نمی‌شود کسی در این دنیا هر جنایت و کار زشتی را انجام دهد، بعد در قیامت از صدرنشینان بهشت باشد! اهل معرفت می‌گویند: تو سازندة صورت باطنی غیبی‌ات هستی. وقتی ‏که از این دنیا رفتی، این صورت ظاهری می‌ماند و آن صورت غیبی باطنی، در برزخ و قیامت نمایان می‌شود.

 

اقسام ادب

این ادب، ظاهری بود که گفتیم؛ اما: «الادبُ ادبان: ادب السرّ و ادب العلانیه. فادب السرّ، طهاره القلوب و ادب العلانیه، حفظ الجوارح من الذنوب». ما دو نوع ادب داریم: ادب باطن و ادب ظاهر. اهل معرفت ادب باطن را «طهارت قلوب» (پاکی دل) می‌دانند و ادب ظاهر را «حفظ الجوارح من الذنوب»؛ یعنی حفظ اعضا و جوارح از گناهان. بعثت پیغمبر اکرم(ص) بر روی همین محور بود. می‌فرمود: من می‌خواهم شماها را از وادی حیوانیت و شیطنت بیرون بیاورم! شما می‌میرید، برزخ دارید، قیامت دارید، آنجا به صورت حیوانات و درندگان و شیطان و… درنیایید! حتی این تعبیر هم از ایشان صادر شد که معروف است: «إنّما بُعثتُ لأُتمّم مکارم الأخلاق»؛۷ من برای تعالی مکارم اخلاق آمده‏ام. مکارم‌الاخلاق هم مربوط به اعمال است.

اما آیا این حرکت، ثمره‏ای به‏ طور غالب در آن جامعه داشت؟ نه، گروهی بودند که دست‌پروردة پیغمبر(ص) بودند. در مقابل، کسانی بودند که نمی‏توانم بگویم صورت غیبی‌شان در برزخ و قیامت، مثل گرگ، پلنگ، شیر و دیگر درنده‏ها باشد، بلکه خیلی بدتر از اینهاست. آدم واقعاً تعجب می‌کند که پیغمبر اکرم(ص) این همه زحمت کشید، آخرش اینها چه درآمدند!

 

پی‌نوشتها:

۱٫ غررالحکم، ص۲۳۷

۲٫ غررالحکم، ص۳۰۵

۳٫ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۱۴

۴٫ مستدرک‌الوسائل، ج۱۱، ص۲۵۹

۵٫ سوره مبارکه حجرات، آیه۱۳

۶٫ مستدرک‌الوسائل، ج۱۱، ص۱۸۷

۷٫ بحارالانوار، ج۳۰، ص۳۴۹

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: