1393/12/6 ۰۹:۵۴
با پیوستن به ابراهیم ادهم، طریقت صفویه از طریقت شیخ صفیالدین و سهروردیه و تصوف پیشین آذربایجان فاصله گرفت و به طریقتی رمزی و عمیق و فراگیر تبدیل شد که بسیاری از آیینهای کهن کردهای ایزدی را در پشت صحنه خویش، نگاهبان بوده است. از سوی دیگر ابراهیم ادهم در داستانهای عامیانه (فولکلوریک) کُردی جایگاه ویژهای دارد. حکایت معروف زنبیلفروش کُرد در اصل ریشه در حکایاتی دارد که در مقامات ابراهیم ادهم آمده است. استاد دکتر ابوطالب میرعابدینی که در تحقیقات خود به این تطبیق و ریشه واحد دست یافتهاند، در ارائه و تلخیص داستان زنبیلفروش کُرد آوردهاند:
حکایت زنبیلفروش
«زنبیلفروشی حاکم بود. روزی سوار به شکار رفت. در راه به گروهی برخورد و متوجه شد که همه سراسیمهاند. پرسید چه خبر است؟ جواب دادند که مردی مرده است. حاکم گفت: «بروم و ببینم مرده را چطور دفن میکنند؟ قبر چیست؟» پس به گورستان رفت. دید که مردی را دفن میکنند. حاکم از ملا میپرسد: «وقتی رعیتی که میمیرد این طور دفن میکنید، آیا مرا که حاکم هستم بمیرم همین طور دفن میکنید؟» ملا جواب داد: «آیا پدرت مانده است؟ عاقبت تو هم مانند همه خواهی مُرد. جای این رعیت که مالیات داده و بیگاری کشیده است، به مراتب از جای تو بهتر خواهد بود.» حاکم گفت: «موقعی که مُردم، از لحاف و تشکی در گورم نمیتوانم استفاده کنم؟» ملا پاسخ داد: «قربان، بعد از مرگ هیچ بساطی در کار نخواهی داشت.» حاکم گفت: برگردیم و در شهر اعلام کرد که: «از پادشاهی کنارهگیری کردهام. پس از این کسی به من نگوید حاکم.» زنش را هم خواند و به او فهماند: «از حاکمیتی که مرگ به دنبال دارد، کنارهگیری کردهام و از شما هم خداحافظی میکنم. شما هم به آرزوی خودت عمل کن.» زن گفت: «پدرم از پدر تو معقولتر و بزرگتر نیست. تو از حکومت دست کشیدی، من هم دیگر خاتون نیستم. هر جایی که تو بروی، من هم آیم.»۶۹
و اما ریشه آن را براساس این نوشته کشفالمحجوب یادآوری میکنند که: «اندر حکایات یافتم که ابراهیم ادهم گفته است کی چون به بادیه رسیدم، پیری بیامد و مرا گفت: «یا ابراهیم! میدانی که این چه جای است. بیزاد و راحله میروی؟» گفتا: «من دانستم که او شیطان است. چهار دانگ سیم با من بود، کی اندر کوفه زنبیلی فروخته بودم.»۷۰
و بدین سان طریقت صفویه نیز که همانند امارت دنبلیها در خوی از شنگال زیستگاه کردان ایزدی سر برآورد و فرهنگ کهن ایرانی را در دل داشت، در سرزمین آذربایجان با آمیختن به ارکان و آیین رازآلود عرفان اسلامی از ائتلاف دو طریقت «خلوتیه» و «قلندریه» به ثمر نشست۷۱ و از مسیر تصوف حنبلی روزگار شیخ صفیالدین فاصله گرفت.
امروز علویان بهویژه آتشبگیها در آذربایجان از یک سو به سبب قرابت اعتقادی با مکتب اهل بیت(ع) و تشیع و از سوی دیگر به سبب یگانگی آیینی با پیروان بکتاشی در ترکیه و ایزدیها در شمال عراق و سوریه، واسطهای مرکزی و توانمند شمرده میشوند که اعتنای فرهنگی به آنان رسالت امروزی اهل قلم است. در پایان با مختصری درباره تأثیر فرهنگی و ادبی کُردهای ایزدی در سیر تطور خود و گرایش به اسلام در ایران، این نوشتار را به پایان میبریم.
ایزدیها و گرایش به اسلام
کلانتر ضرابی در بیان امیرجعفر بن ملک صالح ملقب به «شمسالملک» که بر محمد بن داوود سلجوقی مسلط شده است، از حکیم قطران تبریزی و خاقانی شروانی درباره او ابیاتی نقل کرده است. این مطلب در کتاب «دانشمندان آذربایجان» تألیف مرحوم تربیت آمده و تأیید شده است و شادروان استاد دکتر محمدامین ریاحی در مقاله علمی و تحقیقی که مقدمهای گردید برای مقاله «تربت شمس تبریز کجاست؟» که به تأیید مقبره شمس تبریزی در خوی و برگزاری سالانه کنگره شمس انجامید، بررسی و کندوکاوی دقیق فرمودهاند که برهان قاطع است؛۷۲ اما از بیت دیگر خاقانی سخنی به میان نیامده است که گوید:
از گهر یزیدیان زاده علی شجاعتی
کز دم ذوالفقار او زاده قضای راستین۷۳
شادروان استاد دکتر سیدضیاءالدین سجادی در مقدمه دیوان خاقانی شروانی مرقوم فرمودهاند: «… خاندان دیگر شروانشاهان موسوم به خاندان کسرانی که گویا مؤسس آن محمد بن یزید بود… و به همین مناسبت خاقانی شروانشاهان را یزیدیان و آل یزید میخواند؛ چنان که در مدح جلال اخستان میگوید: از گُهر یزیدیان زاده علی شجاعتی… »۷۴
سخن استاد شادروان سند متقن است که در موارد دیگر هم خاقانی ابیاتی بدین مضمون درباره شروانشاهان سروده است؛ از جمله:
علی یدی که به ملک یزیدیان قلمش
همان کند که به دین، ذوالفقار نصرتیاب۷۵
یا:
شاه یزیدیان علیآسا و ذوالجلال
از گوهر زبان، منش ذوالفقار کرد۷۶
…
اما هم این که حُسن عمل و آوازه اُمرای کُرد دنبلی (کردهای ایزدی نخستین)، موجب گردیده که منابع معتبر و اهل قلم فاضل آنچه را درباره آنان ثبت و ضبط شده، صدق عین پندارند و به تحریر و درج آن همت گمارند و فاضل و محقق و ادیب و ایرانشناس نامدار شادروان استاد دکتر محمدامین ریاحی که دقت و فراست و امانت علمی و بیطرفی و صداقت ایشان آشکارتر از خورشید است، در اثر ارزشمند «تاریخ خوی» با صرف دقایق طلایی عمر خود آثار و مأثر و باقیات و مرزداری و میهندوستی آنان را تألیف نماید و به صراحت بنویسند که: «شهر خوی را باید یادگار احمدخان دنبلی شمرد و…»۷۷ برای ایزدیان و اسلامیان و ایرانیان بهویژه مردم کُرد موجب مباهات و سرافرازی است؛ سلسلهای بیادعا که کثرت تألیف درباره ریشه و پیشه و پیشینهشان آنها را در صدر خاندانهای خدمتگزار این مرز و بوم قرار داده است.
پینوشتها:
۶۹ میرعابدینی، ابوطالب، همان، ص۲ـ۱۳۱؛ ئوسکارمان، تحفه مظفریه بهزمانی کوردیی موکری، پیشهکی و ساخکردنهوهوهینانهسهررینووسی کوردی، هیمن موکریانی، ل ۵۰۷ ر داستان زنبیلفروش ظاهراً برای نخستین بار در زبان کردی به لهجه کرمانجی غربی ضبط گردید و سپس به وسیله پروفسور اسکارمان آلمانی، دمیستر فاسوم آمریکایی در لهجه مکری جنوبی جمعآوری شد.
شادروان عبیدالله ایوبیان از قول چرگر قصهخوان کردی به نام کاک هباسی منظومهای فراهم کرده است که بعدها متن چاپی آن را به دست آورده است. قدیمترین آن به کوشش آلبرت سوس و اوژن پریم در کردستان ترکیه تهیه شده است. در سال ۱۸۹۰ در پترزبورگ از طرف آکادمی علوم سلطنتی روسیه چاپ شد. این منظومه سر تا پا نظم و لهجه کورمانجی تور آبدین و بوقان است و دومین، متن پروفسور دکتر اسکار مان مدیر کتابخانه امپراتوری آلمان است که در سال ۱۹۰۱ در کردستان مکری ظاهراً از قول کاک رحمن ضبط شده و در سال ۱۹۰۵ در برلین چاپ گردیده است که نسبت به متن اول، کاملتر است. قسمتی به نثر و قسمتی به نظم است. آقای دنلو در فهرست نسخ خطی کُردی کتابخانه لنینگراد به متون چندی از زنبیلفروش کردی اشاره میکند.
در میان این متون، اختلافات جزئی هست؛ اما مهمترین نسخه منظومه متعلق به «ملا باتی» (شاعر قرن نهم از ایالت هکاری ترکیه؛ ۸۲۰ ـ۹۰۰ق) به لهجه کرمانجی (هکاری) به وجه چهارپاره سروده است و ۲۱۸ بیت دارد که تلخیص برگردان آن در مقدمه آمد. رک: مجله مهر، شماره ۱۱ و ۱۲ بهمن ۴۴، داستان گوماتا بودا و ابراهیم ادهم به قلم عبیدالله ایوبیان. (میرعابدینی، ابوطالب، همان، ص۱۳۲).
۷۰ـ کشفالمحجوب، ص۱۳۰ (همان، ص۱۳۲).
۷۱ـ گولپینارلی، عبدالباقی، تصوف در یکصد پرسش و پاسخ، ترجمه دکتر توفیق سبحانی، نشر گستره، تهران، ۱۳۹۲، ص۱۵۵٫ «خلوتیه» و «قلندریه» ریشهای کهن و دیرینهسال در سرزمین کردستان دارند. رسالاتی در این باره در کتابخانه صاحب این قلم موجود است. امید است فرصت عرضه نوشتاری درباره شناسایی آنان بهویژه خلوتیه که در ایران کمتر بدان پرداخته شده است، فراهم آید. انشاءالله.
۷۲ـ ریاحی، محمدامین، تاریخ خوی، ص۵۱۷ به بعد.
۷۳ـ کلانتر ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، ص۳۳۴.
۷۴ـ سجادی، ضیاءالدین، دیوان خاقانی شروانی، کتابفروشی زوار، تهران، ۱۳۵۷، ص۳۵.
۷۵ـ همان، ص۴۹.
۷۶ـ همان، ص۱۵۱.
۷۷ـ ریاحی، محمدامین، همان، ص۱۸۷.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید