گفتاری درباره کم فروشی / آیت‌الله دکتر سید مصطفی محقق داماد - بخش اول

1393/11/7 ۰۹:۴۶

گفتاری درباره کم فروشی / آیت‌الله دکتر سید مصطفی محقق داماد - بخش اول

«تحصیل نامشروع مال در حقوق اسلامی» نام کتاب جدید استاد محقق داماد است که در شش فصل تنظیم شده: اکل مال بالباطل، احتکار، تطفیف، قمار، ربا، ارتشاء، و انتقال مال غیر. مؤلف گرامی در مقدمه توضیح داده‌اند که این کتاب، مباحث به‌روز شدة شیخ انصاری در کتاب «مکاسب» است تا برای زندگی معاصر به کار بیاید. نوشتار حاضر سومین مبحث آن کتاب است.

 

اشاره: «تحصیل نامشروع مال در حقوق اسلامی» نام کتاب جدید استاد محقق داماد است که در شش فصل تنظیم شده: اکل مال بالباطل، احتکار، تطفیف، قمار، ربا، ارتشاء، و انتقال مال غیر. مؤلف گرامی در مقدمه توضیح داده‌اند که این کتاب، مباحث به‌روز شدة شیخ انصاری در کتاب «مکاسب» است تا برای زندگی معاصر به کار بیاید. نوشتار حاضر سومین مبحث آن کتاب است.

 

معنای لغوی تطفیف

تطفیف از ریشة «طفیف» به معنای ناقص، غیرکامل، صغیر، کوچک و غیر آن گرفته شده وبه معنای پیمانه ناقص یا پیمانه‌ای که کاملاً پر نشده است. خود کلمه طفیف از ریشه «طف» گرفته شده و حالات ذیل از این ریشه وجود دارد:

۱ـ طفف المکیال: پیمانه را پر نکرد، بلکه قسمتی از آن را ناقص گذاشت.

۲ـ طفف علی عیاله: بر خانواده‌اش سخت گرفت و نسبت به آنها بخل ورزید.۱

۳ـ طفف علی الرجل: این عبارت هنگامی استفاده می‌شود که کمتر از آن چیزی که از فرد گرفته شده، به او داده شود. البته اگر این کم گذاشتن به خاطر حق او نبوده باشد، کم فروشی نیست.۲

۴ـ طفیف، همانند قلیل است هم از نظر وزن و هم از نظر معنا و لذا به کم گذاشتن در کیل، تطفیف گفته می‌شود.۳

به نظر می‌رسد این کلمه هنگامی در عرف استفاده می‌شود که در مورد کم گذاشتن ـ خواه در وزن یا پیمانه یا تعداد یا وقت یا متراژ ـ باشد و کلمه‌ای که در مقابل آن قرار می‌گیرد، لفظ «توفیه» به معنای پرداخت کل یا وفای تمام در قبال تعهد و التزام‌ است۴ و «توفیه الشی» به معنای تسلیم کامل شیء می‌باشد.۵

 

عناوین مشابه واژه تطفیف

عناوین مشابه با تطفیف (کم‌فروشی)، عبارتند از: ۱ـ خس (کم گذاشتن، فریب دادن)، ۲ـ خسار (ضرر زدن)، ۳ـ نقص در مکیال (کم کردن، کاهش دادن پیمانه) که به دلیل نزدیکی مفهوم و همراهی آنها در استعمالات قرآنی با واژه تطفیف لازم است درباره این واژگان بحث شود. در آیات سوره مطففین و شعراء آمده است:

۱ـ «ویلٌ للمطفّفین: وای بر کم‌فروشان! الذین اذا اکْتالوا علی الناس یَستوفون: آنان که وقتی برای خود پیمانه می‌کنند، حق خود را به طور کامل می‌گیرند. و اذا کالوهم او وَزنوهم یُخسرون: اما هنگامی که می‌خواهند برای دیگران پیمانه یا وزن کنند، کم می‌گذارند. الایظن اولئک انّهم مبعوثون: آیا آنها گمان نمی‌کنند که برانگیخته می‌شوند؟ لیوم عظیم: در روزی بزرگ.» (المطففین، ۱ـ۵) در آیات فوق «یخسرون» در بیان تطفیف استعمال شده است؛ بنابراین «اخسار» یعنی ورود خسارت بر دیگری مورد نهی است.

۲ـ‌ «لا تَبخسوا الناس اشیاءهم ولا تَعثوا فی الارض مفسدین: حق مردم را کم مگذارید، و در زمین تلاش برای فساد مکنید. و اتقوا الذی خلقکم و الجبِلّه الاولین: و از (نافرمانی) کسی که شما و اقوام پیشین را آفرید، بپرهیزید!» (الشعرا، ۱۸۳ـ۱۸۴)

۳ـ «و لا تنقصوا المکیال و المیزان: در پیمانه و ترازو کم مگذارید.» (هود ر۸۴)

افزون بر قرابت معنایی، در تمام این سه کلمه ویژگی ظلم و خسارت و حیله‌گری وجود دارد و هنگامی که علما از کم‌فروشی بحث می‌کنند، از آن دو نیز بحث کرده‌اند؛ چنان که شیخ انصاری بعد از پایان بحث کم‌فروشی می‌گوید: «همانا کم‌گذاشتن (بخس) در شمارش و اندازه‌گیری از لحاظ حکمی به آن (تطفیف) ملحق می‌شود، اگر چه از لحاظ موضوعی از آن خارج است.»۶ گویی در نظر ایشان موضوع حقیقی تطفیف در اشیائی صدق می‌کند که قابل توزین و پیمانه باشند و لذا در اشیائی که با شمارش فروخته می‌شوند (مانند گوسفند) و یا با اندازه‌گیری (مانند پارچه) استفاده از «بخس» صادق می‌باشد، و به رغم تفاوت موضوعات ولی از نظر حکم شرعی ملحق به تطفیف است.

البته نظر شیخ انصاری مورد انتقاد حاشیه‌پردازان قرار گرفته است. طباطبائی یزدی می‌گوید: «معنای تطفیف همان طور که قاموس و مصباح گفته‌اند، عبارت است: از تقلیل، و چنین معنائی اختصاص به مکیل و موزون ندارد. ظاهراً شیخ انصاری منظورش استعمالات عرفی است نه لغوی.»۷ در عبارت فقهای معاصر نیز دلایلی از سنت آورده شده تا حرمت کم‌فروشی را روشن کنند و سپس می‌گویند: «و اما سنت؛ همانا نهی رسیده است نسبت به «بخس» و کم‌فروشی در گروهی از روایات.»۸

 

مبحث اول: بخس

بند اول: تحلیل لغوی:

«بخس» مصدر است،۹ به معنای نقص و نیز می‌تواند صفت مشبهه باشد به معنای شیء ناقص.۱۰ از مهمترین موارد کاربرد آن در فرهنگهای لغت موارد ذیل است: ۱ـ بخسه: از روی ظلم کم گذاشتن. ۲ـ البخس و الباخس: شی (کالای) کم فروخته شده و ناقص۳ـ تباخس القوم: بعضی از مردم گروهی دیگر را در اموال و حقوقشان فریب داده‌اند.

 

بند دوم: موارد استعمال در قرآن

از این واژه در قرآن مجید هفت بار با ترکیبات مختلف از جمله: بخس، بخسا و تبخسوا و مشتقات آن آمده که همه از ریشه بخس است.

۱ـ «یا ایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدَین الی اجل مسمی فاکتبوه و لیکتب بینکم کاتب بالعدل و لایأب کاتب ان یکتب کما علّمه الله فلیکتب و لْیَملُل الذی علیه الحق ولیتقّ الله ربه و لایبخس منه شیئا: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی که بدهی مدت‌داری (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید و باید نویسنده‌ای از روی عدالت، [سند را] در میان شما بنویسد. و کسی که قدرت بر نویسندگی دارد، نباید از نوشتن ـ همان‌طور که خدا به او تعلیم داده ـ خودداری کند. پس باید بنویسد و آن کس که حق بر عهده اوست، باید املا کند، و از خدا که پروردگار اوست، بپرهیزد و چیزی را فروگذار ننماید.» (بقره،۲۸۲) در این آیه بخس به معنای فروگذار کردن در نوشتن و عدم درج کامل مطالب توسط کاتب به کار رفته است.

۲ـ «و الی مدین اخاهم شعیبا قال یا قوم اعبدواالله ما لکم من اله غیره قد جاءتکم بیّنه من ربکم فاوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤمنین: به سوی مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید که جز او معبودی ندارید. دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است؛ بنابر این حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزی مکاهید و در روی زمین، بعد از آنکه (در پرتو ایمان و دعوت انبیا) اصلاح شده است، فساد مکنید. این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید.» (الاعراف،۸۵) در این آیه بخس به معنای کاستن در اموال به کار رفته است.

۳ـ «من کان یُرید الحیاه الدنیا و زینتها نوّف الیهم اعمالهم فیها و هم فیها لایبخسون: کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا به طور کامل به آنها می‌دهیم و چیزی از آنها کم و کاست نخواهد شد.» (هود ر۱۵) در این آیه به معنای کم و کاستی نشدن در اعمال است.

۴ـ «و الی مدین اخاهم شُعیبا. قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من الاه غیره ولا تنقصوا المکیال و المیزان انی ارئکم بخیر و انی اخاف علیکم عذاب یوم محیط: به سوی مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید که جز او، معبود دیگری برای شما نیست. پیمانه و وزن را کم مکنید [و دست به کم‌فروشی مزنید]. من (هم اکنون) شما را در نعمت می‌بینم، (ولی) از عذاب روز فراگیر، بر شما بیمناکم.»(هود،۸۴)

۵ـ «و یا قوم اوفوا المکیال و المیزان بالقسط و لا تبخَسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین: ای قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید و بر اشیا (و اجناس) مردم، عیب مگذارید و از حق آنان مکاهید و در زمین به فساد مکوشید.» (هود،۸۵) این آیه تقریباً تکرار آیه سوره اعراف است؛ ولی با توجه به اینکه در آیه قبل یک بار منع از نقص در مکیال و میزان تصریح شده بود و مجدداً نسبت به ایفای کامل پیمانه و ترازو تأکید شده و سپس به منع از بخش اشاره شده است؛ مفسران گفته‌اند منظور از بخس این است که با عیب و ایراد نهادن به جنس مردم، متاع آنان را بی‌ارزش مکنید و بنابر این صرف کم نفروختن و پیمانه تمام گرفتن کافی نیست، باید عدالت کافی و ادای حق مردم در معاوضات و معاملات رعایت گردد.۱۱

۶ـ «و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین: حق مردم را کم مگذارید، و در زمین تلاش برای فساد مکنید!» (الشعراء، ۱۸۳) در این آیه نیز مانند موارد قبل به معنای کم گذاشتن حق مردم آمده است.

۷ـ «و شروه بثَمن بخس دراهم معدوده و کانوا فیه من الزاهدین: او را به بهای کمی چند درهم فروختند و نسبت به (فروختن) او بی‌رغبت بودند.» (یوسف، ۲۰) در این آیه «بخس» صفت برای بهای یوسف آمده و به معنای ناقص و کم است.

۸ ـ «فمن یؤمن بربّه فلا یخاف بَخساً و لا رَهَقا: هر کس به آفریدگار خود ایمان بیاورد، نگران کمبود پاداش و شدت کیفر نخواهد بود.»(جن، ۱۳) در این آیه به معنای کم‌گذاشتن در پاداش اعمال افراد است؛ یعنی چون حسابرسی الهی به مقتضای عمل افراد است، به کسی ستم نمی‌شود.

با توجه به موارد استعمال واژه بخس و مشتقات آن در قرآن مجید، به نظر می‌رسد اولاً مفهوم بخس اعم از تطفیف (کم‌فروشی) است و تطفیف یکی از مصادیق بخس است.۱۲ ثانیاً این واژه دارای معنای بسیار گسترده‌ای بوده واختصاص به نقص اموال عینی ندارد. بخس یعنی عدم ایفای حق دیگری، اعم از مادی، عین و یا منفعت و نیز معنوی به معنای وسیع٫ با توجه به این برداشت، در آینده می‌توانیم آثار مختلف حقوقی بر آن مترتب سازیم.

 

مبحث دوم: اِخسار

اصل و مصدر آن «خُسر» و فعل ماضی سه حرفی آن خَسِر است به معنی وقوع در زیان یا گمراهی یا هلاکت و نیز کم گذاشتن. به صورت متعدی در موردی که مفعولش شخص انسانی باشد گفته می‌شود «اَخسره، خَسَّره» یعنی او را گمراه کرد و هلاک نمود و یا بر او زیان وارد ساخت، و اگر شیء باشد گفته می‌شود «اَخسَرَالمیزان» یعنی پیمانه را کم گذاشت.

 

موارد استعمال در قرآن

مشتقات از ریشه خُسر مجموعا ۳۵ کلمه در قرآن به گونه‌های مختلف به صورت ذیل ذکر شده است: خَسارا (۳ بار)، خَسِر (۷ بار)، خُسر (۱ بار)، خُسراً (۱ بار)، خسران (۱ بار)، خَسروا (۸ بار)، الخاسرون (۱۱ بار)، خاسرین (۵ بار)، الاخسَرین (۱ بار)، الاخسرون (۲ بار)، المُخسرین (۱ بار)، یخسر (۱بار)، یخسرون (۱ بار)، تخسروا (۱ بار)، تخسیر (۱ بار)، خاسره (۱ بار).

با توجه به استعمالات قرآنی، به نظر می‌رسد خسر به معنای کم شدن و کم کردن و از بین رفتن سرمایه است.۱۳ همچنین خسران نیز به همین معناست. خسر بر وزن فلس، فرس، قفل و عنق آمده است؛ ولی در قرآن مجید فقط بر وزن قفل به کار رفته است، مثل: والعصر إن الانسان لفی خسر (عصرر۱)، و کان عاقبه أمرها خسرا (طلاقر۹)؛ اما برای خسار: هلاکت،۱۴ ضلالت۱۵ و زیان۱۶ گفته شده است؛ بنابراین و لا یزید الظالمین إلا خسارا (اسراءر۸۲) یعنی قرآن ستمگران را جز ضلالت نمی‌افزاید.

البته فعل «خسر» از باب «علم یعلم» در قرآن مجید هم به صورت لازم آمده و هم متعدی؛ مثلاً در آیه «قد خسر الذین کذبو بلقاءالله…» (انعامر۳۱) لازم است؛ یعنی آنان که لقاءالله را تکذیب کردند، بی‌تردید که به زیان افتادند و در آیه «مثل الذین خسروا انفسهم فهم لایؤمنون»(انعامر۱۲) متعدی است، یعنی آنان‌که خود را به زیان انداختند، ایمان نمی‌آورند.

باید دانست که خسر، خسران و خسار یک معنی بیشتر ندارد و آن نقصان و کم شدن است و وقتی به صورت متعدی به کار رود، به معنای کم کردن و کم گذاشتن است؛ چنان‌که در آیه «ولا تخسروا المیزان» (رحمنر۹) و آیه «و إذا کالوهم أو وزنوهم یخسرون» (مطففینر۳) به همین معناست و اینکه ضلالت و هلاکت را از معانی آن شمرده‌اند، بدان جهت است که ضلالت و هلاکت یک نوع نقصان و زیان است.

فخر رازی معتقد است خُسر نقصانی را گویند که بر اصل سرمایه وارد می‌آید. وی در ذیل آیات سوره عصر می‌گوید معنای خسران را از یک یخ‌فروش فهمیده است که در بازار فریاد می‌زد: مردم بیایید جنس مرا بخرید، اگر نخرید تا چند ساعت دیگر من در «خسران» خواهم بود. یخ‌فروش سرمایه‌اش یخ است که با گذشت زمان یخ آب می‌شود.۱۷ به نظر می‌رسد تفسیری که فخر رازی کرده، بسیار دقیق و کاملاً مقبول است. بنابراین در خسرانهای مالی باید توجه داشت که شامل زیان به منافع نمی‌شود. خسرانهای معنوی را نیز باید به معنای ضلالت تفسیر کنیم که چیزی بیشتر است از عدم هدایت و این است معنای «ولا یزید الظالمین الا خسارا».(اسرا، ۸۲)

اخسرون در آیه شریفه «لا جَرَم انهم فی الاخره هم الاخسرون» (هود، ۲۲) اسم تفضیل است و حکایت از آن دارد که در روز قیامت بعضی‌ها خاسر و بعضی‌ها اخسرند.۱۸ تخسیر در آیه شریفه فما تزیدوننی غیر تخسیر (هودر۶۳) به معنای اخسار است، یعنی مرا جز به خسران انداختن و تباه کردن نمی‌افزایید. خاسر در آیه «فاعبدوا ما شئتم من دونه قل ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم و اهلیهم یوم القیامه الا ذلک هو الخسران المبین» (زمرر۱۵) به معنای زیانکار است.

 

مبحث سوم: نقص مکیال و میزان

مکیال (اسم آلت) ظرفی است با آن کیل می‌کنند و چیزی را که در هنگام معامله با کیل معامله می‌شود مکیل (اسم مفعول) می‌نامند، و میزان (اسم آلت) چیزی است که با آن وزن می‌کنند، مثل ترازو و یا وسیله مساحی یا ذرع پارچه و چیزی را که هنگام معامله وزن می‌شود، موزون گویند و نقص المکیال و المیزان در باب معامله و فروش کم فروشی است. چنانچه در چیزهایی که به ذرع و متر معین می‌شود، نقص کنند؛ از مصادیق نقص میزان است.

 

استعمالات قرآنی

در قرآن مجید آمده است: «و الی مدین اخاهم شعیبا قال… لا تنقصوا المکیال و المیزان…: به سوی «مدین» برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفت: ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که جز او، معبود دیگری برای شما نیست! پیمانه و وزن را کم مکنید (و دست به کم‌فروشی نزنید). من [هم‌اکنون] شما را در نعمت می‌بینم، (ولی از عذاب روز فراگیر، بر شما بیمناکم.» (هودر۸۴)از مجموع موارد استعمال عناوین چهارگانه گفته شده و مشتقات آنها به خصوص «تطفیف» معلوم می‌شود که همانا منظور، کم گذاشتن یا نقصان در قسمتی از کالا و شیئی است و اگر این کالا به فرد یا افرادی داده شود‌، این نقص و کم گذاشتن ظلم و خسارت و حیله‌گری و فریب است.

 

پی‌نوشتها:

۱ـ انصاری قرطبی، محمدبن احمد، الجامع لاحکام القرآن و المبین لما تضمنه من السنه و آی الفرقان، ج۱۹، ص۲۵۱٫

۲ـ ابن منظور، ابوالفضل جمال‌الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۹، ص۲۲۲؛ حسینی حنفی واسطی زبیدی، محب‌الدین، سید محمد مرتضی، تاج‌العروس من جواهر القاموس، ج۱۲، ص۳۵۷؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج۴، ص۳۹۵٫

۳ـ فیومی، احمدبن محمد مقری، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج۲، ص۳۷۴٫

۴ـ ابن عربی، محمدبن عبدالله، احکام القرآن، ج۴، ص۱۸۴۵٫

۵ـ اصفهانی، حسین بن محمد راغب، مفردات الفاظ القرآن، دارالعلم الدار الشامیه، لبنان سوریه ۱۴۱۲ق، ص۸۷۸٫

۶ـ مکاسب، ج۱، ص۱۹۹ (ثم ان البخس فی العد و الذرع یلحق به حکما، و ان خرج عن موضوعه).

۷ـ یزدی، محمد کاظم طباطبایی، حاشیه‌المکاسب، ج۱، ص۲۲٫

۸ـ خوئی، سید ابوالقاسم، تقریرات، مصباح الفقاهه، ج۱، ص۲۴۲٫

۹ـ در آیه «ولایخاف بخسا» (سوره جنر ۱۳) به معنای مصدر یعنی نقصان است.

۱۰ـ در‌ آیه «و شروه بثمن بخس دراهم معدوده» (یوسف ر۲۰) یعنی قیمت کم صفت مشبهه است. طریحی، فخرالدین، مجمع‌البحرین، تهران: کتابفروشی مرتضوی، ۱۴۱۶هـ .ق، ج۴، ص۵۲٫

۱۱ـ المیزان، ج۱۰، ص۳۶۳٫

۱۲ـ مجمع‌البحرین، ج۴،‌ص۵۲؛ لسان العرب، ج۹، ص۲۲۲٫

۱۳ـ الطبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن (شیخ طبرسی)، مجمع‌البیان،‌ ذیل آیه ۲۷ سوره مبارکه بقره.

۱۴ـ مجمع‌البیان، همان.

۱۵ـ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج۲، ص۶۴۵٫

۱۶ـ قرشی،‌ علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۲۴۳٫

۱۷ـ فخر رازی، محمدبن عمر، التفسیر الکبیر، ذیل آیه فوق.

۱۸ـ قاموس قرآن، ج۲، ص۲۴۶٫

روزنامه اطلاعات

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: