اشتیاق گفت‌و‌گو درباره خدا / فرزاد نعمتی

1393/11/1 ۰۹:۲۸

اشتیاق گفت‌و‌گو درباره خدا / فرزاد نعمتی

باور دینی، بازی زبانی و نحوه معیشتی است که به توجیهی فراسوی مرزهای خود نیازمند نیست و اساساً به آن رخصت عرض اندام نیز نمی‌دهد. این دستاورد فلسفه ویتگنشتاین برای الهیات نوین است. هادسون، اما، از این نیز فراروی می‌کند و مسأله را به نحوی دیگر مورد خوانش قرار می‌دهد هادسون این نکته را به باور دینی نیز تعمیم می‌دهد و تجربه دینی را تجربه‌ای شکوه‌مند و رازآمیز تلقی می‌کند که زندگی آدمی را «انسانی» می‌کند و در این زمینه به این نکته اشاره می‌کند: «آیا حتی می‌توان گفت بی‌ایمانان، که لازم می‌بینند که درباره بی‌ایمانی خود جر و بحث کنند؛ خود شاهدند بر این مدعا که محال است انسان، من حیث هو انسان، از گفت‌وگو درباره خدا دست بکشد؟

 

آیا نگرش معناشناسانه ویتگنشتاین دستاوردی برای الهیات نوین داشته است؟

باور دینی، بازی زبانی و نحوه معیشتی است که به توجیهی فراسوی مرزهای خود نیازمند نیست و اساساً به آن رخصت عرض اندام نیز نمی‌دهد. این دستاورد فلسفه ویتگنشتاین برای الهیات نوین است. هادسون، اما، از این نیز فراروی می‌کند و مسأله را به نحوی دیگر مورد خوانش قرار می‌دهد هادسون این نکته را به باور دینی نیز تعمیم می‌دهد و تجربه دینی را تجربه‌ای شکوه‌مند و رازآمیز تلقی می‌کند که زندگی آدمی را «انسانی» می‌کند و در این زمینه به این نکته اشاره می‌کند: «آیا حتی می‌توان گفت بی‌ایمانان، که لازم می‌بینند که درباره بی‌ایمانی خود جر و بحث کنند؛ خود شاهدند بر این مدعا که محال است انسان، من حیث هو انسان، از گفت‌وگو درباره خدا دست بکشد؟ «این بازی انجام می‌گیرد». اما از این نیز بالاتر: انجام دادن این بازی جزو طبیعت آدمی است.»

لودویگ یوزف ویتگنشتاین (1951 ـ 1889 میلادی) از تأثیرگذارترین فلاسفه قرن بیستم است که در کنار بزرگانی چون برتراند راسل و فرگه، در قوام‌بخشی به رایج‌ترین سنت فلسفی در فلسفه غربی معاصر که همانا فلسفه تحلیلی است؛ نقشی محوری ایفا کرد؛ هرچند برخی چون پی. اف. اشتراسون، فراتر از چنین امری، او را «اول فیلسوف عصر» می‌دانند. در بیان اهمیت ویتگنشتاین در عالم فلسفه و چرخش و تحولی که در آن ایجاد کرد می‌توان گفت: «فلسفه ویتگنشتاین در تاریخ فلسفه نقطه عطف است؛ همان‌طور که فلسفه کانت نقطه عطف بود. کانت با طرح انقلاب کپرنیکی توجه فلسفه را از جهان یا متعلق شناسایی به انسان یا فاعل شناسا، معطوف کرد. ویتگنشتاین، یک قرن و اندی پس از او، توجه فلسفه را از فاعل شناسا به جانب «زبان» که تا آن دوران مغفول مانده بود؛ منعطف کرد... ویتگنشتاین بار دیگر به تعریف ارسطو از انسان تحقق بخشید و این بار نطق را به معنای سخن گفتن و زبان، محور و موضوع اصلی فلسفه قرار داد. بدین‌سان، او تأملات «هستی‌شناسانه» و «شناخت‌شناسانه» را به کناری نهاد و از تأملات «معناشناسانه» سخن گفت.» (عطیه زندیه 1386: 16 ـ 15)  پرسش این متن، اما از این قرار است: اندیشه ویتگنشتاین چه نقشی در فهم باور دینی و تجربه دینی داشته است؟ به بیانی دیگر، آیا نگرش معناشناسانه ویتگنشتاین تأثیری بر فلسفه دین داشته است؟ و اگر آری، این تأثیر چگونه بوده است؟

ویتگنشتاین، همچون بسیاری دیگر از فلاسفه نظیر مارکس و فوکو و... ، دوره‌های فکری نسبتاً متمایزی دارد؛ به نحوی که می‌توان از «ویتگنشتاین اول» و «ویتگنشتاین دوم» سخن به میان آورد. اثر نمونه‌وار دوره اول ویتگنشتاین، «رساله

منطقی ـ فلسفی» (1922) است که به زعم مؤلف، خود، تحت تأثیر اندیشه‌های راسل و فرگه نوشته شده است و البته همه مسائل فلسفی مهم را نیز حل کرده است. چنین ادعایی، آنچنان در ویتگنشتاین به باوری راسخ بدل شده بود که او پس از چاپ اثر، فلسفه را

وا نهاد و وقت خویش را به تدریس در مدارس روستایی، باغبانی در صومعه و طراحی خانه در وین گذراند.

طی دهه بیست، ویتگنشتاین با موریتس شلیک و فیلسوفان، ریاضیدانان و عالمان علوم تجربی عضو حلقه وین که از کتاب ویتگنشتاین، بشدت متأثر بودند؛ نیز، در ارتباط بود.

در دهه 1930، اما، او از «رساله» ناراضی به نظر می‌رسید و اهم مطالب آن را نادرست می‌دانست. در بیست سال بعد، او فلسفه دوم خود را بنیان نهاد که در کامل‌ترین وجه خود در کتاب «پژوهش‌های فلسفی» دیده می‌شود که در 1949 به پایان رسید و دو سال پس از مرگش، به چاپ رسید.

با وجود اذعان به تمایز میان این دو دوره، نباید از این امر غفلت ورزید که محور نگرش فلسفی وی، «معنا» است و «برداشتی که ویتگنشتاین از «معنا» دارد هم بیانگر تداوم فلسفه اول در فلسفه دوم و هم نشانگر تمایز میان دو فلسفه او است.» (زندیه 1386: 26)

 

ویتگنشـتاین‌ اول: سـکوت درباره آنچه نمی‌توان گفت

ویتگنشتاین در «رساله» خود از «نظریه تصویری معنا» (the picture theory of meaning) پرده‌برداری می‌کند تا به وسیله آن معنا را با ارتباطی که میان زبان و جهان برقرار است؛ درک کند. پرسش اصلی از این قرار است: نحوه ارتباط زبان (کلماتی که می‌گوییم و می‌نویسیم و می‌اندیشیم) با جهان چگونه است؟ و پاسخ ویتگنشتاین این است: «معنای زبان چیزی است که زبان حاکی از آن است یا، در یک کلمه، محکی زبان: «یک نام به معنای یک شیء است. آن شیء معنای آن نام است». (هادسون 1393: 27)

طبق این تحلیل، یک گزاره، یک و تنها یک تحلیل کامل دارد؛ هر زبان معناداری باید در نهایت، به «گزاره‌های ساده» (گزاره‌های بنیادین) تحویل‌پذیر باشد و جهان نیز باید در نهایت، مرکب از اشیای بسیط باشد که دیگر قابل توصیف نیستند؛ بلکه تنها نحوه استعمال زبان درباره آنها، نامیدن آنها است. به تعبیری دیگر، اشیای بسیط، اتم جهان هستند. بدین‌سان لب سخن این است: «اگر معنا همان محکی باشد و اگر معنا معین باشد؛ آنگاه برای اینکه اصلاً معنایی در کار باشد لزوماً باید چنان اشیای بسیطی وجود داشته باشند که زبان بتواند از آنها حکایت کند.» (هادسون 1393: 32)

نگرش ویتگنشتاین با آرای پوزیتیویست‌های منطقی همپوشانی فراوانی دارد. پوزیتیویست‌ها معتقد بودند احکام تنها اگر قابل تحقیق تجربی یا تحلیلی باشند؛ معنادار هستند و از این طریق، احکام متافیزیکی را نیز بی‌معنا قلمداد می‌کردند؛ زیرا اولاً دعوی تحلیلی بودن ندارند و ثانیاً با تجربه حسی، اثبات یا نفی نمی‌شوند. ویتگنشتاین، اما به این صراحت سخن نمی‌گوید و در عوض الهیات را به حوزه «آنچه نمی‌توان گفت» گسیل می‌دارد.

از نظر ویتگنشتاین گزاره‌های معنادار، هم گفتنی‌اند؛ هم نشان دادنی. هم چیزی درباره جهان می‌گویند؛ هم چیزی را در مورد جهان نشان می‌دهند. گزاره‌های بی‌معنا، اما، به دو دسته گزاره‌های فاقد معنا (امور ناگفتنی، نشان دادنی و متعلق به مرز زبان و دارای نمادپردازی و نشانه‌گذاری نظیر گزاره‌های منطق، ریاضی و پیشفرض‌های علم طبیعی) و گزاره‌های مهمل (امور ناگفتنی و نشان دادنی که به ورای مرزهای جهان و زبان تعلق دارند نظیر گزاره‌های فلسفی) تقسیم می‌شوند.

با این مقدمات، ویتگنشتاین در پایان «رساله» قاطعانه می‌نویسد: «آنچه درباره آن نمی‌توان سخن گفت؛ باید درباره‌اش خاموش ماند.» و از این سخن، این امر را مطمح نظر دارد که کوششی برای گفتن امر ناگفتنی نکنید؛ زیرا این تلاش، به مهمل می‌انجامد. (زندیه 1386: 57)

 

ویتگنشتاین دوم: بازی زبانی

ویتگنشتاین در «پژوهش‌های فلسفی» نظریه تصویری را نقد کرد و نقائص آن را برملا ساخت. او به خلط معنای یک نام با مسمای آن در این نظریه اشاره کرد؛ از عدم امکان معنای محصّل از لزوم تناظر یک به یک مطلق میان بسائط زبان و بسائط واقعیت سخن گفت و به این امر اشاره کرد که «تجزیه مطلق واقعیت به بسائطش معنای محصلی ندارد.» (هادسون 1393: 89)

ویتگنشتاین برای برون‌رفت از این بحران، صورت مسأله را تغییر داد و گفت: برای دانستن معنا، نباید بپرسیم واژه چه چیزی را تصویر می‌کند؛ بلکه باید این سؤال را طرح کنیم: این واژه چه کاری می‌کند؟ به نظر او، معنای واژه مترادف است با کاربردی که آن واژه در عرف دارد. این چرخش زبانی، تغییری بنیادین به فلسفه ویتگنشتاین داد و او را به سمت جعل اصطلاحی با عنوان «بازی زبانی» رهنمون شد که طی آن، یادگیری یک زبان، یادگیری بازی زبانی‌ای است که به مثابه یک کل، مرکب از زبان و افعالی است که زبان با آنها در هم تنیده است.

به زعم وی، زبان، مانند سایر بازی‌ها، تحت قواعد خاصی عمل می‌کند. به تعبیری دیگر، زبان نیز چون بازی قاعده‌مند است و لازمه ورود به هر بازی و زبانی، شناخت قواعد آن است.

بدون شناخت و پذیرش این قواعد، اساساً هیچ بازی و زبانی قابل اجرا نیست. درکنار اینها، نباید فراموش کرد که قواعد بازی‌ها دلبخواهی و قابل تغییر هستند؛ هر چند پس از وضع و تا پیش از تغییر، باید مورد متابعت بازیگران قرار گیرند.

بازی‌ها را نمی‌توان با یکدیگر مورد قضاوت قرار داد و درباره بازی کسی نمی‌تواند ادعا کند یک بازی خاص، آیینه واقعیت است. بنابراین باید به کاربردهای واقعی واژه‌ها نگریست؛ تنوع کاربردها را فهمید و بازی‌های زبانی متنوع را پذیرفت.

به نظر ویتگنشتاین: «غرض از استعمال اصطلاح «بازی زبانی» برجسته ساختن این واقعیت است که با زبان سخن گفتن بخشی از یک فعالیت یا بخشی از یک نحوه معیشت است... کاری که ما در بازی زبانی‌مان می‌کنیم همیشه مبتنی است بر پیشفرضی تلویحی.» (هادسون 1393: 97 ـ 96)

منظور از نحوه معیشت (form of life) «این است که برای فهم معنای زبان علاوه بر توجه به کارکردهای بسیار گوناگون واژه‌ها، باید زمینه و متنی وجود داشته باشد تا به معنای آن بیان در آن زمینه یا متن پی برد... هر کس تفکرات، تصورات و مفاهیم مخصوصی دارد که زمینه فکر او را تشکیل می‌دهد و در نهایت نحوه تعامل او را با عالم خارج تعیین می‌کند.» (زندیه 1386: 84 ـ 83)

و درباره پیش‌فرض تلویحی، منظور نظر ویتگنشتاین این است که شک داشتن پایانی دارد و اگر شناخت مبتنی بر مضامینی بنیادی و بدیهی فرض شده‌است؛ پس بازی زبانی در فرجام خود، به نهایتی می‌رسد که مفروض آن بازی است و شک‌بردار نیست.

«آر. ام. هِر»، فیلسوف اخلاق انگلیسی در همین زمینه به این نکته اشاره می‌کند که باور دینی داشتن یک «بلیک» (Blik) است و از این اصطلاح این منظور را مراد می‌کند: تفسیری عمیق از جهان که با مشاهدات تجربی باطل‌شدنی نیست. به نظر «هر»، متفکرین برای تبیین هر پدیده‌ای، ناچار از لحاظ کردن بلیک‌های خود هستند و بلیک‌ها هستند که تعیین می‌کنند چه چیزی تبیین است و چه چیزی تبیین نیست.

اهمیت جعل «هر» برای بحث ویتگنشتاین، پافشاری بر این نکته است که انسان دیندار، از حیث ایمان‌مندی خویش، تصویر و نگرش و بلیک خاص خود را به جهان دارد که طبق آن، به افعال آدمیان می‌نگرد؛ آنان را فهم می‌کند و مورد قضاوت قرار می‌دهد.

برای نمونه، برای فردی معتقد به روز جزا، اعمال انسان بر پایه پاداش یا کیفر دنیوی یا اخروی به دست داور الهی عادل مورد بررسی قرار می‌گیرد و درک می‌شود. به بیانی دیگر، پرسش بنیادین ذهن او از این قرار است: اعمال آدمیان نزد خالق عالم و آدم چگونه تلقی می‌شود؟

پرسشی که در اینجا رخ می‌کند، اما این است: نتیجه‌ای که از بحث بازی زبانی ویتگنشتاین برای الهیات حاصل می‌شود؛ چیست؟ به طرز موجز می‌توان گفت: طبق نظریه بازی زبانی، «زبان علمی» با «زبان دینی»، دو بازی زبانی متفاوتند که نه قابل تحویل به یکدیگرند و نه می‌توان به وسیله یکی، دیگری را مورد قضاوت قرار داد.

توضیح بیشتر آنکه، هر کلامی در هر کدام از این زبان‌ها، کاربرد و بنابراین معنای متفاوتی دارد. کاربردهای متفاوت واژه‌ها، شباهت‌هایی با هم دارند؛ اما نمی‌توان شباهت واحدی را در میان این کاربردها، برجسته کرد؛ گو اینکه، اعضای یک خانواده شباهت‌هایی با یکدیگر دارند که آنان را پیوند می‌دهد؛ اما نمی‌توان بر شباهت واحدی در میان اعضای خانواده مذکور انگشت تأکید گذاشت.

زبان علمی، یک بازی زبانی و بخش کوچکی از زبان است که اگر کسی آن را مبنای شناخت همه زبان کند؛ گویی دچار این کج‌فهمی شده است که همه بازی‌ها، بسکتبال هستند. بنابراین در بازی زبانی دینی سخن از «ایمان» و «اعتقاد»، «زهد» و «تقوا» است و در بازی زبانی علمی از «مشاهده» و «تجربه» و «دلیل» و «علّت» گفته می‌شود. بنابراین باور دینی، نه به معنای منفی کلمه، «غیرمنطقی است بدین معنا که مؤمنان، از این حیث که مؤمن‌اند؛ درباره باورهایشان، به صورتی که عالمان علوم تجربی یا مورخان درباره نظریه‌هایشان استدلال می‌کنند؛ استدلال نمی‌کنند؛ یا لااقل همیشه نمی‌کنند.» و رفتار غیرمنطقی مذموم را کسانی مرتکب می‌شوند «که در مقام دفاع از دین یا حمله به آن، این فرض «مضحک» را دارند که باورهای دینی را می‌توانیم اثبات یا نفی کنیم؛ از این راه که آنها را چنان تلقی کنیم که گویی فرضیه‌های علمی‌اند.» (هادسون 1393: 103 ـ 102)

پس باور دینی، بازی زبانی و نحوه معیشتی است که به توجیهی فراسوی مرزهای خود نیازمند نیست و اساساً به آن رخصت عرض اندام نیز نمی‌دهد.

این دستاورد فلسفه ویتگنشتاین برای الهیات نوین است. هادسون، اما، از این نیز فراروی می‌کند و مسأله را به نحوی دیگر مورد خوانش قرار می‌دهد. به زعم او، برخی بازی‌های زبانی و نحوه معیشت همبسته آنها، نظیر بازی زبانی اخلاق، در تعریف انسانیت آدمیان نقشی ویژه بر عهده دارند؛ بدین معنا که گویی اگر آدمیان به قواعد آن بازی بی‌اعتنا باشند؛ در وجود آنان به عنوان انسان ‌بما هو ‌انسان دچار تردید خواهیم شد.

هادسون می‌پذیرد که امکان دارد روزی انسان‌ها از استعمال زبان اخلاقی دست بکشند؛ دیگر پژواکی از «خوب» و «بد» در کاربرد اخلاقی‌شان شنیده نشود و تجارب مبتنی بر احساس وظیفه، ندامت، اقناع اخلاقی و... غیرقابل فهم شوند؛ اما به نظر وی، چنین امری به معنای این است که ما دیگر با نوع انسان مواجه نیستیم.

هادسون این نکته را به باور دینی نیز تعمیم می‌دهد و تجربه دینی را تجربه‌ای شکوهمند و رازآمیز تلقی می‌کند که زندگی آدمی را «انسانی» می‌کند و در این زمینه به این نکته اشاره می‌کند: «آیا حتی می‌توان گفت که بی‌ایمانان، که لازم می‌بینند که درباره بی‌ایمانی خود جر و بحث کنند؛ خود شاهدند بر این مدعا که محال است انسان، من حیث هو انسان، از گفت‌وگو درباره خدا دست بکشد؟ «این بازی انجام می‌گیرد». اما از این نیز بالاتر: انجام دادن این بازی جزو طبیعت آدمی است.» (هادسون 1393: 144 ـ 143)

منابع:

 زندیه، عطیه. 1386. دین و باور دینی در اندیشه ویتگنشتاین. نشر نگاه معاصر

هادسون، ویلیام. 1393. لودویگ ویتگنشتاین: ربط فلسفه او به باورهای دینی. ترجمه مصطفی ملکیان. نشر هرمس

روزنامه ایران

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: