1393/9/3 ۰۹:۲۴
امروزه اندیشکدهها دارای جایگاهی ویژه در عرصه سیاسی و اقتصادی کشورها شدهاند، نهادهایی که زمانی در اعصار دور از زمان افلاطون گرفته تا همین 150 سال پیش مراکزی برای مباحثه فیلسوفان محسوب میشدند، اکنون تبدیل به مراکزی شدهاند که میتوانند در تصمیمگیریهای کلان دولتها نقش ایفا کنند یا در قالب حامیان دولت، بستر جامعه را برای سیاستهای آتی حکومت آماده سازند.
بنگاههای با نفوذ برای سوداگری فکر
مترجم: جیران عزیزی/ امروزه اندیشکدهها دارای جایگاهی ویژه در عرصه سیاسی و اقتصادی کشورها شدهاند، نهادهایی که زمانی در اعصار دور از زمان افلاطون گرفته تا همین 150 سال پیش مراکزی برای مباحثه فیلسوفان محسوب میشدند، اکنون تبدیل به مراکزی شدهاند که میتوانند در تصمیمگیریهای کلان دولتها نقش ایفا کنند یا در قالب حامیان دولت، بستر جامعه را برای سیاستهای آتی حکومت آماده سازند.
دونالد ابلسون، استاد علوم سیاسی دانشگاه وسترن اونتاریو در لندن و مدیر مؤسسه کانادا و امریکا و همچنین مدیر مرکز مطالعات امریکا، از جمله کارشناسان مسائل مربوط به اندیشکدهها محسوب میشود که تاکنون چند کتاب درباره نقش و تأثیر این نهادها در جهان معاصر نوشته است که از بین آنها میتوان به کتاب «پایتخت ایده، اندیشکدهها و سیاست خارجی امریکا» اشاره کرد. در اینجا گفتوگویی را با دکتر دونالد ابلسون درباره نقش و تأثیرگذاری اندیشکدهها میخوانید:
***
اندیشکده چیست و چرا تعریف دقیق آن دشوار است؟
محققان بههیچ اجماعی در این خصوص که این نهادهای مدنی را باید چگونه تعریف کرد، دست نیافتهاند. بخش اصلی آن بهدلیل آن است که اندیشکدهها درهر جای جهان تفاوتهای شاخصی با یکدیگر دارند. اندیشکدهها در امریکا پیشتر در خلال جنگ جهانی دوم پاگرفتند تا درباره استراتژی جنگ تصمیم بگیرند؛ با این حال در سالهای اخیر اندیشکدهها جایی معرفی میشوند که ظاهراً غیرانتفاعی، غیرحزبی و مستقل هستند، البته غیرحزبی بودن آنها نباید با غیر ایدئولوژیک بودن اشتباه شود و منظور از استقلال نیز استقلال حکومتی است. این مراکز اختصاص به مطالعات داخلی یا سیاست خارجی دارند. آنها همچنین دراندازه، منابع مالی و زمینههای تخصصی متفاوت هستند اما نقطه مشترک آنها تمایل عمیق به تأثیرگذاری بر افکار و سیاست عمومی است.
تئوریهای اصلی درباره اهمیت اندیشکدهها چیست؟
محققان از تئوریهای مختلفی برای شرح تکامل و نقش اندیشکدهها در تبیین سیاستها و روند آنها استفاده میکنند. برخی از آنها بر چند جانبهگرایی تأکید میکنند و نظریههای مخالف نیز شرح میدهند چگونه اندیشکدهها در فضاهای سیاسی سنگربندی میکنند، در حالی که برخی دیگر روی مسائل سازمانی متمرکز میشوند و اثربخشی آنها را شرح میدهند. من به کارگروه دوم علاقه دارم، اما در کل برای ارائه یک شرح کامل از اندیشکدهها نیازمند زمان و فرصتی پیش از این هستیم.
درباره بازار اندیشه و نقش اندیشکدهها در فروش اندیشه توضیح میدهید؟
اندیشکدهها بیشباهت به شرکتهای خصوصی نیستند. در بازاری که اندیشکدهها در آن حضور دارند، اندیشه مثل هر کالای مصرفی دیگری عرضه میشود تا کسانی آن را بخرند. اندیشکدهها شاید مثل هر شرکت دیگری توجهی به میزان شکست خود و جبران آن نداشته باشند، اما به هر حال باید در رقابت با دیگران شرکت کنند و کسی موفق میشود که اندیشه موفقتری را ارائه کرده باشد، بازار اندیشه عرصهای است که در آن اندیشکدهها مجال عرضه اندیشههای خود را داشته باشند.
این فضایی است که اکنون چهار دهه است وجود دارد و اکنون در مهمترین موقعیت خود قرار گرفته است. در این بازار اندیشکدهها یافتههای خود را به این امید که در تصمیمات رهبران جهان تأثیر بگذارند، عرضه میکنند.
چرا نمیتوان میزان تأثیرگذاری اندیشکدهها را اندازه گرفت؟
این سؤالی است که برای من نیز وجود دارد، تعیین میزان نفوذ مستقیم اندیشکدهها کار واقعاً دشواری است، زیرا واقعاً نمیتوان مشخص کرد که آیا کار کدام یک از پژوهشگران میتواند به طور مستقیم بر آرا و تصمیمهای مثلاً رئیس جمهوری امریکا تأثیر بگذارد یا نمایندگان کنگره را به سمت یک سیاست خاص رهنمون سازد. عوامل زیادی وجود دارد که میتواند یک فکر را منزوی کند؛ همان طور که مارتین اندرسون از مؤسسه هوور میگوید: «هر ایده سیاسی موفقی 100 پدر و مادر دارد اما ایدههای بد سیاسی یتیم هستند.»
سیاستگذاران با اطلاعاتی که از منابع مختلف میگیرند، تصمیمگیری میکنند، البته نمیتوان انکار کرد که این تصمیم میتواند تحت تأثیر مقالهای خاص یا فشار اعضای حزب و عوامل دیگر باشد. به همین دلیل مهم است که نمیتوان به طور مشخص گفت میزان تأثیر اندیشکدهها در سیاستگذاریهای کلان یک کشور تا چه حد است؟
چرا تعداد اندیشکدهها در امریکا زیاد است؟
در جهان حدود 6 هزار اندیشکده وجود دارد که نیمی از آنها در امریکا هستند. به نظر میرسد خاک امریکا برای بذر اندیشکدهها حاصلخیز است؛ شاید علت آن وجود یک نظام سیاسی پراکنده و غیرمتمرکز باشد که فضا را برای ایجاد کانالهای متعدد برای دسترسی به سیاستگذاران فراهم میسازد. علاوه بر این نباید از نقش رسانهها در این خصوص غافل شد. رسانههای قدرتمند امریکا با علاقه فراوان به ایدههای نو مجال عرضه شدن میدهند و باعث شکوفا شدن افکار، ذهنهای جوان و پویا میشوند.
حال که صحبت از امریکا شد، بگویید اندیشکدهها واقعاً چقدر مجال تأثیرگذاری بر سیاست خارجی امریکا دارند؟
اندیشکدهها شاید در عرصه سیاست داخلی امریکا کاری انجام نداده باشند اما بیشک صاحب بیشترین تأثیرها بر چگونگی روند سیاست خارجی این کشور پس از جنگ ویتنام هستند، البته این به آن معنا نیست که همه نهادهای ریاستجمهوری امریکا تابع اندیشکدهها باشند.
با این حال چیزی که نباید از نظر دور داشت، این مسأله است که کارشناسان امورسیاسی در اندیشکدهها، این فرصت را دارند که پیش از این که کمیتههای کنگره به بررسی طرحی بپردازند، آنها در مجلات خود، به بحث و بررسی این قوانین و راهکارهای جدید، پرداختهاند و مورد مشورت نیز قرار گرفتهاند.
به همین دلیل نیز اندیشکدهها نقش مهمی در پیشبرد مسائل مهم از طریق فرایند سیاستگذاری خارجی دارند.
به نظر شما کدام یک از اندیشکدههای امریکایی بیشترین تأثیر را بر دولت این کشور داشتهاند؟
پرسش بسیار دشواری را مطرح کردید، زیرا همانطور که گفتم موانع زیادی برای تعیین میزان نفوذ هر اندیشکده وجود دارد و به همین جهت نمیتوان به راحتی درباره چنین چیزی قضاوت کرد. اما اگر بخواهیم با معیارهای موجود به این مسأله نگاه کنیم، میبینیم چند اندیشکده هستند که نسبت به دیگران برجستهتر هستند مثل بروکینگز، هریتیج، اینترپرایز، شرکت رند و... اما به نظر من همیشه اختلاف نظری جدی در مورد اینکه کدام تأثیرپذیری بیشتر دارند، وجود دارد.
منبع: exploring geopoliticts
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید