1393/8/5 ۰۹:۰۴
متفكران مسلمان منشأ همه علوم را خداوند میدانستند؛ لذا به وحدتی ارگانیك بین آنها قائل بودند. آنان بین علوم خاص دینی و علوم طبیعت جدایی نمیدیدند و هدف هر دو را یكی میدانستند. از نظر آنها علوم طبیعی وحدت طبیعت را نشان میدهد كه حاكی از وحدت مبدأ عالم است و این همان چیزی است كه هدف ادیان است. به خاطر همین بود كه آنها همه این علوم را یك جا تدریس میكردند و بعضی از آنان در علوم مختلف متخصص بودند و بین فلسفه و علوم طبیعی و حكمت دینی جمع میكردند و در همه این حوزهها تألیفاتی داشتند. كندی در علوم ریاضی و نجوم و طبیعیات و فلسفه و تفسیر قرآن تألیفات داشت و ابن رشد در فلسفه و طب و فقه اسلامی.
جامعیت علم اسلامی و وحدت علوم در اسلام
از نظر اینها موفقیت علوم طبیعی در این است كه یكپارچگی موجودات را نشان دهد؛ زیرا وحدت و پیوستگی مراتب مختلف هستی اساس جهانبینی اسلامی است. اخوان الصفا در یكی از رسائلشان مینویسند: «بالجمله برادران ما را شایسته چنین است كه با هیچ یك از دانشها دشمنی نورزند و نه كتابی از كتابها فروگذارند، و نه به كیشی از كیشها تعصب ورزند و سختگیری كنند؛ زیرا رأی و مذهب ما همه مذاهب را در بر میگیرد و همه دانشها را یكجا گرد میآورد و این بدان سبب است كه اندیشه و مذهب ما عبارت است از نظر و پژوهش در همه موجودات: حسی و عقلی، و از آغاز تا انجام، و ظاهر و باطن و آشكار و نهان، و حقیقت را یاری میدهد از این جهت كه همه از یك مبدأ و یك علت و یك جهان و یك نفس محیط برآمدهاند، اگر چه گوهرهای گوناگون گشتهاند و جنسهای متباین، و شاخههای گوناگون و جزئیات متغایر یافتهاند.»1
آنها بر خلاف علمای امروز كه صرفاً به بعد ریاضی قضایا اهمیت میدهند و یا به حوزههای بسیار باریك علم اشتغال دارند، به دنبال این بودند كه علوم مختلف را به هم ربط دهند و تصویری منسجم از طبیعت ارائه كنند. مطالعات بین رشتهای كه در سالهای اخیر در غرب شكوفا شده، یادآور تلاشی است كه آن متفكران مسلمان در این زمینه داشتند. متفكران مسلمان نه تنها علوم طبیعی را جدای از دین تلقی نمیكردند، بلكه در تحقیقات مربوط به این علوم نظرشان تنها به نتایج زودرس نبود و دنبال تبیین جهان بودند.
متفكران مسلمان نه تنها علوم طبیعی را جدای از دین تلقی نمیكردند، بلكه در تحقیقات مربوط به این علوم نظرشان تنها به نتایج زودرس نبود و دنبال تبیین جهان بودند. لذا آنها حتی علومی را كه از دید آن زمان فواید عملی یا مادی بر آنها مترتب نمیشد، مورد توجه قرار میدادند، چنان كه امروزه در آمریكا و اروپا نیز علوم محض جایگاه خاص خود را دارد و این طور نیست كه تنها فواید عملی زودرس آنها مورد نظر باشد. البته در آن اعصار هم عدهای در مفید بودن بعضی از علوم نظری مناقشاتی وارد میكردند و مثلاً جغرافیای ریاضی را دانشی غیرمفید به حساب میآورند؛ اما این منطق مورد پذیرش همه عالمان نبود؛ چه، آنها معیار مفید بودن را صرفاً داشتن فوائد مادی نمیدانستند.
10ـ سختكوشی دانشمندان مسلمان در كسب معرفت
یكی دیگر از عوامل مؤثر در ترویج بازار علم و علوّ سطح آن در دارالاسلام در آن اعصار، سختكوشی و خستگی ناپذیری دانشمندان مسلمان بود، و این به خاطر آن است كه اسلام كسب علم را از هر منبع و در هر حال، از گهواره تا گور، توصیه كرده است؛ لذا پژوهشگران مسلمان برای دسترسی به یك معلم یا حل یك معضل علمی یا فلسفی ازهیچ كوششی مضایقه نمیكردند. نه شرایط محیط باعث ترك تفحصّات علمی میشد و نه كهولت و رنجوری باعث توقف آن. برای روشن شدن این مطلب چند نمونه ذكر میكنیم:
محمد زكریای رازی در خاطرات دوران پیری خود، درباره علاقهاش به كسب علم چنین گفته است: محبت من به دانش و حرص و كوشش من در راه كسب علم بر كسانی كه مصاحب من بودند، كاملاً معلوم و مشهود است. من از دوران كودكی تا این تاریخ سخت در علم كوشیدهام تا حدی كه هرگاه به كتابی كه قبلاً آن را نخوانده بودم و یا به ملاقات دانشمندی كه او را از پیش ندیده بودم دسترس مییافتم، به هیچ كار دیگر مشغول نمیشدم، گرچه در این راه با زیانهای فراوانی روبرو میشدم، تا آنكه كتاب را مطالعه میكردم و پایه و مقام آن مرد را تشخیص میدادم. حوصله و صبر من در اینباره به حدی بود كه در یك سال متجاوز از 20 هزار برگ یادداشت نوشتم و در تألیف «جامع كبیر» پانزده سال شب و روز كار كردم تا اینكه چشمانم ضعیف شد و یكی از عضلات دستم جا به جا خشك شد و از كار افتاد؛ همین دو علت یعنی ضعف باصره و سستی دست، در حال حاضر، مانع از خواندن و نوشتن من میشوند، با این حال تا آنجا كه میتوانم، به خواندن و نوشتن میپردازم و همیشه به كسانی متوسل میشوم كه برای من كتاب بخوانند و یادداشتهای مرا بنویسند.»2
ابوریحان بیرونی آنقدر به مطالعه و تحقیق علاقه داشت كه كمتر كتاب و رساله به زبان فارسی، عربی و هندی و... بود كه آن را مطالعه نكرده و مورد نقد قرار نداده باشد. او سالها به دنبال كتابی بود كه رازی در مورد مانی نوشته بود تا آنكه بدان دست یافت و با شوق به مطالعة آن پرداخت؛ اما پس از بررسی به این نتیجه رسید كه جز مشتی اباطیل ندارد و لذا از رازی تعجب كرد كه چگونه با آن فهم و درایت فریفتة آن سخنان شده بود. همین ابوریحان همراه با سلطان محمود غزنوی به هند رفت و در آنجا برای چند سالی اقامت گزید و پس از تحمل مشقات فراوان، با علمای آنجا طرح دوستی ریخت و از طریق رفتار خاضعانه، اعتماد آنان را به خوب جلب كرد و زبان سنسكریت و علوم و آداب هندوان را آموخت و سپس به تألیف كتاب «ماللهند» پرداخت كه هنوز از بزرگترین منابع هندشناسی قدیم است.
مسعودی كه از بزرگترین جغرافیادانان اسلام و متولد بغداد است، به سوریه، فلسطین، عربستان، زنگبار، ایران، آسیای مركزی و هند سفر كرد و حتی تا دریای چین رفت و سپس حاصل مسافرتهای خود را در مجموعهای از 30 كتاب فراهم آورد كه پس از دو بار تلخیص به صورت «مروج الذهب» چهار جلدی درآمد. او درباره شهرهایی كه دیده، از لحاظ جغرافیایی، گیاهی، حیوانی و تاریخی سخن رانده و عادات و ادیان و علوم و فلسفه مردم آن سرزمینها را شرح داده است.
این دانشمندان نه تنها خود سختكوش بودند، بلكه سعی میكردند شاگردان خود را نیز به تفحص و سختكوشی وا دارند. یكی از شاگردان ابوریحان بیرونی در وصف استادش چنین میگوید:«عادت خواجه ما استاد رئیس(خدای رحمتش كناد) این بود كه هرگاه در كتابهای خود زمینهسازی كارها میفرمود، هرگز مثال نمیآورد. اگر هم بر وجه قلیل و اندك میآورد، به شیوه سربسته و با سخنان شیوا به دور از تفهم میبود. سبب را از او پرسیدم، فرمود: سبب اینكه من تصنیفات خود را از مثال خالی میگذارم، آن است كه تا نگرنده درباره آنچه به دست وی میسپارم، اجتهاد ورزد. چنانچه صاحب تجربت و تمرین و اجتهاد بود كه خود دوستدار دانش است، و اگر از مردمی بود كه جز بر این صفتاند، پس با كمال نیست كه فهم كند یا نه؛ چه، به نزد من یكسان است.»3
نتیجهگیری
از نیمه دوم قرن دوم هجری كه ترجمه كتب علمی(ریاضی، طبیعی و...) در دارالاسلام شروع شد، مسلمانان به سرعت علومی را كه یونانیان، هندیان، ایرانیان و غیره تألیف كرده بودند، جذب كردند و خود بر آن افزودند. عوامل چند، كه از جهانبینی و فرهنگ اسلامی نشأت میگرفت و در این فصل آنها را بر شمردیم، در جذب علوم و قرار دادن آنها در یك متن اسلامی و رشد آنها مؤثر بودند. وقتی كه به علل گوناگون علوم عقلی اهمیت خود را از دست دادند و حتی در بعضی نقاط مطرود حكام واقع شدند، رشد علوم طبیعت در دارالاسلام متوقف شد؛ اما درست در همان زمان كه این علوم در جهان اسلام رو به خاموشی میرفت، دنیای غرب به آنها توجه كرد و به توسعه آنها همت گماشت و با خود صنعت و فن را به همراه آورد و جهان اسلام را نیازمند خود ساخت.
اكنون كه در جهان اسلام یك نهضت بازگشت به اصالتهای اسلامی و تجدید اعتلای امت اسلامی به راه افتاده است لازم است علل ظهور و افول تمدن درخشان اسلامی مورد مطالعه عمیق قرار گیرد تا موانع رشد علم در دارالاسلام بر طرف شود و شرایط تأسیس یك تمدن اسلامی درخشان دیگر، كه متناسب با امكانات عصر حاضر و در خور آن باشد، فراهم گردد.
منابع:
1. علیاصغر حلبی، مترجم و نگارنده، گزیده متن رسائل اخوان الصفا و خلان الوفاء (تهران: كتابفروشی زوّار، 1360)، ص36.
2. عبدالله نعمه،پیشین، ص 313.
3. علی الشّابی، پیشین، ص 122.
*از علم سكولار تا علم دینی
(پژوهشگاه علوم انسانی)
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید