منطق مصرف را گم کرده‌ایم / دکتر محمد سعید ذکایی

1393/6/26 ۰۹:۵۴

منطق مصرف را گم کرده‌ایم /  دکتر محمد سعید ذکایی

رفتار مصرفی مقوله‌ای پیچیده است که در فهم و تحلیل آن سویه‌های مختلفی از بنیان‌های نظری و رشته‌ای را می‌توان به کار گرفت. روانشناسی، اقتصاد، سیاست، فرهنگ، اخلاق، دین و البته متن تاریخی و شرایط وضعیتی و ساختاری جامعه در کلیتی هماهنگ کنش‌ها، ارزش‌ها و جهت گیری‌های مصرفی ما را شکل می‌دهند و برای شناخت سویه‌های مختلف این تجربه آشنا و همه جا حاضر گریزی از توجه به این ابعاد نیست.

 

رفتار مصرفی مقوله‌ای پیچیده است که در فهم و تحلیل آن سویه‌های مختلفی از بنیان‌های نظری و رشته‌ای را می‌توان به کار گرفت. روانشناسی، اقتصاد، سیاست، فرهنگ، اخلاق، دین و البته متن تاریخی و شرایط وضعیتی و ساختاری جامعه در کلیتی هماهنگ کنش‌ها، ارزش‌ها و جهت گیری‌های مصرفی ما را شکل می‌دهند و برای شناخت سویه‌های مختلف این تجربه آشنا و همه جا حاضر گریزی از توجه به این ابعاد نیست.

در وجه تربیتی و اجتماعی شدن، تأثیر آموزه‌های رسمی (مدرسه، رسانه‌ها) و غیر رسمی (مثلاً در خانواده) بر عادت واره‌ها و ارزش‌های مصرفی غیر قابل انکار است. برای مثال، درونی شدن عادات اخلاقی در شخصیت افراد و رفتارهایی همسو با مصرف بهینه، ضروری، عادلانه و مسئولانه، برآمده از این تجارب اجتماعی شدن اولیه است. پیش‌بینی شرایط آموزشی مناسبی که هم به شیوه‌ای نظری و منطقی و هم در متنی عملی انتقال دهنده ارزش‌های مصرفی (بویژه گونه‌های ضروری برای توسعه پایدار) باشد، جزء لاینفکی از برنامه آموزش بیشتر کشورهای توسعه یافته است. برای مثال در حال حاضر تأکید بر حقوق و مسئولیت‌های شهروندان به محیط زیست خود و رواج مفاهیمی مانند عدالت محیطی، شهروندی محیطی یا سواد محیطی بخش مهمی از گفتمان‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توسعه را شکل می‌دهد و نظام‌های آموزشی برخی کشورها دغدغه خود را تربیت شهروندانی قرار داده‌اند که قدرت تشخیص و ارزیابی مشکلات زیست محیطی و احساس تعهد و برانگیختگی برای فعالیت به نفع آن را بیابند. این مداخله‌ها و سیاست‌های تربیتی آشکارا هزینه کنترل‌ها و نظارت‌های بعدی را بسیار کاهش داده و تضمین مناسبی برای تعهد به مسئولیت‌های زیست محیطی به‌شمار می‌آید.

به همان‌سان ترویج آموزه‌های مصرف مسئولانه در سطح کلان می‌تواند گفتمان مصرف‌گرایی و ارزشمند شدن فزاینده فرهنگ آن را، که در دو دهه اخیر در جامعه ایران سیری فزاینده یافته است، تعدیل کند. واقعیت این است که مادیگرایی و میل به برخورداری بیشتر از فرصت‌های مصرف، به ارزشی محوری در زندگی بسیاری از ما تبدیل شده است و قضاوت‌ها و استانداردهای ما برای تعریف خوشبختی و زندگی خوب را بشدت تحت‌الشعاع قرار داده است. غلبه ارزش‌های مصرفی و مادی گاه آنچنان بارز و تعیین‌کننده می‌شود که گروه‌های مختلف اجتماعی فارغ از خاستگاه و جایگاه طبقاتی و اقتصادی خود و گاه فارغ از پیشینه‌ها و اولویت‌های ارزشی خود سلیقه‌های یکسانی برای مصرف و ارزشگذاری مربوط به آن می‌یابند. این اغتشاش در سبک‌ها و سلیقه‌ها امکان تعادل در سبک‌های زندگی را آشکارا دچار اختلال می‌کند و همشکلی آنومیکی را در منطق و کنش‌های مصرفی شهروندان شکل می‌دهد که در نتیجه آن تعادل در زندگی فردی و اجتماعی آنها را دچار اختلال می‌کند.

توسعه پایدار مستلزم انتخاب سبک زندگی است که علاوه بر انطباق با ارزش‌ها و واقعیات زندگی روزمره افراد، با درکی از مصالح و منافع عمومی و نیز عدالت اجتماعی همراه باشد. در مصرف اخلاقی وجه کارکردیfunctional و عملی مصرف بر وجه نمایشی آن غلبه دارد. گروه‌های اجتماعی برخوردار جامعه به‌عنوان یک شهروند محیطی و با منطق تأمین عدالت محیطی باید به مصارف خود (مثلا درباره انرژی) حساس باشند. در این‌صورت صرفاً با منطق بضاعت و توانایی تأمین هزینه خرید خدمات مورد علاقه برانگیخته نخواهند شد و ملاحظات دیگری را در نظر خواهند داشت. به همان‌سان گروه‌های متوسط و کمتر برخوردار نیز دستیابی به استانداردی یکسان از مصرف را ضرورتاً ارزشمند و پاداش دهنده به‌حساب نمی‌آورند و آمادگی و رضایت بیشتری برای انتخاب سبک زندگی منطبق با جایگاه اقتصادی و اجتماعی خود نشان خواهند داد. در ایران فاصله گرفتن مصارف از ضرورت به ارزشی تبدیل شده است که تعادل مرز ‌بندی گروه‌های اجتماعی را بر هم زده است. فاصله گرفتن از ضرورت تنها متوجه طبقات مرفه‌تر جامعه نیست، بلکه گروه‌های درآمدی پایین‌تر نیز به آن مبتلا هستند.

آشفتگی سبک زندگی در ایران سبب شده کیفیت زندگی با مصارف بی‌واسطه (مادی) کالاها و خدمات پیوند خورد و ارزش مادی کالاهای فرهنگی اغلب تعیین‌کننده و جهت دهنده انتخاب‌های مصرفی است. در حالی که سلیقه و سبک زندگی باید قلمرویی برای انتخاب شخصی افراد و بهانه‌ای برای کسب رضایت واقعی و فارغ از انتظارات و فشارهای اجتماعی (رقابت‌ها و چشم و هم‌چشمی ها) باشد. سهم انتخاب و منطق فردی در چینش عناصر سبک زندگی و در این بحث مصارف غیر ضروری زندگی تحت‌الشعاع همسویی با جریان غالبی است که معیار ارزش مادی را مرجح می‌شمارند. نمایش و اولویت قایل شدن تقریباً مطلق به وجه مادی، جای خود ابرازی را گرفته است. درک زیبایی شناسانه و منطق مصرفی افراد با سرمایه فرهنگی بالا در ایران نیز عموماً با ارزش مادی آنها پیوند دارد. در بسیاری موارد افراد (بویژه گروه‌های مرفه) ممکن است ارتباط فردی (شخصی) با نوع اتومبیل، تزئینات و دکوراسیون منزل، مکان سفر و بسیاری از میدان‌های مصرفی دیگر برقرار نسازند و به‌اصطلاح با آن بیگانه باشد.

با این حال، چنان‌که اشاره شد، این وضعیت آنومیک تنها منحصر به سویه برخوردار پیوستار اقتصادی نیست. محرومیت‌ها و تنگناهای اقتصادی واقعی و گاه تصوری بسیاری از خانواده‌های ایرانی، زمینه بروز نوعی اجتماعی شدن مصرفی را در آنها ایجاد می‌کند که بر اساس آن زندگی خوب را اغلب با دسترسی و داشتن انبوهی از کالاهایی که بدان علاقه دارند و بویژه داشتن چیزهایی که عموماً لوکس تلقی می‌شوند یکی می‌انگارند. نکته تأمل برانگیز در اقتصاد فرهنگی ایران این است که در بسیاری موارد تناسبی بین انتخاب این استانداردها و ایده آل‌های مصرفی با شرایط زندگی و سرمایه‌های اقتصادی افراد نیست. حاصل این ناهم‌آوایی تحمل فشار بیشتر برای کسب درآمد بیشتر از راه‌های مشروع (وام، اضافه کاری یا کار دوم و سوم) یا غیر مشروع (توسل به منابع و شبکه‌های قدرت)، صرف انرژی عاطفی زیاد برای مقایسه و ارزیابی جایگاه خود و در نهایت جایگزینی هزینه فرصت برای درآمد بیشتر است. از دست رفتن فرصت ارتباط بیشتر با خانواده، تحمل استرس و فشار روانی و احساس محرومیت نسبی و در نتیجه نارضایتی همیشگی حاصل این سیاست زندگی است.

 بسیاری از افراد با رفاه متوسط و بالاتر در ایران، مواجهه‌ای تأملی با مصرف ندارند و توجه به ارزش مادی مصرف و نمایش بیرونی آن، سبب می‌شود که از مصرف چیزی بیشتر از آن را جست‌وجو نکنند. در زندگی برخی از ما ایرانیان زندگی خوب بیش از آنکه با قناعت، انجام مسئولیت‌های مدنی، وظیفه شناسی و توجه به منافع دراز مدت خود و جامعه پیوند بخورد، با مواجهه‌های محض و با لذات حسی و تجربی و سلب مسئولیت‌های اخلاقی در رفتارهای مصرفی نزدیک می‌شود. این مواجهه بی‌رحمانه با واقعیات تجربی را در ریخت و پاش‌های فراوان در زندگی، تلقی منفی داشتن از صرفه جویی، دور زدن قانون و استفاده شخصی از قدرت، تخریب بی‌رویه محیط زیست، میل به تصرف و مالک شدن شخصی میدان‌های مصرف (مثلاً در فرهنگ ویلا) فارغ از ملاحظات واقع بینانه کارکردی، می‌توان دید. زیستن با ارزش‌های وفادارانه به محیط زیست و جست‌و‌جوی تعادل در زندگی (توجه به نفع فردی و جمعی) با وجود کمبودهای اقتصادی و فقر عمومی، در تاریخی نه چندان دور تجربه‌ای رایج در ایران بود. با این‌حال در شرایط رفاه نسبی طبقه متوسط در ایران امروز این تجربه کمیاب است و زیستن با آن به‌طور فزاینده‌ای دشوارتر می‌شود.

نگرش به اسراف در ایران بیشتر توسط سرمایه اقتصادی توضیح داده می‌شود و فرهنگ (جز در مورد گروه‌هایی خاص) بندرت آن را کنترل می‌کند. به بیان دیگر انتظار می‌رود اگر شرایط مصرف تظاهری و توأم با اسراف وجود داشته باشد، مقاومت در برابر آن دشوار است و فشارهای هنجاری رفتارها و انتخاب‌های خاصی را قابل انتظار می‌سازد. برای سکونت خانواده‌ای مرفه مثلاً در کلانشهر تهران، آپارتمانی بزرگ در یک محله شمالی شهر، یک یا دو اتومبیل لوکس مدل بالا و البته با گنجایش موتور عظیم، سالانه حداقل یک نوبت سفر به خارج از کشور، خرید‌های فصلی یا ماهانه از پاساژهای عرضه‌کننده کالاهای برند، استفاده از خدمات خصوصی برای رتق و فتق تقریباً کلیه امور منزل و به‌طور خلاصه تأمین همه خواسته‌ها و هوس‌ها با صرف پول، ضروری و امکان پذیر می‌شود. روشن است که مسابقه در میدان مصرف، مسابقه‌ای بی‌انتهاست که فرجام آن فاصله گرفتن از تعادل خوشبختی و تعادل در زندگی فردی، جمعی و محیط زیست ماست.

بدین ترتیب رنج‌های ذهنی که بسیاری از ایرانیان طبقه متوسط و بالاتر بویژه ساکنان شهرهای بزرگ با آن دست بگریبانند، به درجاتی زیادی پیامد مستقیمی از سبک زندگی جدید شکل گرفته در فرهنگ آنهاست. اقتصاد مصرفی کلانشهرها به سرعت تعادل زندگی افرادی که با ارزش‌های مادیگرایانه انس و ارتباط بیشتری دارند را برهم زده است. به نظر می‌رسد بازگشتی مجدد به ارزش‌های فرامادی که در فرهنگ سنتی ایرانی از آن به «قانع بودن» یاد می‌شد ضروری است.

در چرخشی تاریخی و فرهنگی به نظر می‌رسد فضای مفهومی قناعت بویژه در میان نسل‌های جوانتر جامعه بتدریج از ارزشی ایده‌آل که اخلاقی، عملی و منطبق با زندگی روزمره است، به ارزشی غیرضروری و کم اهمیت تغییر یافته است. بر اساس مطالعات موجود «قناعت داشتن و کم توقع بودن» به‌عنوان ارزش‌هایی استراتژیک در زندگی جوانان اولویتی کمتر از استراتژی‌های رقابت جویانه و فردی آنها داشته است و اساساً مفهوم قناعت در کمتر از دونسل از واژه‌ای با بار معنایی مثبت و فضیلتی اخلاقی و رفتاری، در نگاهی خوش بینانه به انتخابی غیر ضروری و منسوخ تبدیل شده است. فرهنگ قناعت تضمین‌کننده مصرف مسئولانه، اخلاقی و گسترش آن تضمین‌کننده توسعه‌ای پایدار و موزون است. قناعت هم نوید دهنده رضایت فردی از زندگی و معنا بخشیدن به آن است و هم راهی است برای مهار آسیب‌های غیر قابل جبران مصرف‌گرایی افسارگسیخته به زیست بوم مان. فرهنگ قناعت ورزی ضامن درونی شدن ارزش‌های شهروندی محیطی و فضیلت اخلاقی کمرنگ شده‌ای است که با تغییر در چشم‌انداز و نگرش انسان‌ها آنها را در تعادل بهتری با محیط زیست خود قرار می‌دهد. قناعت ورزی اصلاحی جدی در سبک زندگی و فراگیر شدن این تفکر را طلب می‌کند که مصرف و تملک بیشتر چرخه‌ای از مشکلات فردی و اجتماعی را تولید می‌کند که در نهایت کسی از آن منتفع نخواهد بود.

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: