تاریخ نشر کتاب در ایران/ عبدالحسین آذرنگ – بخش چهارم

1393/6/25 ۱۲:۰۰

تاریخ نشر کتاب در ایران/ عبدالحسین آذرنگ – بخش چهارم

تاریخ نشر کتاب در ایران/ عبدالحسین آذرنگ – بخش چهارم زمینة تاریخی و اجتماعی دهة 1320ش که سرآغاز تحول در آن، رویدادهای شهریور ماه، حملة نیروهای متفقین به ایران و اشغال کشور بود، تاثیر بسیار عمیقی بر همة جنبه ها در کشور گذاشت و نشر کتاب هم طی سال های بعد از تاثیرهای آن برکنار نماند؛ اگرچه دهۀ 1320ش سال های رونق کتاب و نشر نبود، دهة رونق روزنامه ها و سایر نشریه های ادواری بود؛ نیز دهۀ شکل گرفتن طیف گسترده ای از گرایش های فکری و تمایلات سیاسی، که اینها هم دیر یا زود تاثیرهای خود را بر نشر باقی می گذارند. همان طور که پیشتر در بحث در بارة نشر آثار دورة مشروطه و پسا مشروطه یاد آوری شد و آمار و ارقام هم گواه آمد، دوره های تحول سیاسی و اجتماعی، معمولاً عصر رونق نشریه هاست، نه عصر کتاب. از همین رو تاثیرهای عمیقاً دگرساز دهة 1320ش را بر کتاب، همراه با پیامدهای آن، در دهة پس از آن، در دهۀ 1330 و حتی دهۀ 1340ش، سراغ باید گرفت، نه در خود آن دهه. بنا به گزارش های رسمی دولت ایران، متفقین که این کشور را از آغاز جنگ جهانی دوم(1939م/ 1318ش) به نقض بی طرفی متهم کرده بودند، پس از مقدمه چینی ها، زمینه سازی های تبلیغاتی و تدارکات نظامی، در مرداد ماه 1320 نیروهای خود را پشت مرزهای ایران متمرکز کردند و به حالت آماده باش در آوردند: نیروهای انگلیسی پشت مرزهای ایران و عراق، و نیروهای اتحاد شوروی پشت مرزهای طولانی و مشترکشان با ایران. ساعت 4 صبح شهریور ماه 1320 نیروها از مرزها گذشتند، وارد خاک ایران شدند و پیشروی به سوی پایتخت را آغاز کردند. هواپیماهای بمب افکن روز 5 شهریور، چند شهر در شمال و بندرهای جنوب ایران را بمباران کردند1. در 6 شهریور، علی منصور، نخست وزیر وقت، ناگزیر به استعفا شد و محمد علی فروغی پس از چند سال خانه نشینی، مغضوبیت، انزوای کامل سیاسی و در پی گفت و گوهای مفصلی، که هنوز هم مفاد کامل آنها ناشناخته است، بر سر کار آمد. سپس نخستین تحول عمده با برکناری( به ظاهر استعفای) رضا شاه از سلطنت در 25 شهریور، انتقال سلطنت به ولیعهدش، پایان یافتن دورة دیکتاتوری رضاشاهی، فروپاشی ناگهانی نهادهای تفتیش و سرکوب و اختناق فکری ـ سیاسی و کوتاه شدن دست عاملان و ایادیان اصلی اعمال حکومت پلیسی ـ امنیتی، آغاز شد. فضای سیاسی بر اثر حضور متفقین در ایران ـ جدا از تاثیرهای ناگوار حضور نیروهایِ به هر حال اشغال گر در سرزمینی اشغال شده که جای بحث در بارة آن در جای دیگری است ـ به آزادی گفتار و نوشتار، تجمع و گردهمایی ها و تاسیس حزب ها و انواع جمعیت ها پس از دو دهه امکان داد. جامعه نفسی تازه کرد و جانی گرفت. پیش از این به برکناری و محاکمۀ سرپاس مختاری، رئیس شهربانی و مهم ترین عامل رسمی سیاست های اختناقی رژیم و اعمال سانسور بر همۀ آثار مکتوب، پس از سال ها مدیریت پلیسی ـ امنیتی، اشاره کردیم. چند روزی از وقایع شهریور نگذشته بود که ماموران سانسور نامه ها در اداره های پست، و ماموران سانسور صندوق های پستی شخصی مردم، برداشته شدند. انتشار روزنامه های آزاد، بدون نظارت ها و گرفت و گیرهای پیشین به سرعت آغاز2 و سیل انفجار گونه ای از اخبار از عرصه های مختلف، به مطبوعات سرازیر شد. آنچه سال ها اسرار حکومتی تلقی می شد و کسی را یارای نزدیک شدن به آنها نبود، در نشریه های به سرعت روییده بازتاب یافت و به این ترتیب این احساس به جامعه القا شد که نسیم دیگری در جامعه وزیدن گرفته و ورق برگشته است. این گونه احساس های مشترک و عمومی، برای بیان به آن دسته از رسانه های همگانی روی می آورد که پیام را در کوتاه ترین زمان و در گسترده ترین حالت به جامعه برساند. در آن زمان هیچ رسانه ای برای این مقصود کارآمدتر از روزنامه نبود. از مهم ترین رویدادها در آن دهه که تاثیر آن بر جنبه های فرهنگی و نیز بر نشر درخور بررسی های گسترده است، ورود موج های دیگری از مدرنیته به ایران، موجی نیرومندتر تر از پیش، بود؛ چه مدرنیته به روایت انگلیسی ـ آمریکایی، و چه به روایت روسیِ سوویتی. تاثیر آن تحولات و این موج ها در همة عرصه ها، از سیاسی و اجتماعی گرفته تا همة جنبه های فکری و فرهنگی، به اندازه ای عمیق بود که اگر در برخی نوشته ها از آن با عنوان « انقلاب» یاد کرده اند3 نه تعجب باید کرد و نه آن را مبالغة بیش از حد به شمار آورد. در بارة این دهه، نوشته ها، یادداشت ها و خاطرات بسیار است، اما اثری که تاثیرهای بی سابقة مدرنیته را در همة شاخه ها به دقت، به تفصیل و با توجه به پیامدهای آن دنبال کرده باشد، یا در دست نیست، یا اگر هم هست این بنده از آن اطلاعی ندارد. البته در رشته های مختلف می توان تاثیرهای برگرفته در آن دهه را بازشناخت، اما از این دیدگاه که ساختارهای مختلف جامعۀ ایران پس از شهریور 1320 بر اثر تاثیرها چگونه دستخوش تحول شد و جامعه بدان سبب چگونه تغییر مسیر داد، به بررسی های فراگیرنیاز دارد. در نوشتة حاضر کوشش بر آن است که عامل های تاثیرگذار دهة 1320 بر نشر کتاب بازشناسی و تا جایی که دسترسی به منابع امکان پذیر باشد، ردیابی شود. جمعیت و اقتصاد ایران جمعیت ایران که بنا به برآوردهای مرکز آمار ایران پیش از 1300ش حدود 7/9 میلیون تن بود(28 درصد شهر نشین، 72 درصد روستانشین و کوچ گرد)، در 1304 ش به حدود 4/10 میلیون تن، در 1310ش به حدود 1/11 میلیون تن، در 1315ش به حدود 9/11 میلیون تن، و در 1320ش به حدود 8/12 میلیون تن افزایش یافته بود که از این عده حدود 30 درصد شهرنشین و 70 درصد روستا نشین و کوچ گرد بودند.4 یعنی در 1320ش حدود 30 درصد جمعیت کشور در شهر ها می زیستند، کمتر از 4 میلیون تن، و از این میان اقلیتی باسواد بودند. بنابر این، کتابخوانی و نشر را باید در میان اقلیتی شهرنشین و با سواد بررسی کرد و بر پایۀ این مقیاس نسبت ها را سنجید. درآمد نفت که حدود 1300ش 3/1 میلیون لیرة انگلیس بود، در اواخر حکومت رضا شاه به 3/3 میلیون لیره افزایش یافته بود. این درآمد برای تجهیز ارتش و تقویت نیروی نظامی صرف می شد، نه در زمینه های فرهنگی5. هزینه های نوسازی و عمرانی کشور به مدت دو دهه از محل مالیات های مستقیم و غیر مستقیم تامین شد و بار سنگین آن بر دوش مردم افتاده بود. اقتصاد ایران، به رغم همة برنامه های نوسازی رژیم و کوشش در راه ایجاد و توسعة صنعت، همچنان به کشاورزی و روستانشینی متکی مانده بود. ده ها هزار کارگر در صنعت ریسندگی و بافندگیِ ماشینی شده و در استخراج منابع معدنی کار می کردند ، و حدود 200 هزار تن در بخش صنایع شاغل بودند.6 برای ایجاد امنیت سرمایه و رشد سرمایه گذاری، دولت به اقداماتی دست زده بود ، اما اقتصاد کشور هنوز هم به کشاورزی و روستانشینی وابسته بود. در اواخر حکومت رضا شاه، تاجران وبازرگانان و کاسبان و همة دکان داران تقریباً 11 درصد جمعیت، و مستخدمان دولت حدود 7/3 درصد جمعیت کشور را تشکیل می دادند7. طبقة متوسط با سواد شهری، که رشد و شکوفایی نشر به رشد، نیازها، انگیزه ها و گرایش های آن وابسته است، تا اندازه ای گسترش یافته و از درآمد بهتری برخوردار شده بود، اما توسعة نسبی اقتصادی و صنعتی حتی با اندکی توسعة سیاسی همراه نشده بود، و استبداد، اختناق، نظارت های آزار دهندة دولتی و مداخله در جزئی ترین امور مردم، مجالی برای رشد اقتصاد کتاب و نشر فراهم نساخته و آزادی عمل را از ناشران گرفته بود. سرشت نشر در همه جای جهان، نیازمند آزادی و داشتن ارتباط طبیعی و اندام وار با نیازهای فرهنگی، آموزشی و فراغتی جامعه است. ایران در دورة جنگ و اشغال، ، افزون بر مشکلات پیشین، با مشکلات تازه تری هم رو به رو شد: گران شدن بهای همة کالاها و خدمات، کمبود و گاه نیز نایابی ارزاق عمومی، کاهش درآمد سرانه تا بدان پایه که نزدیک به یک دهه طول کشید تا به سطح درآمد سرانة سال 1319ش، یعنی یک سال پیش از جنگ و اشغال، برسد. تورم به سرعت رو به افزایش و قدرت خرید مردم رو به کاهش گذاشت.[]همان طور که بارها و بارها و در همه جا دیده شده است، به مجرد کاهش سطح درآمد خانوارها، کالاهای های فرهنگی از نخستین اقلامی است که از سبد خرید خانوارها حذف می شود، و افت درآمد بی درنگ بر اقتصاد نشر تاثیر منفی می گذارد. این دشواری های اقتصادی در آن ایام با آشفتگی های سیاسی، بی ثباتی، آغاز حرکت های جدایی خواهانه با حمایت های خارجی و تلاطم های اجتماعی در بخش هایی از غرب، شمال غربی و شمال کشور همراه شد و در مجموع، کشوری تنگدست را در دهة 1320 با چند گرفتاری بزرگ رو به رو کرد: گرفتار تنگناهای اقتصادی، رویارویی با مشکلات سیاسی ـ اجتماعی، مواجه با جنگ قدرت در عرصة جهانی و مقاصد استعماری و آماج چندحرکت جدایی خواهانۀ متکی به پشتیبانی خارجی8. با این حال، و به رغم این تنگناها، جنبه های با اهمیت و تاثیر گذار و تاثیر پذیر دهۀ 1320ش را نباید از نظر دور بداریم. آموزش و نشر رشد آموزش در دو سطح ابتدایی و متوسطه در دهه های 1300 تا 1320ش و در مقایسه با سال های پیش از 1300ش قابل توجه بود. آموزش عالی هم با تاسیس دانشگاه تهران در 1313ش به مرحلۀ تازه ای در ایران راه یافت. رشد آموزش و افزایش شمار دبیران، آموزگاران و دانش آموزان معمولاً در همه جا، و گاه به سرعت، بر اقتصاد نشر تاثیر می گذارد. شمار دانش آموزان کشور که در 1310ش شاید به 90 هزار تن نمی رسید، در 1320ش از 200 هزار تن بیشتر شده بود. شمار دانشجویان که در 1304ش از 600 تن کمتر بود، در 1320ش بیش از 5 برابر شده و از 3300 تن فراتر رفته بود. چند صد استاد در دانشکده های مختلف دانشگاه تهران و در چند مدرسة عالی تدریس می کردند. در 1320ش بیش از 240 دبیرستان دولتی در کشور دایر بود9. در هر دبیرستانی به طور متوسط چند دبیر درس می دادند و بنابر این می توان شمار دبیران را در سراسر کشور تخمین زد. دبیران در آن دوره از با سواد ترین قشرهای جامعه و بخش مهمی از جامعة کتابخوان کشور به شمار می آمدند. استادان دانشگاه، دبیران، دانشجویان، دانش آموزان دوره های بالای مدارس متوسطه را بر قشرهای شناخته شدة دیگری که مخاطبان اصلی نشر را تشکیل می دهند، می توان افزود. سرجمع اینها، با توجه به ارقام مشابه در کشورهای همتراز ایران در آن دوره، رقم کمی نبود و می توانست پشتوانة مناسبی برای اقتصاد نشر باشد، اما مانع های دیگر، عمدتاً سیاسی ـ اجتماعی، از ایجاد موازنة طبیعی میان عرضه و تقاضا در نشر جلوگیری می کرد. وزارت فرهنگ، یا به عبارت بهتر، شماری از فرهنگیانی که در بخش های برنامه ریزی این وزارتخانه نفوذ داشتند و غالباً هم از اندیشه های تجددخواهانه الهام یا تاثیر می گرفتند، به توسعة آموزش علاقه مند بودند و به سهم خود برای ترویج کتاب چاره اندیشی هایی می کردند. برای مثال، در دیماه 1322 در وزارت فرهنگ تصمیم گرفته شد تا با انتشار کتاب هایی در بارة اصول علمی و فنی کشاورزی، به استان هایی که اقتصاد آنها بر کشاورزی مبتنی بود، کمک کنند، در مدرسه های این استان ها کتابخانه های کوچک و آموزشی دایر شود و برای آنها کتاب هایی به زبان ساده بفرستند که آن اصول را در آن مناطق تعلیم و ترویج دهد؛ در عین حال مردم با سواد محلی هم بتوانند از کتاب های منتشر شده در آن کتابخانه ها استفاده کنند این تصمیم سنجیده و عملی، که در پرتو فضای پس از جنگ و از سر نیک خواهی گرفته شده بود، به سبب دشواری های مالی و مشکلات سیاسی دولت که در آن دهه مدام با آن رو به رو بود، به ویژه سقوط سریع کابینه ها و برکنار و جا به جا شدن مسئولان، به نتیجة موثری نرسید. شورای عالی انطباعات و صنایع مستظرفه در 1326ش تشکیل شد. به موجب مادة اول اساسنامة آن، از هفت تن عضو شورا ، سه تن باید در امور مطبوعات ذی فن می بودند. افرادی که به عضویت در آمدند، در میان همگنانشان در آن زمان، از استادان معروف دانشگاه تهران و از چهره های شاخص فرهنگی و هنری به شمار می آمدند ، مانند عباس اقبال آشتیانی؛ دکتر یدالله سحابی؛ دکتر سید علی شایگان؛ علی پاشا صالح؛ ابوالحسن صدیقی؛ مهندس محسن فروغی11. این انتخاب ها هم در پرتو همان فضای آزاد آن دهه صورت گرفته بود، اما وضعیت عمومی کشور و تنگناهای اقتصادی به تحقق یافتن این گونه طرح ها امکان نمی داد. زمینه برای تحقق یافتن آنها از اواسط دهۀ 1330ش به بعد فراهم آمد، اما دیگر این گونه افراد با حسن نیت مصدر امور نبودند و کار به دست کسانی افتاده بود که هدف های سیاسی دیگری را دنبال می کردند. ( ادامۀ مطلب در شمارۀ آینده) 1. کتابخانة پهلوی، گاهنامة پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، تهران، 1355، 3ج، ج1، ص190-201ج1، ص190-201. 2. زیبا کلام، صادق، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران ( 1320 ـ 1332)، تهران، سمت، 1389، ص 56 -74 3. شهید زاده، حسین، راه بی بازگشت: زندگی نامه همراه با تحلیل های مقطعی از وضع اجتماعی ایران در نیم سدة 1360-1310، تهران، اطلاعات،1390، ص 197 به بعد 4. بر پایۀ تخمین های مرکز آمار ایران در: سالنامه های آماری کشوری 5. قنبری، علی؛ صادقی، حسین، تحولات اقتصادی ایران، تهران، سمت، 1390، 2ج، ج1، ص 27. 06 رزاقی، ابراهیم، آشنایی با اقتصاد ایران، تهران، نشر نی، 1376، ص 21؛ قنبری ـ صادقی، همان جلد، ص29 به بعد. 7. همان جا 8 زمان زاده، حمید؛ صادق الحسینی، محمد، اقتصاد ایران در تنگنای توسعه، تهران، نشر مرکز، 1391 ص142-144. 9. برای توضیحاتی بیشتر در این باره، نک: موثقی، احمد، نوسازی و اصلاحات در ایران، تهران، قومس، 1385، ص219-220؛ نیز نک: ازغندی، علیرضا، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران(1357 ـ 1320)، تهران، سمت،1382. 10. آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ترجمة ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389 ص 158-159. 11. «بخشنامه ها»، آموزش و پرورش، سال 13، ش1-3 (فروردین ـ خرداد 1322)، ص 117-118. 12. « خبرهای فرهنگی کشور»، آموزش و پرورش، سال 22، ش2( اردی بهشت 1326)، ص 62-63. ( گویا این شورا مصوبات مکتوبی هم داشته، اما این بنده تا این زمان به آنها دست نیافته است). ________________________________________ رشد آموزش در دو سطح ابتدایی و متوسطه در دهه های 1300 تا 1320ش و در مقایسه با سال های پیش از 1300ش قابل توجه بود. آموزش عالی هم با تاسیس دانشگاه تهران در 1313ش به مرحلۀ تازه ای در ایران راه یافت. رشد آموزش و افزایش شمار دبیران، آموزگاران و دانش آموزان معمولاً در همه جا، و گاه به سرعت، بر اقتصاد نشر تاثیر می گذارد. شمار دانش آموزان کشور که در 1310ش شاید به 90 هزار تن نمی رسید، در 1320ش از 200 هزار تن بیشتر شده بود. شمار دانشجویان که در 1304ش از 600 تن کمتر بود، در 1320ش بیش از 5 برابر شده و از 3300 تن فراتر رفته بود. چند صد استاد در دانشکده های مختلف دانشگاه تهران و در چند مدرسة عالی تدریس می کردند.

      
زمینة تاریخی و اجتماعی
دهة 1320ش که سرآغاز تحول در آن، رویدادهای شهریور ماه، حملة نیروهای متفقین به ایران و اشغال کشور بود، تاثیر بسیار عمیقی بر همة جنبه ها  در کشور گذاشت و نشر کتاب هم طی سال های بعد از تاثیرهای آن برکنار نماند؛ اگرچه دهۀ 1320ش سال های رونق کتاب  و نشر نبود، دهة رونق روزنامه ها و سایر نشریه های ادواری بود؛ نیز دهۀ شکل گرفتن طیف گسترده ای از گرایش های فکری و تمایلات سیاسی، که اینها هم دیر یا زود تاثیرهای خود را بر نشر باقی می گذارند.
همان طور که پیشتر در بحث در بارة نشر آثار دورة مشروطه و پسا مشروطه یاد آوری شد و آمار و ارقام هم گواه آمد، دوره های تحول سیاسی و اجتماعی، معمولاً عصر رونق نشریه هاست، نه عصر کتاب. از همین رو تاثیرهای عمیقاً دگرساز دهة 1320ش را بر کتاب، همراه با پیامدهای آن، در دهة پس از آن، در دهۀ 1330 و حتی دهۀ 1340ش، سراغ باید گرفت، نه در خود آن دهه.

بنا به گزارش های رسمی دولت ایران، متفقین که این کشور را از آغاز جنگ جهانی دوم(1939م/ 1318ش) به نقض بی طرفی متهم کرده بودند، پس از مقدمه چینی ها، زمینه سازی های تبلیغاتی و تدارکات نظامی، در مرداد ماه 1320 نیروهای خود را پشت مرزهای ایران متمرکز کردند و به حالت آماده باش در آوردند: نیروهای انگلیسی پشت مرزهای ایران و عراق، و نیروهای اتحاد شوروی پشت مرزهای طولانی و مشترکشان با ایران. ساعت 4 صبح شهریور ماه 1320 نیروها از مرزها گذشتند، وارد خاک ایران شدند و پیشروی به سوی پایتخت را آغاز کردند. هواپیماهای بمب افکن روز 5 شهریور، چند شهر در شمال و بندرهای جنوب ایران را بمباران کردند1. در 6 شهریور، علی منصور، نخست وزیر وقت، ناگزیر به استعفا شد و محمد علی فروغی پس از چند سال خانه نشینی، مغضوبیت، انزوای کامل سیاسی و در پی گفت و گوهای مفصلی، که هنوز هم مفاد کامل آنها ناشناخته است، بر سر کار آمد. سپس نخستین تحول عمده با برکناری( به ظاهر استعفای) رضا شاه از سلطنت در 25 شهریور، انتقال سلطنت به ولیعهدش،  پایان یافتن دورة دیکتاتوری رضاشاهی، فروپاشی ناگهانی نهادهای تفتیش و سرکوب و اختناق فکری ـ سیاسی و کوتاه شدن دست عاملان و ایادیان اصلی اعمال حکومت پلیسی ـ امنیتی، آغاز شد. فضای سیاسی بر اثر حضور متفقین در ایران ـ جدا از تاثیرهای ناگوار حضور نیروهایِ به هر حال اشغال گر  در سرزمینی اشغال شده که جای بحث در بارة آن در جای دیگری است ـ به آزادی گفتار و نوشتار، تجمع و گردهمایی ها و تاسیس حزب ها و انواع جمعیت ها پس از دو دهه امکان داد. جامعه نفسی تازه کرد و جانی گرفت.
 پیش از این به برکناری و محاکمۀ سرپاس مختاری، رئیس شهربانی و مهم ترین عامل رسمی سیاست های اختناقی رژیم و اعمال سانسور بر همۀ آثار مکتوب، پس از سال ها مدیریت پلیسی ـ امنیتی، اشاره کردیم. چند روزی از وقایع شهریور نگذشته بود که ماموران سانسور نامه ها در اداره های پست، و ماموران سانسور صندوق های پستی شخصی مردم، برداشته شدند. انتشار روزنامه های آزاد، بدون نظارت ها و گرفت و گیرهای پیشین به سرعت آغاز2 و  سیل انفجار گونه ای از اخبار از عرصه های مختلف، به مطبوعات سرازیر شد. آنچه سال ها اسرار حکومتی تلقی می شد و کسی را یارای نزدیک شدن به آنها نبود، در نشریه های به سرعت روییده بازتاب یافت و به این ترتیب این احساس به جامعه القا شد که نسیم دیگری در جامعه وزیدن گرفته و ورق برگشته است. این گونه احساس های مشترک و عمومی، برای بیان به آن دسته از رسانه های همگانی روی می آورد که پیام را در کوتاه ترین زمان و در گسترده ترین حالت به جامعه برساند. در آن زمان هیچ رسانه ای برای این مقصود کارآمدتر از روزنامه نبود.
 از مهم ترین رویدادها در آن دهه که تاثیر آن بر جنبه های فرهنگی و نیز بر نشر درخور بررسی های گسترده است، ورود موج های دیگری از مدرنیته به ایران، موجی نیرومندتر تر از پیش، بود؛ چه مدرنیته به روایت انگلیسی ـ آمریکایی، و چه به روایت روسیِ سوویتی. تاثیر آن تحولات و این موج ها در همة عرصه ها، از سیاسی و اجتماعی گرفته تا همة جنبه های فکری و  فرهنگی، به اندازه ای عمیق بود که اگر در برخی نوشته ها از آن با عنوان « انقلاب» یاد کرده اند3 نه تعجب باید کرد و نه آن را مبالغة بیش از حد به شمار آورد.
 در بارة این دهه، نوشته ها، یادداشت ها و خاطرات بسیار است، اما اثری که تاثیرهای بی سابقة مدرنیته را در همة شاخه ها به دقت، به تفصیل و با توجه به پیامدهای آن دنبال کرده باشد، یا در دست نیست، یا اگر هم هست این بنده از آن اطلاعی ندارد. البته در رشته های مختلف می توان تاثیرهای برگرفته در آن دهه را بازشناخت، اما از این دیدگاه که ساختارهای مختلف جامعۀ ایران پس از شهریور 1320 بر اثر تاثیرها چگونه دستخوش تحول شد و جامعه بدان سبب چگونه تغییر مسیر داد، به بررسی های فراگیرنیاز دارد. در نوشتة حاضر کوشش بر آن است که عامل های تاثیرگذار دهة 1320 بر نشر کتاب بازشناسی و تا جایی که دسترسی به منابع امکان پذیر باشد، ردیابی شود.
جمعیت و اقتصاد ایران
جمعیت ایران که بنا به برآوردهای مرکز آمار ایران پیش از 1300ش حدود 7/9 میلیون تن بود(28 درصد شهر نشین، 72 درصد روستانشین و کوچ گرد)، در 1304 ش به حدود 4/10 میلیون تن، در 1310ش به حدود 1/11 میلیون تن، در 1315ش به حدود 9/11 میلیون تن، و در 1320ش به حدود 8/12 میلیون تن افزایش یافته بود که از این عده حدود 30 درصد شهرنشین و 70 درصد روستا نشین و کوچ گرد بودند.4 یعنی در 1320ش حدود 30 درصد جمعیت کشور در شهر ها می زیستند، کمتر از 4 میلیون تن، و از این میان اقلیتی باسواد بودند. بنابر این، کتابخوانی و نشر را باید در میان اقلیتی شهرنشین و با سواد بررسی کرد و بر پایۀ این مقیاس نسبت ها را سنجید.
 درآمد نفت که حدود 1300ش 3/1 میلیون لیرة انگلیس بود، در اواخر حکومت رضا شاه به 3/3 میلیون لیره افزایش یافته بود. این درآمد برای تجهیز ارتش و تقویت نیروی نظامی صرف می شد، نه در زمینه های فرهنگی5. هزینه های نوسازی و عمرانی کشور به مدت دو دهه از محل مالیات های مستقیم و غیر مستقیم تامین شد و بار سنگین آن بر دوش مردم افتاده بود. اقتصاد ایران، به رغم همة برنامه های نوسازی رژیم و کوشش در راه ایجاد و توسعة صنعت، همچنان به کشاورزی و روستانشینی متکی مانده بود. ده ها هزار کارگر در صنعت ریسندگی و بافندگیِ ماشینی شده و در استخراج منابع معدنی کار می کردند ، و حدود 200 هزار تن در بخش صنایع شاغل بودند.6 برای ایجاد امنیت سرمایه  و رشد سرمایه گذاری، دولت به اقداماتی دست زده بود ، اما اقتصاد کشور هنوز هم به کشاورزی و روستانشینی وابسته بود. در اواخر حکومت رضا شاه، تاجران وبازرگانان و کاسبان و همة دکان داران تقریباً 11 درصد جمعیت، و مستخدمان دولت حدود 7/3 درصد جمعیت کشور را تشکیل می دادند7. طبقة متوسط با سواد شهری، که رشد و شکوفایی نشر به رشد، نیازها، انگیزه ها و گرایش های آن وابسته است، تا اندازه ای گسترش یافته و از درآمد بهتری برخوردار شده بود، اما توسعة نسبی اقتصادی و صنعتی حتی با اندکی توسعة سیاسی همراه نشده بود، و  استبداد، اختناق، نظارت های آزار دهندة دولتی و مداخله در جزئی ترین امور مردم، مجالی برای رشد اقتصاد کتاب و نشر فراهم نساخته و آزادی عمل را از ناشران گرفته بود. سرشت نشر در همه جای جهان، نیازمند آزادی و داشتن ارتباط طبیعی و اندام وار با نیازهای فرهنگی، آموزشی و فراغتی جامعه است.
ایران در دورة جنگ و اشغال، ، افزون بر مشکلات پیشین، با مشکلات تازه تری هم رو به رو شد: گران شدن بهای همة کالاها و خدمات، کمبود و گاه نیز نایابی ارزاق عمومی، کاهش درآمد سرانه تا بدان پایه که نزدیک به یک دهه طول کشید تا به سطح درآمد سرانة سال 1319ش، یعنی یک سال پیش از جنگ و اشغال، برسد. تورم به سرعت رو به افزایش و قدرت خرید مردم رو به کاهش گذاشت.[]همان طور که بارها و بارها و در همه جا دیده شده است، به مجرد کاهش سطح درآمد خانوارها، کالاهای های فرهنگی از نخستین  اقلامی است که از سبد خرید خانوارها حذف می شود،  و افت درآمد بی درنگ بر اقتصاد نشر تاثیر منفی می گذارد.
این دشواری های اقتصادی در آن ایام با آشفتگی های سیاسی،  بی ثباتی، آغاز حرکت های جدایی خواهانه با حمایت های خارجی و تلاطم های اجتماعی در بخش هایی از غرب، شمال غربی و شمال کشور همراه شد و در مجموع، کشوری تنگدست را در  دهة 1320 با چند گرفتاری بزرگ رو به رو کرد: گرفتار تنگناهای اقتصادی، رویارویی با مشکلات سیاسی ـ اجتماعی، مواجه با جنگ قدرت در عرصة جهانی و مقاصد استعماری و آماج چندحرکت جدایی خواهانۀ متکی به پشتیبانی خارجی8. با این حال، و  به رغم این تنگناها،  جنبه های با اهمیت و تاثیر گذار و تاثیر پذیر دهۀ 1320ش را نباید از نظر دور بداریم.

آموزش و نشر
 رشد آموزش در دو سطح ابتدایی و متوسطه در دهه های 1300 تا 1320ش و در مقایسه با سال های پیش از 1300ش  قابل توجه بود. آموزش عالی هم با تاسیس دانشگاه تهران در 1313ش به مرحلۀ تازه ای در ایران راه یافت. رشد آموزش و افزایش شمار دبیران، آموزگاران و دانش آموزان معمولاً  در همه جا، و گاه به سرعت، بر اقتصاد نشر تاثیر می گذارد. شمار دانش آموزان کشور که در 1310ش شاید به 90 هزار تن نمی رسید، در 1320ش از 200 هزار تن بیشتر شده بود. شمار دانشجویان که در 1304ش از 600 تن کمتر بود، در 1320ش بیش از 5 برابر شده و از 3300 تن فراتر رفته بود. چند صد استاد در دانشکده های مختلف دانشگاه تهران و در چند مدرسة عالی تدریس می کردند. در 1320ش بیش از 240 دبیرستان دولتی در کشور دایر بود9. در هر دبیرستانی به طور متوسط چند دبیر درس می دادند و بنابر این می توان شمار دبیران را در سراسر کشور تخمین زد. دبیران در آن دوره از با سواد ترین قشرهای جامعه و بخش مهمی از جامعة کتابخوان کشور به شمار می آمدند. استادان دانشگاه، دبیران، دانشجویان، دانش آموزان دوره های بالای مدارس متوسطه را بر قشرهای شناخته شدة دیگری که مخاطبان اصلی نشر را تشکیل می دهند، می توان افزود. سرجمع اینها، با توجه به ارقام مشابه در کشورهای همتراز ایران در آن دوره، رقم کمی نبود و می توانست پشتوانة مناسبی برای اقتصاد نشر باشد، اما مانع های دیگر، عمدتاً سیاسی ـ اجتماعی، از ایجاد موازنة طبیعی میان عرضه و تقاضا در نشر جلوگیری می کرد.
   وزارت فرهنگ، یا به عبارت بهتر، شماری از فرهنگیانی که در بخش های برنامه ریزی این وزارتخانه نفوذ داشتند و غالباً هم از اندیشه های تجددخواهانه الهام یا تاثیر می گرفتند، به توسعة آموزش علاقه مند بودند و به سهم خود برای ترویج کتاب چاره اندیشی هایی می کردند. برای مثال، در دیماه 1322 در وزارت فرهنگ تصمیم گرفته شد تا با انتشار کتاب هایی در بارة اصول علمی و فنی کشاورزی، به استان هایی که اقتصاد آنها بر کشاورزی مبتنی بود، کمک کنند، در مدرسه های این استان ها کتابخانه های کوچک و آموزشی دایر شود و برای آنها کتاب هایی به زبان ساده بفرستند که آن اصول را در آن مناطق تعلیم و ترویج دهد؛ در عین حال مردم با سواد محلی هم بتوانند از کتاب های منتشر شده در آن کتابخانه ها استفاده کنند

این تصمیم سنجیده و عملی، که در پرتو فضای پس از جنگ و از سر نیک خواهی گرفته شده بود، به سبب دشواری های مالی و مشکلات سیاسی دولت که در آن دهه مدام با آن رو به رو بود، به ویژه سقوط سریع کابینه ها و برکنار و جا به جا شدن مسئولان، به نتیجة موثری نرسید.
شورای عالی انطباعات و صنایع مستظرفه در 1326ش تشکیل شد. به موجب مادة اول اساسنامة آن، از هفت تن عضو شورا ، سه تن باید در امور مطبوعات ذی فن می بودند. افرادی که به عضویت در آمدند، در میان همگنانشان در آن زمان، از استادان معروف دانشگاه تهران و از چهره های شاخص فرهنگی و هنری به شمار می آمدند ، مانند عباس اقبال آشتیانی؛ دکتر یدالله سحابی؛ دکتر سید علی شایگان؛ علی پاشا صالح؛ ابوالحسن صدیقی؛ مهندس محسن فروغی11. این انتخاب ها هم در پرتو همان فضای آزاد آن دهه صورت گرفته بود، اما وضعیت عمومی کشور و تنگناهای اقتصادی به تحقق یافتن این گونه طرح ها امکان نمی داد. زمینه برای تحقق یافتن آنها از اواسط دهۀ 1330ش به بعد فراهم آمد، اما دیگر این گونه افراد با حسن نیت مصدر امور نبودند و کار به دست کسانی افتاده بود که هدف های سیاسی دیگری را دنبال می کردند.
 ( ادامۀ مطلب در شمارۀ آینده)

 


1.    کتابخانة پهلوی، گاهنامة پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، تهران، 1355، 3ج، ج1، ص190-201ج1، ص190-201.  
2. زیبا کلام، صادق، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران ( 1320 ـ 1332)، تهران، سمت، 1389، ص 56 -74
3. شهید زاده، حسین، راه بی بازگشت: زندگی نامه همراه با تحلیل های مقطعی از وضع اجتماعی ایران در نیم سدة 1360-1310، تهران، اطلاعات،1390، ص 197 به بعد
4. بر پایۀ تخمین های مرکز آمار ایران در: سالنامه های آماری کشوری
5.   قنبری، علی؛ صادقی، حسین، تحولات اقتصادی ایران، تهران، سمت، 1390، 2ج، ج1، ص 27.
06 رزاقی، ابراهیم، آشنایی با اقتصاد ایران، تهران، نشر نی، 1376، ص 21؛ قنبری ـ صادقی، همان جلد، ص29  به بعد.
7. همان جا
8 زمان زاده، حمید؛ صادق الحسینی، محمد، اقتصاد ایران در تنگنای توسعه، تهران، نشر مرکز، 1391 ص142-144.
9. برای توضیحاتی بیشتر در این باره، نک:  موثقی، احمد، نوسازی و اصلاحات در ایران، تهران، قومس، 1385، ص219-220؛ نیز نک: ازغندی، علیرضا، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران(1357 ـ 1320)، تهران، سمت،1382.
10. آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ترجمة ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389 ص 158-159.
11. «بخشنامه ها»، آموزش و پرورش، سال 13، ش1-3  (فروردین ـ خرداد 1322)، ص 117-118.
 12.  « خبرهای فرهنگی کشور»، آموزش و پرورش، سال 22، ش2( اردی بهشت 1326)، ص 62-63. ( گویا این شورا مصوبات مکتوبی هم داشته، اما این بنده تا این زمان به آنها دست نیافته است).


 

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: