آیت‌الله طالقانی در گفت و گو با سید محمود دعایی: مورد اعتقاد و اعتماد كامل امام (ره) بود

1393/6/22 ۱۱:۳۰

آیت‌الله طالقانی در گفت و گو با سید محمود دعایی: مورد اعتقاد و اعتماد كامل امام (ره) بود

طلبه جوانی كه مسوول تایپ، تكثیر و توزیع ماهنامه «بعثت» بود كه به مثابه ارگان روحانیون روشنفكر و مبارز حوزه علمیه قم ایفای نقش می‌كرد و چهره‌هایی چون ربانی‌شیرازی، باهنر، مصباح، علی حجتی‌كرمانی، خسروشاهی و هاشمی‌رفسنجانی در آن گرد آمده بودند، آیت‌الله خامنه‌ای از مشهد مقالاتی برای آن می‌فرستادند و حتی آقای منتظری هم كمك‌های موثری برای چاپ نشریه می‌كرد، ??ماه پس از پیروزی انقلاب، مدیرمسوول دیرپا‌ترین روزنامه ایران شد كه آن زمان ??سال بود كه منتشر می‌شد؛ وی كه از همان روزهای جوانی نامش در كنار مطبوعات دیده می‌شده است، به واسطه همین ماهنامه بعثت بود كه با آقای طالقانی ارتباط می‌گیرد. زمانی كه سعی می‌كند تا از میان میله‌های آهنی زندان این نشریه را از طریق آقای مفیدی به آیت‌الله برساند، تلاشی كه البته به گفته خودش بعدها به خاطر آن از سوی آیت الله طالقانی ملامتی مشفقانه شد.

 

طلبه جوانی كه مسوول تایپ، تكثیر و توزیع ماهنامه «بعثت» بود كه به مثابه ارگان روحانیون روشنفكر و مبارز حوزه علمیه قم ایفای نقش می‌كرد و چهره‌هایی چون ربانی‌شیرازی، باهنر، مصباح، علی حجتی‌كرمانی، خسروشاهی و هاشمی‌رفسنجانی در آن گرد آمده بودند، آیت‌الله خامنه‌ای از مشهد مقالاتی برای آن می‌فرستادند و حتی آقای منتظری هم كمك‌های موثری برای چاپ نشریه می‌كرد، ??ماه پس از پیروزی انقلاب، مدیرمسوول دیرپا‌ترین روزنامه ایران شد كه آن زمان ??سال بود كه منتشر می‌شد؛ وی كه از همان روزهای جوانی نامش در كنار مطبوعات دیده می‌شده است، به واسطه همین ماهنامه بعثت بود كه با آقای طالقانی ارتباط می‌گیرد. زمانی كه سعی می‌كند تا از میان میله‌های آهنی زندان این نشریه را از طریق آقای مفیدی به آیت‌الله برساند، تلاشی كه البته به گفته خودش بعدها به خاطر آن از سوی آیت الله طالقانی ملامتی مشفقانه شد. وی تاریخی شفاهی از روزهایی است كه در كنار دیگر علمایی چون خسروشاهی یا حجتی در جلسات محاكمه عشرت‌آباد شركت می‌كرده و شاهدی است بر ارتباط صمیمانه مرحوم طالقانی با حضرت امام كه وی تعبیری «آرمانی» برای آن دارد. در این گفت‌وگوی حدودا یك‌ساعته او تصویری از آقای طالقانی برایم طراحی می‌كند كه به قول خودش مردی از تبار «خوبان» را باید شناخت. مردی كه او از جوانی همراهش بوده و حتی به اعتماد او و به قول خودش بدون مطالعه عضو سازمان مجاهدین‌خلق می‌شود، عضویتی كه خیلی زود پس می‌گیرد. در این مجال یك‌ساعته او وارد صحبت‌های حاشیه‌یی نمی‌شود و وقتی از ماجرای نامه فرزند آیت الله طالقانی به پدر درباره تغییر ایدئولوژی‌اش در سازمانی كه زمانی خود عضو آن بوده می‌پرسم می‌گوید «طرح این موضوع‌ها كمكی به خاندان طالقانی نمی‌كند» یا وقتی می‌گویم كه فضای بعد از طالقانی را توصیف كند تنها به ذكر خاطره‌یی از یكی از خطبه‌های آیت‌الله می‌پردازد. همراه با یكدیگر این گفت‌وگو را كه توسط پایگاه جماران تهیه شده است باهم می‌خوانیم:

***

جایی در خاطرات‌تان خواندم كه آشنایی شما با مرحوم طالقانی از زندان بوده است، البته از زمانی كه شما ملاقات‌كننده ایشان بودید. شاید بهتر باشد كه این گفت‌وگو را از اینجا شروع كنیم.

با مرحوم طالقانی بعد از آغاز نهضت روحانیت آشنا شدم. طلبه جوانی بودم كه نهضت روحانیت با جریانات موسوم به انجمن‌های ایالتی و ولایتی آغاز شده بود كه در واقع این آغاز حركت روحانیت بود. بعد از فوت آقای بروجردی بود. پس از آن با روی‌دادن واقعه 15خرداد و سخنرانی معروف امام در مدرسه فیضیه مبارزات روحانیت وارد مرحله تازه‌یی شد. در همین برهه زمانی بود كه حضرت امام پس از آزادی از حصر و زندان به حركت آگاهی‌بخش و ضددیكتاتوری ادامه دادند كه منجر به تبعید ایشان شد. در آن زمان كه من دبیرستان را رها كرده بودم و به حوزه علمیه كرمان آمدم با موجی از حركت‌های مبارزاتی و اسلامی مواجه شدم كه بنابر همین با فضای مبارزات آن موقع آشنا شده و همراه شدم. در همان ایام بود كه جریان محاكمات اعضای نهضت آزادی شروع شده بود و ما به عنوان طلبه‌یی جوان از قم به تهران می‌آمدیم و در دادگاه شركت می‌كردیم. ما به عنوان طلبه‌های جوان به شخصیت‌های برجسته روحانیون مبارز علاقه‌مند بودیم و در این فضا من با شخصیت حضرت آیت‌الله طالقانی آشنا شدم و سعی می‌كردم كه از محضر ایشان استفاده كنم. در همین زمان بود كه محاكمات ایشان در دادستانی ارتش در تهران شروع شده بود.

 

همان دادگاه عشرت‌آباد؟

بله و ما به عنوان یك حركت سمبلیك مبارزاتی از قم به تهران می‌آمدیم و در دادگاه شركت می‌كردیم كه البته برای ما بسیار آموزنده بود و درس‌های بسیاری برای ما داشت. اعضای نهضت آزادی در آنجا صحبت‌هایی می‌كردند و دفاعیاتی داشتند كه دفاعیات آنها از سوی برخی از دوستان چاپ می‌شد. خود ما هم در قم برای انتشار آن تلاش می‌كردیم و اگر دوستان مراجعه می‌كردند در كمك به آنها چاپخانه‌هایی را معرفی می‌كردیم.

 

از دیگر روحانیونی كه در آن جلسات دادگاه شركت می‌كردند چه كسانی بودند؟

آقای خسروشاهی، آقای علی حجتی‌كرمانی و دیگر علما در آن جلسات شركت می‌كردند. ما هم به عنوان طلبه‌های جوان برای اعلام همبستگی در مقابل رژیمی كه دست به محاكمه و بازداشت خوبان می‌زد در این جلسات شركت و با این حركت در برابر اقدام رژیم مقاومت می‌كردیم.

 

گفته می‌شود كه آقای طالقانی در تمام جلسات آن دادگاه سكوت كرده بودند و در دفاع از خود حرفی نزده‌اند؟

آقای طالقانی به عنوان شخصیت درجه اول تشكیلاتی، مورد احترام همه بودند. حتی مسوولان دادگاه ناگزیر به حرمت‌گذاری به ایشان بودند و اهانتی نمی‌كردند. ایشان در برابر به اصطلاح كیفرخواستی كه از سوی دادستانی علیه ایشان مطرح شده بود سكوت كردند و فقط در پایان آیه شریفه‌یی از قرآن را تلاوت كردند كه خطاب به فرعون بود. نظام حاكم را به سیستم فرعونی تشبیه كردند و گفتند كه سرانجام شما سرانجام شومی خواهد بود و كسانی كه در برابر شما مبارزه می‌كنند پیروز خواهند شد. به یاد دارم كه با صدایی رسا و گیرا این آیه شریفه را خواندند كه مورد تشویق و احترام همه قرار گرفتند.

 

در همین دادگاه به حبس محكوم شدند؟

بله؛ پس از اینكه اعضای نهضت آزادی، به زندان افتادند یكی دیگر از حركات مبارزاتی ما این بود كه تلاش می‌كردیم در ساعت مقرری كه اعلام می‌شد برای ملاقات آنها به زندان قصر می‌رفتیم. از اعضای نهضت آزادی، مرحوم بازرگان، مرحوم سحابی، آقای بسته‌نگار، آقای مفیدی و دكتر شیبانی كه همراه ایشان بودند به اتاقی میآمدند كه وسط آن اتاق نردههای آهنینی وجود داشت. بین نردههای آهنی میان ملاقات‎‎كنندگان و ملاقاتشوندگان كمی بیشتر از نیم‌متر فاصله بود. این نرده بین ما قرار داشت كه پلیس آنجا میایستاد و مراقب بود كه زندانیان چیزی را ردوبدل نكنند و یا حرفی نزنند. من یك‌بار وقتی برای ملاقات رفته بودم نشریه بعثت را با خودم بردم، نشریهای كه در قم به‌عنوان ارگان روحانیت مبارز قم تهیه می‎‎شد و بسیار تاثیرگذار بود. این نشریه را با خودم داخل بردم و در یك لحظه كه پلیس حواسش نبود دستم را از لای نرده دراز كردم و آقای مفیدی در آن طرف، نشریه را از من گرفتند. البته بعدها من برای این كار مورد ملامت قرار گرفتم و آقای طالقانی با دلجویی و بزرگواری به من نصیحت كردند كه برای رساندن این نشریه كه می‎‎توانیم اخبارش را از طریق دیگر هم دریافت كنیم ریسك نكنید و این نصیحت دلسوزانه‎‎ای بود كه ایشان نسبت به من داشتند. ملاقات بعدی من با ایشان زمانی بود كه آقای بازرگان در مقطعی از زندان آزاد شده بودند و پس از آزادی به دارالتبلیغ آقای شریعتمداری در قم مراجعه كرده بودند. آقای شریعتمداری پس از تبعید امام به جمعبندی جدیدی رسیده بودند مبنی بر اینكه فعالیت‎‎های تند مبارزاتی و اعلامیهدادنها و تحریك مردم جز دستگیرشدن عدهای در این مسیر فایدهای ندارد و بهتر این است كه ما از راه تبلیغ و فعالیتهای ارشادی كارمان را ادامه دهیم.

 

شما هم در این باره به آقای طالقانی گلایههایی را مطرح كرده بودید‎‎؟

عرض میكنم خدمت‌تان. ‏ این شعاری بود كه ایشان داشتند ولی در حقیقت نوعی گرایش به رفرمیسم و تخطئه فعالیتهای انقلابی و شیوه مبارزاتی امام بود‎‎‏. روشی را ایشان در پیش گرفته بودند كه موجب نگرانی علاقهمندان به امام و طلاب مبارز در قم شده بود. چرا كه آنها تصور میكردند با این روش حركتهای مبارزاتی روحانیت به فراموشی سپرده میشود و به حركتهای رفرمیستی روی آورده میشود كه در حوزه‌ها همواره وجود داشت. در این زمان بود كه دارالتبلیغ در قم تاسیس شده بود كه دوستان به این حركت خوشبین نبودند. به خصوص به دلیل اینكه ایادی رژیم هم از این حركت آقای شریعتمداری حمایت می‎‎كردند، عدهای نگران بودند كه چرا دوستان مبارز گاهی گرایشاتی به آن سمت پیدا می‌كنند.

 

شنیدم برخی از كسانی كه از زندان آزاد میشدند جذب این موسسه میشدند و این گلایه اصلی شما به آقای طالقانی بود.

بله عرض میكنم‏. ‏ آقای بازرگان و آقای مطهری را تشكیلات دارالتبلیغ به قم دعوت كرده بود كه آنها پذیرفته بودند و به آنجا رفته بودند. شاید برای اینكه كنفرانس بدهند و یا كلاسی را اداره كنند. ولی در واقع این دعوت‏ به نوعی بهرهگیری مجموعه دارالتبلیغ از وجود شخصیتهای خوشنام‎‎‎ مبارز و فهمیده‌ای چون این بزرگان بود‎‎‎ چرا كه حضور آنها برای آن موسسه ارزشمند و این موضوع مورد اعتراض دوستان بود. من یك‌بار كه به دیدار آقای طالقانی رفتم با گلایه به ایشان گفتم وقتی دوستان شما از زندان آزاد میشوند به دارالتبلیغ می‌روند و حركت‌های جدیدی را كه علیه برنامه مبارزاتی امام وجود دارد، تایید می‌كنند. آقای طالقانی به من فرمودند من به آقای بازرگان خواهم گفت ولی شما درباره آقای مطهری به آقای منتظری بگویید كه از دوستان ایشان هستند. این خاطرهیی بود میان من و آقای طالقانی كه البته در یك مقطعی ایشان از این خاطره به عنوان یك كد استفاده كردند. وقتی كه تراب حقشناس از طرف آقایان طالقانی و زنجانی نامهیی را برای حضرت امام آورده بودند، آنها در آن نامه برای امام مطالبی را نوشته بودند و رموزی را مطرح كرده بودند كه امام مطمئن شوند این نامه از طرف ایشان آمده است. برای اینكه بنده هم مطمئن شوم كه این نامه از سوی آقای طالقانی است، توسط آورنده نامه به این خاطره اشاره كرده بودند البته این ماجراها گذشت و من متوجه شدم كه امام نسبت به آقای طالقانی علاقه‌مندی ویژهیی دارند.

 

به عنوان فردی كه در كنار امام حضور داشتید چه توصیفی از ارتباط حضرت امام با آقای طالقانی میكنید؟

گاهی اوقات نشریاتی از ایران به عراق آورده می‌شد كه من هم به مناسبت‌های مختلف این نشریات را برای حضرت امام میبردم. ‏ از جمله این نشریات نشریه‌یی بود به نام دانشمند كه مباحث تئوریك را مطرح كرده بود و استناد به فتوای امام و تفسیر قرآنی آقای طالقانی كرده بود. در همان زمان امام علاقهمند شدند كه تفسیر قرآن آقای طالقانی را ببینند كه من از كتابخانه مدرسه مرحوم آقای بروجردی این كتاب را تهیه كردم ‏ و برای حضرت امام بردم‎‎؛ وقتی امام این تفسیر را مطالعه كردند به من گفتند كه حتما این تفسیر را به آقا مصطفی بده تا بخواند ‏‎‎چراكه ایشان قصد نوشتن تفسیر قرآن دارد كه میتواند از این كتاب ایده بگیرد و به من گفتند اگر من در زندگی قصد داشتم كه برای كتابی تقریظ‏ بنویسم حتما برای این تفسیر تقریظ می‌نوشتم ولی فرصتی برای این كار ندارم. «من بعدها این جمله را به آقای دكتر محمدمهدی جعفری گفتم كه ایشان در اثنای‏ انتشار پرتویی از قرآن، در شرحی كه در مقدمه كتاب نوشته بود از این جمله حضرت امام استفاده كردند.

 

فكر كنم شما كه از نزدیكان به آقای طالقانی هستید بسیار از همبندان ایشان شنیده باشید كه مرحوم طالقانی در زندان دارای رفتاری جذبی بودند و حتی گفته شده كه بسیاری از مخالفان ایشان یا كسانی كه از كمونیستها و ماركسیستها بودند هم در جلسات تفسیر قرآن كه ایشان در زندان برگزار میكردند شركت داشتند. از نظر شما چه ویژگی‌ای‌‏ طالقانی را دارای رفتاری جذب‌گرایانه كرده بود؟

مرحوم طالقانی انسانی با سطح آگاهی بالایی بود و همیشه مسائل روز را مطالعه میكرد. از مطالعات تئوریك مذهبی درحد اجتهاد برخوردار و مجتهد مسلم بودند‎‎ و مطالعات حوزه‎‎ای كاملی داشتند و بهخصوص ایشان درباره قرآن تحقیقات بسیار كرده ‎‎و پرتوی از قرآن ایشان بسیار راهگشا و آموزنده بود. در زندان هم كه بودند به علت آگاهی سطح بالا و سعهصدری كه نسبت به همه دگراندیشان داشتند مورد احترام همه بودند. یعنی كسی بود كه اگر شخصی می‌آمد و با صداقت ایده‌یی مخالف ایشان را مطرح میكرد برنمی‌آشفت و با صمیمیت گوش می‎‎كرد و بامنطق و استدلال و باادب پاسخ میداد و احیانا او را ارشاد و هدایت می‌كرد. شخصیتهای بسیاری بودند كه در مقطعی دچار انحرافاتی شدند و به گرایش‌های متفاوتی دچار شدند كه به دلیل ارتباط با مرحوم طالقانی و توفیق بهره‌گیری از محضر ایشان سرانجام و فرجام شایسته‌یی پیدا كردند.

 

مثلا چه كسانی‎‎؟

جلال آلاحمد كه همنشین و از بستگان و همشهری ایشان بودند. به دلیل برخورد زیبا و روشنگری‌های منطقی و متین آقای طالقانی به فرجامی زیبا و شایسته رسیدند. حتی وقتی برخی از گروه‌ها تغییر ایدئولوژی میدادند و دچار انحراف میشدند ایشان (آیت‌الله طالقانی) سعی میكرد تا ارتباط تاثیرگذار و هدایتگر‏ را با این گروه‌ها حفظ كند.

 

در واقع سعی می‌كردند تا با ارتباط با این گروه‌ها و هدایت آنها، نوعی همگرایی ایجاد كنند‎‎؟

بله، در واقع فضایی را ایجاد می‌كردند كه آن گروه‌ها امكان ارتباط و بهرهگیری از ایشان را داشته باشند و میتوان گفت كه نهایت تسامح و رفتار ملاطفتآمیز و اسلامی ایشان در پناه‌دادن به ساقی، زندانبان ایشان، بود. در زندان قزلقلعه زندانبانی بود كه بهعنوان عنصری كه سمبل زندانبانی و وفاداری به رژیم شاه و سمبل خشونت و برخورد خشن بود، شناخته میشد. وی عین حال به دلیل دوران طولانی ملاقات و حضورش در كنار زندانیان متفاوت، آشنایی زیادی با روحیات مبارزان انقلابی داشت. اگر كسی در میان زندانیان در برابر شكنجهها مقاومت می‌كرد و لب باز نمیكرد، ساقی برای او‏ حرمت خاصی در نظر داشت و بالعكس اگر كسی در جریانات بازجویی اطلاعات را لو می‌داد و یارانش را معرفی می‌كرد و تسلیم می‌شد قلبا مورد نفرت ساقی قرار می‌گرفت. به هر حال این آدم پس از پیروزی انقلاب بی‌پناه می‌شود و اگر دستگیر می‌شد به علت خشونت‌هایی كه در گذشته داشته به طور طبیعی مورد انتقام قرار می‌گرفت. این فرد در آن برهه زمانی پس از پیروزی انقلاب به آقای طالقانی پناه می‌آورد و ایشان او را به عنوان میهمان در منزلش پناه می‌دهد.

 

آیا شده بود كه مرحوم طالقانی به خاطر سعه‌صدر و ارتباطی كه با دگراندیشان و حتی گروه‌های مخالف مبارزان انقلابی داشتند مورد انتقاد دیگر علما قرار بگیرند؟

همه نسبت به ایشان احترام می‌گذاشتند و خوشحال بودند از اینكه یك سنگر اینچنینی وجود دارد كه همه می‌توانند به ایشان پناه ببرند.

 

در آن زمان شما انتقادی از حضرت امام نسبت به مشی آقای طالقانی نشنیدید؟

امام به ایشان اعتقاد و اعتماد كامل داشتند. در دوران پیروزی انقلاب ایشان با حضرت امام ارتباطات صمیمانه‌یی داشتند و حتی پس از پیروزی انقلاب و در ماجرایی كه موجب رنجش مرحوم طالقانی شده بود حضرت امام دستور دادند كه از ایشان دلجویی شود و پس از آن بود كه مرحوم طالقانی فرمودند «وقتی من ناامید می‌شوم نزد امام می‌روم، به ایشان پناه می‌آورم و از ایشان الهام می‌گیرم» كه این نشان‌دهنده ارتباط آرمانی و تعیین‌كننده و راسخی بین این دو بزرگوار بوده است. بنابر همین اعتماد و اعتقاد به آقای طالقانی بود كه وقتی حضرت امام تصمیم می‌گیرند تا نخستین نهاد در انقلاب كه نمازجمعه بود تاسیس شود به آقای طالقانی می‌گویند كه خطبه بخوانند و نمازجمعه را برپا كنند.

 

در برخی از خاطرات آمده كه حضرت امام نسبت به ارتباط ایشان با سازمان مجاهدین سابق انتقاداتی داشته‌اند؟

من چیزی نشنیدم. امام بر این اعتقاد بودند كه آقای طالقانی می‌تواند پناه مطمئنی برای كسانی باشد كه در مسائل ایدئولوژیك و اسلامی ابهاماتی دارند و بر این باور بودند كه شیوه برخورد آقای طالقانی و لحن كلام ایشان می‌تواند بسیاری از كسانی را كه مساله دارند حداقل آرام كند. به خاطر همین منش رفتاری آقای طالقانی بود كه بعد از رحلت ایشان شاهد خلق صحنه‌یی پرشور در كشور بودیم و همه در مراسم تشییع ایشان شركت كردند. در واقع همه رسما ایشان را پدر می‌دانستند یعنی كسی كه صددرصد به او ایمان و اعتقاد داریم. آقای جلالی در خاطرات صحنه رحلت ایشان، از حضور تعیین‌كننده و الهام‌بخش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر فعلی یاد می‌كند كه چقدر وفادارانه و غمگینانه شركت كردند، از مرحوم حاج‌احمدآقا می‌گوید و آن پیام تاریخی امام كه بیانگر ادای حق آقای طالقانی نسبت به انقلاب بود.

 

جایی شنیدم كه شما هم به خاطر توصیف و تفسیری كه آقای طالقانی از حركت مبارزاتی سازمان مجاهدین سابق داشتند به این گروه پیوستید؟

حقیقت همین است. در مسیر آشنا شدن با آن سازمان، آقای طالقانی نخستین فردی بودند كه تاثیر‌گذار بودند. در واقع ماجرا از اینجا شروع شد كه بعد از پناهنده‌شدن كسانی كه هواپیمایی را از دوبی ربوده و به عراق بردند، دوستان ایشان در ایران به آقای طالقانی متوسل شدند كه از امام بخواهند تا توصیه‌یی برای آزادی آنها شود. ‏

 

چه كسانی بودند كه درخواست كردند؟

ببینید، در آن زمان عده‌یی از مجاهدین در پوشش كارگری و برای سازماندهی تشكیلات خارج از كشور به كشورهای حاشیه خلیج‌فارس می‌رفتند. در همان ایام یكی از كادرهای برجسته سازمان مجاهدین در آنجا دستگیر می‌شود. ظاهرا پلیس دوبی آنها را به سفارت ایران معرفی می‌كند و آنها هم توصیه ‏كردند كه شما اینها را تحویل ایران دهید. بنابراین قرار می‌شود كه آنها را با هواپیمایی به ایران بیاورند كه اعضای مجاهدین موفق می‌شوند هواپیما را بربایند و به عراق ببرند. وقتی به عراق می‌رسند قصد داشتند كه به آنجا پناهنده شوند. آنها به عراقی‌ها گفته بودند ما گروهی از ایران هستیم كه قصد داریم به جنبش فلسطین بپیوندیم و رژیم ایران می‌خواهد ما را تحویل بگیرد. ولی عراقی‌ها به آنها اطمینان نمی‌كنند و تصور می‌كنند كه رژیم ایران قصد داشته عده‌یی را برای نفوذ در عراق با این هویت به آنجا فرستاده باشد و اصرار می‌كنند كه آنها ماهیت خود را به عراقی‌ها بگویند و آنها را شكنجه می‌كنند. دوستان‌شان در ایران متوجه می‌شوند و مرحوم حنیف‌نژاد و مرحوم سعید محسن و در واقع كادر مركزی به آقای طالقانی و زنجانی متوسل می‌شوند. مرحوم طالقانی نامه‌یی به امام می‌نویسند و در آن نامه اشاره می‌كنند كه اینها (بنیانگذاران اولیه) جوانان معتقد و مسلمانی هستند كه در شرایط خفقان رژیم فعلی حاكم، به غار فعالیت‌های مخفی و زیرزمینی روی آورده‌اند. تعبیر زیبای اصحاب كهف (انّهم فتیه آمنوا بربّهم وزدناهم هدی) را به‌كار می‌برند و امام اطمینان پیدا می‌كنند كه اینها (همان بنیانگذاران اولیه كه بعد اعدام شدند) افراد درستی هستند.

 

در واقع امام در اینجا به آقای طالقانی اعتماد كامل می‌كنند؟

بله، در اینجا رابطی كه آمده بود، با من صحبت می‌كند و درباره مشخصات سازمان و فعالیت‌های مبارزاتی این تشكیلات برایم توضیحاتی می‌دهد و به من پیشنهاد می‌دهد كه با آنها همكاری داشته باشم. من هم به خاطر تاییدی كه آقای طالقانی و بزرگانی چون مرحوم مطهری و دیگر بزرگان كرده بودند و به دلیل حمایت از آنها به سازمان نزدیك می‌شوم. ‏

 

پس از تغییر مواضع بود كه شما از این سازمان جدا شدید؟

بله، در مسیر حضورم در سازمان متوجه شدم كه مسائل انحرافی شكل می‌گیرد و بنابراین تصمیم گرفتم از آنها فاصله بگیرم. موضوع جدایی‌ام از سازمان را در یك سخنرانی در انجمن اسلامی صداوسیما در سال 60 به پیشنهاد مرحوم شهید مجید حدادعادل، مفصل توضیح دادم.

 

پس شما به عنوان فردی كه از قبل از انقلاب و پس از پیروزی انقلاب با آقای طالقانی آشنا بودید، به مانند برخی دیگر از علما ایشان را اسوه نواندیشی دینی و روشنفكری می‌دانید؟

بله و این به خاطر سطح بالای مطالعات و آگاهی ویژه‌یی بود كه ایشان داشتند. ایشان معتقد بود كه در برخورد با دگراندیش باید از سعه‌صدر و استدلال و منطق برخوردار بود. مانند شیوه‌یی كه معصومان ما هم داشتند.

 

جایی خواندم كه اعظم طالقانی در همین زمینه ایشان را انسانی مداراگر نامیده.

مشی ایشان این بود كه با سعه‌صدر و منطق با همه گروه‌ها حتی كسانی كه مخالف بودند برخورد می‌كرد.

 

این مشی مداراگرایانه ایشان چه تاثیری بر حاكم‌ساختن آرامش در روزهای پس از پیروزی انقلاب كه گروه‌های مختلف سعی در كارشكنی‌هایی داشتند، داشت؟

بسیار تاثیر‌گذار بود. نمونه آن حضوری بود كه در نمازجمعه ایشان می‌دیدیم. همه شركت می‌كردند و این نشانه‌یی بر تاثیر گفتمانی ایشان بود.

 

برخی می‌گویند كه حتی توده‌یی‌ها هم به نمازجمعه ایشان می‌رفتند.

توده‌یی‌ها اظهارات عجیب و غریب زیاد داشتند ولی اغلب صداقت نداشتند. البته برخی عناصر توده‌یی در زندان از هم‌بندان ایشان بودند كه بعدها از ایشان حق‌شناسی می‌كردند. چراكه مرحوم طالقانی در زندان در جهت دفاع، از كلیه كسانی كه در بند بودند، حمایت می‌كردند.

 

پس از پیروزی انقلاب یكی از جریان‌هایی كه مرحوم طالقانی بیشترین اعتراض را به آن داشتند، شیوه برخورد محاكم قضایی با زندانیان بود، چرا چنین اعتراضی داشتند؟

من از آقای جلال رفیع شنیدم كه در آن زمان مراجعاتی به آقای طالقانی شده بود و درباره وضعیت زندان‌ها با ایشان صحبت می‌كردند. در آن زمان عده‌یی معتقد بودند كه باید نسبت به عناصر طاغوتی تندروی‌هایی صورت گیرد. وقتی برخی از مسوولان وقت نزد آقای طالقانی می‌روند ایشان گله‌مندی خود را از این موضوع عنوان می‌كنند و به آنها اعتراض‌گونه می‌گویند چرا شما اینقدر تندروی می‌كنید؟ كسانی كه مسوول اجرای احكام قضایی بودند، می‌گویند: «به حكم حاكم شرع عادل این كار را می‌كنیم». ایشان می‌پرسد كه این حاكم شرع عادل كیست؟ آنها می‌گویند فلانی است. مرحوم طالقانی می‌گوید «بله ایشان عادل هست ولی متعادل نیست»! و توصیه‌یی می‌كنند به مسوولانی كه در آنجا بودند كه چرا فلان‌كس را دستگیر یا اعدام كردند؟ و از كسانی نام می‌بردند كه به سرعت نسبت به محاكمه آنها اقدام شده و احكام سنگینی داده شده بود. اعتقادشان این بود كه باید با سعه‌صدر مانند شیوه معصومین برخورد كنیم و به ماجرای فتح مكه و ورود پیامبر اكرم (ص) و اعلام شعار «الیوم یوم المرحمه» اشاره می‌كنند.

 

آقای طالقانی بعد از شهادت استاد مطهری در جایی گفته‌اند كه با نبود آقای مطهری نگران ایجاد دودستگی‌هایی در جریان‌های انقلابی هستند، فكر می‌كنید كه بعد از فوت آقای طالقانی تا چه اندازه این نگرانی‌ها جدی‌تر شد؟

وارد این بحث‌ها نشویم. ولی این را بگویم كه گاهی ایشان نسبت به تندروی‌هایی كه گروه‌های چپ و تندرو داشتند اعتراضاتی می‌كرد و حتی در یكی از تعابیر در خطبه‌های نمازجمعه می‌گفتند كه غوره نشده مویز شده‌اند. تعابیری اینچنین داشتند كه خطاب به تندروها می‌گفتند و گوشزد می‌كردند كه حركات خام و سبكی دارند. چنین نصیحت‌هایی داشتند.

روزنامه اعتماد

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: