گریز اسطوره از استدلال / دکتر بهمن نامور مطلق

1393/6/3 ۰۸:۲۸

گریز اسطوره از استدلال / دکتر بهمن نامور مطلق

رولان بارت یکی از نظریه‌پردازان بزرگ نیمه دوم قرن بیستم محسوب می‌شود. او سخنوری بزرگ و جدل کننده‌ای کم‌نظیر است که روشنفکری اروپا را بویژه در دهه‌های 50 تا 80 نمایندگی می‌کند. خاستگاه اصلی بارت بیش از هر چیز نشانه‌شناسی است اما آثار وی از مهم‌ترین مراجع در حوزه روایت‌شناسی، بینامتنیت و مطالعات فرهنگی به شمار می‌رود. وی از شخصیت‌های کانونی حلقه «تل کل» است، حلقه‌ای که به نوبه خود تأثیرات فراوانی بر جامعه علمی فرانسه و اروپا در دوره ساختارگرایی بویژه «ساختارگرایی باز» گذاشت.

 

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی و از اعضای حلقه نشانه‌شناسی ایران

 

رولان بارت یکی از نظریه‌پردازان بزرگ نیمه دوم قرن بیستم محسوب می‌شود. او سخنوری بزرگ و جدل کننده‌ای کم‌نظیر است که روشنفکری اروپا را بویژه در دهه‌های 50 تا 80 نمایندگی می‌کند. خاستگاه اصلی بارت بیش از هر چیز نشانه‌شناسی است اما  آثار وی از مهم‌ترین مراجع در حوزه روایت‌شناسی، بینامتنیت و مطالعات فرهنگی به شمار می‌رود. وی از شخصیت‌های کانونی حلقه «تل کل» است، حلقه‌ای که به نوبه خود تأثیرات فراوانی بر جامعه علمی فرانسه و اروپا در دوره ساختارگرایی بویژه «ساختارگرایی باز» گذاشت.

از نظر بارت، زبان محور و کانون اصلی نشانه و نشانه‌شناسی قلمداد می‌شود. وی نظام‌های دیگر نشانه‌ای را نیز با الگوی زبانی مورد بررسی و مطالعه قرار می‌دهد. این نگاه در امتداد نظر سوسور مطرح می‌شود. همچنین بارت به دنبال یلمسلف به دلالت‌های ضمنی علاقه‌مندی خاصی نشان می‌دهد و این توجه به وی امکان می‌دهد تا بهتر بتواند ادبیات، هنر و تبلیغات و حتی کتاب مقدس را مورد بررسی قرار دهد. در واقع با مقالات بارت بود که نشانه‌شناسی به سوی مسائل اجتماعی و بویژه رسانه‌ها سوق پیدا کرد. در این مقاله قصد داریم اسطوره از نظر بارت را بررسی کنیم. در واقع اسطوره‌شناسی‌ای که با منطق نشانه‌شناسی انجام می‌شود.

بارت برای تعریف اسطوره به فرهنگ لغات مراجعه نمی‌کند بلکه می‌کوشد تا اسطوره را در کنش‌های اجتماعی و دلالت‌پردازی‌های زبانی معنا کند. وی، خود بر این موضوع و خرده‌ای که برخی بر او گرفته‌اند، آگاهی دارد و به همین خاطر هنگامی که از اسطوره تعریف تازه‌ای ارائه می‌دهد، می‌نویسد: «ضمن اعتراض، هزار معنا از اسطوره را به من یادآوری خواهند کرد اما من در پی تعریف «چیزها» و نه «کلمات» بوده‌ام.» (Barthes 1957 p181) همین گذر از «کلمات» و رفتن به سوی «چیزها» و کنش‌ها، از متن‌ها به سوی واقعیات است که کمک می‌کند تا بارت بتواند دلالت‌های پنهان را از درزهای دلالت‌های آشکار مشاهده نماید و حرف‌های تازه و نظرات تازه‌ای را مطرح کند. بارت همواره در جست‌وجوی درزهای موضوعات خود است تا بتواند با شکل شکنی (واسازی از نظر دریدا) تصویر پنهان پدیده‌ها را بشناسد و بشناساند.

در این رابطه لازم است یادآوری شود که خاستگاه بارت نشانه‌شناسی است و وی با یک نگرش نشانه‌شناسانه به اسطوره می‌پردازد.

 

 کارکردهای اسطوره

اسطوره می‌تواند با توجه به نظریه‌های گوناگون کارکردهای متفاوتی داشته باشد. اسطوره‌ها بیانگر بسیاری از ویژگی‌های یک قوم و ملت هستند و در واقع یکی از مؤثرترین و مطمئن‌ترین روش‌ها برای مطالعه باورها و آرزوها، کشش‌ها و گرایش‌های یک جامعه و فرهنگ محسوب می‌شوند. اما در اینجا پرسش بر سر کارکردهای اسطوره از دیدگاه اسطوره- نشانه‌شناسی بویژه اسطوره‌شناسی بارت است. این اسطوره‌ها به چه کار می‌آیند؟ چه کارکردی در سطح فردی یا اجتماعی برعهده دارند؟ چرا بخشی از نیروی جامعه مصروف خلق یا ترویج اسطوره‌ها می‌شود؟ در اینجا تلاش می‌شود تا این قصدمندی‌ها را به همراه بارت مورد توجه قرار دهیم.

 

 1- تبدیل تاریخ به طبیعت

یکی از کارکردهای اصلی اسطوره در نظر بارت تبدیل تاریخ به طبیعت است. وی با صراحت می‌نویسد: «اسطوره، تاریخ را به طبیعت تبدیل می‌کند.» (ص 56) اما چنین تبدیلی چه معنایی دارد و چه تأثیری به جای می‌گذارد. بارت ادامه می‌دهد: «تاریخ انسانی و فقط تاریخ انسانی است که قانونمندی زندگی و مرگ زبان اسطوره‌ای را تعیین می‌کند. اسطوره‌شناسی چه در مورد زمان‌های دور و چه امروز، نمی‌تواند بنیاد دیگری جز تاریخ داشته باشد؛ زیرا اسطوره گفتاری است برگزیده تاریخ. اسطوره نمی‌تواند برخاسته از طبیعت باشد.» (بارت 1375 ص 31) چنانکه ملاحظه می‌شود در این دیدگاه اسطوره عنصری تاریخی است یعنی سرشتی تاریخی دارد اما می‌خواهد خود را طبیعی نشان دهد. به طور اساسی، اسطوره مانند یک دستگاه تبدیل کننده عمل می‌کند یعنی پدیده‌هایی را که مورد توجه قرار می‌دهد، از تاریخ به طبیعت دگرگون و دگردیس می‌کند.

بنابراین، اسطوره‌ها درصدد طبیعی جلوه دادن عناصری غیرطبیعی هستند و عواملی برای نیل به اهداف سیاسی و اجتماعی گردیده‌اند. اسطوره برای اینکه بتواند به کارکردهای خود دست یابد، از زبان بهره می‌برد و برپایه زبان شکل می‌گیرد و با استفاده از آن به صورت خزنده خود را بخشی طبیعی همانند زبان می‌نمایاند در حالی که اسطوره ویژگی‌های زبان را ندارد. بارت این بهره‌گیری اسطوره از زبان را با شدت و تندی به دزدی از زبان مقایسه می‌کند.

دگردیسی از تاریخ به طبیعت تحولی مهم محسوب می‌شود زیرا یک پدیده برساخته و مقید را به یک پدیده خودساخته و آزاد تبدیل می‌کند. تاریخ به زمان، گفتمان و جامعه تعلق دارد و به آنها مقید می‌شود همچنین تاریخی بودن یک پدیده بیانگر فرهنگی و ساختگی بودن آن است اما وقتی طبیعی به نظر می‌رسد معصومانه و خداداده یا خودساخته به حساب می‌آید. طبیعی جلوه دادن یک پدیده موجب می‌شود تا آن پدیده نه فقط از موقتی بودن و تاریخی بودن رهایی یابد بلکه آن پدیده تأثیرگذارتر و معصومانه‌تر به نظر می‌رسد.

اسطوره تلاش دارد تا روایت خود را روایتی از یک واقعیت طبیعی قلمداد نماید در صورتی که چیزی جز یک برساخت نشانه شناختی نیست. شاید بتوان گفت اسطوره روایتی مستند نیست بلکه روایتی تخیلی است که می‌کوشد تا خود را به جای یک روایت مستند بنمایاند.

 

2- تهی کردن و بازپرکردن

کاری که اسطوره می‌کند، در وهله اول تهی کردن نشانه‌ای است که به خدمت می‌گیرد. «نشانه» مرحله زبان- موضوع به «دال» در مرحله اسطوره‌ای بدل می‌شود. همچنین نشانه به دلیل نشانه بودنش پر است اما هنگامی که در جایگاه دال قرار می‌گیرد، تهی می‌شود. به عبارت دقیق‌تر فرایند اسطوره‌ای نشانه را در وضعیت دوگانه پر و خالی قرار می‌دهد. این وضعیت پر و خالی است که موجب ابهام در خوانش می‌شود و اسطوره به تحمیل کردن می‌پردازد و این فرایند را چنان ماهرانه انجام می‌دهد که فقط خواننده منتقد می‌تواند متوجه چنین فریبی شود. بارت می‌گوید: «اسطوره نشان می‌دهد و آگاهی می‌دهد، می‌قبولاند و تحمیل می‌کند.» (بارت 1375 ص 41) سپس وی ادامه می‌دهد که رابطه میان دال و مدلول در اسطوره رابطه‌ای قراردادی و اعتباری است اما اسطوره به آن، جلوه طبیعی علت و معلولی می‌دهد. به عبارت دیگر اسطوره در تلاش است تا نظام نشانه شناختی را به عنوان نظام مستند و طبیعی بقبولاند.

 

 3- تحمیل و ویران کردن

از مهم‌ترین و اصلی‌ترین کارکردهای اسطوره نزد بارت «تحمیل کردن» است. اسطوره با اقتدار به تحمیل نیات خود می‌پردازد. شیوه‌هایی که اسطوره به خدمت می‌گیرد کمتر راه فراری را برای مخاطب خویش باقی می‌گذارد. اسطوره‌ها موجب می‌شوند تا مخاطبان‌شان مسحور شوند و اراده خویش را برای مقاومت از دست بدهند. اسطوره‌هایی که بارت در مورد آنها سخن می‌گوید مانند اسطوره ماشین به شیوه‌های گوناگون سبک‌های سنتی حمل و نقل را دگرگون و تخریب کرد و سبک و سیاق خود را بر جامعه مدرن مسلط ساخت. اما اسطوره‌ای که همه چیز را دگرگون و ویران می‌کند خود نیز با همان شیوه‌ها در معرض دگرگونی و ویرانی قرار می‌گیرد. ویژگی تاریخی اسطوره موجب می‌شود تا اسطوره زمان مصرف پیدا کند و امکان تباهی به خود بگیرد. بارت در این رابطه می‌نویسد: «پیش از این گفتم که مفاهیم اسطوره‌ای هیچ گونه ثباتی ندارند: این مفاهیم می‌توانند ساخته شوند، فساد یابند، تجزیه و کاملاً ناپدید شوند و این دقیقاً از آن رو است که مفاهیم اسطوره‌ای تاریخی هستند و تاریخ به سادگی بسیار می‌تواند آنها را باطل کند.» (ص 45)

 

 4-‌تبدیل امر فرهنگی به جهانی

گرچه بارت به تقابل فرهنگ و طبیعت یا فرهنگی و جهانی نمی‌پردازد و بر تقابل تاریخ و طبیعت تأکید دارد اما در واقع یکی از مهم‌ترین کارکردهای اسطوره تبدیل فرهنگ به طبیعت است. به عبارت روشن‌تر، اسطوره می‌کوشد تا پدیده‌ای فرهنگی را به جای پدیده‌ای طبیعی و جهانی معرفی کند. این جابه‌جایی موجب می‌شود تا یک فرهنگ مسلط مانند غربی عناصر و الگوهای فرهنگی خود را الگوهایی جهانی و طبیعی فرض نماید و آن را به همه جهان تجویز کند. غرب برای تحقق چنین هدفی ابزار و وسایل ویژه‌ای را در اختیار دارد. از ماهواره گرفته تا اینترنت، از نهادهای فرهنگی تا شخصیت‌های هنری و اجتماعی همگی را به خدمت می‌گیرد تا بتواند ویژگی‌ها و پدیده‌های فرهنگی خویش را جهانی و طبیعی ارائه دهد.

بنابراین اسطوره روش انکار چیزی را برنمی‌گزیند، خود را درگیر گزاره‌های کذب و صدق نمی‌کند، روش زیرکانه‌تری را برمی‌گزیند و آن تغییر تصویری است که از سخن ارائه می‌شود. اسطوره خود را قدرتمندتر از آن می‌داند که مجبور شود چیزی را پنهان یا انکار کند. او بهره بیشتری می‌خواهد و به همین دلیل چیزها را از آن خود می‌کند و در استخدام خود در می‌آورد. اسطوره حضور استعمار در سرزمین‌های مستعمره را انکار نمی‌کند بلکه با رسانه‌ها می‌کوشد تا آن را توجیه کند و طبیعی حتی ضروری نشان دهد. اسطوره چیزها را به جای انکار دچار دگردیسی می‌کند. آن را پالایش می‌کند و معصومانه جلوه می‌دهد. بارت در این خصوص می‌نویسد: «اسطوره چیزها را انکار نمی‌کند؛ کارکرد آن برعکس، سخن گفتن از چیزهاست؛ به بیان ساده اسطوره آنها را پالایش می‌دهد، معصومانه می‌کند و به طبیعت و جاودانگی تبدیل می‌سازد. به آنها روشنی‌ای می‌بخشد که با روشنی تفسیر فرق دارد و شبیه روشنی مشاهده است. اگر من استیلاگری فرانسه را بدون تفسیر کردن آن مشاهده کنم، احتمال بسیار کمی می‌رود که آن را طبیعی و خودجوش نیابم.» (بارت 1375 ص 73) بنابراین اسطوره‌پردازی نمی‌خواهد استیلاگری فرانسه را انکار یا تفسیر کند بلکه می‌خواهد آن را طبیعی و حتی ضروری نشان دهد. اسطوره چیزها را معصومانه، طبیعی و جاودانه معرفی می‌کند. غرب با همین اسطوره‌سازی‌ها بود که استعمار را امری معصومانه، طبیعی و خیرخواهانه معرفی می‌کرد و می‌کند. اسطوره از تفسیر و استدلال عمیق می‌گریزد راه مطمئن‌تری را پیشنهاد می‌کند. اسطوره با برهان کاری ندارد روش آن شهودی است و با احساس سر و کار دارد. اسطوره می‌کوشد تا به سراغ باور و یقین برود.

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: