پیروزی بزرگ، شمارش معكوس؛ تحلیلی بر 30 تیر در پاسخ‌های احمد بنی‌جمالی

1393/4/31 ۰۷:۵۳

پیروزی بزرگ، شمارش معكوس؛ تحلیلی بر 30 تیر در پاسخ‌های احمد بنی‌جمالی

تجربه نهضت ملی و كودتا بیش از آنكه مجالی برای تصفیه‌حساب‌های سیاسی و به محاكمه كشیدن این و آن باشد، فرصتی برای گفت‌وگو در مورد پیچیدگی‌ها و الزامات گذار به دموكراسی و دانستن قدر موقعیت‌ها است

 

 

تجربه نهضت ملی و كودتا بیش از آنكه مجالی برای تصفیه‌حساب‌های سیاسی و به محاكمه كشیدن این و آن باشد، فرصتی برای گفت‌وگو در مورد پیچیدگی‌ها و الزامات گذار به دموكراسی و دانستن قدر موقعیت‌ها است

 

محسن آزموده/ از هر منظری بنگریم، 30تیر سال 1331 نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران است، انتخابات مجلس هفدهم به دلایل مختلف متشنج شده است، روز 25 تیرماه 1331 دولت دكتر مصدق كه كوشیده نفت را ملی كند و با این كار جلوی قدرت بین‌المللی زمانه‌اش یعنی بریتانیا ایستاده و گام‌های موثری در تداوم مشروطه‌خواهی و محدود‌كردن قدرت سلطنت برداشته حالا پس از رد درخواست انتقال وزارت جنگ به دولت توسط شاه محمدرضا‌شاه پهلوی جوان استعفا می‌دهد. شاه قوام‌السلطنه، رجل قدرتمند و پر‌نفوذ را بر سر كار می‌نشاند، قوام اعلامیه معروف و جنجالی «كشتیبان را سیاستی دیگر آمد» را منتشر می‌كند. گروه‌های سیاسی و اجتماعی مخالف خشمگین به خیابان‌ها می‌ریزند، تظاهرات به خون كشیده می‌شود، قوام استعفا می‌دهد و مصدق بار دیگر بر مصدر دولت می‌نشیند، بار دیگر دولت تشكیل می‌دهد و این‌بار با وجود این پیروزی موقتی گویی در مسیری سراشیب قرار می‌گیرد، شركا و رفقای قبلی حالا سهم‌خواهی می‌كنند، شكاف‌ها نمایان می‌شود، مذاكرات بیش از پیش طاقت‌فرسا شده است، پیرمرد خسته شده است، منش و روشش گویی تغییر كرده است، این‌بار دولت كمی بیش از یك سال دوام می‌آورد، بعد از ناكامی كودتاچیان در وقایع 9 اسفند، این‌بار در 28 مرداد دولت مصدق ساقط می‌شود و فصلی تازه از تاریخ این مرز و بوم آغاز. این تنها روایتی ساده و ظاهری از كل ماجراست. درباره وقایع آن سال‌ها البته كم نوشته نشده است، هر نسلی تاریخ گذشته‌اش را باید از نو بنویسد. نگرش امروز نیز به 30تیر، از منظر و مرآی یك ایرانی مقیم در سال 1393 بدان ماجرا می‌نگرد، اگرچه نباید چنان كه دكتر احمد بنی‌جمالی در پرسش و پاسخ حاضر تاكید می‌كند، در این بازخوانی، اقتضائات زمانه را فراموش كند و دچار كژخوانی بشود. دكتر بنی‌جمالی، استاد تاریخ پیش از این كتاب «آشوب: مطالعه‌یی در زندگی و شخصیت دكتر محمد مصدق» را نگاشته است.

***

در 30تیر چه اتفاقی افتاد؟ چه اتفاقاتی به 30 تیر انجامید؟ آیا مصدق در درخواستی كه از شاه داشت قانونی عمل می‌كرد؟

30تیر محصول واگرایی گسترده دهه 20 و رادیكال شدن روندهای سیاسی كشور بود. بن‌بست مذاكرات نفتی كه نتیجه سازش‌ناپذیری دو طرف و دست بالا داشتن جناح‌های رادیكال در تهران و لندن بود، سبب شد مصدق خسته از لاینحل ماندن مذاكرات و توطئه‌های داخلی و به خصوص ناكامی در كسب اكثریت مجلس 17 و نیز دادگاه لاهه یك‌باره درخواست لایحه اختیارات ویژه از مجلس و سپس درخواست كنترل وزارت جنگ از شاه و با مخالفت شاه استعفای خود را اعلام كند. البته درخواست اختیارات ویژه از مجلس بی‌سابقه نبود و قبل‌تر هم نخست وزیران و وزرا از جمله خود مصدق و قوام یا وثوق‌الدوله چنین اختیاراتی گرفته بودند. مشكل جایی بود كه به دلیل تنزه‌طلبی و اهمال مصدق مجلس 17 از دست رفته بود و اكثریتی وجود نداشت كه حامی مصدق باشد.

 

نقش قوام در این واقعه چه بود؟ آیا چنان كه آقای شوكت در كتابش می‌گوید قوام در این واقعه بیشتر مغبون نبود؟ در اعتراضاتی كه در این واقعه رخ داد، نقش گروه‌های مختلف چه اندازه بود؟ به عبارت دیگر نقش گروه‌ها و احزابی چون حزب توده، جبهه ملی، طرفداران آیت‌الله كاشانی و... در 30 تیر چه اندازه بود؟ خود مصدق چه نقشی در این واقعه داشت؟

در ظاهر امر 30 تیر محصول اشتباهات سیاسی قوام در برآورد غلط از فضای سیاسی كشور به چالش كشیدن مخالفان سیاسی، اطمینان زیاد به حمایت‌های شاه و طرف‌های خارجی، اصرار در بی‌اهمیت انگاشتن افكار عمومی بود كه البته درست هم هست. ولی در یك برداشت كلان‌تر 30 تیر نقطه اوج جنبش توده‌یی دهه 20 و به ویژه پس از نهضت ملی بود كه خشم خود از وضعیت نابسامان اقتصادی هرج و مرج ناامنی فشار خارجی را بیروون ریختند. البته گروه گرایی، سیاست طایفه‌یی، پوپولیسم تمام عیار گروه‌ها و نبود احزاب منسجمی كه مطالبات مردمی را سازماندهی كنند نیز باعث می‌شد كنش سیاسی رادیكال شود. به هر حال 30 تیر باعث شد مصدق خسته و ناامید از حل مشكلات داخلی و خارجی بر خلاف میلش دوباره به قدرت برگردد؛ این را نمی‌خواست ولی در بازگشت مصدق دیگری شده بود. شور و حمایت عمومی او را به هیجان آورده بود و البته همه نیروهای درون جبهه ملی و توده مردم را. مطالبات رادیكال شده بود و دیگر انعطاف طرف خارجی را كافی نمی‌دانست در حوزه داخلی هم رهبران جبهه هریك سهم خود را طلب می‌كردند و البته كه مصدق نیز دیگر اهل امتیاز و سهم دادن نبود به كسانی كه به هر حال در 30 تیر نقش داشتند. 30 تیر هم یك پیروزی بزرگ و هم شمارش معكوس تشدید اختلافات و شكست نهضت ملی بود، وقایع پس از 30 تیر مسیری تراژیك بود؛ رد شدن پیشنهاد ترومن چرچیل، ادامه بحران اقتصادی، تنش میان مصدق و كاشانی، مخالفت مجلس با تمدید اختیارات مصدق، توطئه‌های دربار، فعال شدن سرویس‌های امنیتی امریكا و انگلیس، استیضاح دولت و بالاخره رفراندوم انحلال مجلس همگی نشانه‌های حركت نهضت به سمت نقطه صفر بود. با هیجان عمومی به حركت درآمده پس از 30 تیر دیگر نه امكان حل بن‌بست نفتی بود و نه امكان مصالحه میان رهبران جبهه، چه رسد به مصالحه با مخالفان!

 

آیا می‌توان 30تیر را نقطه عطفی خواند كه پس از آن خط‌كشی‌ها و مرزبندی‌های داخلی درون جبهه ملی بیش از پیش روشن شد؟ به عبارت دیگر بعد از 30 تیر و به‌واسطه آن بسیاری از گروه‌های داخلی جبهه ملی مشخصا به سهم‌خواهی از دستاوردهای آن پرداختند و همین به بالا گرفتن شكاف‌ها میان ایشان انجامید.

30تیر قطعا باعث پیچیدگی بیشتر روندهای سیاسی در داخل و رادیكال شدن فضا شد. شرایط عمومی هم البته مساعد بهبود اوضاع و شكل‌گرفتن روندهای سیاسی حل منازعه نبود. واگرایی رو به تشدید هیچ محصولی جز واكنش ارگانیك به تمركز سیاسی و تجمیع منابع قدرت نداشت و از این حیث اصرار مصدق به افزایش اختیارات را هم می‌شود درك كرد. شرایط عمومی كشور و مرحله تاریخی خاص از حیث توسعه سیاسی كه ایران در آن قرار داشت مساعد گذار به دموكراسی یا لااقل فرآیندهای سیاسی مصالحه گرا نبود. مرحله‌یی كه هر دولتی كه در ایران بر سر كار می‌آمد چاره‌یی جز تمركز قدرت نداشت. این البته به معنای توجیه رژیم دیكتاتوری نظامی پس از كودتا نیست بلكه فقط توجه به ساختارها و روندهای موجود است. از طرف دیگر نهضت ملی را نمی‌شود تافته جدا بافته‌یی از روندهای عمومی در منطقه و جهان بدانیم. باید به خاطر داشت كه شكست نهضت ملی و كودتای 28 مرداد قطعه‌یی از زنجیره سقوط دموكراسی‌های نوپایی بود كه از زمان جنگ جهانی دوم در آسیا، آفریقا و امریكای لاتین بر سر كار آمدند اما به دلیل آماده نبودن شرایط داخلی، نداشتن تجربه دموكراسی و نهادهای مناسب و نیز حل نشدن بحران دولت ملت و تجمیع منابع قدرت نتوانستند گذار به دموكراسی را انجام دهند و نهایتا در اثر منازعات داخلی و به ویژه ملاحظات ناشی از جنگ سرد كه باعث حمایت امریكا و غرب از رژیم‌های اقتدارگرا می‌شد طی حدود 15 سال اكثر این دموكراسی‌های نوپا با كودتای نظامی مواجه و ساقط شدند، پدیده‌یی كه به دومین موج برگشت و به سقوط دموكراسی‌های كم‌رمق دهه 1940-1955 میلادی معروف است.

 

در نهایت اینكه آیا 30 تیر به عنوان یك واقعه یا رخداد تاریخی در درازمدت و میان‌مدت و كوتاه‌مدت دوره (به تعبیر مكتب آنال) ‌پیامدی داشت و آن پیامد یا پیامدها چه بود؟

به نظر می‌رسد تجربه نهضت ملی و كودتا را زمانی بهتر می‌شود، فهمید كه آن را در بستر منطقه‌یی و بین‌المللی‌اش قرار دهیم و هم به الزامات دوره تاریخی كه ایران از حیث توسعه سیاسی در آن به‌سر می‌برد، توجه كنیم تا تجربه نهضت ملی و كودتا بیش از آنكه مجالی برای تصفیه‌حساب‌های سیاسی و به محاكمه كشیدن این و آن باشد، فرصتی برای گفت‌وگو در مورد پیچیدگی‌ها و الزامات گذار به دموكراسی و دانستن قدر موقعیت‌ها باشد.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: