1393/4/30 ۱۱:۴۱
مکتب سقاخانه جریانی بود که هنرمندان تجسمی دههی 40 خورشیدی از آن تاثیر زیادی گرفتند. با اینکه به نظر میرسد هدف هنرمندان سقاخانه ارایهی سبک هنری نوینی به دنیا بود ولی با این حال نقدهای بسیاری بر آثار هنری آنها وارد شد. هنرهای تجسمی ایران در دههی 1320 به بعد، شاهد ظهور هنرمندانی بود که به واسطهی آموزش خود در اروپا و به ویژه فرانسه مکتبهای نقاشی مدرن را مانند «امپرسیونیسم»، «کوبیسم» و «اکسپرسیونیسم» وارد فرهنگ هنری هنرهای تجسمی ایرانی کردند.
مکتب سقاخانه جریانی بود که هنرمندان تجسمی دههی 40 خورشیدی از آن تاثیر زیادی گرفتند. با اینکه به نظر میرسد هدف هنرمندان سقاخانه ارایهی سبک هنری نوینی به دنیا بود ولی با این حال نقدهای بسیاری بر آثار هنری آنها وارد شد.
هنرهای تجسمی ایران در دههی 1320 به بعد، شاهد ظهور هنرمندانی بود که به واسطهی آموزش خود در اروپا و به ویژه فرانسه مکتبهای نقاشی مدرن را مانند «امپرسیونیسم»، «کوبیسم» و «اکسپرسیونیسم» وارد فرهنگ هنری هنرهای تجسمی ایرانی کردند.
جدال هنر مدرن و سنتی
از جمله این افراد که «نسل اول نقاشان نوگرا» نامیده میشوند میتوان به جلیل ضیاءپور، احمد اسفندیاری و محمود جوادیپور اشاره کرد. آنها با تلفیق هنر غرب و ایران در صدد مدرن کردن هنر و نقاشی ایران بودند. آثار این نسل اگرچه تلفیقی از مکتب های غربی و مضامین ایرانی شده بود اما نه میتوان به طور مطلق آنها را غربی دانست و نه ایرانی! از همین زمان جدال میان هنر مدرن و هنر سنتی در گرفت. این جدال در دههی ۱۳۴۰ به راهی دیگر رفت و یک هنر ترکیبی از سنت نگارگری و نقاشی مدرن شکل گرفت و هنر مدرن در ایران به راهی رفت که بتواند ایرانیت خود را حفظ کند.
به این ترتیب که گروهی از هنرمندان جوان و پیشرو وظیفه و نقش تازهای برای نگارگری تعریف کردند و کوشیدند آفرینش هنری را از سویی با نیازهای روز جامعه و از سوی دیگر با تحولات هنر جهانی هماهنگ کنند. بسیاری از آنها به این شناخت رسیده بودند که هر هنرمندی تنها به پشتوانه «اصالت بومی» آثار خود میتواند به عرصهی جهانی ورود کند. برای رسیدن به این هدف تعدادی از این هنرمندان که هنرجویان دانشکدهی هنرهای تزیینی بودند با استفاده ازعناصر تزیینی ملی که ریشه در فرهنگ بومی و مذهبی داشت در کارهای خود استفاده کردند. یکی از منابعی که از عناصر آن برای خلق آثار هنری استفاده میکردند سقاخانه بود. تصویر سقاخانه بیانگر نقاط مشترک همهی این آثار هنری بود چون نمایش آثار هنرمندان وابسته به این جریان، تصویر یک سقاخانه سنتی را تداعی میکرد.
سقاخانه چیست؟
سقاخانه، یک اتاقک یا تاقچه کوچک با نرده یا پنجره مشبک است که در بسیاری از محلات قدیمی تهران وجود داشت. این خانه مکانی مقدس است و نوعی عبادتگاه کوچک و «سرپایی» به حساب میآید. به این ترتیب رهگذرانی که قصد عبادت دارند، کنار سقاخانه اندکی تامل میکنند، آب مینوشند، برای نذر و نیاز خود به نردهی سقاخانه دخیل میبندند، شمع روشن میکنند و پس از خواندن ذکر و دعا میروند.
سقاخانهها دیوارهای پر نقش و نگاری دارند که بسیاری از آنها ریشه در باورهای مذهبی تودههای مردم دارد و از طرفی هم اشیایی در سقاخانهها قرار دارد که مردم آنها را به سقاخانه هدیه دادهاند از جملهی آنها میتوان به رسم و شمایل اولیای دین، علم و کتل، تسبیح و زنجیر و نگینهای متبرک، پنجهی حضرت عباس و... اشاره کرد. این اشیا و سایر متعلقات سقاخانهها، همان چیزی است که به آثار هنرهای تجسمی هنرمندان راه پیدا کرد و مکتب سقاخانه را شکل داد.
البته علاوه بر نقش و نگارهای سقاخانهای هنرمندان علاقه مند به این مکتب هنری بر عناصر دیگری مانند اسب سواران و پیکره زنان دوره ناصری، خط کتیبه، مهر و جام، چهل کلید و نقشهای گلیم و پنجه پنج تن و گنبد و حتی موتیفهای بسیار قدیمی مانند نقش بر جستههای دوره آشور وکتیبه های هخامنشی نیز توجه کرده و روی آنها مطالعه کردند و در آثار خود از آنها استفاده کردند.
چرا بر این مکتب سقاخانه نام گذاشتند؟
اصطلاح «سقاخانه» را اولین بار در سال 1341 کریم امامی -مترجم، روزنامه نگار و منتقد- برای توصیف آثار این هنرمندان به کار گرفت. او در کاتالوگ آثار نقاشان گروه سقاخانه که در سال 1356 به چاپ رسید، نوشته است «مکتب ملی نقاشی، پیش از ظهور سقاخانهایها یک رویای آسمانی بود». سقاخانه ای ها نشان دادند که با استفاده از مصالح آشنای دم دست خیلی آسانتر می توان به این مکتب رسید.
هنرمندان این مکتب معمولا قید و بند زیادی برای کار خود قایل نبودند و در انتخاب سبک کار، طرز دید، شیوههای فنی، کاربرد رنگ و قطع، نوع و جنس مصالح کار، خود را آزاد میدیدند. به این ترتیب در مدت کوتاهی طیف متنوع و رنگارنگی از آثار پدید آمد که پیوند آنها با میراث فرهنگی کشور آشکار بود.
مکتب سقاخانه بیشترین نمود خود را در آثار حسین زندهرودی داشت و البته رضا مافی، منصور قندریز، مسعود عربشاهی، فرامرز پیلارام، صادق تبریزی و پرویز تناولی نیز از جمله هنرمندان این مکتب هنری بودند. «برخی نیز ژازه طباطبایی و ناصر اویسی را نیز در گروه سقاخانهها جای میدهند. شاید دلیل این موضوع مطالعات این دو هنرمند در زمینهی هنرهای عامیانه و تزیینی ایران باشد. اگرچه به نظر میرسد خود آنها چندان از این نسبت خوشحال نبودند.
سایهی «پاپ آرت» بر مکتب سقاخانه
اگرچه به نظر میرسید که هنرمندان سقاخانه تلاش میکنند تا هنری ایرانی و منحصر بفرد ارایه کنند ولی با نگاهی اجمالی بر جریانهای هنری جهان غرب میتوان ادعا کرد این سبک هنری هم تحت تاثیر مکتب هنری پاپ آرت غرب بودهاست.
هنر عامه یا هنر پاپ، جنبش هنری بود که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در انگلستان و آمریکا به وجود آمد. پاپ آرت را از نمونههای هنر پست مدرن به حساب میآورند که محتوایش را از چیزهای دمدست و سطحی زندگی روزانهی مردم، آگهیهای دیواری تا تولیدات انبوهی که مورد استفاده مردم قرار میگیرد، وام دارد.
نقد آل احمد و آغداشلو بر مکتب سقاخانه
در برابر منتقدان و هنرمندانی که مکتب سقاخانه را به رسمیت شناختند، کسانی هم بودند که جنبش سقاخانه و جریان های منشعب از آن را هنری التقاطی میدانند.
جلال آل احمد آثار گروه سقاخانه به ویژه آثار خطی زنده رودی را پرث و پلاهایی خوانده است که فقط به درد پرکردن فضاهای خالی یک تابلو نقاشی می خورد. ابراهیم جعفری هم دربارهی آثار این مکتب میگوید « شکی نیست که بسیاری از آثاری که در گروه سقاخانه قرار گرفتهاند، حال و هوایی دارند که گویی هدف هنرمند جذب رضایت توریست بوده است. یعنی مخاطبی کم حوصله و سطحی نگر که میخواهد هر چه زودتر ببیند و بهره بگیرد و همه چیز را آماده به او بدهند و تا سطح شعور و فهم او پایین بیاورند.»
آیدین آغداشلو نیز گفتهاست: «مکتب سقاخانه به خاطر رسیدن به هدفی شکل گرفت که می خواست شاهین ترازویی را که به سوی مدرنیسم غربی لغزیده بود، دوباره متعادل کند. پس حاصل ترکیبی شد از عناصر و نقش مایه های هنر عامیانه ی ملی و هنر مذهبی از یک سو، و مدرنیسم آزاد و تزیینی و گاهی انتزاعی غربی از سویی دیگر» «مکتب سقاخانه کج هم رفت با سر هم کردن مقداری زلم زیمبو، نه توانستند به عمق مستور مانده ی یک سنت بصری قدیمی برسند و نه توانستند به حاصلی بیشتر از خرت و پرت های توریست پسند دست بیابند.»
آیا مکتب سقاخانه هنوز زنده است؟
بررسی تدوام مکتب سقاخانه را با معیارهای موجود در آثار هنرمندان شاخص خود و البته با تکیه بر المانهای مذهبی نشان میدهد این مکتب کمتر از دو دهه در عرصهی هنر حضور داشت ولی این تفکر بهشیوههای دیگری در آثار هنری جعفر روحبخش، پرویز کلانتری، منصوره حسینی، رحیم ناژفر، شهلا حبیبی، محمدعلی ترقی جاه، زهرا رهنورد و چند تنی دیگر بروز پیدا کرد و موجب شکلگیری مکاتب و جریانهای هنری دیگری در عرصهی هنرهای تجسمی ایران شد.
خبرگزاری ایسنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید