1393/4/25 ۰۸:۳۶
در میان ما كودكان، هر كه زودتر به روزه گرفتن آغاز میكرد، سربلندتر و مغرورتر بود. یادم هست در مدرسه و در خانواده ما مسابقه داشتیم كه كی بیشتر ماه را روزه گرفته و كه زودتر برای سحری خوردن از خواب برخاسته و كه دعاهای این ماه و مراسم این ماه را بیشتر رعایت كرده است. حتی غروری در میان ما كودكان سیزده و چهارده ساله بود كه دیرتر از بزرگان افطار بكنیم و شب زودتر از آنها برای سحری خوردن برخیزیم! در این ماه همه مردم باسواد قرآن میخواندند و حداقلی كه برای این كار قائل بودند،این بود كه روزی یك جزء بخوانند و در پایان ماه آن را به آخر برسانند. هر كس روزی دو یا سه جزء میخواند و در ماه دو یا سه بار قرآن را ختم میكرد، مغرورتر و سرافرازتر بود.
در میان ما كودكان، هر كه زودتر به روزه گرفتن آغاز میكرد، سربلندتر و مغرورتر بود. یادم هست در مدرسه و در خانواده ما مسابقه داشتیم كه كی بیشتر ماه را روزه گرفته و كه زودتر برای سحری خوردن از خواب برخاسته و كه دعاهای این ماه و مراسم این ماه را بیشتر رعایت كرده است. حتی غروری در میان ما كودكان سیزده و چهارده ساله بود كه دیرتر از بزرگان افطار بكنیم و شب زودتر از آنها برای سحری خوردن برخیزیم!
در این ماه همه مردم باسواد قرآن میخواندند و حداقلی كه برای این كار قائل بودند،این بود كه روزی یك جزء بخوانند و در پایان ماه آن را به آخر برسانند. هر كس روزی دو یا سه جزء میخواند و در ماه دو یا سه بار قرآن را ختم میكرد، مغرورتر و سرافرازتر بود.
هدیه قرآن
پدرم عادت داشت دو سه روز پیش از رمضان، از دو برادر كتابفروش خوانساری، بسته به استطاعتی كه در آن سال داشت، گاهی ده و گاهی پنج قرآن میخرید. در آن زمان درباره قرآن، خریدن و فروختن را به كار نمیبردند و «هدیه كردن» میگفتند. او هم از پنج تا ده قرآن چاپی هدیه میكرد و به مردم بیاستطاعت باسوادی كه برای عیادت پیش او میآمدند، میداد كه در ماه رمضان قرآن را ختم كنند و وی در ثواب آن شریك باشد. در آن زمان مركز كتابفروشیهای تهران یا در بازار حلبیسازهای امروز بود كه به آن بازار بینالحرمین میگفتند؛ زیرا كه در میان مسجد شاه و مسجد جامع واقع شده است، و دیگر كه در میان تیمچه حاجبالدوله و بازار كفشدوز واقع است.
چاپ قرآن
بهترین چاپ قرآن در آن زمان چاپی بود كه در شهر باغچهسرای در شبهجزیره كریمه كرده بودند و از روی آن شاید صد بار عكس برداشته و گراور كردهاند و به همین جهت به قطعهای مختلف بود: از قطع وزیری گرفته تا به اندازه دو سه سانتیمتر كه در قاب كوچكی جا داده و به بازو میبستند و برخی هم به زنجیر ساعت و زنان به گردنبند خود میآویختند و با ذرهبینی كه در روی قاب آن بود، میخواندند. این چاپ با همه زیبایی كه داشت، قطع بزرگ آن 12 قران و قطع متوسط آن 8 قران و قطع بسیار كوچك آن 2 قران ارزش داشت.
چاپ دیگری هم از قرآن بود كه هر جزو از آن را در یك صحیفه نوشته بودند و به همین جهت به «قرآن سیورقی» معروف بود و آن را هم میبایست با ذرهبین بخوانند.
من قرآن خواندن را از این چاپ آغاز كردم و هنوز این نسخه را كه گرامیترین یادگارهای ده دوازده سالگی من است، در كتابخانه خود دارم. چاپ دیگر بسیار ممتازی هم در هشترخان (حاجی طرخان) شهر معروف روسیه در مصب رود ولگا كرده بودند كه طالب بسیار داشت. چاپهای اروپا و مصر و تركیه و هندوستان در آن زمان بسیار كم رواج داشت.
كتاب زادالمعاد تالیف ملامحمدباقر مجلسی را نیز چاپهای متعدد كرده بودند و در هر خانهای بود و در ایام رمضان مردم از روی آن مرتباً دعای افطار و دعای سحر و ادعیه دیگر و حتی سوره یاسین را میخواندند. البته مردم با سلیقه هنردوست نسخههای بسیار ممتاز خطی با تذهیبها و سرلوحها و جدولها و سرعُشرها و جلدهای سوخته یا روغنی بسیار ممتاز از قرآن و زادالمعاد یا كتاب دیگر داشتند كه مجموعه كاملی از هنر و ذوق و سلیقه آن روزگار بود.
تسبیحهای فاخر
مردم در انتخاب قرآن و كتاب دعا و جانماز و مهر و تسبیح و سجاده بسیار خوش سلیقه وبسیار دست و دلباز بودند و تسبیحهای فاخر آن زمان مانند تسبیح و مرجان و شاهمقصودی و یسر و صدف و سنگ دیگری كه به آن «روغن چراغی» میگفتند، به قیمتهای گران خرید و فروش میشد. توانگران حتی تسبیح عقیق و از آن بالاتر تسبیح مروارید و زمرد داشتند.
سربند تسبیحفروشی و بند انداختن تسبیح از كاسبیهای پررونق آن زمان بود ومركز این كار، جلوخان بزرگ شمالی مسجدشاه بود و در ضمن عطرفروشها نیز در آنجا بساط خود را میآراستند و بسیاری از كتابفروشها در سه جلو خان و دالانهای همین مسجد دكان داشتند.
توپ سحر
در سراسر این ماه عبور و مرور در تمام شب در تهران آزاد بود. برای مردمی كه ساعت نداشتند یا نمیشناختند، در میدان توپخانه آن روز و میدان سپه امروز، در موقع افطار و سحری توپ میانداختند و بعدها این توپها را به باغشاه بردند و از آنجا مردم شهر را خبر میكردند. پیش از زمان ما معمول بود كه نقاره میزدند.
دید و بازدید شبانه
بیشتر مردم تمام شب را بیدار بودند و به همین جهت دید و بازدید در شبهای رمضان و مهمانی بسیار معمول بود و تا نزدیك سحری خوردن مینشستند و پی در پی چیز میخوردند و این خوراكها متنوع آن شبها را «شبچره» میگفتند. انواع شیرینی و تنقل و میوه خشك یا تازه خورده میشد. مخصوصاً خوردن زولبیا و بامیه و پشمك ونان پنجرهای رواج كامل داشت ودر ماههای دیگر نمیپختند.
معروف است كه فتحعلیشاه زولبیا را بسیار دوست میداشت و چون در ماههای دیگر فراهم نمیشد، میگفت: «كی ماه رمضان میآید كه ما زولبیای سیری بخوریم؟»
نماز جماعت
در ایام رمضان در همه مسجدهای تهران نماز جماعت میخواندند و مخصوصاً نماز ظهر رونق بسیار داشت. پس از نماز، واعظی به منبر میرفت و موعظه میكرد وپس از آن مسألهگوها میآمدند و وظایف شرعی مانند آداب نماز و روزه و وضو و طهارت را برای مردم میگفتند و مخصوصاً درباره سهویات و شكیات نماز، بحث طولانی میكردند و این بحثها گاهی چندان طولانی میشد كه تا موقع افطار مردم در مسجد میماندند.
میرزا ابراهیمخان تفرشی ـ للـهای كه ما داشتیم ـ اعتقادی مفرط به صدرالعلما داشت كه در مسجد سیدعزیزالله در بازار نماز میخواند و پس از نماز او، حاجشیخ مهدی واعظ عرب به منبر میرفت و با بیان مسلسل خود نزدیك دو ساعت سخنسرایی میكرد. وی اغلب روزها ما را با خود به آن مسجد میبرد و در حدود چهار یا پنج ساعت در آن مسجد بودیم.
در صحن مساجد بزرگ دیگر مانند مسجد شاه و مسجد جامع (معروف به مسجد جمعه) و مدرسه سپهسالار قدیم در بازار پامنار و مسجد سپهسالار جدید در جوار بهارستان در هر گوشه بساطی پرمشتری و پررونق برپا بود. در یك گوشه مردم گرد «مسالهگو» حلقه زده بودند. یك جا درویشی بساط گسترده و مداحی میكرد و مناقب میگفت.
در سراسر ماه رمضان تقریباً همه مردم از ظهر به بعد در بیرون خانهها وقت میگذراندند. مردم طبقه سوم در بازار و اطراف مسجدشاه و در خیابان ناصرخسرو گرد میآمدند.
گردشگاه
جوانان خوش سلیقه طبقه اول و دوم گردشگاه مطلوبشان خیابان بهارستان و مسجد سپهسالار جدید بود. از روز اول رمضان عده بسیاری از فروشندگان در سراسر خیابان نظامیه تا ضلع جنوبی میدان بهارستان بساطهای رنگارنگ میگستردند و انواع مختلف اجناس خرازی و پارچه و چینی و بلور و اسباببازی و وسایل مختلف برای فروش عرضه میداشتند و دسته دسته مرد و زن از میدان بهارستان تا میدان سرچشمه در رفت وآمد بودند و تا نزدیك غروب كه موقع افطار میرسید، جمعیت از هم گسیخته نمیشد. برای فروشندگان تهران این بیست و نه روز یا سی روز رمضان به اصطلاح موقع «برهكشی» بود. مخصوصاً در روزهای هجدهم تا بیست وسوم رمضان ازدحام مردم بیشتر بود.
شبهای احیا
شبهای احیا باز عده مردم كه بعد از افطار به آنجا هجوم میآوردند، بیشتر میشد. صحن مسجد مخصوص مردان بود و در ایوانهای پایین و بالا دسته دسته مردم نشسته و با هم مشغول گفتگو بودند. عده كثیری از جوانان در ایوانهای بالا به آواز خوش مناجات میكردند. طلاب مدرسه كه درحجرهها منزل داشتند، از دوستان و آشنایان خود پذیرایی میكردند.
انواع تنقل و شربت و شیرینی و چای خورده میشد. در سه شب احیا، مردم همه در مساجد جمع میشدند و پس از نماز مغرب و عشا، چراغها را خاموش میكردند و هركسی قرآنی با خود آورده بود و روی سر میگذاشت و این مراسم را «قرآن به سر» میگفتند.
در شب بیست وسوم معمول زنان بود كه با پول گدایی، پارچه نو میخریدند و با خود به مسجد میبردند و در میان دو نماز در همان جا با عجله پیراهنی برای خود میدوختند كه به آن«پیراهن مراد» میگفتند و عقیده داشتند هر كه آن پیراهن را بپوشد، هر مرادی كه داشته باشد، خدا میدهد! در این اواخر معمول شده بود كه زنان چرخهای خیاطی خود را هم با خود به مسجد میبردند و صدای حركت چند صد چرخ خیاطی در شبستان مسجد آهنگ خاصی داشت كه به آن آهنگ دیگری شبیه نبود. بعضی از زنان حتی در آن موقع حنا در آب میكردند و به سر و دست و پای خود میبستند و این را وسیله جلب خوشیها در ظرف سال میدانستند.
البته پیداست كه هر وقت رمضان به زمستان و فصل بارندگی میافتاد، مردم به درون مسجد و به شبستانها پناه میبردند؛ اما در موقعی كه هوا خوب بود و مخصوصاً بعدازظهرها و اول شبهای تابستان، این چند روز رمضان دوره خوشگذرانی و عیش و عشرت واقعی بود و همه مردم در یازده ماه سال با كمال بیصبری در انتظار رسیدن آن بودند. پیداست مردمی كه بدینگونه از ظهر تا نزدیك بامداد روز بعد بیدار میماندند و هفده و هجده ساعت را بدین ترتیب به تفریح و خوشی میگذراندند، حوصله و وقت برای كارهای دیگر نداشتند و به همین جهت به جز دكاندارها، مردم دیگر در این ماه دست به كاری نمیزدند و تقریباً ماه رمضان ماه تعطیل عمومی بود و در ادارات دولتی هم كه بعد از مشروطیت تشكیل داده بودند، كاری نمیگذشت و در حضور و غیاب كارمندان دولت چندان سختگیری نمیكردند.
*خاطرات سعید نفیسی
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید