روشنفکری و عرصه عمومی / علی عطایی

1396/4/3 ۰۹:۳۸

روشنفکری و عرصه عمومی / علی عطایی

روشنگری در خصوص مفاهیم نظری آنقدر اهمیت دارد که اگر دقیق انجام شود، ساختمان فکر و دانش ارتقا می‌یابد؛ لذا اگر چنین شرایطی به وجود نیاید، سرگردانی فکری از عواقب آن خواهد بود

 

 

 

روشنگری در خصوص مفاهیم نظری آنقدر اهمیت دارد که اگر دقیق انجام شود، ساختمان فکر و دانش ارتقا می‌یابد؛ لذا اگر چنین شرایطی به وجود نیاید، سرگردانی فکری از عواقب آن خواهد بود. وقتی از مفاهیم شناخت صحیحی نداریم، در بررسی علل وقوع رخدادهای اجتماعی دچار مشکل می‌شویم. چون با عمق مفاهیم غریبه هستیم، فقط آنها را تکرار می‌کنیم و می‌نویسیم. دریغا که از تکرار مفاهیم و مطالبی که درست نفهمیده‌ایم، حاصلی به دست آید! علی‌القاعده مفاهیمی مثل روشنفکری در کتابها و جراید و ادبیات روزمره کاربرد وسیعی دارند و لزوما ما این نوع مفاهیم را منطبق با مباحث موردنظر به کار نمی‌بریم. خصوصا در ربطی که با سایر مقولات مثل شهروندی یا عرصه عمومی دارند. علت این عارضه هم شناخت سطحی با مفاهیم است که ناشی از کتاب نخواندن و بی‌دقتی در مطالعه و یا سرسری خواندن مطالب است.

توصیف یک مفهوم نظری یک بحث است و توصیف کارایی آن در عمل، بحثی مهمتر و این کاری است که دکتر علی فردوسی استاد جامعه‌شناسی دانشگاه نتردام (آمریکا) در کتاب «روشنفکری و عرصه عمومی» انجام می‌دهد. به اعتقاد دکتر فردوسی «روشنفکری وضعیت خاصی است در مقوله شهروندی. روشنفکر یک شهروند است، نوع شدید و شورمند آن و عرصه عمومی یک اختراع بشری است، و نه یک امر دموگرافیک، نه با جمعیت برابر است و نه با جامعه یا جماعت.» به باور دکتر فردوسی، هیچ امری در مورد تعریف روشنفکر اساسی‌تر از نسبت او با عرصه عمومی نیست؛ چون این عرصه خاستگاه و بستری است که بدون آن مقوله‌ای به نام روشنفکری زمینه‌ای برای تحقق ندارد؛ درست به همان صورتی که بدون زمین بسکتبال، ‌بدون تخته و سبد و خط ‌و خط‌کشی و قوانین بازی، تصور چیزی هم به نام بازی بسکتبال و بسکتبالیست بسیار دشوار می‌شود.

روشنفکری قبل از هر چیز، کنشی است در این عرصه. می‌توانیم مدتها درباره چند و چونی این عرصه عمومی حرف بزنیم، که گرچه محاذی جامعه مدنی است، با آن یکی نیست. حوزه عمومی که جولانگاه حداکثری خویشکاری روشنفکری است، خودش یک میدان متغیّر است که یکی از رسالت‌های روشنفکری بسط و حفظ وسعت قلمرو و عمق آن است؛ یعنی روشنفکر برای اینکه کارش را بکند، باید مثل یک زنبور عسل دائم بخشی از تلاشش را صرف ساختن و مرمت و تعمیر کندویی بکند که در آن و به خاطر آن عمل می‌کند. به معنایی این درست همان حوزه‌ای است که به آن میدان کنش دمکراتیک می‌گوییم؛ حوزه‌ای که در آن انسان به عنوان شهروند شرکت می‌کند. کسی نمی‌تواند روشنفکر باشد، ولی دمکراتیک نباشد. روشنفکر غیردمکراتیک مثل کسی است که دارد شاخه‌ای را که رویش نشسته است، از بیخ می‌بُرد.

دکتر فردوسی اضطراب موجود در جهان امروز را که بر همه امور و از جمله امید سایه انداخته، ناشی از نژندی عرصه عمومی در سراسر جهان می‌داند. اضطرابی که با عملکرد و سیاست‌های قدرتمندان زورگوی جهان عواقب خطرناکی دارد. به نظر او، شادابی عرصه عمومی به مثابه شادابی جهان است و با «خویشکاری» تصحیح می‌شود. زیستگاه مردمانی با رنگ‌ها، نژادها، ملیت‌ها و ادیان مختلف که صلح حق آنهاست، زندگی خوب حق آنهاست و دریغا که جهان تحت سایه تروریسم و جنگ است و بشریت در تنگنا و پریشانی. دوری بشر از دانش، معنویت و فرهنگ و زندگی صلح‌آمیز، عللی است که جهان را مضطرب کرده است. اشارات دکتر فردوسی در این وادی جالب توجه است: «تیراژ کتابهای روشنفکری در ایران رقمی است حدود یک دهم و شاید از این هم کمتر، از تیراژ کتاب‌های دوران جوانی ما، یعنی ۴۰-۵۰ سال پیش وقتی جمعیت کشور کمتر از نصف اکنون بود. چرا؟ تا حدی برای آنکه روشنفکری ایرانی در حال احتضار است، چون میدان عملش مختصر و محتضر شده است. الان که برمی‌گردیم و نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که اگر از این سمت به موضوع بنگریم، می‌شود از ارتفاع جایگاه و میزان نفوذ روشنفکران به عنوان سنجه‌ای استفاده کرد برای تخمین وسعت عرصه عمومی!»

دکتر فردوسی در این کتاب وجوه مختلف آسیب‌شناسی اجتماعی در روابط جهانی را بررسی کرده است؛ لذا سقراط فیلسوف یونانی را شخصیتی معرفی می‌کند که رجعت روشنگری به رسم و سلوک او مانع از «رخوت، کسالت و خواب‌زدگی» می‌شود. معهذا نکاتی را متذکر می‌شود که مطابق با سؤالات باشد. به این صورت که بر اهمیت «پرسشگری» جهت ترویج «خرد انتقادی» انگشت می‌گذارد؛ خردی که مانع راکدشدن جریان تاریخ می‌شود. در ادامه می‌گوید: «روشنفکری به این تعبیر از خودش خلع می‌شود اگر در درون حرکت خودش درب پرسشگری را ببندد، اگر در تمام حرکتش چراغ پرسشگری درخشان‌ترین چراغی نباشد که بر خود و بر جهان می‌تاباند. روشنفکری همیشه در نسبت با هر جهانی با این پرسش وارد می‌شود که: آیا از این بهتر نمی‌شود؟ آیا یک آینده راستینی که ادامه امروز نباشد، در امروز هست که از چشم پنهان است؟ اگر امروز در بطن خودش امکان هر فردای راستینی را فسخ کرده باشد، روشنفکر هیچ کار معناداری برای کردن ندارد. برای روشنفکر، دست کم در عصر مدرن، این نوع رویکرد به جهان یعنی آنکه چشم‌انداز تاریخ باز است.»

ترسیم تکوین جریان روشنگری در ایران که از مشروطیت شروع می‌شود، از زبان استاد علی فردوسی موشکافانه است. با علاقه‌ای که به فرهنگ ایران و احاطه‌ای که به ادبیات و تاریخ ایران‌زمین دارد، در حقیقت تدبّر در سابقه فرهنگی معاصر را برای عرضه درکی از مفهوم «معاصریت» به کار می‌گیرد. معاصریت در تفکر او، جایگاه خاصی دارد. معاصریت را مفهمومی کاملتر از مدرن‌بودن معرفی می‌کند، به این علت که تحرک بیشتری به جامعه می‌دهد. در واقع معاصریت را راکد نمی‌بیند و از این منظر فرهنگ را در معنای وسیع آن به بحث می‌گذارد. در بررسی مقوله روشنفکری، فرهنگ و ادبیات ایران را کنار نمی‌گذارد. کاری که بعضا در مباحث روشنفکری با بی‌مهری صورت می‌گیرد. دکتر فردوسی ضمن تشریح تاریخ فرهنگی معاصر با حق‌شناسی بی‌دریغی می‌گوید: «هنوز که هنوز است، سیر حکمت فروغی از درخشان‌ترین کتابهایی است که در معرفی فلسفه به زبان فارسی نوشته شده است… هنوز که هنوز است، نام علامه قزوینی سر ما را به احترام خم می‌کنند. چه کسی می‌تواند بگوید دهخدا یک کار سطحی و عجولانه کرده است؟ در مورد ایجاد نوعی ادبیات ملی، وظیفه تثبیت و تعریف متن، درآوردن متن از وضعیت ابهام و تزلزل، و مشخص کردن آن به عنوان ابژه، کار بزرگی بود که باید انجام می‌شد، و نسلی که وجهی بود از تأسیس دانشگاه، به‌خوبی از عهده آن برآمد. ما حالا یک دیوان حافظ داریم، یک کلیات سعدی، یک شاهنامه، دهها متن منقح در عرفان، تاریخ، فلسفه. فکر نمی‌کنم این صرفا ملهم باشد از نوعی باستان‌گرایی و مرده‌پرستی اگر گفته شود که هنوز که هنوز است نتوانسته‌ایم در ادامه و با مقایسه با استادان آن دوران و نسل اول شاگردان آنها، استادان شامخی داشته باشیم. هنوز که هنوز است، ما سایه بلند بدیع‌الزمان فروزانفر یا سعید نفیسی یا خانلری را مطمئن‌تر می‌دانیم تا آن شبح کمرنگی که این ‌روزها اکثر استادان دانشگاه دنبال خودشان می‌کشند. در عالم آفرینش ادبی هم نیما و هدایت را در نهایت مرهون آن دورانیم، یا در ‌واقع مرهون آن حرکتی که آن دوران از دلش درآمد. خلاصه، به کل بی‌انصافی است نقش بزرگان آن دوره را نادیده گرفت.»

تقدیر دکتر فردوسی از استادان ادبیات ایران‌زمین که نقشی روشنگر در تاریخ معاصر دارند، مبحثی حائز اهمیت است که در مصاحبه مفصل او در کتاب «روشنفکری و عرصه عمومی» قید شده است. این کتاب را مجموعه فرهنگی «شرکت سهامی انتشار» به چاپ رسانده که با مدیریت استاد حسن محجوب که خود از خادمان و فرزانگان فرهنگ ایران‌زمین است، هنوز آثار درخوری را عرضه می‌دارند. آثاری که از بدو تأسیس این نشر، اتکای آنها بر پایه تعالیم فرهنگی، سیاسی، حقوقی و معنوی بوده و نقش به‌سزایی در جامعه داشته‌اند.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: