اندرزهای انوشیروان / پروفسور هانری فوشه‌کور - ترجمه محمدعلی امیرمعزی

1396/3/31 ۰۸:۴۷

اندرزهای انوشیروان / پروفسور هانری فوشه‌کور - ترجمه محمدعلی امیرمعزی

در ادبیات پهلوی و عربی و فارسی بسیاری از اندرزهای منسوب به خسرو (شاهی که اغلب با انوشروان یکی انگاشته شده است) به ‌صورت جُنگ و یا نقل‌قول‌های پراکنده حفظ شده است. به‌علاوه در بسیاری از لطیفه‌ها و حکایاتی که عمدتا به قلمرو «نصیحه‌‌الملوک» تعلق دارند، خسرو نقش اصلی را دارد.

 

 

در ادبیات پهلوی و عربی و فارسی بسیاری از اندرزهای منسوب به خسرو (شاهی که اغلب با انوشروان یکی انگاشته شده است) به ‌صورت جُنگ و یا نقل‌قول‌های پراکنده حفظ شده است. به‌علاوه در بسیاری از لطیفه‌ها و حکایاتی که عمدتا به قلمرو «نصیحه‌‌الملوک» تعلق دارند، خسرو نقش اصلی را دارد. در این میان نقش اندرزنامه‌ای به زبان پهلوی در ادبیات فارسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. سنت ادبی فارسی از محتوای کوتاه و فشردۀ این اندرزنامۀ پهلوی، عناصر اخلاقی را برگرفته و بسط داده، اما از حجم تفکرات مذهبی که پایۀ استوار این عناصر بوده، کاسته است. از سوی دیگر، شکل شبه‌تاریخی متن پهلوی به‌ صورت واقعۀ تاریخی مستقل‌ نشان داده شده است: در متن پهلوی، وصیتنامۀ معنوی انوشروان که می‌خواسته پس از به خاک سپردنش اعلان شود، عرضه شده است و در متن فارسی، حکایت جستجو و کشف گور انوشروان و اندرزهایی که در وصیت‌ او نوشته شده آورده شده است.

در روایت فارسی، این کشف مقارن با خلافت مأمون (متوفی به سال ۲۱۸قر ۸۳۳م) ذکر می‌شود؛ یعنی دوره‌ای که هویت ایرانی به‌تدریج پایه‌های خود را استوار می‌کرد.۱ امیر کیکاووس در قرن پنجم‌ق این حکایت را می‌شناخته و آن را در قابوسنامۀ خود آورده است: «چنین خواندم در اخبار خلفای گذشته که مأمون خلیفه به تربت نوشیروان عادل رفت. اعضای او را یافت بر تختی، پوسیده و خاک شده و بر دیوار خانه خطی چند به آب زر نوشته به خط پهلوی…» منبع امیر کیکاووس برای ما ناشناخته است و «داستان درازی» که وی از آن یاد می‌کند، در متون متأخر آمده است۲ و اما اندرزها همه باقی مانده‌اند و در مجموعه‌هایی که به وصف آنها خواهیم پرداخت، به کرّات آمده‌اند و تکثیر شده‌اند.

مؤلفان ادبیات فارسی با بسط فکر اساسی متن پهلوی، به‌خوبی می‌دانسته‌اند که به این ترتیب با سنت باستانی خویش دوباره آشتی کرده‌اند و حتی آن را بازیافته‌اند و این موضوع آشکارا در حکایت دیدار مأمون از مقبرۀ انوشروان منعکس است.

در ادبیات عرب، بسیاری از تعالیم اخلاقی و سیاسی بازمانده از ایران قبل از اسلام با نام «خسرو»۳ همراه شده است. در واقع حکومت انوشروان، دورۀ‌ اصلاحات اداری عمیق و ماندنی بوده است. این دوره برای کیش رسمی زرتشتی نیز شروع آزادی اندیشه بوده و فضا را برای پذیرش تأثیرهای خارجی و در نهایت اسلام آماده می‌کرده است. به این دلیل، این دوره در حافظۀ نسلها و سده‌های بعد از امتیاز ویژه‌ای برخوردار شده است؛ به این معنی که نویسندگان دورۀ اسلامی که خود را وارث فرهنگ ایران می‌دانسته‌اند، علاقۀ خاصی به دوران انوشروان نشان داده‌اند.

به ‌طور کلی‌تر جستجوی عناصر اخلاقی ادبیات ساسانی در بطن ادبیات عربی، کاری است عظیم و کافی است یادآوری شود که تا قرن چهارم‌ق در ایران هنوز مراکز زرتشتی فعال موجود و سنن باستانی ایرانی در طبقات و محیط‌های متنفذ اجتماعی ادامه داشت، گرچه فهم متون پهلوی دشوار بود و ترجمۀ آنها به فارسی ضروری می‌نمود. در قرن پنجم‌ق ‌ـ قرن شکوفایی ادبیات اخلاقی ایران ـ نویسندگان در پی جمع‌آوری آنچه با خطر فراموشی مواجه شده بود، برآمدند. خاصه آنکه با سرازیر شدن کشورگشایان ترک، شروع تغییر و تحولات به خوبی محسوس بود.

پیگیری تأثیر آثار اخلاقی ایران پیش از اسلام در ادبیات عرب، طبعا مستلزم رجوع به منابع است. از این میان «فهرست» ابن‌ندیم اهمیت خاصی دارد. این کتابدار معروف (متوفی میان سالهای ۳۸۵ ـ ۳۸۸ق) خود اذعان داشته است که به اخلاق ایرانی علاقه‌مند بوده و اسامی مترجمان و آثار ترجمه شده به عربی را آورده و از مترجمان معروف یاد کرده است: ابن مقفع، ابان اللاحقی، ابوسهل فضل بن نوبخت، سهل بن ‌هارون، بلاذری، ریحانی، عمر بن فرخان. او به انواع ادبی که در آنها تأثیر ایران به‌سزا بوده است، پرداخته و علومی را که ایران در آنها سهم شایانی داشته، معرفی کرده است: کلیات، پزشکی، علوم خفیّه. مطالعۀ جزئیات کتاب ابن‌ندیم و کوشش در بازشناسی آثاری که وی از آنها نام برده، یاری‌کنندۀ محققان در دو جهت بوده است: اولا متون تازه یافته بازشناخته شدند؛ ثانیا با مقایسۀ آثار نامبرده در فهرست و نوشته‌های مورد استفادۀ نویسندگان قدیمی، محتوای متون ایرانی که نویسندگان عرب از آنها بهره گرفته‌اند، بهتر شناخته شده است.

«فهرست» ابن‌ندیم نخستین متنی است که اطلاعاتی از آثاری که به نام انوشروان تدوین شده‌اند، به دست می‌دهد. در انواع گوناگون نوشته‌های عربی، متون و قولهای منسوب به انوشروان فراوان است. اکنون صورت آنچه به شیوۀ مرسوم به وی انتساب یافته، در دست است و این مفاد بیشتر به زمینۀ سیاسی ـ اخلاقی مربوط می‌شود.

«توقیعات خسرو» گواه خوبی است بر ماجرایی که بر متون قدیمی می‌رفته است. الفهرست این توقیعات را نمی‌شناخته و تنها از آنها نسخه‌ای به فارسی از قرن یازدهم باقی است که خود برگردان متن عربی گمشده‌ای است که از اصل پهلوی مشتق شده بوده است. تعدادی از این توقیعات در متون گوناگون قدیمی عربی و فارسی موجود است، و از آن جمله است شاهنامۀ فردوسی. این سخنان عبارتند از پاسخهای انوشروان به پرسشهایی که در مورد رفتار وی می‌شده است و یا تصمیم‌هایی که در موارد مشخص می‌گرفته است و محتوای آنها مشابه قولهایی است که مسکویه از «کارنامج انوشروان» برگرفته و در «تجارب‌الامم» خویش آورده است و شاید هم اصلا از همین کتاب آمده‌اند.

 

پیکرۀ اندرزهای انوشیروان

در ادبیات فارسی، هرچند هم قدیمی، نکته‌ای آشکار به چشم می‌خورد و آن وجود نوشته‌هایی نسبتا یکدست حاوی اندرزهای منسوب به انوشیروان است. ناقلان این مجموعه‌ها آنها را می‌شناخته‌اند، هرچند که در طی زمان هر یک به میل خود آن را گسترده و یا کوتاه کرده است. به یاری نسخه‌ها و بازنویسی‌های گوناگون، می‌توان آنچه را که از این مجموعه بازمانده است، بازسازی کرد.

اندرزهای تاج انوشروان: این عنوان را چندین بار به مجموعۀ‌ مذکور داده‌اند و مقصود ما از آن مجموع اندرزهای منسوب به انوشروان است که از دیرباز در ادبیات فارسی همچون وصیتنامۀ وی و یا نگاشته بر مقبرۀ او یا بر کنگره‌های تاج وی شناخته شده بوده است. «خردنامه» حاوی متنی است به نام «پندنامۀ نوشروان عادل» که به احتمال زیاد به متن اصلی گمشده نزدیک است. کاتب و یا مترجم صدوپنجاه اندرز «پندنامه» را از این متن اصلی برگرفته است. یک سوم از این اندرزها در «اندرزهای تاج» موجود است. تقریبا یک‌سوم از اندرزهای تاج در پندنامۀ منسوب به ماتُریدی به چشم می‌خورد. قسمت اعظم پندهای «راحه‌الانسان» محتوایی یکسان با اندرزهای تاج دارد. با این وصف آشکار است که ما در برابر بازمانده‌های یک مجموعه قرار داریم. متن اصلی و بنابراین افزوده‌های بازنویسی‌های بعدی مجهول است، اما همۀ این متون باید با هم بررسی شوند. برای بازسازی متن «اندرزهای تاج» (مخفف: تاج) همۀ‌بازنویسی‌هایی که نکات مشترک بسیار دارند، با هم در نظر گرفته شده‌اند. متن اساس، متنی کهن بر نثر بوده است و ما دربارۀ هر یک از اندرزهای این متن، اندرزهای متون دیگر را که کلمه به کلمه با متن اصلی مطابق بوده‌اند، آورده‌ایم. اینک صورت متون مورد استفاده.

۱) پندنامۀ انوشروان عادل: دوازده بخش متن مطابق با دوازده کنگرۀ‌ تاج است و هر بخش به ‌طور متوسط شامل دوازده اندرز است.

۲) ده پند انوشروان یا کلمات افسر کسری: این متن را سعید نفیسی به‌ طبع رسانده است… تاج در اینجا دارای همان ده کنگره است و بنابراین متن به ده بخش تقسیم شده است…

۳) ده پند انوشروان: سعید نفیسی ظاهراً این متن را که پیش از وی به طبع رسیده، نمی‌شناخته است. هر دو متن، غیر از چند اختلاف، یکسانند…

۴) راحه‌الانسان: عنوان‌های هر بخش از این مثنوی قرن پنجم ق می‌تواند برای بازسازی متن اندرزهای تاج مفید واقع شود.

۵) نصیحت‌نامۀ نوشروان (موزۀ بریتانیا): انوشیروان در اینجا بیست و سه خردمند گردآورده و به هر یک دستور نوشتن چند اندرز را داده و با آنان به مشورت نشسته است.

۶) قصۀ افسر زرین کسری: این متن به متون ۲ و ۳ بسیار نزدیک است، اما سبک آن کهن‌تر می‌نماید.

۷) پندنامۀ امان‌الله (مجموعۀ راشد افندی): این مجموعه که شامل دیوان ابن یمین نیز هست، تاریخ ندارد، اما بازنویسی منظوم اندرزهایی است که به قولی بر بیست و سه کنگرۀ تاج انوشروان نگاشته شده بوده‌اند. گویی شاعر، متنی کاملتر از آثاری که در دست است، در اختیار داشته است. ۱۲۸تا از اندرزها در متون قبلی یافت می‌شود. شاعر کوشش داشته است تا حتی به کلمات متن اصلی وفادار بماند.

۸) ده کنگرۀ تاج انوشروان (نسخه خطی قرن هفتم ق) متن بسیار مشابه متون۲و۳ است.

۹) پنجاه و هفت اندرز نگاشته شده بر سنگ آسیای مقبرۀ انوشروان (بریتیش میوزیوم) تنها چهار اندرز این نوشتۀ مزدایی در متن شماره۱ نیست؛ اما مشابه همه آنها در همه متون نامبرده موجود است.

۱۰) نصایح التاج (بازنویسی حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده): ۷۱ اندرز این متن در متن۱ به چشم می‌خورد. نه تای آنها در متون دیگر که نامشان برده شد، نیز هست. چهل و شش اندرز باقی مانده در متون مختلف قدیمی موجود است.

این متون محتویات مشترک بسیار دارند و نشانۀ تأثیر آنها از قرن پنجم تا قرن سیزدهم‌ق کشیده شده است. «تحفه الملوک» که مجموعه‌ای از نوشته‌های قدیمی است، بسیاری از آنها را در بردارد و نیز در فصل آخر آداب الحرب و الشجاعه (نگاشتۀ پس از ۶۲۶ق) که مجموعه‌ای است از اندرزهای برگرفته از منابع گوناگون، تعدادی از اندرزهای «تاج» به چشم می‌خورد.

پیداست که در طی زمان سنت اخلاقی موجود در زبان فارسی ملهم از منبع واحدی بوده است که حتی در میان شاخ و برگهای فراوان، قابل شناسایی است. اندرزهای تاج نمونه خوبی برای این موضوع است.

 

نسخه منظوم کهن از اندرزهای تاج

شارل شفر یک مثنوی در بحر متقارب از قرن پنجم‌ق را که در دیباچه‌ای با نثری متأخر از متن منظوم یافته، با این عنوان به چاپ رسانده است. نسخه مورد استفاده مصحح به عقیده وی متعلق به قرن یازدهم ق است. دیباچۀ متن با اندک اختلافی همان دیباچه‌های دو متن منثور، با همین عنوان، متعلق به قرون نهم و دهم‌ق است.

مثنوی با دیباچه‌ای در سه بخش آغاز شده است (ستایش خدا، ستایش خرد، توضیح در مورد سرچشمه اندرزها). نسخه شفر، ۹۵ بند از شعر را حفظ کرده است، اما می‌توان چنین پنداشت که تعداد بندها بیش از این بوده است. هر بند شامل چهار بیت است و با سخنی منثور معنون شده است.گویا جمله‌های کوتاه عنوان‌های هر بند متعلق به متنی قدیمی‌تر است. به این ترتیب، این شعر را می‌توان همچون تفسیر منظوم یک متن مرجع منثور تلقی کرد.

«راحه الانسان» جُنگی است از اندرزهای عملی اخلاقی بدون خط سیر فکری مشخص. بدیهی است که شکل شعری اثر، هدف تعلیمی دارد و گمان ما بر این است که محتوای شعر بازتاب آرمان‌های اخلاقی محیطی معین است. می‌توان چنین پنداشت که از این شعر در تربیت و تعلیم نسلهای جوان باسواد در قرن پنجم‌ق استفاده می‌شده است. به این دلیل با اینکه راحه‌الانسان در مقایسه با متون شناخته شدۀ همعصرش از اصالت ویژه‌ای برخوردار نیست، ولی مطالعه آن برای بازسازی فضای اخلاقی آن دوره پرفایده است.

اندرزهای تاج، نگاشته شده بر کنگره‌های افسر انوشروان پنداشته شده‌اند و لفظ تاج در اینجا در معنای مادی آن گرفته شده است. خاطرۀ «کتاب التاج» از یادها پاک شده است، اما مجموعه سخنانی نسبتا یکدست در این باب در لابلای متون باقی مانده است. گروهی دیگر از پندهای منسوب به انوشروان در قالب حکایتی شبه تاریخی ریخته شده‌اند. یکدستی این گروه بیش از آنکه در محتوای اخلاقی آن باشد در مقدمه داستانی آن است؛ زیرا که ناقلان در چارچوب داستان کشف مقبرۀ انوشروان تعدادی سخنان پندآمیز گنجانده‌اند که گویا از بیش از سه یا چهار منبع برنخاسته‌‌اند. به احتمال زیاد، متن پهلوی‌ای که پیشتر از آن سخن گفته‌ایم، سرچشمه اصلی داستان بوده است.

……………………………………………….

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ از لحاظ تاریخی، می‌دانیم که سهل بن هارون، مدیر کتابخانۀ درگاه مأمون و هوادار ایرانیان در نزاع «شعوبیه»، چند متن را از پهلوی به عربی برگردانده است و نیز می‌دانیم که عمربن فرخان طبری که فضل بن سهل او را به مأمون معرفی کرده بود، چند متن اخلاقی را از پهلوی به عربی ترجمه کرده است.

۲ـ جالب‌ترین و بدون ‌تردید قدیم‌ترین این روایات، حکایتی است که نویسندۀ «تحفه‌الملوک» آورده. کیخسرو پادشاه و قهرمان مشهور حماسی ایران پس از آنکه از آغاز پیامبری سلیمان نبی آگاه می‌شود، از شاهی کناره می‌گیرد و پس از آخرین توصیه‌ها، در غاری اعتکاف اختیار می‌کند. تا حملۀ مغول، هرساله مردمان طی برگزاری جشنی، به زیارت این غار می‌رفته‌اند… مضمون زیارت اسکندر از گور کیخسرو را نظامی در قرن ششم ق با شیوایی به نظم درآورده است (شرفنامه).

۳ـ صورت معرّب آن: «کسری» است که اغلب به عنوان لقب خسرو اول یا انوشروان آمده است (۵۳۱ تا ۵۷۸م)؛ اما بعضی از حکایات آشکارا مربوط به خسرو دوم می‌شوند.

* اخلاقیات (با تلخیص بسیار)

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: