1396/3/28 ۱۲:۲۵
در آموزههای دینی فراتر از آنچه فرد باایمان به آن عقیده دارد و پایه ایمان را تشکیل میدهد، با دستورالعملهایی برای شکلدهی به زندگی روبهروییم که از ناحیه وحی الهی آمدهاند و در اصطلاح شرایع یا احکام خوانده میشوند.
در آموزههای دینی فراتر از آنچه فرد باایمان به آن عقیده دارد و پایه ایمان را تشکیل میدهد، با دستورالعملهایی برای شکلدهی به زندگی روبهروییم که از ناحیه وحی الهی آمدهاند و در اصطلاح شرایع یا احکام خوانده میشوند. از میان این احکام، برخی حکمت یا وجه صدورشان در کتاب یا سنت نقل شده است. بویژه در سنت اگر پرسندگانی بودهاند که از پیامبر یا امامان، حکمت احکام یا علل شرایع را بپرسند، آنها در قبال این پرسشها با ذکر آنچه بنیان احکام بر آنها نهاده شده، دریچهای را بهجانب معرفت ژرفای این دستورالعملها گشودهاند که بسیار ارزشمند است.
گاه در حسرت آنیم که چرا پرسندگان هشیارتری آنهنگام که دریچههای آسمان هنوز روی ما بیواسطه گشوده بود، بهجای برخی از پرسشهای کممقدار از حکمت این احکام و علل این شرایع بیشتر نپرسیدهاند. از جمله موارد نادری که دستهای از این علل احکام یکجا برای ما نقل شدهاند، خطبهای است منسوب به فاطمه زهرا(س) بهنام خطبه فدکیه که در یکی از فرازهای آن، از بیست آموزه و حکم دینی نام برده و حکمتی برای آن بیان شده است و از این جهت، نقلی کمنظیر بهشمار میآید.
یکی از علل احکام در این فراز، علت صدور حکم روزه است و در خصوص آن چنین آمده است: و جعل... الصّیام تثبیتاً للاخلاص. میتوان پرسید که حکمت این حکم را چگونه باید فهمید.
در آغاز خطبه فدکیه، پس از حمد و ثنای الهی و واگویی ژرفای توحید، اخلاص تأویل لاالهالاالله دانسته شده است، یعنی رسیدن به مرتبهای از توحید که آن را در اصطلاح توحید صفاتی میگویند. در توحید صفاتی، به این درک میرسیم که صفات، عین یکدیگر و نیز عین ذاتاند؛ نه با یکدیگر در مغایرتاند و نه زائد بر ذات. برای درکی که هنوز بدین مرتبت از توحید نرسیده باشد، ممکن است صفات جای ذات را بگیرند و مانع از رسیدن به وحدتی شوند که در پس ذات است و خود را در صفات آشکار میسازد.
در خطبـــه آغـــازین کتـــاب نهجالبلاغه در باب توحید، این سخن از امیرمؤمنان نقل شده است که اولالدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص نفی الصفات عنه. آغاز دین معرفت حقتعالی است و کمال معرفتاش، تصدیق اوست و برترین مرتبه تصدیق، توحید اوست و برترین مرتبه توحید، اخلاص است و برترین مرتبه اخلاص، نفی صفات از اوست؛ چراکه وجود هر صفتی گواهی بر غیریت موصوف میدهد و سخن از موصوف گفتن، گواهی بر غیریت صفت با آن است.
پس صفات که بروزهای حقیقت ذات الهی هستند، ممکن است برای درکی که هنوز به کمال توحید نرسیده است، حجاب شوند و این واقعیتی است که در مناجات شعبانیه بدان اشارت رفته است.
در این مناجات، سرور موحدان از خداوند چنین میخواهد: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک. حتی تخرق ابصار القلوب حُجُب النّور فتصلَ الی معدن العظمه و تصیر ارواحُنا مُعلقه بعزِّ قُدسک. کمال گسستگی از ماسوا و رویآوردن به توحید، در این است که نهتنها حجب ظلمانیه، بلکه حجب نورانی را در دیده دل ما پاره کند و در پس این حجب، باقی نماند و با گذر از آنها، خود را به معدن عظمت و عزّ قدس الهی برساند. این، همان مرتبه اخلاص است. پس کمال اخلاص در نفی صفات بهمنزله حجاب است.
حال، در خطبه فدکیه در حکمت روزه آمده بود که خداوند روزه را برای تثبیت اخلاص قرار داده است. جالب است که در میان آموزهها و احکامی که حکمت آنها ذکر شده است، روزه وضعیت استثنایی دارد. درحالیکه سایر آموزهها همگی ایجابیاند و سخن از باور یا فعلی است که انجام میدهیم تا به غایتی که بهعنوان حکمت گفته شده است، نائل شویم، روزه فعل نیست، بلکه ترک است. در روزه کارهایی را انجام نمیدهیم. روزه نفی است. به همین دلیل، اگر روزهدار حتی در پسِ ذهن خود، این نفی را نفی کند، از روزهداری خارج میشود.
حال، اگر قرار باشد دستورالعملی برای زندگی نماد اخلاص، یعنی نفی صفات و رسیدن به توحید صفاتی باشد، آیا جز از روزه چنین کاری برمیآید؟ بیهوده نیست که روزه را برای اخلاص، بلکه برای تثبیت اخلاص در درون روح و دل موحد قرار دادهاند.
پس روزه حکمتی بسیار فراتر از صرف یادآوری گرسنگی و تشنگی روز رستاخیز دارد و فراتر از تمرین اراده برای قوتبخشیدن به تقوا و فراهمآوردن امکان ترمزگرفتن در لغزشگاههای زندگی است و فراتر از برقراری نوعی همبستگی میان توانگران و نیازمندان در جامعه دینی است و وجوه دیگری که ممکن است به ذهن بهعنوان علتی برای تشریع روزه برسد. روزه نماد برترین مراتب توحید است.
در روایتی قدسی از جانب حقتعالی در خصوص روزه آمده است که الصّوم لی و أنا أجزی به. روزه از آنِ من است و خود پاداش آن را میدهم. میتوان پرسید که مگر سایر افعال عبادی ما جز برای رضایت حقتعالی هستند و کسی جز او پاداش آنها را میدهد، اما تأمل در این جایگاه روزه موجب میشود که دریابیم پاسخ اخلاص در توحید را نه اسباب و علل حاکم بر جهان که بازگشتشان به اوست، بلکه جز خود خداوند نمیتواند بدهد.
آخر سخن اینکه برخی این کلام قدسی را به اعرابی دیگر خواندهاند: الصّوم لی و أنا اُجزی به. روزه از آنِ من است و من خود پاداش آنم. ژرفای این سخن را رازدانان دانند و بجاست که لب در همین جا از سخن فروبندیم.
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید