1396/2/2 ۰۹:۲۸
برپایی همایشی دو روزه با نام «دیدار سعدی و ویكتور هوگو» سرآغاز برنامههای یاد روز سعدی بود كه طی روزهای ٢٩ و ٣٠ فروردین در شهر كتاب بخارست برگزار شد. در این همایش چهرههای گوناگونی درباره وجوه مختلف آثار سعدی و هوگو سخن گفتند و كوشیدند همانندیهای میان این دو را تشریح كنند و هر دو را دو مصلح اجتماعی نامیدند.
توضیح یك اشتباه تاریخی درباره درج شعر سعدی بر سردر سازمان ملل
ندا آلطیب: برپایی همایشی دو روزه با نام «دیدار سعدی و ویكتور هوگو» سرآغاز برنامههای یاد روز سعدی بود كه طی روزهای ٢٩ و ٣٠ فروردین در شهر كتاب بخارست برگزار شد. در این همایش چهرههای گوناگونی درباره وجوه مختلف آثار سعدی و هوگو سخن گفتند و كوشیدند همانندیهای میان این دو را تشریح كنند و هر دو را دو مصلح اجتماعی نامیدند. در این همایش یك اشتباه تاریخی درباره درج شعر مشهور سعدی بر سر در سازمان ملل تشریح شد. سخنرانان این برنامه از نثر ساده و تجلی معنا در آثار سعدی سخن گفتند، برخی او را شاعری جهان دیده دانستند و در مقابل، برخی دیگر او را كذابی ماهر كه سفرهایش كذب محض بوده است. آنها از تاثیرپذیری هوگو از شاعران ایرانی صحبت كردند و از او به عنوان كاتولیكی دو آتشه سخن گفتند كه بیشترین تغییر را در زندگی و شخصیت خود داشته و نمود این تحولات را در شخصیتهای آثارش هم میتوان دید.
حدادعادل: سعدی نمیخواهد خوانندگانش را شگفتزده كند در نخستین روز این همایش حدادعادل، رییس فرهنگستان زبان وادب فارسی از اهمیت گلستان سخن گفت و یادآوری كرد كه جلال آل احمد ٥٧ بار این كتاب را آموزش داده است. هرچند به گفته او، گلستان تا به حال از حیث قابلیتهای آموزشی و تدریس، تجزیه و تحلیل نشده و كسی درباره استفاده از آن در مكتبخانهها چیزی ننوشته است. او در آغاز به توضیح ویژگیهای صوری و ساختاری این كتاب پرداخت و از فصاحت سخن به عنوان یكی از این ویژگیها سخن گفت: «كسانی كه با سعدی آشنا باشند ذوق بیبدیل و هنر یگانه و زبان او را میشناسند كه چگونه انسان را به وجد میآورد. او در زبان فارسی بینظیر است و زبانش سهل و ممتنع. كسانی كه با اشعار سعدی سر و كار دارند، مصرعی از شعر او را در میان هزار مصرع دیگر میشناسند.» حداد عادل از دلنشینی و زیبایی كلام سعدی هم صحبت كرد: «سعدی آگاهانه راه خود را از نثر مصنوع و متكلفی كه به ویژه بعد از استیلای مغول بر زبان فارسی وارد شده، جدا كرده است و تحت تاثیر آن قرار نگرفته اما در عین حال او به نثر مرسل دور از آرایههای ادبی هم اكتفا نكرده و به صورتی لطیف، زیباییهای ادبی و سجع را وارد زبان فارسی كرده است.» رییس فرهنگستان زبان از داستانی بودن آثار سعدی به عنوان یك ویژگی مهم یاد كرد كه موجب جاودانگی آثار او شده است: «آنچه اطفال را به خواندن آثار سعدی ترغیب میكرد، داستانهای كوتاه سعدی است به ویژه كه این داستانها تكراری نیست و بدیع است.» حداد عادل از تنوع مضامین آثار سعدی سخن گفت و اینكه سعدی به اندازه، نثر و شعر را با یكدیگر درآمیخته و در این زمینه دچار افراط نشده است. همچنان كه زبان عفیف او باعث شده آثارش در كتابهای درسی گنجانده شود و خواندن آنها برای نوجوانان تازه بالغ هم مانعی ندارد. او سپس از ویژگیهای محتوایی آثار سعدی گفت: «نگاه سعدی در گلستان واقعبینانه است نه ایدهآلیستی. ضمن اینكه او به سبك برخی داستاننویسان قدیمی كه هر كجا در چفت و بست داستان در میماندند، به سحر، جادو و رویا متوسل میشدند، چنین نكرده و اینگونه است كه خواننده تصویر دنیای واقعی را در گلستان میبیند. سعدی نمیخواهد خوانندگانش را شگفتزده كند تا از تعجب شاخ در بیاورند و از اینكه مخاطبان داستانش را نفهمند، لذت ببرد. البته در بوستان برخلاف گلستان، كمال مطلوب را بیان كرده است.» حداد عادل از این نكته نیز سخن گفت كه گلستان بازتاب تجربیات زیسته سعدی است كه آفاق را گشته و مهر بتان بگزیده و... كه حاصل دنیادیدگی خود را در گلستان ریخته است. به گفته او، سعدی در گلستان از ورود به اختلافات دینی و مذهبی پرهیز كرده است هرچند او خود اهل تسنن است، اما در گلستان هیچ داستانی نمیبینیم كه برانگیزاننده تعصب مذهبی باشد و همه اینها باعث شده این اثر به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شود. حداد عادل گذری هم به تاریخ داشت و از سفر ناصرالدین شاه به فرانسه گفت كه طی آن معلوم میشود نام رییسجمهوری فرانسه «سعدی كارنو» است و در پاریس چهار خیابان به نام سعدی است و در مجموع هیچ هنرمندی نداریم كه آثار او به اندازه سعدی به زبانهای مختلف ترجمه شده باشند و نیاكان ما در دورههای گوناگون نه تنها از سعدی زبان فارسی كه فرهنگ ایرانی و اسلامی را هم از سعدی آموختهاند. حداد عادل سخنان خود را اینگونه ادامه داد: «ما هنوز بر سر سفره سعدی نشستهایم و بنده كه شیفته حافظ هستم، میدانم اگر سعدی یك سده پیش از حافظ نبود، حافظ اینچنین نمیدرخشید و این دین حافظ است به سعدی. اگر تمام آثار فارسی به یكباره نابود شوند و تنها آثار سعدی و حافظ باقی بماند، با همین سرمایه میتوانیم زبان فارسی رابازسازی كنیم. حداد عادل به این نكته هم باور دارد كه زبان امروز ما از حیث واژگان فارسی و عربی همان زبان سعدی است و اینچنین است كه وقتی مقرر شد آموزشگاهی برای آموزش زبان فارسی در دیگر كشورها تاسیس شود، همه بر این باور بودند كه بهترین نام برای آن، سعدی است چراكه كسی به اندازه او در آموزش و گسترش زبان فارسی موثر نبوده است.
ساجدی: تفكر سعدی امروزی است دیگر سخنران روز اول، طهمورث ساجدی، استاد دانشگاه تهران بود كه از طرز تفكر سعدی سخن گفت: «طرز تفكر او امروزی است چون مباحث روز را مطرح میكند. خوشبختانه ترجمههای خوبی از آثار سعدی به فرانسوی برگردانده شده است. البته كه سعدی برای اروپاییان فقط در بوستان و گلستان خلاصه نمیشود بلكه كلیاتش هم مورد توجه است. » او در ادامه صحبتش از ویكتور هوگو به عنوان هنرمندی نام برد كه در آثارش به شرق توجه داشته و او نیز مانند سعدی عملگرا بود ولی برخلاف سعدی، سیاسی بود و اهل سفر هم نبود. هوگو یك كاتولیك دو آتشه شاه پرست بود كه به تدریج تغییر عقیده داد و روزنامه تاسیس كرد و شعر گفت.
كزازی: سعدی و هوگو؛ دو بزرگمرد مردم دوست هستند میر جلال الدین كزازی نیز به عنوان سخنران سوم مطالب خود را با نام « دو بزرگمرد مردمدوست» بیان كرد. به گفته او، سعدی یگانه روزگار و هوگو سخنور بزرگ فرانسوی پیوند چندان نزدیكی با یكدیگر ندارند چراكه هر یك وابسته به فرهنگ، تاریخ و منشی جداگانهاند. اما اگر بسیار كلان بنگریم، میتوانیم كمابیش پیوندها و همانندیهایی میان این دو بزرگ بیمانند سخن بیابیم. این شاعر سخنانش را اینگونه ادامه داد: «تنها بر دو پیوند سرشتین و بنیادین انگشت بر مینهم و از دو همانندی میان سعدی و هوگو سخن میگویم. برجستهترین پیوند میان این دو، نگاهی است كه بر انسان دارند در همه نوشتههای سعدی و هوگو همواره با چهره انسان رو به روییم. هر دو غم انسان را میخورند و نگران او هستند و به فرجام كار او و چگونگی زندگیاش میاندیشند. حتی اگر نگاهی به نامهای بخشهای هشتگانه گلستان و دهگانه بوستان بیندازید، آشكارا مردمدوستی سعدی را خواهید دید. البته سعدی در بوستان از انسانی سخن میگوید كه باید شایسته این نام باشد؛ انسان برین و آرمانی. حتی در گلستان هم سعدی در اندیشه آدمی است هرچند از دید ساختار، گلستان از بوستان جدا است. بوستان كتابی است آرمان شهری اما گلستان كتابی است كه بیش واقع گرایانه. هرچند در آن هم آدمی و ویژگیها و بایستگیهای او نمودی برجسته دارد. حتی در غزلهایش كه در آن سخن از شور و مستی و دلدادگی است، بارها به بیتهایی بر میخوریم كه در آنها سخن از مردمدوستی و گرامیداشت انسان است.» از دیدگاه او، دیگر ویژگیای كه سعدی را به هوگو پیوند میزند زیباپرستی است و هر سخنی كه میگوید زیبا است. در چشم او زیبایی برترین نمود و جلوه آدمی است. البته كه مقصود، تنها زیبایی بر و روی آدمی نیست، بلكه زیبایی هوشربای هنری است و بزرگترین هنرمند هم كه خدواند است. كزازی از سعدی به عنوان سخنوری گفت كه زیبایی درسخن او برونی نیست بلكه درونی است و گوهرین و نیازی به آرایه و بزك ندارد. بسیاری از بیتهای سعدی در برون ساده اما آكنده از انگارههای روانی و هنریاند. او سپس به وجوه مشترك سعدی و هوگو پرداخت: «هوگو نیز مانند سعدی انسان دوست است و در آرزوی اینكه آدمی بتواند به گونهای كه او میسزد، بزید. از نگاهی فراگیر میتوان هوگو را سعدی فرانسه دانست چراكه سخن او دشوار و پیچیده نیست اما دلرباست وشورانگیز. او پیرو «هنر به پاس هنر» است اما در همان هنگام هنر در چشم او برابر است با هنر به پاس مردم و انسانیت. خواست من این نیست كه در هنر نمیباید از رنجها و آنچه در جامعه میگذرد بیگانه ماند، اما به عنوان هنرمند باید از زیبایی هنری در بازنمود زشتیها بهره ببریم. هنر به پاس هنر میتواند آنچنان كه در اندیشه هوگو بود، برابر بیفتد با هنر به پاس مردم. كزازی در پایان صحبتش از یكی از تفاوتهای سعدی و هوگو سخن گفت: « اما آنچه هوگو را از سعدی جدا میدارد، این است كه بیشینه چهرهها در سعدی چهرههایی هستند كه از تاریخ و فرهنگ ایران گرفته شده و آشنا هستند اما چهرههایی كه هوگو در داستانهایش میآفریند، پیشینه تاریخی ندارند.» فریدون مجلسی و بیان یك اشتباه تاریخی
درباره شعر سعدی فریدون مجلسی، دیپلمات سابق و نویسنده و پژوهشگر، مبحث خود را درباره بازتابهای فتوگرافیك سیاسی و اجتماعی سعدی و ویكتورهوگو از جامعه و دوران خودشان مطرح كرد. او در آغاز از یك اشتباه تاریخی سخن گفت؛ اینكه بر سردر سازمان ملل شعر «بنی آدم اعضای یكدیگرند... » از سعدی نگاشته شده و توضیح داد كه در دورههای گوناگون كه خودش و پسرش دیپلمات بودهاند، پیگیر این قضیه بوده و هر بار دریافته كه چنین چیزی نیست. او سپس از این موضوع به عنوان خطای حافظه یاد كرد و گفت كه در تحقیقاتش متوجه شده ذكاء الملك فروغی همزمان با برگزاری جلسهای برای تشكیل جامعه ملل، به عنوان نماینده ایران در این جلسه حضور داشته و در سخنرانیاش این شعر سعدی را به عنوان مصداقی بر تفكر جامعه ملل كه در آن دوره قرار بود تشكیل شود، خوانده است. از نظر این دیپلمات سابق همین یك شعر گاه برای یك شاعر كافی است تا در تاریخ بماند. مجلسی از خاطره مشترك مردم در یك جامعه یا جامعه جهانی نیز گفت: « اگر ایرانی هستیم، به این دلیل است كه خاطرات مشتركی بین ما وجود دارد كه هر چه بیشتر باشد، انسجام ما بیشتر میشود و حال اگر این خاطرات جنبه جهانی پیدا كند پیوند ما جهانیتر میشود و امروزه همه خاطرات زیادی از «ژان والژان» و دیگر شخصیتهای رمان «بینوایان» داریم. البته اگر شخصیتهایی مانند خیام، مولانا، سعدی و... جهانی میشوند، به دلیل افكارشان است كه نوعی حافظه و انسجام جهانی پیدا میكند. او سخنانش را درباره جنبههای سینماتوگرافیك نوشتههای هوگو و جنبههای فتوگرافیك نوشتههای سعدی ادامه داد. به گفته او رمانهای هوگو درمقایسه با حكایات سعدی بسیار طولانیتر هستند. داستانهای كوتاه سعدی در مقایسه با داستانهای شرقی قابل گنجاندن در ادبیات مدرن است. مجلسی كه در جای جای صحبتش لحنی طنزآمیز داشت، از طنز سعدی هم سخن گفت و اینكه میشود تصور كرد خود سعدی زمان نوشتن برخی از داستانهایش چقدر میخندیده! او البته ابراز تاسف كرد كه امكانات كشور ما اجازه نداده تا بر اساس آثار سعدی و حافظ اقتباسهای هنرمندانه صورت بگیرد و این چه ظلم بزرگی به این شاعران است. مجلسی با همان لحن طنزآمیز از سعدی به عنوان شاعری لیسانسه یاد كرد چون او فارغالتحصیل دانشگاه نظامیه بغداد بوده و كسی كه به چنین مدرسهای میرود، قاعدتا باید بسیار متعصب میشده اما ظرافت طنز سعدی بعد از قرنها همچنان بینظیر است. این نویسنده از دوران كودكیاش هم یاد كرد كه با خواندن كتاب «پینوكیو» به كتاب خواندن علاقهمند شده هرچند در دوره آنها كتاب خواندن نوعی انحراف اخلاقی محسوب میشده! با این حال مجلسی نوجوان در دوره دبیرستان«بینوایان» را خوانده و خود را بهشدت مدیون هوگو میداند كه باعث شده كتابخوان شود: « این كتاب نوعی رمان تاریخی است چراكه خواننده را از دریچه رمان با فرهنگ اروپا آشنا میكند. دركتابهای تاریخی نمیتوان جنبههای زندگی اجتماعی مردم را یافت. این كتابها فقط درباره تحولات سیاسی و شكستها و پیروزیهاست. اما با خواندن آنها متوجه نمیشویم مردم آن دوره چگونه زندگی میكردهاند.
كمالی سروستانی: سعدی سخنگوی مردم است كوروش كمالی سروستانی، مدیر مركز سعدیشناسی هم درباره گستردگی و تنوع آثار سعدی صحبت كرد كه او را به سخنوری توانا و اندیشهورزی نامی تبدیل كرده و سلیقههای مختلف را به سوی خود جلب كرده است: «حضور همیشگی سعدی در میان مردم و آمیزش او با گروههای مختلف اجتماع، كلام او را مورد اقبال همگان قرار داده، چنان كه او را سخنگوی مردم میدانند. این حضور پیوسته تنها در محدوده جغرافیایی زبان پارسی نمانده» او چگونگی آشنایی فرانسویان را با سعدی یادآوری كرد: «فرانسویان از سال ۱۶۳۴ به یمن ترجمه «گلستان» با سعدی آشنا شدند و به روایت زندهیاد جواد حدیدی در كتاب ارزشمند «از سعدی تا آراگون» مورد توجه و اقبال شاعران و نویسندگان و روشنفكران فرانسه قرار گرفت و به پیروی از او داستانها پرداختند، به گونهای كه بسیاری از روشنفكران تجددطلب فرانسه او را همكیش و هممسلك خود میپنداشتند و از هوگو گرفته تا دیدرو، نه تنها از او متاثر شدند كه هركدام در ستایشش مقالهای نگاشتند. برخلاف نسل اول تجددخواهان ایرانی كه مقهور لعاب غربی تجدد بودند و گاه بر سعدی میتاختند. به عنوان نمونه احمد كسروی كه در اندیشههای نابخردانهاش شكی نمانده است، در مقایسه سعدی و ویكتور هوگو مینویسد: «سعدی اندیشههای پست و بیخردانه زمان خود را به رویه پند یا حكمت انداخته و به قالبهای سخن ریخته است» و در مقابل در ستایش هوگو مینویسد: «هوس سخنبازی گریبانگیر او نبوده كه بنشیند و شعر بگوید تنها برای اینكه میخواهد شعر بگوید... و یاوهگو نبوده است... در حالی كه همه شاعران ایران بافنده و یاوهسرا بودهاند و اضافه میكند: اگر مردم فرانسه به هوگو ارج میگذارند، بجا است، ولی او كجا و سعدی و حافظ كجا؟!» طرفه آنكه كسروی جزماندیش و سطحینگر، هیچگاه از نظر شاعران و روشنفكران فرانسوی از جمله ویكتور هوگو در مورد سعدی و شاعران ایرانی خبر نداشته است.» كمالی سروستانی سپس از آشنایی هوگو با سعدی سخن گفت: «هوگو فارسی نمیدانست، اما به كمك ژول مول و ارنست فوِئینه ایرانشناسان برجسته فرانسه در ۲۵ سالگی با شاعران مشرقزمین و ایران آشنا و دلباخته اندیشه و نگاه سعدی میشود. هوگو ۲۷ ساله است كه دین خود را به عشق خود به ادبیات ایران و مشرقزمین با انتشار «شرقیات» خود ادا میكند و با بهرهگیری از مضامین سعدی در «گلستان» مینویسد: «همهچیز گذران است، شرق عظمت خود را از دست داده است. غرب نیز به زودی از دست خواهد داد. پس چه باید كرد؟ همان كاری كه سعدی شیراز كرده است: باید گلستانی ساخت كه «باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان، عیش ربیعش را به طیش خریف مبدل نكند.» در دومین روز این همایش چهرههایی مانند ژان مارك هووس، اصغر نوری مترجم و نمایشنامهنویس و فاطمه هاشمی استاد دانشگاه سخنرانی كردند. سپس مجید قیصری، حمیدرضا شاهآبادی، محمدحسن شهسواری و مهدی یزدانی خرم هر یك در چند دقیقه كوتاه توضیح دادند كه از سعدی و هوگو چه آموختهاند. اصغر نوری: هوگو، نمایشنامهنویسی ممنوعالقلم بود ابتدا ژان مارك هووس درباره ویكتور هوگو، «شرقیات» و شعر پارسی سخن گفت. سپس اصغر نوری تجربیات شخصی خود را درباره مطالعه آثار هوگو و تحقیقاتش در این زمینه را بیان كرد. او در آغاز از هوگو شاعر و تنوع شعرش گفت: «هوگو پیش از هر چیز به عنوان شاعر مطرح است و شعرهای متنوع غنایی، هجوآمیز، مرثیه و حتی آخرالزمانی دارد. همانگونه كه خودش از یك فرد سلطنتطلب به جمهوریخواه و از كاتولیك به صوفی تبدیل میشود، در كارهایش هم این تناقض را میبینیم.» نوری صحبتش را با نقش تاثیرگذار هوگو در تئاتر ادامه داد: « هوگو به دلیل نوآوریهایش در تئاتر خیلی تاثیرگذار بود و هوگوی تئاتری خیلی مهمتر از هوگوی رماننویس است، هرچند رمانهایش بیشتر خوانده شده و در كنار اینها یك نویسنده سیاسی است كه چند رساله سیاسی نوشته و به دلیل عقاید سیاسیاش تبعید شد و ١٩ سال در تبعید ماند. زندگی خودش در رمانهایش خیلی بازتاب دارد. از دیگر سو طبق تعاریف امروزه، نویسندهای متعهد است كه به اتفاقات دور و برش واكنش نشان میدهد و تبعاتش را هم میبیند. این مترجم درباره دلایلی سخن گفت كه باعث شده هوگوی رمان نویس در دنیا شناخته شدهتر از هوگوی نمایشنامهنویس باشد: «شاید به این دلیل كه رمان مخاطبان فراگیرتری دارد یا اینكه رمانهایش بارها اقتباس سینمایی و تلویزیونی شدهاند. جالب است كه حتی بسیاری از فرانسویان هم بینوایان را نخواندهاند چون نزدیك به ٥ هزار صفحه است. با این حال بینوایان در میان آثار هوگو معمولا در لیست پرفروشترینهاست كه نسلهای مختلف در سراسر دنیا آن را خواندهاند. البته روی آوردن هوگو به رمان، بیارتباط نیست با اجرا نشدن نمایشنامههایش به سبب محكومیتش. در واقع او به جای تئاتر ممنوع و حماسههای الهیاش به رمان روی میآورد ولی ظاهرا توجه ویژهای به رمان ندارد و این مقوله جایی در افق دید او ندارد. در واقع فرقی بین تئاتر و رمان قایل نیست. رمان ایدهآل او اثری است كه درام و حماسه را یكجا جمع میكند و این همان ایرادی است كه منتقدان وقتی با دیدگاه ژانر رمان به آثار او مینگرند بر او وارد میكنند و آثارش را رمان نمیدانند.» اما هوگوی رماننویس منتقدان بسیار بیشتری داشته تا مدافعان و اصغر نوری درباره این موضوع چنین توضیح داد: «برخی نویسندگان همعصرش بینوایان را به عنوان یك رمان خوب قبول نداشتهاند چون از نظر آنان زیادی طولانی و رمانتیك است ولی منتقدان دیگر هم هستند كه دنیای رمانهای او را منحصر به فرد میدانند كه سبكهای مختلف را تركیب میكند در حالی كه منتقدانش میگویند او ایرادهای ژانری دارد. جالب است خود هوگو هم به آثارش خیلی عنوان رمان نمیدهد بلكه از آنها به عنوان درام یاد میكند. او ٩ رمان دارد كه در دوره قبل و بعد از تبعیدش كه در واقع نقطه عطف زندگی اوست، نوشته شدهاند. نوری مروری كوتاه بر رمانهای مختلف هوگو داشت، زمانهایی كه گاه فضایی بسیار تلخ و سیاه دارند، گاه دغدغههای عدالتطلبانه هوگوی جوان را باز مینمایند و جالب است كه هوگو در عین قصهگویی، اندیشههای خود را هم میگوید و همین یكی از ایرادهایی است كه به او وارد میشود و منتقدانش میگویند رمانهایش پر از فلسفه بافیهای بیربط است. رمانهایش عموما حاصل تجربیات شخصی اوست و «آخرین روزهای یك محكوم» به نوعی تكگویی درونی خود اوست كه در آن هوگو به محكوم به مرگ به چشم قربانی مینگرد. این نمایشنامهنویس توضیح داد كه رمانهای مهمتر هوگو در دوره تبعید او نوشته شدهاند: « در این آثار شاهد پیوند تاریخ و جامعه معاصر و تفكرات هوگو به جهان هستی هستیم. معروفترین رمان این دوره بینوایان است. هوگو یك سوسیالیست است و در كارهایش دنیایی را به تصویر میكشد كه برابری و عدالت فقط در نزد ثروتمندان وجود دارد. در دنیای او سرمایه، بینوایی میآورد و نه سعادت. نوری از تفكرات مذهبی هوگو نیز گفت: « از آنجاكه یك كاتولیك دو آتشه است، در جای جای آثارش رد پای كتاب مقدس را میبینیم. ژان والژان یك مسیح و نجاتدهنده مدرن است و كارهایی میكند كه بدن یك انسان معمولی قادر به انجام آن نیست و به همین دلیل معجزه میكند. در بینش الهی هوگو دو «من» داریم؛ منی روی زمین است و منی در آسمان. او ترجیح میدهد هر دو من در یك انسان جمع شود و این همان اهمیت فردیت در مكتب رمانتیسیسم است. فاطمه عشقی سخنران بعدی درباره شعر قرن هیجدهم اروپا و تاثیر متقابل ادبیات ایران و اروپا سخنرانی كرد. در بخش پایانی همایش، چهار تن از نویسندگان از تاثیرپذیری خود از سعدی و هوگو گفتند.
قیصری: بینوایان را نخواندهام مجید قیصری اعتراف كرد نتوانسته «بینوایان» را بخواند چون خیلی طولانی است و گفت من داستان كوتاه مینویسم و میخوانم و سعدی را دوست میدارم. آنچه مرا به سعدی نزدیك میكند، فرهنگ كوتاهنویسی اوست. حكایتهای او بیان موقعیت هستند، همان چیزی كه در داستان كوتاه امروز رخ میدهد كه خیلی فرصت شخصیتپردازی نداریم. حكایتها بدون مقدمه و بلافاصله وارد اصل ماجرا میشوند و گاه آدم شگفتزده میشود، گویی با همینگوی رو به رو هستیم. اما مهمتر از همه، ایجاز و ابهامی است كه در سراسر متن وجود دارد و ما را وا میدارد چند بار آن را بخوانیم و این همان چیزی است كه در داستان كوتاه به دنبال آن هستیم. او یكی از حكایتهای كوتاه سعدی را با «پیرمرد و دریا» همینگوی مقایسه كرد كه هر دو یك مطلب را میگویند منتها سعدی در قالب حكایتی كوتاه و همینگوی در یك رمان.
شاهآبادی: سازگاری با جهان را از سعدی آموختم حمیدرضا شاهآبادی بزرگترین تاثیرپذیری خود را از سعدی در خواندن مقدمه گلستان دانست: «او در این مقدمه اول تصمیم به سكوت میگیرد و بعد حرف میزند. جهانبینی سعدی خاص است كه بر پایه دو اصل جفا و جبر شكل گرفته، اینكه انسان خیلی از خودش اختیاری ندارد و از سوی دیگر نمیتوان به وفاداری دیگران اندیشید و اینچنین است كه سعدی احساس خستگی میكند و به انزوا میرود اما وقتی به اعتباری بودن زندگی و محدودیت عمر میاندیشد، تصمیم به سازگاری با جهان میگیرد. انسانی كه در موقعیتی جبری و در شرایطی نامناسب میزید، تغییر میكند. هرچند سعدی از بیوفایی میگوید اما به زیبایی، تمام وجوه عشق را هم بیان میكند. این نویسنده مهمترین درسی را كه از سعدی گرفته اینگونه توضیح داد: « اگر جهان مطابق میل من نیست، باید با آن به سازگاری و مدارا برسم. منظورم سازشكاری نیست بلكه پذیرش واقعیتهاست و تصمیم برای حركت بین همین واقعیتها، كاری كه سعدی و هوگو میكنند. آنها بیش از اینكه ادیب باشند، در دوره خود پیامبرانی هستند كه دست به تغییر جهان میزنند و میكوشند چیزی را اعتلا ببخشند. تصویری كه سعدی از عشق میدهد آنقدر تعالی مییابد كه شورانگیز است.
شهسواری و لحظه تجلی در حكایتهای سعدی محمدحسن شهسواری، رماننویس و مدرس داستاننویسی نیز گفت كه یكی از مهمترین منابعی كه در كلاسهایش در حوزه تغییر و جذابیت به آن ارجاع میدهد، رمان بینوایان است و خوشحال است كه هر چند هنرجویان حوصله خواندن این رمان طولانی را ندارند اما فیلمها و كارتونهای زیادی بر اساس آن ساخته شده است. او همچنین در كلاسهایش تاكید دارد كه هنرجویان، سعدی و به ویژه غزلیات او را بخوانند. شهسواری از لحظه تجلی در آثار سعدی سخن گفت و با بیان چند نمونه توضیح داد كه او چگونه همه معنا را جمع و در یك بیت یا حتی یك مصرع منتقل میكند و گفت: «بیشترین درسی كه از سعدی گرفتم به كار بردن لحظه تجلی در داستان و متن است. همچنان كه تعادل بین تغییر و باروپذیری باعث جذابیت در كار سعدی میشود. در رمان، تغییر شخصیت همراه با باورپذیری باعث جذابیت میشود. او اشارهوار تغییر شخصیت «ژان والژان» را در بینوایان توضیح داد كه به دلیل شغلش ناچار بوده بسیار و آثار كلاسیك بخواند اما میزان تغییری كه در رمان بینوایان وجود دارد، در هیچ اثر دیگری ندیده و شاید همین یكی از دلایل زنده بودن این رمان است كه باعث شده بیشترین میزان اقتباس از آن انجام شود و از همان آغاز انتشارش اثری پر فروش باشد.
یزدانیخرم: چگونه میشود سعدی وهوگو را جمع كرد؟! مهدی یزدانیخرم، داستاننویس و روزنامهنگار آخرین سخنران این همایش دو روزه بود. او تاكید كرد كه دوست داشتن سعدی برای نویسنده ایرانی فضیلتی نیست چراكه بافت زبان فارسی به او آمیخته است. او اما با ایجاد اتحاد بین سعدی و هوگو كاملا مخالفت كرد چون از نظر او سعدی یك مسلمان دو آتشه است و هوگو یك ملحد و این دو چگونه با یكدیگر جمع میشوند؟! هرچند برخی از مصادیق در ادبیات ازلی و ابدی هستند اما نمیتوان سعدی و هوگو را معادل هم قرار داد. یزدانیخرم گفت كه در «بینوایان» بیش از ژان والژان، از ژاور آموخته است. او تصویری از انسانی ارایه میدهد كه به نوعی از جامعه بیرون گذاشته شده، انسانی كه نادوستداشتنی است ولی خود را فدای امر مطلوب میكند. ژاور راوی امر شر است و این چیزی است كه برای یزدانیخرم اهمیت دارد. او این موضوع را یادآوری كرد كه خود هوگو از نخستین كسانی است كه به اعدام با گیوتین اعتراض میكند چون برای جان و تن انسان كرامت بسیار قایل است. جالب است كه ولتر گزارشهای درخشانی از صحنه اعدام دارد اما هوگو بهشدت به این قضیه اعتراض میكند و نگاهی بسیار آزادیخواهانه دارد. در رمان او «ماریوس» كه نماد انقلاب است، شكست میخورد و خرد ژان والژان و ژاور جای او را میگیرد. او یك ضد انقلاب و لیبرال است. یزدانی خرم از آموزههای خود از سعدی اینچنین گفت: «از سعدی دو چیز را در ساختار روایت آموختهام؛ او كذاب بزرگی است سفرهای نرفته و تلقین بزرگش در اینكه سعدی متن، خود اوست. سفرهای او كذب بوده و سعدی، سعدی درون متنی میسازد و این شگفتانگیز است. سعدی استاد تكهنویسی و حذف شخصیتپردازی و فضاسازی است و برای یك داستاننویس چه چیزی از این جالبتر كه بتواند آن صحنه تجلی را بازسازی كند.» او از این نكته هم سخن گفت؛ بازگشت به ادبیات كلاسیك و آن را از آن خود كردن، همان چیزی كه ابراهیم گلستان انجام داده است. سعدی، هوگو و... غولهایی هستند با سایههایی نامتناهی كه باید آنها را خواند و خود را از زیر سایه آنها بیرون كشید.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید