1396/1/21 ۰۸:۱۹
شخصیت آیتالله هاشمی رفسنجانی بهرغم کسب جایگاه عالم دینی در طراز سایرعالمان و اندیشمندان دین شناس بهدلیل اشتغال به مسئولیتهای مهم اجتماعی یک جانبه معرفی شده است، حال آنکه ایشان یکی از چهرههای مبرزحوزههای علمیه و مروجین مکتب اهلبیت(ع) بوده و به اعتراف آگاهان از جمله برجستگان محافل علمی وحلقه درسی مراجع بزرگ نیز بوده است.
شخصیت آیتالله هاشمی رفسنجانی بهرغم کسب جایگاه عالم دینی در طراز سایرعالمان و اندیشمندان دین شناس بهدلیل اشتغال به مسئولیتهای مهم اجتماعی یک جانبه معرفی شده است، حال آنکه ایشان یکی از چهرههای مبرزحوزههای علمیه و مروجین مکتب اهلبیت(ع) بوده و به اعتراف آگاهان از جمله برجستگان محافل علمی وحلقه درسی مراجع بزرگ نیز بوده است. بلکه میتوان گفت، ایشان بهدلیل قدرت فهم و تیزبینی ذاتی و مطالعه وتجربه میدانی یکی از عالمان بزرگ دینی است که تعالیم مکتب اسلام را با درک مقتضیات روز درآمیخته و از منظری بسیار وسیع به تبیین دین میپرداخت. متأسفانه اشتغالات بسیار مانع از آن شد تا جامعه از یافتههای دینی ایشان بهرهمند شود اگرچه مواضع اجتماعی وی که مبتنی بر احکام اسلامی بود معرف دیدگاههای این اسلامشناس میباشد. متن پیش رو یکی از خطبههای ایشان در نماز جمعه است که در سال 1361 و به مناسبت سیزده رجب و در توصیف فضایل حضرت علی(ع) ایراد شده و بیانگر شناخت عمیق ایشان از فلسفه دین و سیره ائمه است. آیتالله هاشمی رفسنجانی ضمن این خطبه ، فعالین سیاسی و کارگزاران حکومتی را از زیاده روی و ظلم برحذر میدارد وحضرت علی(ع) را بهعنوان الگوی عملی میشناساند. اهمیت این سخنان آن موقع معلوم میشود که دانسته شود این خطبه در شرایطی ایراد شده است که موج ترور از سوی مخالفین و معاندین بر کشور حاکم شده بود و ایشان با نگرانی از اینکه مبادا با زیاده روی برخی افراد بر اثر غضب، عدالت اسلامی و علیوار خدشهدار شود بخشی از خطبه نماز جمعه را بدان اختصاص میدهد. این متن پس از تلخیص و ویرایش مختصر به مناسبت ایام ولادت امیرالمؤمنین علی (ع) تقدیم میشود.
در باب شخصیتی مثل علیبن ابیطالب(ع) مردی که دنیا برای شناخت او نیاز به تکامل و رشد بسیار فراوانی دارد و تا افکار مردم در سطح مناسب فکر انسانی نرسد، شناخت علی (ع) ازمحالات است، توقع نداشته باشید که من دریک سخنرانی بتوانم چیز زیادی مطرح کنم. شخصیت علیبن ابیطالب(ع)، مقامش، رابطهاش با خدا، فضایل نفسانیش، ادبش، اخلاقش، زهدش، شجاعتش، عبادتش و هرچه که بهعنوان فضیلت امروز در دنیا مطرح است، انسان نقطه اعلی و اوجش را در وجود علیبن ابیطالب(ع) میبیند و مهم این است که کسانی که خواستهاند درباره علی(ع) صحبت کنند، یا مطالعه نمایند، از همان گامهای اول برخورد میکنند به یک انسانی که جامع اضداد است، ابعادی که معمولاً در وجود یک انسان جمع نمیشود و به طور طبیعی یک انسان نمیتواند این صفات متضاد را در خودش به وجود آورد و رشد دهد، اما در علی بن ابیطالب(ع) به وجود آمده است.
شناخت هر چه بیشتر علی(ع)
خیلی از مطالبی که بنده در این خطبه میگویم، ممکن است برای مسجدیها و آنها که در محافل مذهبی و شیعی شرکت میکنند، مکرر باشد، اما برای کسان دیگری ممکن است تازگی داشته باشد و من بیشتر نظرم بر آن است که آنان بیشتر علیبنابیطالب(ع) را بشناسند.
یک نفر مسیحی که نویسنده بسیار توانایی است و چپگرا هم هست، یعنی از نظر طرز تفکر سوسیالیست است و از لحاظ مذهبی مسیحی و انصافاً متفکر است، به نام جرج جرداق.(وی)یک کتاب نوشته، شامل 5 جلد در فضایل و شخصیت علیبن ابیطالب(ع) که غیر از مسائل خاصی که از دریچه چشم او شاید مهم باشد و از نظر ما درست نباشد- که البته خیلی کم است- بقیه این 5 جلد کتاب را ما امروز از هر شیعهای که بخواهیم بگوییم بنویسد، خواهد گفت که دچار ضعف و غلو و افراط شده، آنچنان جرداق از علی(ع) بحث میکند و ابعاد مختلف روحیه علی(ع) را باز میکند که انسان لذت میبرد که رهبر و امام خودش را از زبان یک نفر مسیحی و چپگرا اینگونه میشنود. اسم کتابش «صوتالعداله الانسانیه» یعنی فریاد عدالت انسان و جامعه بشریت است و در سراسر کتاب تلاش کرده نقاطی که علیبن ابیطالب(ع) اوج عدالت را در زندگی و افکار و اظهاراتش نشان داده، مشخص نماید.
علی(ع) در میان علمای اهل تسنن
برمیگردیم یک مقدار جلوتر در قرن ششم و هفتم؛ دانشمند، متکلم و مورخ معتزلی سنی، ابن ابیالحدید که من فکر میکنم در بین علمای اهل سنت عظمت و اعتبارش و ارزش نوشته و کلامش قابل تردید نباشد. برای علیبن ابیطالب(ع) اظهارات و کارهایی کرده که آدم میبیند اگر شیعه اینجوری عمل میکرد در جامعه خود شیعه متهمش میکردند به غلو.
اول اینکه کتاب نهجالبلاغه را شرح کرده است که در 20 جلد الان در دسترس همه است و هر کس بخواهد بخواند، میتواند به آن مراجعه کند. ابن ابیالحدید یک شاعر بسیار نیرومندی است و شعرهایی در وصف علیبنابیطالب(ع)[دارد. اگر انشاءالله] راه کربلا و نجف باز شود و شما به نجف بروید و ضریح علیبن ابیطالب را زیارت کنید و مجموعه دیوارهای اطراف ضریح و در و درگاهها را که نگاه کنید، میبینید که با طلا و زمرد با رنگ فیروزهای روی درها و ضریح اشعاری نوشتهاند که اشعار وی است.
اظهاراتی در آن اشعار هست که تحقیقاً اگر یک شیعه میگفت، متهم میشد به غلو.
ابن ابیالحدید خطاب میکند به رعد و برق و میگوید: اگر به نجف رفتی و گذارت افتاد به خاک نجف، بگو میدانی که در دل تو کی خوابیده است؟ میگوید: اینجا آدم خوابیده، ابراهیم خوابیده، نوح خوابیده، موسی خوابیده، عیسی خوابیده، اینجا پیغمبر خاتم خوابیده و اینجا جبرئیل است، اینجا اسرافیل است، اینجا میکائیل است و آخرش میگوید: بلکه نور خدا اینجا در زمین فرو رفته که تنها با دیدههای صاحب بصیرت قابل درک است.ابن ابیالحدید همه آن معجزاتی که تاریخ شیعه برای علیبنابیطالب(ع) نقل میکند، اینها را در شعرش میآورد....
این کسی است که نورش در جبهه آدم آن روزی که بهخدا برگشت و توبه کرد، درخشید و از شجاعت و زهد و تقوا و عدالت امام و از قربش به خدا و پیغمبر حرف میزند. شنیده شده که در تاریخ عدهای از افراطیون همین شعر او را تکفیر کردهاند و او را کشتهاند، حالا نمیدانم اینجوری باشد یا نه.
عظمت مولا علی(ع)
این نظر، یک نظر اهل علم باسواد است. کسی که نمیشود متهمش کرد به اینکه با تعصب شیعی درباره علیبن ابیطالب(ع)حرف زده است. غیرمسلمانهایی که درباره علی(ع) بحث کردهاند، عموماً به نقطهای رسیدهاند که اظهار عجز کردهاند از شناخت علیبن ابیطالب(ع)، یعنی با معیارهای تحلیل روانی نتوانستهاند شخصیت علیبن ابیطالب(ع) را تحلیل کنند.
برای خود ما نیز ابعاد وجودی علیبن ابیطالب(ع) شناخته شده نیست. یکی از ائمه بزرگ اهل سنت، یعنی شافعی که امروز بخش عظیمی از سنیهای دنیا امامشان شافعی است در مورد علیبن ابیطالب(ع) میگوید:
- اگر امیرالمؤمنین مقامی که دارد، این را به مردم اظهار کند، مردم همه در مقابلش سجده میکنند.
و این یک واقعیت است، نه اینکه علیبن ابیطالب(ع) نعوذ بالله خدا باشد که مردم سجده میکنند، مردم که خدا را نمیتوانند بشناسند، خدا اینقدر عظیم است که اصلاً مغز و فکر کوچک ما سایه خدا را هم نمیتواند درک کند، آثار خلقت خدا را هم نمیتواند درک کند و اصلاً راهی ندارد، خاک با رب الارباب، برای درک علیبنابیطالب(ع) که یک بنده خالص خداست، اگر او را بشناسیم و مقامش را بدانیم، آنقدر عظیم جلوه میکند که چون خدا را نشناختهایم ممکن است منحرف شویم. این یک واقعیتی است از تاریخ ما.
در روایات درباره حضرت سلمان و ابوذر آمده است که یک روز پیغمبر(ص) فرمود که سلمان یک چیزهایی میداند که اگر ابوذر میدانست، کافر میشد.
عالم معنا و راه خدا و مقامات قرب به خدا و مقامات روحی انسان اینقدر با هم تفاوت دارد و این عوالم آنقدر عظیم است که در جهان ماده ما نمیتوانیم مقایسه و درکش کنیم. ما محدودیم به ماده، در عالم ماده فواصل زیاد است.
یک دانشمند عظیمالشأن را با یک فرد بیسواد ساده درنظر بگیرید. آنچه که در مغز آن است، با آنچه که در فکر این است، مقایسه کنیم، این مقایسه یک گوشهای از مقایسه بین تفاوت مقاماتی است که در درجات روحانی و انسانی در رابطه با خداوند ممکن است برای انسان پیش بیاید و کسانی چیزهایی را میفهمند که خوبانی که به نظر ما از ابرارند اگر آنها را بفهمند، قدرت تحملش را ندارند و نمیتوانند درک کنند و ممکن است منحرف شوند.لذا همه چیز را به همه کس یاد نمیدهند. عرض کردم که پیغمبر(ص) به اباذر آن شخصیت عظیم اجتماعی و تاریخی و سیاسی و دینی میگوید که اگر علوم سلمان را این بلد میبود، کافر میشد و خُب به طریق اولی، اگر مقامات علیبنابیطالب(ع) را ما بشنویم و مقامش را بدانیم، نمیتوانیم تحمل کنیم.
بندهای از بندگان پیامبر آخرالزمانم
خود علیبن ابیطالب (ع) با این مقام عظیمش میگوید:أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ[1]
حالا علی(ع) که پیغمبر در شب معراج هر جا میرفت و آثار و عظمت علی(ع) را در عوامل دیگر میدید، این علی(ع)با این مقام میگوید که من بندهای از بندگان پیغمبر آخرالزمانم.
این تفاوتها در یک مراحلی است که برای ما قابل درک نیست.
اینکه امام شافعی میگوید:اگر مقام علی(ع) کشف بشود وعلیبنابیطالب(ع) را مردم بشناسند، سجده میکنند برای علی(ع) و مشرک میشوند برای بنده قابل قبول است، یعنی همینطور است، قابل قبول منطقی است. این مسأله آنطوری است که انسان نمیتواند آن عوامل را بفهمد.
وقتی که علیبن ابیطالب(ع) میگوید که اگر همه پردهها را از جلو چشم من بردارند، من اینقدر خدا را خوب شناختهام که چیزی بر ای من افزوده نمیشود. این خیلی عظمت است، اگر بهشت و جهنم و جبرائیل را بیاورند، پل صراط را مشخص کنند، میزان را مشخص کنند، همه عوامل ربوبی مشخص بشود، علیبنابیطالب(ع) آنچنان[آنها را] شناخته که چیزی بر ایمانش افزوده نمیشود، او(ع)رسیده و وصل شده به خدا.
وقتی که پیغمبر عظیمالشأن مثل حضرت خلیل ابراهیم بزرگوار به خدا میگوید که خدایا یک صحنهای از زنده شدن موجودات را به من نشان بده که من قلبم نسبت به معاد آرام بگیرد، خدا میگوید مگر ایمان نداری؟ میگوید؛چرا ایمان دارم. بعد آن منظره مرغها پیش میآید. وقتی که ابراهیم خلیل اینجور است، ما در انبیا شخصیتی مثل حضرت ابراهیم پیغمبر اولوالعزم که قرآن میگوید:
إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کانَ أُمَّه قَانِتًا لِلهِ حَنِیفًا وَلَمْ یک مِنَ الْمُشْرِکینَ[2]
حال این را مقایسه کنید با کلام علی (ع)
متن زندگی علی(ع)
علیبن ابیطالب(ع) به مرحله عینالیقین رسیده و به حق الیقین، این چیز دیگری است، مقام و شخصیت علی(ع) را با این عبارت ساده ما و تعبیرات ما نمیشود فهمید.
خوب اینها یک مطالب کلی است که ممکن است برای بعضیها جالب و جاذب نباشد و برایشان قابل درک نباشد. من یک مقدار وارد متن زندگی علیبن ابیطالب(ع)می شوم.
رفتار علی(ع) با مردم
علیبن ابیطالب(ع) به تعبیر خودش نترسیده است، یعنی یک لحظه برای علی(ع) پیش نیامده که در مقابل دشمن احساس ضعف کند، تعبیر خودش این است... قسم جلاله میخورد، میگوید اگر همه عرب در مقابل من صف ببندند، من پشت به این جمعیت نمیکنم که فرار بکنم و در این گفته صادق است.
عملاً صدقش را ثابت کرده است. این شخصیت با این قدرت و با این عظمت داستانی دارد که انسان را شگفت زده میکند. ببینید علیبن ابیطالب(ع) با این عظمت و با آن علم و با آن ادب در زمان حکومت، رفتارش با مردم چگونه بوده است.
در زندگی علیبن ابیطالب(ع) نوشتهاند که به طور معمول وقتی فراغت پیدا میکرد، میرفت توی کوچه، پس کوچه و توی محلههای دورافتاده برای اینکه سری به مردم بزند و وضع مردم را ببیند. یک روز دید که خانمی یک مشک آبی به دوش کشیده و در بازگشت از چشمه به طرف خانه، علیبن ابیطالب(ع) را نفرین میکند و میگوید:
- خدایا انتقام مرا از علی بگیر.
خوب علی یک دفعه تکان میخورد که من چه کردهام که این پیرزن با این وضعش باید به من نفرین کند؟ من که در خدمت ضعفا هستم. دنبال پیرزن آمد. مشک آب را گرفته همراه آن پیرزن به خانهاش میآید. من از غیر مسلمین از چپها تقاضا میکنم روی این قطعه تاریخ بایستند و ببینند چطوری این را تعبیر و تحلیل میکنند.
حالا این زن کی بود، معمولاً کسی که شوهرش کشته شده یا از سربازهایی بوده که در رکاب علیبن ابیطالب(ع) بوده که کشته شده یا از مخالفان علی بوده، از منافقان، از خوارج، از آنهایی بوده که در جبهه مقابل علیبن ابیطالب(ع) بوده، ظاهراً دومی بوده، یعنی از آنهایی است که خوارج نهروان بوده و شوهرش کشته شده و زنش بیسرپرست شده و زندگیش به زحمت افتاده است. آن زن برای بچههایش میخواست غذا تهیه کند، نان بپزد، بچهها گریه میکردند و این زن به علی نفرین میکرد، علی(ع) فرمود که چرا نفرین میکنی؟ گفت، شوهر من کشته شده. علی(ع) فرمود که خیلی خوب من بچهها را نگهداری میکنم، تو غذا بپز. اول کار را اینجوری تقسیم کردند، این خانم رفت غذا بپزد. علیبن ابیطالب(ع) دید نمیتواند خوب بچهها را اداره کند، با بچهها بازی میکرد. در تاریخ مینویسند علی(ع) با این مقامش با بچههای یتیم و بچههای فرد منافق برای اینکه آنان را آرام کند و گریه نکنند، بازی میکند، سعی میکند بچهها را بخنداند و صدای گوسفند درمیآورد تا بچهها بخندند. ویعظیمترین خطیب و جنگنده، سیاستمدارترین انسان و عالیترین عابد است. وقتی که در خطابه مینشیند، عظیمترین خطیب است. وقتی که میجنگد، عظیمترین جنگنده است. وقتی که سیاست را به دست میگیرد، سیاستمدارترین انسان است و وقتی که عبادت میکند، عالیترین عابد خداست. حال این علی(ع)در مقابل این بچهها، اینگونه رفتار میکند. بچهها هم همین را میخواهند. قدری با بچهها مشغول میشود بعد میبیند نه، زورش به این بچهها نمیرسد، از خانم میخواهد که او بیاید از بچهها نگهداری کند و علی(ع) برود نان یا غذا بپزد.
در تاریخ دارد که وقتی علی(ع) جلو تنور، جلو هیزم گداخته میایستد، صورتش را به شعلههای آتش نزدیک میکند و میگوید:
- «مواظب باش پیش از اینکه در آخرت به آتش خدا دچار بشوی»
در دنباله روایت آمده است که همسایه آمد و دید علیبن ابیطالب(ع) در خانه آن زن است و رفت و به آن خانم گفت که این کس چطور اینجاست؟ گفت نمیدانم. خود او خواست به من کمک کند. بعد وقتی که فهمیدآن فرد علیبن ابیطالب(ع)است ناراحت شد و برای اینکه جبران کند به تقلا افتاد.حال عکسالعمل علی(ع) را ببینید. نمیخواهم تاریخ بگویم. میخواهم بگویم: دنیا بداند، اگر ما امروز در حکومت جمهوری اسلامی در قرن کیهان و عصر فضا، عصر اتم، در مقابل علیبن ابیطالب(ع) خاضع هستیم بیجهت نیست.
شخصیت علیبن ابیطالب(ع)
شخصیت علیبن ابیطالب(ع)این است، در مقابل بچه یتیم خودش را ضعیف میکند، همه شئون شخصیتش را به زمین میریزد اما در مقابل دشمن مثل کوه میایستد.
باز آنهایی که با اسلام آشنا نیستند توجه کنند، امروز ولادت این بزرگوار است و باید قدری به این شخصیت توجه کرد.
ایشان وقتی که ترورش کردند و در بستر خوابیده بود و یکی دو روز هم بیشتر زنده نبود، ضاربش ابن ملجم مرادی که دستگیر شده بود، طبعاً باید مورد بغض و نفرت خانواده علی و دوستان علی میبود.اما اگر اهل تاریخ هستید، بروید مطالعه کنید ببینید چند بار علـیبنابیطالب(ع) در این 2 روز احوال ابن ملجم را پرسیده و سفارش کرده که مبادا با ضارب من رفتار غیرانسانی داشته باشید. گاهی که به هوش میآمد، از حالت ضعف سمی که از طریق شمشیر زهرآلود به بدنش سرایت کرده بود، از جمله سؤالاتی که میکرد، میگفت احوال ابن ملجم مرادی چطور است؟
فرموده بود صبر کنید اگر من زنده ماندم خودم میدانم با او چه کنم. اگر مُردم، خب وراث من شما هستید و شما با او هر جور خواستید عمل میکنید. وقتی که غذا و شیر برای علی(ع) میآوردند، این کلمه را من خواهش میکنم زندانبانهای ما هر جا هستند و هرکس هستند توجه کنند، میدانم این روایت را شنیدهاند و ما میدانیم آنها هم سعی میکنند رفتارشان خوب باشد، ولی به هرحال شما شیعیان علیبنابیطالب(ع) هستید و ما حکومت علیبن ابیطالب(ع) را امروز میخواهیم پیاده کنیم، یادمان نرود و مواظب باشیم، شیر آورده بودند، یک مقدار از شیر را علی(ع) عمداً نمیخورد و میگوید این را ببرید و بدهید به ابن ملجم. با اینکه سفارش کرده بود و به او غذا میدادند، میخواست مطمئن بشود که مبادا او گرسنگی بکشد و بیغذا بماند.ضارب و قاتلش است و اینجور عمل میکند. اگر امروز شما یک نمونهای در همه دنیا از مدعیان عدالت مانند علی(ع)پیدا کردید که یک گوشهای از زندگیش با علیبن ابیطالب(ع) سازگاری داشته باشد، بیایید بگویید چرا شما اینقدر از علی(ع) صحبت میکنید؟
این جمهوری، جمهوری علیبن ابیطالب(ع) است
این کشور، کشور علیبنابیطالب(ع) است و این جمهوری، جمهوری علیبنابیطالب(ع) است و این انقلاب، انقلاب علیبن ابیطالب(ع) است و امام ما که در جماران نشسته، فرزند علیبن ابیطالب(ع) است.همه افتخار امام این است و بالاتر از امام، که اگر خاک پای علیبنابیطالب(ع) را پیدا کند، آن را توتیای چشم کند.
ما در این حکومت و درجریان انقلاب دنبال این شخصیت هستیم و آنچه که امروز در جبهههای ما میگذرد و بچههای ما از خودشان اینگونه شجاعت و شهادتطلبی نشان میدهند، یک جرقه کوچکی است که از روحیه علیبن ابیطالب(ع) حواله شده به این روحیه بچههای ما و این با این وضع، ما به این جمهوری خیلی امید داریم. ما به این حکومت و آینده این کشور و این انقلاب و به آینده این حرکتی که به اسم علی(ع) و به رهبری فرزند صالح علی(ع) و با فقه علی(ع) و با نهجالبلاغه علی(ع) و تعلیمات علی(ع) آغاز کردهایم، دل بستهایم و آن را ادامه میدهیم.
حرکتی وسیع برای شناساندن علیبن ابیطالب(ع)
ما به این جریان خیلی امید بستهایم و من از مقام بلند این مرد بزرگ معذرت میخواهم که در کشور و در انقلاب موفق نشدهایم علیبن ابیطالب(ع)را آنجور که لااقل میتوانیم، به دنیا معرفی کنیم.
این گفتنها و این نوشتنها کافی نیست. من خیال میکنم لازم است یک حرکت وسیع برای شناساندن علیبنابیطالب(ع) به دنیا آغاز کنیم و این کار تیترها لازم دارد، قطعات ادبی امروزی لازم دارد و نوشتههای جدید لازم دارد و کارهای جدید لازم دارد و کارهای جدید لازم است تا دنیا بداند ما دنبال چه کسی هستیم و چه الگویی داریم.
منابع:
[1]- الکافی، ج1، ص89
جَاءَ حِبْرٌ مِنَ الْأَحْبَارِ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع)... فَقَالَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین أَ فَنَبِی أَنْتَ فَقَالَ وَیلَک إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ ص...:
دانشمندی یهودی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد، پرسید یا امیرالمؤمنین آیا تو پیامبری؟
امام(ع) فرمودند: وای بر تو! من فقط بنده (زیردستی) از بندگان محمّدم.
[2]- سوره نحل، آیه 120
به راستى ابراهیم پیشوایى مطیع خدا [و] حقگراى بود و از مشرکان نبود.
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید