1395/12/7 ۰۷:۵۱
برجستگی و شهرت ناصرخسرو در قصیده سرایی و نیز تبحر نامبرده در تصنیف کتابهای ارزنده در حوزه های اخلاق، حکمت، فلسفه و معارف اسلامی، موجب شده است تا قابلیت های دیگر وی، و از جمله توانایی شایان تحسینش در زمینه نگارش نثر پخته و روان فارسی، پوشیده بماند. هدف از نوشتن مقاله حاضر، پرداختن به این جنبه مغفول مانده از نوشته های ناصرخسرو است که پنجشنبه پیش نمونه هایی ذکر شد و اینک ادامه مطلب در پی می آید.
زبان فارسی را پاس بداریم
اشاره:
برجستگی و شهرت ناصرخسرو در قصیده سرایی و نیز تبحر نامبرده در تصنیف کتابهای ارزنده در حوزه های اخلاق، حکمت، فلسفه و معارف اسلامی، موجب شده است تا قابلیت های دیگر وی، و از جمله توانایی شایان تحسینش در زمینه نگارش نثر پخته و روان فارسی، پوشیده بماند. هدف از نوشتن مقاله حاضر، پرداختن به این جنبه مغفول مانده از نوشته های ناصرخسرو است که پنجشنبه پیش نمونه هایی ذکر شد و اینک ادامه مطلب در پی می آید.
***
۲-۳ـ اندر فواید راستگویی و وفای به عهد
«هر که راست گوید و به عهد خود وفا کند، اندر نفس خویش خوی و آرایشی یابد و از مردمان ثنای نیکو شنود و اندر نفس او آن وفا و راستی صورتی شود که شادی و خوشی آن جاودان بدو پیوسته باشد» (خوانالاخوان، ۱۳۳۸، ص۱۱۶)
در بند مذکور، که حاوی ۴۲ کلمه است، فقط ۷ کلمه (که ۲ مورد آن تکرار شده) عربی است.
۲-۴ـ لذت تحصیل علم، برخلاف لذات حسی، لذتی پاینده است و فزاینده
«پس درست کردیم که لذات نفسانی که باقی است علمی است و نیز، علم تباه نشود و چون به حاصل شد، قویتر و بیشتر شود و حس، به کار فرمودن تباه شود؛ و دلیل برآن که لذت علم باقی است آن است که چون اندکی از چیزی بدانی از او نیز آرزو شود و هر چند بیشتر دانی آرزوی دانستن بیشتر آید و لذات حسی به خلاف این است.
نیز لذت علمی که غذای روح است هر چند بیشتر مرآن را به کار بندی، خوشتر از آن آید که اول کار بسته باشی از بهر آن که اول نادانسته باشد و نیک معلوم نشود. پس درست شد که ثواب علمی است نه حسی و این برهان ظاهر است خردمند را» (خوانالاخوان، ۱۳۳۸، صفحات ۱۶۶-۱۶۴)
بند مزبور متشکل از ۱۲۴ کلمه است که از این رقم، ۲۷ کلمه (با ۴ مورد تکرار) عربی است.
۲-۵ ـ رهانیدن نادان از نادانی مظهر بارز عدالت و اطاعت از خداوند است.
ناصرخسرو نادانی را گونه ای ستم میداند که، خواسته یا ناخواسته، گریبانگیر نادان شده است. از این رو، رهایی دادن او از این ستم، بهترین مصداق عدالت است.
«و اگر عدل ناپسندیدن ستم است برمظلوم؛ پس جاهل را به علم رسانیدن بزرگتر عدل است، از بهر آنکه جهل ستمی ظاهر است و اگر از آنچه ما را بدان دسترس باشد، مستحقی را بهره دادن احسانی است و اگر مر خویشاوندان را از مال خویش چیزکی دادن فرمان خدای است، خویشان ما مردمانند از جمله حیوان.
پس مر ایشان را از علم که انسانیت، آن است نصیبی دادن طاعت خدای است چنان که [خداوند] فرموده رسول(ص) خویش را بدین آیت: قوله: ان الله یامُرُ بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی » و این هم صفت رسول(ص) است و ما را آگاه کرد که این سه کار که همی کنم مرا خدای فرموده است» (جامع الحکمتین، ۱۳۳۲، ص۸، به نقل از فلسفه اخلاقی ناصر خسرو، صفحات ۲۷۹-۲۷۹)
بند مذکور جمعاً شامل ۱۱۲ کلمه است که از میان آنها (با در نظر گرفتن آیه ذکر شده و ۴ مورد تکرار) ۳۱ کلمه عربی است.
۲-۶ـ تقلید، اقرار کردن به امری نادانسته است و از اینرو گونه ای دروغگویی به شمار میرود.
«بدان ای برادر که خردمند آن است که تقلید نپذیرد و تقلید اقراردادن باشد به چیز نادانسته. اقرار کس که او دروغ زن باشد به قول خدای تعالی که همی گوید: اذا جائک المنافقون قالوا نشهدُ انک لرسولالله و الله یعلمُ انک لرسوله و اللهُ یشهدُ ان المنافقین لکاذبون همی گوید رسول خویش را: بیایند به [نزد] تو منافقان و گویند گواهی دهیم که [تو] پیغمبری و خدای داند که تو پیغمبری از [جانب] او و خدای گواهی میدهد که منافقان
دروغ زنانند؛ پس به این آیت حکم کردند به دروغ گفتن بر هر که اقرار کند به چیزی نادانسته.» (گشایش و رهایش، ۱۹۵۰م، ص۶۶)
بند مذکور جمعاً متشکل از ۹۸ کلمه است که ۳۲ کلمه آن (با در نظر گرفتن آیه ذکر شده و ۴ مورد تکرار) عربی است.
۱- حق عبادت وقتی ادا شود که از روی آگاهی و بصیرت صورت گیرد و علم با عمل همراه شود.
«عبادت در صورت، آن جهان را چون کالبدی است و علم مر او را چون جان و هر که را علم بیشتر و پاکیزه تر باشد کالبد نفسانی او قویتر باشد و چون عملش در خورد علمش باشد صورت آن نفس تمام آید و به عالم علوی خوشی ها و نعمت های آن عالم به تمامی بیابد برمثال کالبد قوی و راست که بدین عالم و نعمت های این عالم به تمامی بیابد…» (رساله شش فصل یا روشنایی نامه، ۱۹۴۸م، صفحات ۳۱-۳۰ نقل از فلسفه اخلاقی ناصر خسرو، ص۷۶)
در بند نقل شده جمعاً ۷۵ لغت وجود دارد که ۱۸ کلمه آن (با ۶ مورد تکرار) عربی است.
حاصل سخن
مروری اجمالی بر گزیده های ارائه شده در صفحات پیشین، به روشنی، از توانایی شایان تحسین حکیم ناصرخسرو در نگارش نثر فارسی روان و سلیس، در قریب به هزار سال قبل، حکایت میکند.
یکی از نشانه های بارز این توانایی، استفاده نسبتاً محدود سخن ور یاد شده از واژه های غیرفارسی است؛ تا آنجا که، برمبنای نمونه های منقول در مقاله، نسبت لغت های عربی مورد استفاده وی بین حداقل ۵ر۸ درصد (در نمونه مربوط به ماجرای حمام رفتن ناصرخسرو در بصره) تا ۵ر۳۲درصد (در نمونه نقل شده از کتاب گشایش و رهایش) نوسان دارد. حال اگر میانگین این نسبت را با توجه به تناسب بین تعداد کل کلمه های عربی همه نمونه ها با مجموع کلمات آنها (اعم از فارسی،عربی وغیره)، محاسبه کنیم، به رقمی حدود ۵ر۱۵ درصد میرسیم که در مقام مقایسه با اکثریت غالب آثار نثرنویسان متقدم و متأخر فارسی در حد مطلوب ـ یا دست کم قابل قبولی ـ قرار دارد.
در تأیید مدعای مذکور کافی است یادآور شویم که در گلستان سعدی که به حق، شاهکار مسلم نثرنویسی فارسی به شمار میرود، میزان استفاده از لغتهای عربی ـ بر مبنای ۳ نمونهای که از این اثر در بخش یادداشت ها نقل شد ـ رقمی در حدود ۸ر۳۷درصد است.
بدیهی است که اگر به سراغ آثار نثرنویسان متکلف و متصنعی نظیر رشیدالدین فضلالله، وصافالحضرهًْ، مؤلف تاریخ وصاف (کتاب معروفی درباره تاریخ مغول) و یا میرزا مهدی خان استرآبادی نویسنده دره نادره (درباره تاریخ سلطنت نادرشاه) برویم، نسبت لغت های عربی مورد استفاده، به مراتب بیشتر میشود و احتمالاً به حدود ۸۰ درصد و شاید بیشتر، میرسد.
در دوران معاصر نیز شمار نویسندگان و محققانی که در نوشته های خود از واژه های عربی به وفور و گاه بدون ضرورت استفاده کردهاند و میکنند، کم نیستند که از مشاهیر آنها میتوان از علامه فقید محمد قزوینی یاد کرد.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید