خطِ نت در ثبت دقیق موسیقی ایرانی، ناتوان است

1395/11/27 ۱۰:۵۶

خطِ نت در ثبت دقیق موسیقی ایرانی، ناتوان است

در پرونده‌ای که با عنوان «موسیقی سازی ایران؛ فرصت‌ها و تهدیدها» گشوده‌ایم، تلاش کرده‌ایم تا به کنکاش پیرامون وضع امروز و اکنون این هنر بپردازیم و چالش‌ها و امکانات موسیقی را در عرصه مکتوب ایران بررسی کنیم.

 

 

علی نامجو: در پرونده‌ای که با عنوان «موسیقی سازی ایران؛ فرصت‌ها و تهدیدها» گشوده‌ایم، تلاش کرده‌ایم تا به کنکاش پیرامون وضع امروز و اکنون این هنر بپردازیم و چالش‌ها و امکانات موسیقی را در عرصه مکتوب ایران بررسی کنیم. ساسان فاطمی، منتقد، محقق و استاد دانشگاه در رشته موسیقی یکی از صاحب‌نظرانی است که در این پرونده ما را همراهی کرده است. این محقق که مدرک دکترای موسیقی‌شناسی قومی را از دانشگاه پاریس دریافت کرده است، کتاب‌های ارزشمندی درزمینه موسیقی در ایران نگاشته است. «جشن موسیقی در فرهنگ‌های شهری تهران» تازه‌ترین کتاب پژوهشی اوست که در جشن خانه موسیقی به‌عنوان اثر برتر برگزیده شد. شرح گفت‌وگوی ایبنا با او را با محوریت کتاب‌ها و نغمه‌نگاری موسیقی ایرانی  در ادامه می‌خوانید:

******

عبدالقادر مراغه‌ای که به احتمال اولین کسی است که در تاریخ موسیقی ایران نگارش نغمه‌های موسیقی را انجام داد ، با چه خطی موسیقی ایرانی را نت‌نویسی کرده است؟

با حروف الفبا و عدد نوشته شده‌اند. با حروف الفبا مؤلفه ملودیک را می‌نوشتند و با عدد هم مؤلفه ریتمیک را.

 

آیا کتابت موسیقی در ایران قبل از کشورهای غربی آغاز شده است؟

خیر. عبدالقادر در قرن هشتم و نهم هجری می‌نوشته که مصادف با قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی بوده است. اگر بخواهیم این‌گونه به موضوع نگاه کنیم و عقب‌تر برویم، یونانی‌ها خیلی قبل‌تر می‌نوشتند. بحث زودتر و دیرتر نیست چون اساساً چنین مسابقه‌هایی در تاریخ بی‌معناست.

 

چرا جریان نگارش کتاب در موسیقی ایران بعد از عبدالقادر ادامه پیدا نکرد؟

ضرورتی نداشت. همان موقع هم، فقط برای ارائه نمونه و مثال در نوشته‌های تئوریک بود که از خط نت استفاده می‌کردند. هیچ خط نتی نمی‌توانست موسیقی ایرانی را دقیقاً ثبت کند. ببینید این‌طور نبود که یک نفر به فکرش رسیده باشد و خط را ابداع کند و فرد دیگری به فکرش نرسیده باشد. وقتی موسیقی اروپایی به ابداع خط می‌رسد، آن خط به‌قدری ناقص است که محدود است به خطوطی برای ثبت انحنای ملودی، آن‌هم به‌صورت خیلی تقریبی. از زمانی که این نوع خط را به‌تدریج به خط نت فعلی تبدیل کردند، یعنی با نقطه و خط حامل سروکار پیدا کردند، ماهیت موسیقی آنها بر اساس خط تغییر کرد. هیچ‌کس به این موضوع توجه ندارد. ماهیت موسیقی را بر اساس خط تغییر دادند وگرنه آن خط به‌هیچ‌وجه نمی‌توانست موسیقی‌ای را که آن موقع اجرا می‌شد، به‌صورت دقیق نشان دهد. این یک مبحث پیچیده و طولانی است و من اینجا وارد جزئیاتش نمی‌شوم، فقط این را گوشزد می‌کنم که موسیقی غربی، ماهیت خود را بر اساس خطی که ابداع کرد تغییر داد و خود را با خط منطبق کرد. فرهنگ‌های موسیقاییِ دیگر علاقه‌ای به این نداشتند که ویژگی سیالیت را از موسیقی حذف کنند. به همین خاطر هیچ‌وقت نمی‌توانستند خطی ابداع کنند که منطبق با آن باشد. به همین دلیل هم خط موسیقی غربی به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند به‌صورت تمام و کمال، موسیقی ایرانی را منعکس کند.

 

کتاب‌های ردیف دستگاه‌های موسیقی ایرانی  به شیوه‌ی واحد نت‌نگاری و روش‌های آموزشی یکسان تألیف نشده‌اند.  یکسان‌سازی و ایجاد مرجعی واحد در این زمینه می‌تواند به بهبود کیفی این آثار  کمک کند؟

یکسان‌سازی همیشه برای این نوع موسیقی‌ها خطرناک است. یکی از ایرادات آموزش‌های اخیر، این بوده که فقط به یک مرجع ارجاع داده شده و مثلاً فقط ردیف میرزا عبدالله تدریس شده است. یک ردیفه کردن موسیقی کلاسیک ایرانی از یک طرف می‌تواند کمکی برای آموزش و راحت‌تر کردن یادگیری دستگاه‌ها و مقام‌ها باشد ولی از طرف دیگر می‌تواند لطمه بزند، به این خاطر که قدرت خلاقیت و ابتکار هنرجو را می‌گیرد. هنرجوی موسیقی ایرانی مثل هنرجوی نوازندگی موسیقی غربی نیست که صرفاً یک رپرتوار را اجرا کند. او باید خلق کند. باید خودش بتواند حین اجرا اتفاقات تازه خلق کند؛ البته در چارچوب همان سیستم باید این کار را انجام دهد. یکسان‌سازی یا ارجاع به یک مرجع واحد همیشه این مشکل را دارد که جلوی حرکت را می‌گیرد. یعنی نه‌تنها قابلیتِ خلاقیت و آفرینندگی را در هنرجو پرورش نمی‌دهد بلکه حتی مانع او می‌شود. در مجموع، حرکتی که باعث شود یک مرجع درست کنیم، یعنی استانداردسازی کرده‌ایم. استانداردسازی خلاف روند حرکت طبیعی موسیقی کلاسیک ایران است. البته موسیقی‌های عربی و ترکی هم وضعیت مشابهی دارند.

 

 شائبه سرقت در موسیقی ردیف دستگاهی ایران از طرف  آذربایجانی‌ها  صحت دارد؟

این برخوردها که در مورد موسیقی آذربایجان و موسیقی ایران می‌شود، برخوردهای غلطی است. نه موسیقی آذربایجان از موسیقی ایران سرقت کرده و نه بالعکس. اصلاً مسئله سرقت و حتی مسئله تأثیرپذیری هم مطرح نیست. یک فرآیند تاریخی در شکل گرفتن موسیقی دستگاهی در ایران در زمان قاجار و شکل گرفتن موسیقی مقامی در قره‌باغ آذربایجان وجود دارد؛ یعنی شکل‌گیریِ بازمانده آنچه که می‌توانیم موسیقی کلاسیک ایرانی بعد از دوره صفویه بدانیم، در دوره افشاریه و زندیه با افول مواجه شد و بعد در دوره قاجار مصادف با قرن نوزدهم میلادی دوباره حیات پیدا کرد. این مسئله را باید به این شکل دید که موسیقی ایران و آذربایجان یک تنه واحد بوده که در ایران و قره‌باغ آذربایجان به شکل‌های مختلف «بازکلاسیک‌سازی» شده؛ یعنی دوباره مدون شده است. به یک شکل در دربار قاجار و به شکلی دیگر در قره‌باغ آذربایجان این بازکلاسیک‌سازی صورت گرفته است. طبیعتاً چون تنه واحد بوده، مقام‌ها، دستگاه‌ها و ملودی‌های مشترک فراوان بین این دو موسیقی وجود دارد. خود آذربایجانی‌ها به‌خصوص فریدون شوشینسکی در کتاب «تاریخ موسیقی آذربایجان» تأکید دارد که در طی مدون شدن موسیقی در قره‌باغ، موسیقی‌دان‌های آذربایجانِ ایران دائم به باکو و قره‌باغ دعوت می‌شدند و در محافل آنها شرکت می‌کردند. طبیعتاً آنها هم با خود چیزهایی به آنجا می‌بردند و هم در بازگشت با خودشان چیزهایی می‌آورده‌اند. یعنی یک مراوده و تعامل بین این دو مرکز مهم مدون کردن موسیقی، علاوه بر آن واقعیت که دو موسیقی از تنه واحدی بوده‌اند، هم وجود داشته است.

قره‌باغ آذربایجان و تهران ایران در دوره قاجاریه، دو مرکز برای مدون کردن بازمانده موسیقی کلاسیک ایرانی بوده‌اند که از اواخر دوره صفوی دچار افول می‌شوند. این دو مرکز به دو شکل مختلف، این بازمانده موسیقی کلاسیک را بازکلاسیک سازی و مدون می‌کنند و به همین دلیل مشترکات زیادی دارند بنابراین هیچ صحبتی از سرقت نباید مطرح شود. این صحبت‌ها کاملاً غیر علمی و غیر منطقی است.

 

چرا عده‌ای به یک کنسرواتوار در باکو استناد می‌کنند و از کتاب‌هایی یاد می‌کنند که ظاهراً قدمتشان مربوط به بیش از یک قرن پیش هستند و در دانشگاه‌های آذربایجان به آنها رجوع می‌شود درحالیکه ما چنین کتاب‌هایی را با این قدمت در اختیار نداریم؟

من در آذربایجان بوده‌ام و می‌دانم که این دروس به‌صورت کاملاً شفاهی تدریس می‌شوند، مخصوصاً برای آواز که اصلاً چیز مکتوبی وجود ندارد. اتفاقاً آن‌قدری که در ایران منبع مکتوب وجود دارد، در کشورهای همسایه و هم‌فرهنگ ما وجود ندارد. آنها یک مقدار تکنیک‌های آموزش سازها را از تکنیک‌های غربی گرفته‌اند و بر اساس آنها آموزش می‌دهند اما وقتی که صحبت از محتوای مقام‌ها می‌شود، همه‌چیز شفاهی است و من ندیده‌ام که آنها از روی نت بزنند.

 

ما در ایران به صحبت‌های استادانی همچون آقای دوامی رجوع می‌کنیم و سند مکتوبی برای توضیح درباره ردیف موسیقی ایرانی وجود ندارد.

کتاب‌ها معمولاً در آموزش تأثیری ندارند. این موارد مبانی تئوریک هستند و در آموزش عملی تأثیری ندارند. در حوزه آموزش عملی در ایران کتاب‌هایی که به چاپ رسید و ردیف‌های مختلفی که مکتوب شد، یک سیستم دیگر را پدید آورد اما در آذربایجان اصلاً چیزی به نام ردیف، به این شکلی که ما از آن صحبت می‌کنیم، وجود ندارد. اخیراً تحت تأثیر موسیقی ایران، «مالک منصوراف» مجموعه‌ای اجرا کرده که درواقع نگرش ردیفی است. این نگرش ردیفی، مدون، استانداردشده و تثبیت‌شده از ایران به آذربایجان رفته است؛ نگرشی که تا دیروز وجود نداشت و مالک منصوراف به تأسی از ایرانی‌ها چنین کاری کرده است.

 

امروزه در کتابخانه های کشورهای غربی آثار مکتوب متعددی از موسیقی های قرن‌های گذشته میلادی پیدا می‌شود اما چنین آثاری در مورد موسیقی ایرانی وجود ندارد. چرا؟

تفاوت بنیادین، تنها بین ما و اروپا نیست بلکه بین اروپا و تمام دنیاست. ما در این موضوع منحصربه‌فرد نیستیم که بخواهیم فقط خودمان را با اروپا مقایسه کنیم. هیچ فرهنگ دیگری به اندازه اروپا، تاریخ موسیقی مدون و مستند ندارد و نمی‌تواند هم داشته باشد چون نگرشی متفاوتی به موسیقی داشته است. اروپایی‌ها از قرن نهم میلادی، سندهای مکتوب از موسیقی خود دارند و ما می‌توانیم آنها را اجرا کنیم. حالا بعضی از فرهنگ‌ها مانند فرهنگ عثمانی، یک سری اسناد مکتوب از قرن هفدهم میلادی دارند که آنها را هم کسانی مثل کانتمیر که مولداو بوده یا بوبوفسکی که لهستانی‌الاصل بوده، به نت درآورده‌اند. آنها بعداً سیستم‌های نت‌نگاری هم اختراع کردند و بعضی از آثار موسیقایی مربوط به آن زمان را به نت درآوردند. به همین دلیل ما می‌توانیم آثار قرن هفدهم عثمانی را اجرا کنیم ولی در جاهای دیگر حقیقتاً چنین چیزی وجود ندارد یا به‌ندرت دیده می‌شود. مثلاً یک سری نت‌ها در کتاب‌های عبدالقادر یا کتاب صفی‌الدین ارموی داریم که برای آموزش نوشته شده است. ما این منابع را به‌صورت پراکنده داریم ولی مورد مشابه اروپا در هیچ کجای دنیا دیده نمی‌شود.

منبع: ایبنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: