1395/11/5 ۰۷:۴۱
ازجمله هماندیشان و همراهان ادبی و فرهنگی و ایرانگرای ادیبالممالک، جز فتحالله خان شیبانی که او نیز در این قافله جایگاه ویژه خود را دارد،۳۲ شیخ عبدالعلی مؤبد بیدگلی است۳۳ که او نیز شاعر و ادیب روزنامهنگار و خطیب برجستهای بود که بر ادبیات فارسی و عربی و تاریخ ایران باستان تسلط داشت
بند دوم
بت من چو این داستان میسرود
به بحر تقارب تقرب نمود
فعولن فعولن فعولن فعول
چه خوش باشد این سنجه با چنگ و رود
گـریوه بـود: پشته و نهر: رود
زبر: از فراز است و زیر: از فرود
چو بربت بود: بربط (م) و چنگ: صنج
کمانچه: غژک دان و عود(ع) است: رود
ربا به مع روانه بود و جـد(م): وشت
طرب را: مشستی و خنیا: سرود
سیاه آبه: زاگاب و آمه: دوات(ع)
سلام است: زندش، تحیت: درود
حسد: یورک، غبطه: پژهان بود
جگر: خـون دل دان و اندوه: دود
همان مردهریگ است: میراث و ارث
زیان است: خسران و نفع است: سود
چو نیروی پنداره شد: واهمه
همان مکر و اندیشه دان: نیرنود
زرهپوش و خفتان و خرپشته شد
دگر ترک و گبر است همنام خُـود
جماد (ع) و گبیابسته و رسته دان
بسیط است: کامود و ضد: اشکیود
چو خدیه: مضاف است و مطلق بود
هما موکده (ف) بشنو این نکته زود
سبک موکده: عنصر آتش است
گران موکده: عنصر خاک بود
گرانخدیه: آب و سبکخدیه: باد
سبب: رون و اندیشه و بهره بود
کشک: عقعق و صعوه: سنگانه دان
بود غاز: خربت، قطاع: اسفرود
هوار است: بلبل(م)، غراب(ع) است: زاغ
کلنگ است: (ع) کرکی، عقاب(ع) است: مود
صنوبر(م) بود: ناژو و کاژو توژ
تبرخون چو: عنّاب (ع)، توت(مع) است: تود
یشین و گهر: ذات و، وصف است: زاب
چواویش: هویت، وجود است: بود
همان گبر و ترسا و تیداک را
مجوس و نصاری شمر با جهود
بسودن، بسفتن چو ساییدن است
خراشیدن رخساره گویی شخود
بلارک: پرند است و آتشزنه
بود: زند و غـودان: خف و پود و هود
هنایش: اثر، حاجت: آیفت دان
فلیوه(ف) بود: هرزه، غره: فنود
تمطی است: فنجا و، خمیازه: خاژ
فلاته بود: تار و، پودهست: پود
چو ناویژه: مغشوش(ع)، ویژهست: ناب
نبهره بود: قلب و نو ناسود
بنفشه بود: فرمه (ف) شاهسپرم
چو ریحان و سنبل بود: آبرود۳۰
چنان که میبینیم، اکثر واژگان این فرهنگ کُردی است و امروز متداول در کرمانشاهان و کردستان است. ادیبالممالک در تنظیم و ترتیب این فرهنگ گوشهچشمی نیز به «نصابالصبیان» ابونصر فراهی داشته است۳۱ و بدین ترتیب همانند پیشروان سرهنویسی و سرهگویی کودکان و نوجوانان منظور نظر او بودهاند.
ازجمله هماندیشان و همراهان ادبی و فرهنگی و ایرانگرای ادیبالممالک، جز فتحالله خان شیبانی که او نیز در این قافله جایگاه ویژه خود را دارد،۳۲ شیخ عبدالعلی مؤبد بیدگلی است۳۳ که او نیز شاعر و ادیب روزنامهنگار و خطیب برجستهای بود که بر ادبیات فارسی و عربی و تاریخ ایران باستان تسلط داشت و بایست او را در مرتبهای فرودین از ادیبالممالک فراهانی قرار داد، یا به عبارتی دیگر در کادر کوچکتر قرار میگیرد، در طریقت اهلحق همقدم ادیبالممالک بود. ادوارد براون شاعری او را ستوده است. او هم از پیشروان نهضت مشروطیت بود. از آثار او روزنامه مدی و کتابهای «خجستهنامه»، «مجموعه موبد»، «نسخ موبد»، «صرب موبد» و «هنایش خرد»۳۴ و تصحیح شاهنامه فردوسی نسخه امیر بهادر و یک دوره کتاب برای کودکان و نوجوان است.۳۵
فرصتالدوله شیرازی
میرزا محمد نصیر حسینی شیرازی ملقب به میرزا آقا و «فرصتالدوله» و متخلص به «فرصت» سال ۱۲۷۱ق در شهر شیراز متولد و در سال ۳۳۹ق در ۶۸ سالگی همانجا درگذشت و در حافظیه به خاک سپرده شد. علاوه بر اینکه اطلاع کامل بر علوم متداوله (از قبیل صرف و نحو و بدیع و معانی و بیان و منطق و حکمت)، در نقاشی و باستانشناسی نیز دست داشت. وی مؤلف کتاب «آثارالعجم» بود.۳۶ نیای او ـ میرزانصیر ـ طبیب کریمخان زند و حکیمی ادیب و شاعر بود که منظومه «پیر و جوان» از اوست.۳۷ دیوان اشعار فرصتالدوله با نام «دبستان الفرصت» در شیراز به خط زیبای میرزا محمود بن میرزاعلینقی شیرازی که هر دو پدر و پسر از خوشنویسان بنام اواسط قاجاریه بودند، به خط نستعلیق خوشنویسی و در سال ۱۳۳۳ق در بمبئی چاپ و منتشر شد. علاوه بر این، آثاری چون «دریای کبیر»، «اشکال المیزان» در منطق، «بحور الالحان» در موسیقی و عروض، «منشأت»، «رساله شطرنجیه»، مثنوی «هجرنامه»، «مقالات سیاسی و علمی» از زبان شیخ مجعول و… دارد. مهمترین اثر وی که مرتبط با بحث حاضر است و ادبیات ایران پیش از اسلام را شامل میشود، کتاب گرامی یا نحو و صرف خط آریا مسمی به خط میخی قدیم که در کنار رساله مختصری در جغرافی هند در بمبئی به چاپ رسیده است.۳۸
فرصتالدوله نیز در جوانی محضر سلطانمراد میرزا را درک کرده است،۳۹ خط و زبان انگلیسی را به خوبی و زیبایی میدانسته و مینوشته است و مقدمهای خواندنی بر دیوان خود دارد.۴۰
علاوه بر غور و تعمق در خطّ ادبیات باستانی، کتاب «آثار عجم»، سند ارزنده ایرانگرایی فرصتالدوله است. فرصتالدوله چون برخی از رجال علمی و فرهنگی ایران در طرح و تحقیقات ادبیات دوره بیداری، مظلوم واقع شده و در کتاب «از صبا تا نیما» تنها در بررسی سفر سیدجمالالدین به ایران اشارهای به نام وی شده است که: «[سیدجمال] از آنجا روبه شرق آورد و قصد مسافرت نجد کرد و روز شانزدهم شعبان ۱۳۰۳ق وارد بوشهر شد و در خانه سرتیپ حاجی احمدخان مسقطی منزل کرد و مدتی قریب سه ماه در بوشهر ماند و در آن مدت با میرزا نصرالله اصفهانی (بعدها ملکالمتکلمین) و میرزا آقا۴۱ فرصتالدوله شیرازی که در آن هنگام در بوشهر بود و…»۴۲ در حالی که نگاهی گذرا به آثار برجای مانده از وی و بررسی و مطالعه مقدمه ارزنده دیوان او به قلم خودش، جایگاه والا و بالای او را در ادبیات بیداری و مبارزه با استبداد و پایگاه روشنگری آشکار میسازد.۴۳ و نباید از یاد برد که علاوه بر این مقامات علمی و هنری، فرصتالدوله در تسلط به ادبیات عرب از یگانههای عصر قاجاریه است که قصاید غرای عربی در دیوانش آمده است.۴۴
نمونههای پارسی سره از سروده و نگاشته فرصتالدوله شیرازی:
نامهای است که به یکی از پارسیان نوشته که تهی از سخنان تازی است
جان و تنم برخی تن و جانت! شیوانامه زیبانگاری که نگاشته و به فرهنگ پارسی گهرهای گرانبها در آن انباشته بود، رسید. از رسیدنش سر نامداری بر چرخ برین و چهره سپاسداری بر خاک زمین سودم. سامان سینه و جان را چون جام جمشید و آئینه خورشید روشنایی بخشید. اکنون سزاوار دانسته که چامه در نیایش آن یگانه بزرگمنش و فرزانه سترگ روش به زبان پارسی که تهی از سخنان تازی باشد، بسرایم با آنکه دست و زبانم را بدین راه و روش چندان آشنایی نبود، به یاری یزدان پاک شبرنگ خامهام به تکاپو گستاخ لگامی نمود، در دشت این چامه به چند کامی در تک و تاز آمد و چنانچه آهو و لغزشی در این تکاپوی باشد، از در بخشایش، از آن درگذرند و بر این بنده خرده نگیرند. از گذارش زندگانیم پرسش فرموده بودند، چه پاسخ دهم که ناهمواریهای کیهان و ناسازگاریهای مردمان جهان، دمساز فریاد و نالشم ساخته و در بستر رنج و ناتوانیام انداخته، خورشید کامرانیام روی در سیاهی نهاده و اختر زندگانیام سر به تباهی، رامشم سپرده شده و آرامشم رخت بر درخش دربدری گذارده. باری، بندگان درگاهت را بندهام و گوهر پاکت را به بزرگواری پرستنده.۴۵
ایضا به پارسی نگاشته
به نام خداوند بخشاینده مهربان
پس از سپاس یزدان یکتا و ستایش کردگار بیهمتا و درود بر فرخشور با فرجود تازینژاد و وخشور فرجاد فرشتهنهاد، شیوانامه که از آن راستیوران گزین و دانشوران مهین رسید، خستگی را از روان بر کران افکند و رستگی از اندوه را به میان آورد. امیدوارم که در این خجسته جشن بزرگ فیروز نوروز که آهوی آتشین ماهی را به دم رسانیده و بره به راه را در برگرفته، به زیر سایه تیمسار شهریار دادگر خسروخاوند گیتیستان مهر افسر که بودش مایه زندگانی و نمودش پیرایه کامرانی است، همواره به رامش و فرهتی دمساز و به آسایش و خرّمی انباز باشید و از من که در دو خوان این پادشاه ایرانیان پناهم بر شما ها سمیزگوی خسروپرست هر که بوده و هست نیایش باد پایندگی زندگیتان را از یزدان پاک خواستارم. روزمه نوزدهم پروردین یکهزار و سیصد و بیست و سه تازی.
ایضا به پارسی است
یگانه دوست مهربان من
نامه نامی شما رسید و این روز پیروز نوروز کیانی به خجستی و فرهندگی دمساز بوده باشید. از شاهبلوت ایران و پسته خندان درخور دندان زندش میگویم، ویژه از ماهی آویژه و یک دریا خرسند و از دستمال ابریشمین نیز بهرهمندم. روزمه پنجم پروردین سال یکهزار و سیصد و دویست و هشت تازی.۴۶
در تاریخ اتمام شاهنامه که استنساخ شده، تهی از کلمات عربیه است
ایا خواستور باستان نامه را
پژوهش کن داستان نامه را
یکی ره به شهنامه از دل گرای
به گفتار او گوش جان برگشای
سخن را ببین تا کجا پایه است
سرایندهاش را چه سرمایه است
خردمند فردوسی هوشیار
مهین دانش اندوز آموزگار
نگر تا چه دادهست داد سخن
به ستوار بنهاده لاد سخن
فروهیده کرزه نیر نود
هویداست از گفت او فرز بود
نه شهنامه دریای ژرف است این
نه افسانه پند شگرف است این
فری بر فراتین فرویدهاش
خهی چامههای ابرخیدهاش
به فرجودهای سخنپروری
تواند زند لاف پیغمبری
به چالشگه پهلوانی سخن
جهان پهلوانی است پهلوی زن
به گفتارهای دری اوستاد
به اندرز وخشور شیرین نواد
ز گویندگان سخن هر کسی
سخن نغز و بامغز گوید بسی
چه خوش بنگری آن همه مغز و نغز
بود پوست، وین سر به سر همچو مغز
به هر گویشی زان چم اندر هزار
ز دریا بشش رادگان ابرکار
بهر گنج از آن گنـجها اندر است
که هر گنجی آموده از گوهر است
نیایش بر آن مؤبد پارسا
انوشه بر آن فرهمند رسا
به کلک نگارنده آفرین
که این نامه بنوشت نغز و گزین
چون این نامور نامه انجام یافت
نگارندهاش را دل آرام یافت
ز من بنده فرصت یکی نابکاه
بپرسید از سال این روز ماه
بگفتم که در این سرای سپنج
فزون است بر سیزده صد، سه پنج۴۷
ادامه دارد
پینوشتها:
۳۰ـ دیوان ادیبالممالک فراهانی قائممقامی، به تصحیح و حواشی و اهتمام وحید دستگردی، انتشارات کتابفروشی فروغی، تهران، ۱۳۵۵، ص۷۲۶ـ ۷۲۹٫
۳۱ـ نصابالصبیان کتابی است در لغت، از ابونصر فراهی بدرالدین محمد فراهی سجزی. گویند که وی کور از مادر بزاد و به سال ۶۴۰ق وفات یافت. این نخستین کتاب در لغت فارسی از قرن هفتم هجری برای آموختن واژههای عربی است به مبتدیان که در مدارس علوم دینی مورد استفاده قرار میگرفته و هنوز ادامه دارد. از مزایای این کتاب منظوم بودنش است که حفظ و ضبط و بازشناسی اشعار در ذهن نوجوان، آسان و پردوام است. این کتاب شامل ۲۰۰ بیت و در عین حال متضمن بحور مختلف از اوزان علم عروض در ۳۷ بند میباشد که با گذشت زمان شماره ابیاتش از ۲۰۰ تا ۵۰۰ بیت فزونی یافته، و علاوه بر لغات، اسامی ماههای عربی، ایرانی و رومی و اطلاعاتی درباره ازواج و اعمام نبی اکرم(ص) و فرزندان پاکش و امثال اینها نیز در آخر کتاب افزوده و به نظم کشیده شده است.
از این کتاب تقلیدهای گوناگونی شده است؛ برای نمونه منظومه تقلیدی «نصیب الفتیان و نشیب التبیان» را از حسامالدین خویی از ادبای نیمه دوم قرن هفتم آذربایجان میتوان نام برد و دیگر منظوم «زهرهالادب» از شکرالله بن شمسالدین احمد است که در سال ۶۴۰ تألیف یافته و شامل پراکندههایی از چند دانش: نجوم، ادب، رمل، پزشکی، اعتقادات و غیره میباشد و بسیاری دیگر از فرهنگها که بعد از آن تدوین یافته است. رک: ابونصر فراهی، نصابالصبیان، انتشارات مجمع علمی اسلامی، تهران، ۱۴۰۲ق.
۳۲ـ یحیی آرینپور، از صبا تا نیما، ج۱، انتشارات فرانکلین، ۱۳۵۵ تهران، ص۱۳۳ و۲۱۲٫ فتحالله خان شیبانی برکشیده سلطان مرادمیرزا حسامالسلطنه و از یاران حسینقلیخان سلطانی کرمانشاهی بود. حسینقلیخان نیز به واسطه انتساب به سلطان مرادمیرزا، تخلص «سلطانی»را برگزیده بود و سرهگویی و سرهنویسی، سری در دستگاه سلطان مرادمیرزا داشت.
۳۳ـ رک. ادوارد براون، تاریخ جراید و مطبوعات ایران، ج۴، ص۱۹۷ و ۲۲۰ و ۲۷۹؛ کتابچه چراغان، ص۳۴؛ تاریخچه علم و ادب، ص۳۴؛ روزنامه ادب، سال ۱۳۲۰ق، ش۳۷؛ روزنامه تربیت، سال ۱۳۲۰ق، ش۲۵۸، استادی کاظم، فعالان «اصلاح الفباء» و «تغییر خط» در دوران معاصر، نشر علم، تهران، ۱۳۹۱، ص۷۴ ـ ۷۲ر درباره موبد بیدگلی کاشانی (چهره نامدار)، حسین عسکری، ویژهنامه فرهنگی، ضمیمه روزنامه اطلاعات، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ص۲٫
۳۴ـ هنایش خرد (دیوان موبد) به کوشش میرزاعباسخان، چاپخانه سیدمرتضی، چاپ سنگی، کاتب مرتضی شریف نجمآبادی، تهران، ۱۳
۳۵ـ محمدعلی سلطانی، حماسه ملی ایران در اعتقاد علویان یارسان، اطلاعات، تهران، ۱۳۹۴، ص۱۴۴ ـ ۱۴۸٫
۳۶ـ مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، انتشارات زوار، تهران، ۱۳۵۷، ج۴، ص۱۵٫
۳۷ـ میرزانصیر جهرمی، مثنوی پیر و جوان، به خط استاد کیخسرو خروش، انجمن خوشنویسان ایران، تهران، ۱۳۶۰٫
۳۸ـ دبستان الفرصت، دیوان فرصتالدوله شیرازی، انتشارات کتابفروشی محمودی، تهران، ؟ (افست نسخه بمبئی) ۱۳۳۳ق، ص۷٫
۳۹ـ دبستان الفرصت، دیوان فرصتالدوله شیرازی، ص۱۹ـ ۲۰ و ۳۱۰ ـ ۳۱۳ .
۴۰ـ همان، ص۲۰٫
۴۱ـ شادروان میرزا محمدنصیر حسینی فرصتالدوله شیرازی چون همنام نیای خود (میرزا نصیر حکیم جهرمی) بوده به «میرزاآقا» هم شهرت داشته است.
۴۲ـ یحیی آرینپور، از صبا تا نیما، ج۱، همان، ص۳۷۵٫
۴۳ـ رک. دبستان الفرصت، دیوان فرصتالدوله شیرازی، همان، ص۱ـ ۱۸۶٫
۴۴ـ همان، ص۲۷۴ـ ۲۸۳٫
۴۵ـ همان، ص۵۲۷ ـ ۵۲۸٫
۴۶ـ هما، ص۵۲۸٫
۴۷ـ همان، ص۴۶۲ـ ۴۶۳٫
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید