1395/9/23 ۱۰:۱۹
جهانگردان و میهمانان غیر ایرانی فرهنگ ایران، در دیدار بازارهای ایرانی در دورههای گوناگون، از خود شگفتیهای بسیار نشان دادهاند. این پهنه اقتصادی، فرهنگ و اجتماعی به اندازهای برای غیر ایرانیان به ویژه جهانگردان اروپایی جذاب بوده که به جای برگردانِ واژه «بازار» به زبانهای اروپایی و جایگزینی یک واژه همسان با آن در فرهنگ خویش، همان را به شکل «Bazaar» در زبانهایشان جاانداختهاند. ویژگیهای اجتماعی مردم و بازرگانان در بازار، بیش از جنبههای اقتصادی و فعالیتهای تجاری، مورد توجه جهانگردان بوده است. این را در بیشتر سفرنامهها و خاطرات جهانگردان در دورههای گوناگون میتوان به روشنی دید.
این پیکره شگفتانگیز
میعادگاه همگان ارنست اورسل، جهانگرد بلژیکی در دوره قاجار در سفرنامه خود درباره بازار تهران چنین مینویسد «از سبزه میدان به وسیله سه مدخل میتوان وارد بازار شد. بازار تهران خود به تنهایی به منزله یک شهر است که روزانه در حدود بیست تا بیست و پنج هزار نفر را در خود جای میدهد و کوچهها، مهمانخانهها و مساجد مرتبی دارد. راهروهای وسیع پیچدرپیچ سرپوشیدهاش زیر گنبدهای روزنهداری قرار گرفته است و این روزنهها طوری ساخته شده که نور و هوا به داخل بازار نفوذ میکند». این جهانگرد اروپایی سپس جنبههای اجتماعی بازار را مورد توجه قرار میدهد «بازار گذشته از این که بزرگترین مرکز کسب و تجارت تهران است، برای بیکارهها نیز گردشگاه مناسبی به حساب میآید و میعادگاه انواع و اقسام مردمی است که در آنجا یکدیگر را میبینند تا امور را ارزیابی کنند، اخبار روزانه را بشنوند و شایعات و دروغهایی را که بلافاصله دهان به دهان میگردد و یک کلاغ چهل کلاغ میشود، پخش کنند. بازار تهران دارای کاروانسراهای متعددی است که از نظر ساختمان، همه، شکلِ هم هستند: یک حیاط چهار گوشه که در میان آن یک حوض نسبتا وسیع و گردی وجود دارد که آب از آن جاری است. دورتادور حوض را درختان انبوه گرفته و دورتادور حیاط هم ساختمانهایی دو طبقه یا یک طبقه و در اطراف این حیاط هم بستههای کالاست که بر روی هم انباشته شده است. در میان این کاروانسراها، کاروانسرای "حاجبالدوله" که در زمان ناصر الدین شاه بنا شده، از همه دیدنیتر است. جایی وسیع، پر از گونهگونه چلچراغها و انواع کالاهای بلور و گردشگاه و محل تجمع صاحبان ذوق که حتی از میان اعیان و اشراف نیز کسانی بدشان نمیآمد که گاهی سری به آنجا بزنند». ارنست اورسل سپس به برخی تاسیسات و نهادهای فرهنگ و آیینی بازار نیز اشاره میکند «در بازار مساجدی نیز وجود دارد و در تقاطع دالانهای آن چارسوقهای سرپوشیدهای که گنبد و دیوارههای آن با کاشیهای زیبا به طرزی چشمگیر تزیین شده است. چارسوق تیمچه یکی از آنهاست که حجرههای اطرافش اختصاص به کتاب فروشها دارد و لاجرم محل مراجعه و اجتماع روحانیون و میرزاها و روشنفکران است. کسبه روی قالیهایی که در حجرههای خود گسترده اند، دو زانو یا چهار زانو بر مخدهای مینشینند و کالاهای خود را با سلیقه چشمگیری- که ما مغربزمینان از آنان تقلید کردهایم و آن را به کمال رساندهایم– میچینند و مردم را به خرید دعوت میکنند ... از غروب آفتاب به بعد درهای حجرهها را تخته کرده و بر آنها قفلهای سنگین میزنند و تنها چند شمع روشن میکنند که در سایه روشن آنها به زحمت میشود تک و توک مردم را دید که با رداهای بلند و تیره، آرام آرام در دالانها و چارسوقها میلغزند. دست آخر گزمهها سراسر بازار را که دیگر جنبنده ای در آن نیست تحت نظارت میگیرند».او در ادامه یکی از سنتهای همیشگی بازاریان را توصیف میکند که از جنبههای اجتماعی اهمیت داشته است «از تجّار بعضی یکراست به خانههای خود میروند و بعض دیگر بر نیمکتهایی که کنار خیابان نقارهخانه گذاشته شده، مینشینند و شاگرد قهوهچی با سرعتی عجیب، با سینیهای پر چای دور مشتریها میچرخد و با مهارت قابل تحسینی جلوی هر شخص تازه وارد استکانی چای میگذارد. قلیانها دستبهدست میگردد و در طرفی نوازندهها اشعار حافظ یا فردوسی را میخوانند و درویشها سرگذشت خود و ماجراهایی را که در سفرهای دور و دراز بر سرشان آمده با بیانی گرم تعریف میکنند و بازاریها همچنان که در ذهن خود به حساب سود و زیان خویش میرسند، به این آوازها و داستانها جسته و گریخته گوش میدهند و چای مینوشند و قلیان میکشند». گوبینو: بازار؛ آینه تمامنمای ایران آرتور دو گوبینو جهانگرد پرآوازه فرانسوی نیز از جمله دیگر اروپاییانی به شمار میآید که شیفته مردم و جامعه ایران در پهنه بازار و نیز سنتهای این پیکره شگفتانگیز شده است. او در سفرنامه «سفرنامه سه سال در آسیا» در اینباره چنین روایت میکند «مردم گوناگونی در این بازارها در رفت و آمدند: لوطیها که کلاه را کج گذاشته، تکمه پیراهن را گشوده و خودنمایانه دست بر قبضه قمه خود نهادهاند. فروشندگان میوه و کره و پنیر و آجیل که متاع خود را بر درازگوشهای سفید بار کرده و تبلیغ کالای خود را به الحان گوناگون میخوانند، نابینایان و گدایان اشعار شاعران سلف را در مایهها و آهنگهای متنوع میسرایند و نقالان که هر یک در گوشهای معرکه گرفته، باد به گلو انداخته و از پهلوانیها افسانه میگویند. گاه میرزایی که قلمدان از پَرِ شالش دیده میشود، شتابان برای خود راهی باز میکند. آنسو ترک درویشی که تخته پوستی به پشت انداخته و تبرزینی بر دوش نهاده، با خراطی که سخت مشغول تراشیدن تنه قلیانی است، سرگرم گفتگوست و شاهزادهای افغانی، که خود سوار است و نوکرانش پیاده او را در میان گرفتهاند، با جلال و جبروت تمام میگذرد». حضور گسترده زنان نیز توجه این جهانگرد اروپایی را به خود میکشاند «بخش عمدهای هم زنان خانهدارند که بخصوص در بازار کفاشان و بزازان بیشتر از جاهای دیگر اجتماع میکنند. ناگهان قطار شتری که از اعماق دوردست کویرهای بیپایان رسیده با قافلهای از استران که کالای مازندران را به پایتخت آورده است، درهم گره میخورند و در میان های و هوی و فریاد ساربانان خسته و کاروانسالاران بیحوصله و آواز آشفته زنگ و زنگوله شتر و قاطر پیشاهنگ که در شلوغی بازار و عدم حرکت آزادانه، نظم تفکرانگیز آهنگ خود را از دست داده است راه آمد و شد مسدود میشود». بازار در تاریخ ایران اساسا شگفتیهای بسیار داشته است «من نمیدانم این قطار شتر و قاطر چگونه در این معبر تنگ توفیق مییابند که از کنار یکدیگر بگذرند. اما از آنجا که در این کشور باستانی هیچ کاری نیست که عملا امکانناپذیر باشد، نه تنها قطارها راه خود را ادامه میدهند بلکه مردم هم به راحتی از میان دست و پای شتر و قاطر برای عبور خود راهی مییابند. در این میان سیاسیون شهر و کسانی که خود را در هر مورد آگاه و صاحب اطلاع میدانند، در حجرههایی که پاتوق آنهاست در باب مسائل دولتی و پیچیدگی امور کشوری سخن میگویند و تصمیمات تازه شاه و صدراعظم را بررسی میکنند و از وقایع حرمسرای شاه که بیش از همه چیز شنونده دارد، گفتگو مینمایند. مردم پول میدهند و پول میگیرند. قرض میکنند و اثاث خانه خود را به گرو میگذارند. علاوه بر اینها قلیانچیهای دورهگرد بیوقفه قلیانها را در بازار میگردانند و قهوهچیان استکانهای شستی کوچک را که چون برج و بارویی عظیم بر یک دست بر هم چیدهاند، به کاسبان و مشتریان عرضه میکنند و شاگردان چلوپزیها که در برابر چلوپزخانهها ایستاده اند، عابران را به صرف ناهار میخوانند. گاهی هم یکی از جارچیان حکومتی در گوشهای میایستد و آخرین احکام حکومت را به صوت بلند برای آگاهی عامه اعلام میکند، زیرا مردم به ندرت میتوانند بنویسند یا بخوانند».
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید