1395/9/14 ۰۸:۲۶
سفرنامهنویسی یکی از بهترین منابع در هر دورهای از تاریخ میتواند باشد زیرا بسیاری مطالب را که در دیگر کتابها نیامده است، در اینگونه منابع تاریخی میتوان جست. سفرنامهنویسی در ایران در دوره قاجار رشدی چشمگیر یافت که میتوان آن را از جریان سفرنامهنویسی غربی متاثر دانست. در این دوران سفرنامههایی متنوع، هم از اروپاییانی که به ایران آمدند هم ایرانیانی که به کشورهای غربی رفتند، نوشته شده است. خراسان به ویژه شهر مشهد به دلیل ویژگیهای تاریخی و مذهبی، در زمره مناطقی به شمار میآمده که جهانگردان ایرانی و غیر ایرانی را بسیار بدانجاها میکشانده است.
جهانگردان اروپایی و ایرانگردان چه تصویری از مشهد دوره قاجار ارایه دادهاند
تهمینه رئیسالسادات: سفرنامهنویسی یکی از بهترین منابع در هر دورهای از تاریخ میتواند باشد زیرا بسیاری مطالب را که در دیگر کتابها نیامده است، در اینگونه منابع تاریخی میتوان جست. سفرنامهنویسی در ایران در دوره قاجار رشدی چشمگیر یافت که میتوان آن را از جریان سفرنامهنویسی غربی متاثر دانست. در این دوران سفرنامههایی متنوع، هم از اروپاییانی که به ایران آمدند هم ایرانیانی که به کشورهای غربی رفتند، نوشته شده است. خراسان به ویژه شهر مشهد به دلیل ویژگیهای تاریخی و مذهبی، در زمره مناطقی به شمار میآمده که جهانگردان ایرانی و غیر ایرانی را بسیار بدانجاها میکشانده است. از دریچه توصیفهایی که این ایرانگردان و جهانگردان تاریخی در سفرنامههای خود از منطقه شرق ایران به ویژه شهر مشهد ارایه دادهاند، تصویری روشن از این سرزمین میتوان دریافت. امروز از دریچه سفرنامههای سه جهانگرد اروپایی و سه ایرانگرد، به شهر مشهد در دوره قاجار میرویم. جهانگرد مجارستانی؛ شیفته سفر به مشهد رضوی نخستین سفرنامه، به آرمینیوس وامبری مربوط است. او یک خاورشناس مجارستانی بوده که به دلیل علاقه به سیاحت و برآوردن آرزوی خود برای سفر به ایران، بدون تغییر مذهب، به آموختن شریعت اسلام و زبان فارسی روی میآورد. او همزمان با حکومت قاجارها بر ایران، پس از مدتها سفر پرمشقت از هرات به مشهد میرسد. وامبری برخلاف بیشتر سیاحان چندان به وصف آثار باستانی در سفرنامه خود نپرداخته، اما توصیفهایی جالب از آداب و رسوم و شیوه زندگی مردمانی دارد که در سفر با آنها روبهرو بوده است. او در مسیر خود به سوی مشهد ابتدا به فریمان میرسد و سرانجام در دوازدهمین روز حرکت از هرات، قبههای طلای حرم را میبیند و درمییابد سر انجام به شهری رسیده که مدتها در آرزوی دیدناش بوده است. وامبری در سفرنامهاش از اشتیاق هزاران انسان سخن رانده که از مناطق گوناگون، از هندوستان و ترکستان و افغانستان با هیجانی زیاد به این مکان مقدس آمدهاند و برای نشان دادن احساسات خود سنگها را کپه میکنند و به درختان و بتهها دخیل میبندند و دسته جمعی سرود مذهبی [چاووشی] میخوانند. جهانگرد مجاری، در امتداد خیابانی دراز و پهن، که پایین خیابان نام دارد، به سوی صحن شریف حرکت کرده است «کانال پهنی درون شهر پیچ میخورد و در کنار آن درختانی با سایه دلپذیر کاشتهاند منظرهای جذاب را برای شهر مشهد به وجود آورده است و به هر کجا نگاه میکنی البسه رایج در ایران و تمام شرق آسیا را میبینی. مشهد از پایگاه های مهم مرکز تشیع است. سنیها و ترکمنها و ازبکان در این شهر هستند. کثرت عظیمی از مردها در کنار سایبان یا دستگاه اجناس خود یا در جلوی مغازهها در دو طرف خیابان میایستند و یا در خیابانها در حالی که کالاهایشان را بر روی سر یا شانه یا دست حمل میکنند و در میان جمعیت راه میروند و اجناس خود را با جیغ و داد برای فروش عرضه مینمایند. به زائرانی که کار زیارت را پایان بردهاند زیارتقبول و به آنانی که در کار آغاز آن هستند التماس دعا گفته میشود. در این میان گدایان نزدیک حرم خود را به تازهواردان میچسبانند». او سپس به دیدن مسجد گوهرشاد میرود اما صحن و گنبد حرم برایش بسیار مورد توجه بوده است «درخشش دیوارهای صحن از جواهر و انواع کمیاب زینتآلاتی پوشیده است که شیعیان مخلص به امام خود هدیه کردهاند. ... کسانی که زیارتنامه را حفظ نیستند و یا نمیتوانند از روی تابلوهای آویزان بر ضریح بخوانند پشت سر رهبر گروه خود آن را تکرار میکنند. ... زائر مشهد پس از زیارت می تواند مفتخر به نام اول مشهدی شود ... و این امتیاز را خواهد داشت که این عنوان را بر مهر و امضای خود حک کند و یا بعد از مرگش آن را بر سنگ قبرش حک کنند». وامبری سپس به تالار ناهارخوری حضرت میرود که به زبان محلی «آشپزخانه حضرتی» میگویند «آسایش مسافر عمدتا از درآمد تشکیلات عظیم و حمامها و کاروانسراها و مهمانخانهها و خانههای صابونپزی متعلق به آستان حضرت تامین میشود». نظامی انگلیسی در پی چه به مشهد آمد سفرنامه دیگر به سی. ام. مکگِرگُر تعلق دارد که در سال ١٨٧٥ میلادی به خراسان سفر کرده است. او افسر ارتش انگلیس بوده و به ادعای خود به انگیزه شخصی به این سفر آمده است. این افسر انگلیسی در کتاب خود کوشیده است آگاهیهایی سودمند درباره وضع جغرافیایی، راههای ارتباطی، روستاها و وضع زندگی روستانشینان آن زمان به دست دهد. مکگِرگُر در مشهد با راهنمایی فردی به نام عباس خان از دروازه وارد میشود «پس از پیچوتاب خوردن در خیابانهای باریک شهر سرانجام به خانه عباس خان که اصرار داشت فعلا مهمان او باشیم رسیدیم». او مجبور شده بود بیش از آنچه میخواسته است در مشهد بماند، زیرا تعمیر وسیلههایش زمان میبرد و در کتاباش تصریح میکند که کارگران ایرانی خیلی کند کار میکنند. او روایتی جالب از جایگاه حرم امام رضا (ع) در این شهر دارد «در واقع مشهد چیزی ندارد که انسان به خاطر آن بخواهد برای دیدنش به این شهر سفر کند. تنها یک بنای آن به دیدنش میارزد و آن حرم امام رضا (ع) است که اروپاییان اجازه ورود به آن را ندارند. ... چشمانداز کلی حرم بسیار زیبا است بهترین منظره از دروازه پایین خیابان دیده میشود. مشهد به جز اینها عمارت قابل توجهی ندارد و این واقعیت است همه جا پر است از خانههای گلی که بر بالای بعضیهایشان بادگیرهایی دیده میشود». این جهانگرد انگلیسی اشاره میکند که یک بار اجازه رفتن به حرم را خواسته بوده اما با چنان مخالفت و نگاهی ترسآور روبهرو شده که موضوع را به کلی فراموش کرده است. او سپس ویژگیهای شهر را برمیشمرد «مشهد شش دروازه دارد: دروازه بالاخیابان در شمال، پایین خیابان، عیدگاه، نوغان، سراب و یک ورودی به ارگ [.] هر دروازه دو برج دارد در مقابل هر دروازه خاکریزی بوده اما اکنون آثار آن ناپدید شده است. و در جای آن ساختمانهایی تعبیه کردهاند. وجه مشخص مشهد، [پایین] خیابان است که کاملا مستقیم میباشد. این خیابان طویل و عریض به جز آن جا که به حرم میرسد از میان شهر عبور میکند از میان نهر آب کثیفی میگذرد که در چند نقطه بر روی این سکوها مینشینند و تفریح میکنند. گفته میشود دو طرف خیابان در گذشته درختکاری بوده است ولی در حال حاضر تنها بالا خیابان به این درختهای باشکوه آراسته شده است». مکگِرگُر اشاره میکند که در مشهد با زحمت زیاد توانسته است چند قطعه فیروزه گیر بیاورد ولی مجبور شده برای آن مبلغی گزاف بپردازد «یکی از صنایع دستی منحصر به فرد خراسان فرش است و در مشهد میتوان با کمی جستجو انواع خوب آن را دریافت. فرشهای خراسان اغلب طرحهای گلدار و شوخ و شاد دارد. این فرشها را با سلیقه بسیار تولید میکنند. در میان صنایع دستی مشهد نباید فنجانها کاسهها و گلدانهایی که ازسنگ سیاه ساخته میشود را فراموش کرد». این نظامی انگلیسی در سفرنامه خود خواجه ربیع را به خوبی توصیف کرده است «خواجه ربیع زیارتگاهی است در چهار مایلی شمال شهر. در سبک معماری این محل چیز خاصی دیده نمیشود. بنایی است چهار گوش فقط دارای یک گنبد که سطح خارجی آن از کاشی پوشیده است و احتمالا سطح داخلی آن باید مخطط باشد. روی دیوارها طرحهای متنوعی به چشم میخورد چهار ضلعی یا هشت ضلعی یکرنگ. رنگهای کاشی عبارتند از آبی تیره، قهوهای خیلی تیره و آبی آسمانی. در آجرکاری تنوع بسیار کمی دیده می شود. باغی که مقبره در آن واقع است سابقا خیلی زیبا بوده ولی به طور کلی باغ رو به ویرانی است و هم اکنون به صورت جنگل درآمده است. در داخل گنبد کاشی کمتر به کار رفته است و از یک نوع ساخت سیمانی [ساروج] استفاده شده است. مردم زیادی از شهر به این باغ میآیند». جغرافیدان روس و قلیانچیهای خاطرهانگیز سومین سفرنامه جهانگردان غیر ایرانی، دستاورد سفر نیکولای ولادیمیر خانیکوف است. او یک جغرافیدان روس بود که در سالهای ٥٩-١٨٥٨ میلادی، همزمان با سلطنت محمد شاه قاجار به ایران مسافرت کرد. او مدتی به عنوان سرکنسولگری روس در تبریز اقامت داشت. خانیکوف با به کارگیری شیوههای علمی به مطالعاتی گسترده دست زد و موقعیت درست بسیاری از نقاط را روی نقشه ایران تعیین و شماری از اشتباهات کاشفان پیش از خود را تصحیح کرد. او همچنین در زمینه نژادشناسی نیز بررسیهایی ارزنده انجام داد. او شهر مشهد را اینگونه توصیف میکند که از هر سوی آن را مناطق خشکی دربرگرفته است. «بهار و پاییز مشهد بسیار زیباست اما مدت آن کوتاه است به طوری که زایر مسلمان در هر فصل سال و از هر راهی که به این شهر سفر کند ناگزیر با یک سلسله محرومیتها و خطرهایی روبهرو میشود که جاذبههای مشهد را به چشم او زیباتر جلوه میدهد. هر شب همین که پرتو انوار خورشید از شهر رخت برمیبندد منارههای طلایی دو طرف درهای آرامگاه امام رضا (ع) با فانوسهای فراوان روشن میشود. موذنها با خواندن دعایی طولانی و آهنگین که تنها در خراسان متداول است مسلمانان را به نماز شب فرامیخوانند و قلیانچیها که در اینجا جانشین قهوهچیهای قسطنطنیه هستند با برخاستن بانگ اذان چراغ مغازههای خود را روشن میکنند. شهر مشهد در خطی مستقیم و به شکل مستطیل گسترش یافته و محور بزرگ آن از مغرب به مشرق کشیده شده است. کانال نسبتا عریضی در همین جهت طول شهر را طی میکند. دو طرف این کانال درختکاری شده و کنارههای آن دو خیابان از زیباترین خیابانهای شهر را تشکیل میدهد». او سپس به محدودیتها و جذابیتهای این بارگاه و شهر مذهبی میپردازد «منطقه حرم در شهر مشهد مورد ستایش و احترام است که خود مسلمانها جرات ندارند با اسب داخل آن شوند. ورود به این محوطه برای مسیحیان و یهودیان و هندوها ممنوع است. غنیترین بازارها و کاروانسراها و مشهورترین حمامها و بالاخره مدرسههایی که از موقوفات بیشتری برخوردار است در این بخش شهر قرار دارند. تعیین تعداد زائرانی که هر ساله به مشهد سفر میکنند غیر ممکن است اما هر روز در آشپزخانه حضرتی حدود ٧٥٠ کیلو برنج میان زائران مستحق توزیع میشود». نکتهای که خانیکوف در سفرنامه خود اشاره میکند و قابل توجه مینمایاند، کتابخانه حرم است «قدیمیترین کتابهای هدیه شده از طرف شاه عباس و شاه سلطان حسین بوده است. در کتابخانه امام تعداد ٢٩٩٧ اثر در ٣٦٥٤ مجلد و ٦٤ سند در یکصد طومار موجود است که شامل هبهنامهها، وقفنامهها و غیره است. برخی از نسخههای خطی از نظر ابعاد بسیار بزرگ و از لحاظ زیبایی کمنظیر هستند». او سپس به امکاناتی اشاره میکند که پیرامون حرم برای اهالی مشهد پدید آمده است «در محله مقدس تقریبا تمامی خیابانها و کوچهها سنگفرش است و در همه جا سطح خیابانها و کوچهها بالاتر از سطح حیاط منزل است». این جهانگرد روس سپس، دیگر بخشهای شهر را توصیف میکند «در حومه شهر به ویژه در شمال درختکاریهای بسیار دیده میشود. آب مشهد خوب نیست و در بازار قدیمی واقع در مرکز شهر مسجدی است به نام مسجد شاه. ... در شمال محله مقدس بقعه کوچک سادهای برپا شده که به نام پیر پالان دوز شهرت دارد و کتیبهی این بنا نشان میدهد که ساختمان آن به فرمان سلطان محمد خدابنده در سال ٩٨٥ هجری ساخته شده است. ... مشهد چهارده مدرسه دانشگاهی دارد. قدیمی ترین آن مدرسه دو در است. کتیبه آن نشان میدهد که این مدرسه در دوره سلطنت شاهرخ به سال ٨٢٣ هجری تاسیس شده است. تعداد شاگردان این مدارس خیلی زیاد نیست و هیچ یک از مدرسان آنها نیز از شهرت زیادی برخوردار نمیباشد» یک نکته در این مدرسهها اما توجه خانیکوف را به خود میکشاند «در مدارس این شهر بیش از مدارس شهرهای دیگر به علم نجوم می پردازند». او سپس به یک بنای ویژه در پیرامون شهر اشاره میکند که پیشینه آن به دوره صفوی بازمیگشته است «در اطراف مشهد بناهای قدیمی وجود ندارد تنها بنای قابل ذکر ویرانههای ساختمان باشکوه مصلی است که در زمان سلطنت شاه سلیمان در سال ١٠٨٧ هجری ساخته شده است. بنای این مصلی به برگزاری مراسم نماز دو عید بزرگ اسلامی یعنی عید قربان و فطر اختصاص داشته. بقعه خواجه ربیع محل دفن معلم علیبن موسیالرضا در فاصله یک ساعت راه در شمال مشهد قرار دارد. این بقعه در سال ١٠٣١ هجری به دستور شاه عباس در محل خرابههای مسجدی قدیمیتر بنا شده است».
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید