1395/9/1 ۱۱:۳۲
حامسه عاشورا عنوان سندی ارزشمند برای پاسداشت ارزشها در مقابل ضدارزشها، چراغی است كه چهارده قرن در تاریكی تاریخ بشری میدرخشد و كمتر مسلمان آزادهای است كه مرهم آلام فردی و اجتماعیاش را در درمانگاه آرا و اندیشههای امام حسین(ع) نجوید.
«شیخ عبدالله علایلی» از دانشوران اهل سنت با نگاهی نو و فارغ از وابستگیهای شناسنامهای، به بررسی ریشههای قیام امام حسین(ع) در كتاب ارزشمند «سموالمعنی فی سموالذات» پرداخته است. دكتر محمدمهدی جعفری این كتاب را با عنوان «برترین هدف در برترین نهاد» ترجمه كرده است.
پیش از آنكه در گفتگویی از جزئیات كتاب بپرسیم، برای شناخت بهتر از نویسنده كتاب، از استاد خواهش كردیم مختصری از زندگی شیخ عبدالله علایلی را شرح دهند كه در ادامه می آید.
نویسنده كتاب «برترین هدف در برترین نهاد» كه من از «سموالمعنی فی سموالذات» ترجمه كردم، شیخ عبدالله علایلی، اهل لبنان و از خاندانهای بزرگ دوره عثمانی بوده است.
وی در سال 1924 برای تحصیل به مصر میرود و در سال 1924، در قاهره به مجلس روضهخوانی شیعیان میرود و در آنجا تحت تاثیر روضه بسیار خوبی كه یكی از بزرگان میخواند، قرار میگیرد و متوجه میشود مطالبی كه درباره امام حسین(ع) گفته میشود، غیر از اینهاست، لذا دست به تألیف این كتاب میزند.
وی بعد از تحصیل در قاهره به لبنان برمیگردد كه اوضاعش در زمان جنگ جهانی دوم بسیار آشفته بود و ایشان به تلاشهایی برای اصلاح اوضاع لبنان میپردازد.
علایلی در زمینههای مختلف مهارت و استادی داشت؛ در زمینه فقه، مسائل اجتماعی، سیاسی كه من شرح حال ایشان را در مقدمه كتاب آوردهام.
علایلی به جز این كتاب اثر دیگری هم دارد؟
بله، او آثار فراوانی دارد كه من در آغاز كتاب آوردهام. البته درباره امام حسین(ع) فقط همین كتاب را دارد. وی در خصوص مسائل اجتماعی كتاب كوچكی دارد به نام «أین الخطأ». (اشتباه كجاست؟) كه اوضاع لبنان را از جهات مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فقهی تجزیه و تحلیل میكند كه بسیار بسیار برای اوضاع امروز ما قابل استفاده است.
علایلی در كتابی كه شما ترجمهاش كردهاید، چه حرف تازهای دارد؟
این كتاب مجموعاً در سه جلد تنظیم شده. مؤلف در جلد اول شخصیت امام حسین(ع) را به تصویر میكشد و به خواننده میگوید ریشه این جنگ بنی امیه و بنیهاشم كه از روزگاران گذشته وجود داشته، همین گونه منتقل شده به یزید و در مقابل به امامحسین(ع).
البته مسئله، مسئله شخصی نیست كه بعضی آن را به مسئله كینه یا نظر شخصی محدود میكنند، بلكه مسئله ایستادن باطل در برابر حق است.
علایلی میگوید كه اگر غیر از امام حسین(ع) هركس دیگری در مقابل یزید بود، باز یزید در مقابلش میایستاد و با او همین كار را میكرد؛ چون پدرش معاویه او را در دوران كودكی به نزد داییهایش، بنیكلب فرستاده بود و اینها مسیحیانی بودند كه در صحرای شام زندگی میكردند و پس از اینكه اسلام آمد، عدهای از آنها مسلمان شدند و عدهای نیز همچنان مسیحی باقی ماندند و این مسیحیان كینه اسلام را در دل داشتند و همین كینه و نفرت را در دل یزید نیز كاشتند. و یزید در حقیقت كینه اسلام را در دل داشت، نه كینه شخص
امام حسین(ع).سپس علایلی در این كتاب شخصیت یزید و معاویه را ترسیم میكند. گاهی به مسئله سقیفه برمیگردد كه ریشه كار در كجا بوده و گاهی حتی به قبل از اسلام برمیگردد و مسئله را موشكافی میكند و به آن دستهبندیها و حزببازیهایی میپردازد كه در میان عرب عصر جاهلی وجود داشته است.علایلی در جلد دوم این كتاب، زندگانی امام حسین(ع) را در روزگار پیامبر و خلفا بررسی میكند تا برسد به عصر یزید و واقعه كربلا و شهادت امام حسین(ع)؛ یعنی به صورت تاریخی
تحلیل میكند.در جلد سوم شخصیت امام حسین(ع) و دیگر مسائل را در ضمن داستان و نمایشنامه بیان میكند؛ مثل داستان پیروزی بدر، داستان عروسی حضرت فاطمه(س)، داستان تولد امام حسین(ع) و...
سابقه نوشتن كتابهای ارزنده توسط مسیحیها و سنی مذهبان لبنان، مصر و برخی كشورهای دیگر سابقهای كهن و دیرینه دارد. آیا این كتاب را میتوان مشهورترین اثر نوشته شده پیرامون امام حسین(ع) بین اهل سنت معاصر به شمار آورد؟
شاید این كتاب مشهور نباشد، ولی كتاب بسیار مهمی است و از نظر تحلیلی شاید از هر كتاب دیگری بهتر باشد.
چه واكنشهایی اطراف این كتاب در جهان اسلام ایجاد شد و آیا مورد تأیید و حمایت اساتید جهان تشیع و تسنن قرار گرفت؟
من از همه جهان اسلام اطلاعی ندارم، اما در لبنان و ایران بسیار مورد توجه قرار گرفت.
جلد اول این كتاب در سال 1318 تألیف شد و در سال 1321، آقای شیخ محمدباقر كمرهای آن را ترجمه كرد كه به زبان آن روز بود و با اینكه نایاب بود، اما خواص این كتاب را میشناختند و به دنبالش میگشتند تا اینكه من آن را سال گذشته ترجمه كردم و اكنون دوباره تجدید چاپ شده است.
هدف اصلی از نوشتن این كتاب چه بود؟
شاید همان تحلیل زندگانی امام حسین(ع) به صورت امروزی و جذاب بوده تا بتواند امام را به عموم مسلمانها معرفی كند.
معمولاً نوع مذهب اشخاص در نقد شخصیتهایی كه هممذهبشان نیستند، تاثیرگذار است. با توجه به اینكه علایلی در زمره اهل تسنن قرار میگیرد، تا چه اندازه تاریخنگاری ایشان درباره امام حسین(ع) موافق با نگرش شیعی است؟
تاریخنگاری ایشان موافق با حق و منطبق با صواب است. وی میگوید كلمه علایلی به قولی «علوی» است و اجداد ما به علی بن ابیطالب میرسد، و ما از نظر فقهی سنی هستیم. او قصیدهای در جلد اول به نام «اشك سنی بر حسین» دارد كه در آنجا بسیاری از حقایق را بیان كرده.
او خودش را سنی میداند ولی از هر شیعهای بهتر تحلیل كرده و نوشتههایش در این كتاب هیچگونه منافاتی با شیعه ندارد و فقط در یكی دو جای این كتاب اختلافات بسیار كوچكی با شیعه بوده كه آن هم به صورت نقل قول است و من در پاورقی نوشتهام كه این نظر شخصی خود اوست.
گروهی از مورخان سرانجام فاجعهبار قیام امام حسین(ع) را متوجه خود امام میدانند، علایلی در این باره چگونه استدلال میكند؟
بله، برخی از اهل سنت متعصب میگویند یزید یك مجتهد بود، امام حسین هم یك مجتهد! معاویه یك مجتهد بود، علی هم یك مجتهد، و آنها در مقابل هم قرار گرفتند و امام حسین(ع) با شمشیر جدش كشته شد؛ یعنی شمشیر جدش به دست یزید رسید! ولی علایلی دقیقاً برخلاف این موضوع میگوید و بیان میدارد اینها از همان واقعه سقیفه از اسلام منحرف شدند. او خلفا را قبول دارد؛ ولی میگوید معاویه نباید والی شام میشد؛ چون بویی از اسلام نبرده بود. علایلی در همه جا، حق را به امام حسین(ع) میدهد.
با توجه به تحلیلهای مختلفی كه درباره نهضت امام حسین(ع) شده، علایلی ریشههای نهضت را در كجا میبیند؟
علایلی ریشههای نهضت را در اعتقاد قلبی امام حسین(ع) به احیای دین جدّ بزرگوارش(ص) میداند.
استاد شهیدی در كتاب «قیام امام حسین(ع)» میگویند نقطه اختلاف ما با بعضی مورخان قدیم و جامعهشناسان امروز در این است كه آنها به قیام امام حسین(ع) از منظر سیاست مینگرند، در حالی كه او از این قیام دین را میخواست.
علایلی میگوید هم عقیده دینی بوده، هم عقیده سیاسی، و این دو از هم تفكیكپذیر نیست و لذا آن زمان كه امام حسین(ع) میگوید هدف از قیام من امر به معروف و نهی از منكر است، منظورش هم مسائل سیاسی روز است و هم عقاید مذهبیاش.
شخصیت امام حسین در نظر علایلی چگونه است؟
علایلی در این كتاب فصلی دارد تحت عنوان «عظمت شخصیت امام حسین(ع)» كه ویژگیهای مختلفی را برای امام حسین(ع) از منظر جامعهشناسی، روانشناسی و ... بیان میكند، مثل پایبندی به اصول، صراحت در گفتار، قاطعیت در عمل، قهرمانی، زیر بار ستم نرفتن و خواری نپذیرفتن و در نهایت میگوید عظمت شخصیت امام حسین(ع) در الهی بودنش است و اعتقاد خالصش به عظمت پروردگار به او عظمتی داده كه بیبدیل و بینظیر است.
در جایی از كتاب میگوید «حسین فرزند نیروهای معنوی است» و مقصودش این است كه تمام استعدادهای معنوی كه در وجود یك انسان است، ایشان را رشد داده و به اینجا رسانده است.
و درباره دیگر قهرمانان حادثه عاشورا چه نظری دارد؟
علایلی همه را قهرمان میداند و آنها را یكی یكی جدا نمیكند و به طور كلی امام حسین(ع) و همه قهرمانان حادثه كربلا را تحت قصیدهای بیان میكند و میگوید: «بر آرامگاه به خون خفتگان لحظهای درنگ كردم/ همگی خواستار به سر رسانیدن پیمان بودند و با مرگ به مبارزه برخاسته بودند/ میگفتند: انتقام خون ما گرفته نشده، به خواب رفتهاند...»
بعد ادامه میدهد: «حقیقت را در وجودهایی كه عین حقیقتاند، سلام و تحیت گوییم/ فداكاری شیران صف شكن را درود میفرستیم/ وجدانهای بیداری را درود میفرستیم كه پاكیزگی آنها از آسمان درگذشته است/ ... قلبی را سلام و تحیت گوییم كه زیر بار نابودی نرفت/ و فضیلتی درخور داشت كه پایمال شدن را نپذیرفت...»
تا آخر قصیده كه میگوید: «انقلابكنندگان شكوهمند را تحیت میگوییم/ زیرا بهترین خشوع و افتادگی با یاد پرچمهای برافراشته انسانی دست میدهد»
در جای دیگر از زبان امام حسین(ع) میسراید: «همه عزیزانم را در برابر آیینم تقدیم میدارم/ و بدین وسیله از دینم پشتیبانی میكنم و به سوی هدایت گام مینهم/ در میان نیزه بارانها فرزندانم را پیشكش میكنم.../ همانندهترین فرزندم به پیامبرتان را تقدیم میكنم.../ فرزندی را به مرگ تقدیم میكنم كه چون گل سرخی تازه شكفته است؛ زیرا این دین حنیف است كه با مرگ او پایدار میماند/ میوه دلم و جوانمرد فرزند پدرم را به آوردگاه تقدیم میكنم/ آیا چنان جوانمرد آزادهای در میان همه آفریدگان مانندی دارد؟/ دلیر و پهلوانی چون ابوالفضل عباس را/ بزرگواری شریف همانند او و پرواپیشهای به سان او...»
به نظر شما مهمترین درسی كه میتوان از حادثه كربلا گرفت، چیست؟
پایبندی به اصول و تحت تأثیر جو روزگار قرار نگرفتن و تشخیص دادن شرایط زمان و مكان و درست عمل كردن بر طبق آن شرایط. چه شد كه به ترجمه این كتاب پرداختید
در سال 1349 آیتالله طالقانی كتاب «امام علی بن ابی طالب» عبدالفتاح عبدالمقصود را به من معرفی كردند و گفتند كه من جلد اول این كتاب را سالها پیش ترجمه كردهام، اما وظایف اجتماعی اجازه نداد كه به ادامه ترجمه آن بپردازم و از تو میخواهم ترجمه آن را دنبال كنی.
من نیز از همان زمان كه جلد دوم را ترجمه و جلد اول را هم ویراستاری كردم، دریافتم كه بهترین تحلیل درباره تاریخ نیم قرن اول اسلام بر محور زندگانی امیرالمومنین(ع) همین كتاب «امام علی بن ابی طالب» عبدالفتاح است كه درهشت جلد منتشر شد و انعكاس بسیار خوبی هم در ایران
داشته و دارد.
لذا تمایل داشتم كه این موضوع را ادامه دهم؛ چون آن كتاب تا شهادت امیرالمومنین(ع) را شامل میشد و من به دنبال این بودم كه بنویسم یا اثر مناسبی را ترجمه كنم و وقتی به كتاب علایلی برخوردم، دیدم كه این كتاب میتواند همان مسائل تحلیلی را تكمیل كند و اتفاقاً امتیازی كه بر كتاب عبدالفتاح دارد، این است كه گاهی نویسنده كتاب امام علی مسائل را به صورت تخیلی تحلیل كرده؛ یعنی بدون سند همه مسائل در ذهنش جمع شده؛ اما علایلی سندها را هم در بسیاری از جاها آورده؛ یعنی ضمن تحلیلی كه میكند، سند هم میآورد، لذا اعتبارش از كتاب عبدالفتاح بیشتر است.
سؤال آخر درباره ترجمه كتاب است. مترجمان معمولاً از دو شیوه متفاوت برای ترجمه كتاب پیروی میكنند. عدهای قائل به وفاداری به اصل متن هستند و برخی هم سعی در رسانیدن محتوا و مفهوم متن مبدأ دارند. شما در ترجمه این كتاب از كدام روش استفاده كردید؟
من هر دو روش را رعایت میكنم، البته در متنی مثل نهجالبلاغه از روشهای وفاداری به متن پیروی میكنم، حتی اگر نتوانم از نظر زیبایی و ادبی، به خوبی آن را انجام دهم. اما در این كتاب خیلی لازم نیست كه وفاداری به عین كلمات ابراز شود، اما باز تا آنجایی كه توانستم این مسئله را رعایت كردم.
منبع: اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید