گفت‌وگو با حمیدرضا اردلان، گوش تهران، گوش «آیینی» نیست

1395/7/19 ۰۸:۳۵

گفت‌وگو با حمیدرضا اردلان، گوش تهران، گوش «آیینی» نیست

موسیقی آیینی و مذهبی که جزئی از موسیقی مقامی و دستگاهی ما محسوب می‌شود، بیان‌کننده باورها و اعتقاداتی است که از گذشته تا به امروز وجود داشته، در واقع می‌توان موسیقی را روایتگر و حافظ آیین‌های گذشته معرفی کرد. نوحه، روضه و مرثیه‌هایی که با اشعار مورد نظر و به صورت همسرایی، ادوار گذشته را سینه به سینه به آیندگان منتقل می‌کند مثال‌های روشن این موضوع هستند. این آیین‌ها اما با گذشت زمان، تغییر نسل‌ها، موسیقی‌های وارداتی و سیاست آرام آرام رنگ و بوی دیگری گرفته و دخل و تصرف‌هایی در آن ایجاد شده است و تردیدی نیست که این روزها کمتر می‌توان دل به موسیقی‌های مذهبی با اشعار پرمحتوا سپرد.


موسیقی آیینی هنوز در مردم حیات دارد

نداسیجانی : موسیقی آیینی و مذهبی که جزئی از موسیقی مقامی و دستگاهی ما محسوب می‌شود، بیان‌کننده باورها و اعتقاداتی است که از گذشته تا به امروز وجود داشته، در واقع می‌توان موسیقی را روایتگر و حافظ آیین‌های گذشته معرفی کرد. نوحه، روضه و مرثیه‌هایی که با اشعار مورد نظر و به صورت همسرایی، ادوار گذشته را سینه به سینه به آیندگان منتقل می‌کند مثال‌های روشن این موضوع هستند. این آیین‌ها اما با گذشت زمان، تغییر نسل‌ها، موسیقی‌های وارداتی و سیاست آرام آرام رنگ و بوی دیگری گرفته و دخل و تصرف‌هایی در آن ایجاد شده است و تردیدی نیست که این روزها کمتر می‌توان دل به موسیقی‌های مذهبی با اشعار پرمحتوا سپرد. مسأله‌ای که باید مسئولان فرهنگی در جهت احترام به‌شأن ائمه علیهم السلام نگاه و نظارت جدی تری به آن داشته باشند. حمیدرضا اردلان از موسیقیدان‌هایی است که به همراه محمدرضا درویشی، در سه دهه گذشته نقش مهمی در شناسایی، حفظ و احیای آیین‌های اقوام ایرانی و طرح مسأله بنیادین در باب معرفت شنیداری در این حوزه، داشته است. مجموعه «مرشدان پرده خوان ایران» از زندگی و آثار سی نفر استاد پرده خوان، یکصد فیلم مستند از زندگی موسیقیدانان مقامی و.. از جمله فعالیت‌های اوست. حمیدرضا اردلان در گفت‌و‌گو با «ایران» در مورد موسیقی آیینی و نگرش جامعه به آن، توضیحات مفصلی را ارائه کرده که در ادامه می‌خوانید:

 

از دیدگاه شما موسیقی آیینی و مذهبی چگونه تعریف می‌شود؟
«موسیقی آیینی» و «موسیقی مذهبی» ترکیب واژگانی جدید چند دهه اخیرند و به لحاظ معنی و تأویل در حوزه‌ای که این بحث در آن قرار دارد، بی‌بنیادند.
 

اما در حال حاضر این اصطلاحات به کار می‌روند و مفهومی را انتقال می‌دهند.
حق با شماست. مسلماً این ترکیبات مفهومی را انتقال می‌دهند اما این مفاهیم نسبتی با معنی آیین در حقیقت آن ندارد. زیرا آیین امری جامع و کلی است. آنچه ما موسیقی می‌نامیم همراه با دیگر اجزا در آن حاضر است. هنگامی که شما موسیقی آیینی را به کار می‌برید صدا را از آن منتزع می‌کنید در حالی که آیین، پیدایی صدا یا معرفت شنیداری، صورت‌ها یا معرفت دیداری، اشیای دیگر و حضور انسان را در وضعیتی جامع در خود دارد. شما در ترکیب موسیقی با آیین، آن را از جامعیت خود جدا می‌سازید. این تقسیم‌بندی ناشی از اندیشه تخصص گرا، ترمیک، عقلانی و انتزاعی دوره جدید است که به‌دنبال تجزیه اجزا می‌گردد. موسیقی مذهبی هم از این تأویل بیرون نیست.
 

آنچه اکنون در جامعه ما به عنوان موسیقی آیینی و مذهبی شناخته می‌شود، چه ویژگی‌هایی دارد؟
هنگامی که مارکس مانیفست خود را نگاشت در پی اصلاح جامعه بود. فروید اجزای جامعه را می‌دید. افراد و«خود» یا «خودگشتگی» هرکس را. نیچه به موضوعی دیگر می‌اندیشید و آن معنی انسان جامع بود. مفهومی از آن را می‌توان انسانیت گفت. هگل خود را در مقام اناالحقی می‌دید که حق آن در وی نزول کرده است و داروین زمینه‌های شکست ابهت انسان و قطع اتصال او به مقامی ماورایی را فراهم آورد. این رویدادها و اندیشه‌ها بر کل جهان تأثیر گذاشته است و جهان دو وجهی خیر و شر که موضوع حدوث آیین‌هاست را متکثر ساخته است؛ حتی هنگامی که تأویل گذشته موضوع قرار می‌گیرد در دامنه این تغییرات است. جامعه ما مملو از مظاهر مغرب زمینی است. آنچه در دوره کنونی موسیقی آیینی و مذهبی گفته می‌شود، صورتی منقطع از آیین‌های گذشته است و تنها برخی از ویژگی‌های آنها را دارد.
 

 موسیقی عاشورایی یا به گفته شما آیین‌های عاشورایی تا چه اندازه وفادار به اصالت‌های گذشته‌اند؟ به عنوان مثال موسیقی‌هایی که در کوچه و خیابان به اجرا درمی‌آید را چگونه می‌بینید؟
عرض کردم برخی از ویژگی‌های گذشته را با خود حمل می‌کنند اما این ویژگی‌ها ناپایدار و سست هستند. گوش تهران، گوش آیینی نیست. به تبع آن شهرهای دیگر و روستاها نیز در دوره جدید دچار این وضعیت شده‌اند.
 

منظور شما از بیان این جمله چیست؟
تهران مملو از دیوار، ترافیک، نویز، آلودگی هوا، بیکاری، عصبیت، دلهره و سردرگمی است. در چنین کثرتی وحدت آیین وقوع نمی‌یابد و گوش و چشم و فکر و زبان و زمان و مکان دیگر آیینی نیست. به همین سبب گوش تهران، آیینی نیست.
 

مردم در ماه محرم حال دیگری می‌یابند، مهربانی و بخشش دارند و در این میان صدا و آواز نوحه‌ها و مرثیه‌ها در همین تهران می‌پیچد و اثر می‌گذارد. آیا این‌ها همان ویژگی‌های آیینی نیست؟
چرا. در این میان رازی نهفته است؛ میل آیینی در مردم هنوز حیات دارد. آنها را آرام می‌کند؛ به وحدت می‌رساند؛ صاحب بخشش می‌کند و یاد آنها را به یاد می‌آورد. موطن را و وطن آیینی را می‌نمایاند. اما او پس از اجرای آیین بی کار و معترض است. با طبیعت فاصله دارد. تنها و بی‌پناه است. در حالی که در روزگار قدیم فکرو ذکر یک جا بود و در جوار کار. انسان بی‌کار و گرسنه نبود. آیین‌ها و در صدر آنها آیین‌های عاشورایی فکر و ذکر مردم بود. از این فکر و ذکر نغماتی از جان برمی‌آمد که ساحت مویه گری داشت. کسی نغمه‌ها را با نفس خود نمی‌بافت. فکر جامع و ذکر دائم منشأ بروز نغمات بود. اما اکنون ساختار فیزیکی نوحه‌ها به لحاظ فرم، ریتم، ملودی، دینامیک و... معیوب و نیز در محتوا، مجازی عریان است. زیرا تقلید از نغمات بیگانه و بی‌بنیاد به همراه بروز نفسانی مجریان، جایگزین آن آیین‌ها و نغمات بی‌بدیل شده است. بنابراین، جهت اجرای آیین‌ها در دوره معاصر علی رغم حفظ صورت‌ها گم شده است.
 

با توجه به مشکلاتی که بر سر راه نغمات عاشورایی و آیینی وجود دارد چرا حفظ و احیای آنها دغدغه مسئولان و دست‌اندرکاران قرار نمی‌گیرد؟
به طور اساسی تعریف فرهنگ و آیین در جامعه ما سیاسی است. و سیاست زدگی بزرگترین مانع و دشمن آیین است. امیدی به یاری مسئولان نیست. تنها امید، مردم اند. همان‌ها که تاکنون در تلاش حفظ آیین‌ها هستند؛ مظلومانه و بی‌امکان.
 

در اینجا تناقضی وجود دارد. اگر گوش تهران و بقیه شهرها آیینی نیست، آیا امکانی برای مردم باقی می‌ماند که آیین‌های خود را حفظ کنند؟
دولت اهدافی معین دارد و از طریق «سیاست» به اهداف خود می‌رسد. بنابراین زمانی مردم و آیین هایشان مورد حمایت دولت‌ها و حکومت‌ها قرار می‌گیرند که در خدمت اهداف آنان باشند.
از سوی دیگر، خرد مقابل، نزد مردم و روشنفکران مردمی مطالبات خود را طرح مسأله می‌کنند و به جنبش در می‌آورند. همین گفت‌و‌گو که از طرف شما درخواست شده نیز در این جهت است.
 

آیا شما این موضوعات و نگرانی خود از فروپاشی آیین‌های مذهبی را با مسئولان در میان گذاشته‌اید؟
 ما تنها کشور اسلامی هستیم که در آن مجموعه‌ای بی‌نظیر از آیین‌های مذهبی در آن به اجرا در می‌آید. پرده خوانی، تعزیه یا شبیه خوانی، نوحه، مرثیه، مدح و منقبت، سینه زنی، کرب زنی، سنگ زنی، چاووشی خوانی، سحری و سحر خوانی و صدها نوع دیگر نمونه‌های آن هستند.
بارها بنده و جناب استاد محمدرضا درویشی پوشه‌های پیشنهاد و به طور مشخص، طرح تشکیل «مکتبخانه‌های هنرهای آیینی» را نزد مسئولان فرهنگی و هنری برده‌ایم. این مکتبخانه‌ها شکلی معاصر از آموزش‌های سینه به سینه و اجراهای اصیل و حضوری را پیشنهاد می‌کردند. مسئولان همیشه با تأیید و تمجید از طرح‌ها استقبال می‌کنند اما هیچ کدام از آنها را به طور اساسی و مداوم یاری نکرده‌اند.
 

به چه دلیل؟
فکر می‌کنم پیش از این به این سؤال پاسخ گفته ام. به عنوان مثال، تصویری حقیقی از مکتبخانه پرده خوانی در ذهن آنان نیست و فرصت اندیشه به یک برنامه ده یا بیست ساله را ندارند.
 

کارکرد این مکتبخانه‌ها در صورت تأسیس چه می‌توانند باشد؟ به عنوان نمونه همین مکتبخانه پرده خوانی.
پرده خوانی، نوعی معرکه‌گیری است. ملاحسین واعظ کاشفی درباب ششم کتاب «فتوت نامه سلطانی» خود به گونه‌ای مبسوط در شرح حال ارباب معرکه پرداخته است. پرده خوان کسی است که شهرت به راستگویی، دینداری، فتوت و جوانمردی دارد. وی آداب دان است و پرده خوانی را با ذکر اسم اعظم آغاز می‌کند، منقبت انبیا و ائمه می‌گوید، مقدمه چینی می‌کند، شکرنعمت به جا می‌آورد، قدردان حضورمردم است، دانش مذهبی دارد و هفتاد و دو مجلس و سیصد و شصت داستان را از حوادث کربلا و تاریخ مبارزه اولیای دین روایت می‌کند. او نکته سنج، خوش زبان و خوش لحن است، فهم موقعیت دارد، قادر است در بداهه گویی مناسبات اجتماعی را با حوادث تاریخی پیوند دهد. استبداد حکومتی و دولتی را نقد کند و الگو بودن انبیا و اولیا را به مسئولان دولتی و مردم تذکر دهد. پرده خوان با سپاس از مردم و دعای آخر کار خود را پایان می‌دهد.
«مکتبخانه پرده خوانی» مکانی برای تجمع پرده خوانان در اقصی نقاط کشور و مرکز حفظ اسناد و دارایی‌های آیین‌ها است و با مکان‌های آموزش عمومی همچون آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها نسبت برقرار می‌کند. پرده خوانان در این مکتبخانه‌ها آداب پرده خوانی را آموزش می‌دهند و در بطن جامعه این فرصت تاریخی را خواهند یافت تا خود را بازتعریف کنند و روش‌های زندگی در جوامع معاصررا در آزمون و خطا بیابند. همان گونه که طی قرون گذشته بخوبی از عهده این کار برآمده‌اند. در پیش از انقلاب بیش از هفتصد پرده خوان در شهر و روستا، کوی و برزن، میدان و بازار و خانه‌های مردم پرده خوانی می‌کردند. اکنون تعداد آنها کمتر از سی نفر است. همین پرده خوانان، تعزیه خوانان و آیین گردانان بودند که نگذاشته‌اند واقعه کربلا تبدیل به یک واقعه صرف تاریخی شود.
 

آیا به همین دلیل است که همگان اذعان دارند، وقایع کربلا زنده است؟
اگر تأویل واژه آیین را که در ابتدا ارائه شد به یاد آوریم می‌توان گفت پرده خوانی و دیگر آیین‌های مذهبی که موضوع آنها عاشوراست تا چند دهه پیش «آیینه» وقایع کربلا بوده‌اند و مردم همواره و همزمان با این وقایع در مقام «بین» و «بینایی» در کربلا حاضر بوده‌اند.
 

در پایان با توجه به مباحث مطرح شده تعریف شما از آیین چیست؟
آیین با Adhi-vaina با wei در ریشه هند و اروپایی نسبت دارد. همچنین Vaina با venati هندی باستان، vaenati اوستایی، vainamiy پارسی باستان وven پارسی میانه هم ریشه است و به صورت «بین» در فارسی معاصر درآمده است.
می دانیم «بین» هم خانواده فعل دیدن نیست. و نیز واژه آیین با واژه ewen و ewenag قرابت معنایی و ریشگی دارد که به معنی «آیینه» است. ag پسوند سازنده اسم از صفت و ماده مضارع است. همچنین واژگان vid هندی و vidi اوستایی همین مفاهیم را دارند. آنچه از این تأویل تاکنون حاصل می‌آید مفاهیم «بین» و «آیینه» است. هر دو مفهوم زمان گریزند. آنچه در «آیینه» است در گذر زمان نیست و «بین» یا می‌بینم اشاره‌ای جاودانه به زمان حال است. می‌دانیم در صرف مصدر دیدن تنها زمان گذشته و آینده میسر است. منظور از زمان گریزی درمضمون «آیین»، «آیینه» و «بین»، حذف زمان گذرا و نسبت‌های متغیر آن است. بدین قرار، آیین چیزی است گریخته از گذر زمان؛ که گذشته و آینده را از گذشته بودن و آینده بودن تهی می‌سازد و آن را به حال می‌آورد؛ حال جاودان. تأویل این نوشتار حضور آدمی در بی‌زمانی است و به طریق اولی، در بی‌مکانی.
 

متفکران معاصر مانند میرچا الیاده، هایدگر، گادامر و حتی لوی استراوس و کسانی همچون ایزوتسو و شوان، به مفاهیمی اینچنینی اشاره دارند بویژه به ریشه لغات می‌پردازند. آیا مفاهیمی که شما پیرامون آیین بیان کردید، مرتبط با سیاق فکری آنان است؟
 بسیاری از مباحث در حوزه سنت و مدرنیته و دفاع برخی متفکران معاصر از بنیان‌های اندیشه‌های باستانی و تا حدودی کمونی که معادل عربی آن «امت» و «امت واحده» است به درک حصولی از این مفاهیم بازجست دارد و ما ناگزیریم این روش‌ها را مطالعه کنیم. آنچه خرد انسان وابسته آن است و منجر به علم به اشیا و امور می‌شود، یا نسبت‌های عقلی، مفهومی و حصولی است یا نسبت‌های آیینی، معنوی و حضوری. در مفاهیم، انتزاع ذهنی و در معانی، تعین انضمامی متعلق واژگان ملفوظ است.
الیاده، دین را یک منشأ کلی تلقی می‌کرد و میان شکل تاریخی ادیان و منشأ معنوی آن تفاوت قائل بود. کربن و یونگ نیز همچون وی تمایلات فرا تاریخی داشتند. استراوس هم باور داشت برای عبور از بحران دوره مدرنیته باید به نحوی غیر تاریخی، اندیشه ساکنان تمدن‌های گذشته را دریافت. هایدگر کشف کرده بود جهت انسان در دوره معاصر گمگشتگی در مفاهیم زبانی است و واژگان و الفاظ دیگر، افاده معنی حقیقی و مشترک نمی‌کنند. او برای یافت معانی به ریشه واژگان رجوع می‌کرد و در پی کشف حجاب از معنی واژگان بود. از این جهت می‌توان این دسته از متفکران را با مفاهیمی در باب زبان آیینی نزدیک دانست.

منبع: ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: