حقوق زنان دیروز،امروز،فردا در گفت و گو با آیت الله موسوی بجنوردی

1393/4/21 ۰۸:۴۳

حقوق زنان دیروز،امروز،فردا در گفت و گو با آیت الله موسوی بجنوردی

حقوق زن در اسلام یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های این دین آسمانی است که همیشه از سوی مروجان و نشردهندگان آن مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به تحولات سده‌های اخیر نقش زنان نه‌تنها در خانواده بلکه در جامعه هم پررنگ‌تر از گذشته شده است . به همین دلیل مفسران و مجتهدین این دین آسمانی تلاش کردند تا حقوق زن را از جنبه‌های مختلف مورد پژوهش و تامل قرار دهند. آیت‌ا... موسوی‌بجنوردی یکی از این عالمان است که بخش زیادی از وقت خود را صرف مطالعه درباره حقوق زنان در اسلام کرده است. آیت ا...موسوی بجنوردی درباره حقوق زنان و بایدها ونبایدهای این حوزه با آرمان به گفت‌وگو پرداخت که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

 

 

حقوق زن در اسلام یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های این دین آسمانی است که همیشه از سوی مروجان و نشردهندگان آن مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به تحولات سده‌های اخیر نقش زنان نه‌تنها در خانواده بلکه در جامعه هم پررنگ‌تر از گذشته شده است . به همین دلیل مفسران و مجتهدین این دین آسمانی تلاش کردند تا حقوق زن را از جنبه‌های مختلف مورد پژوهش و تامل قرار دهند. آیت‌ا... موسوی‌بجنوردی یکی از این عالمان است که بخش زیادی از وقت خود را صرف مطالعه درباره حقوق زنان در اسلام کرده است. آیت ا...موسوی بجنوردی درباره حقوق زنان و بایدها ونبایدهای این حوزه با آرمان به گفت‌وگو پرداخت که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

***

 حضرت آیت‌ا... از اینكه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید تشكر می‌كنم، آیا در قوانین فقهی و شرعی اسلام به مرد اجازه داده شده است كه همسر خود را مورد تنبیه بدنی قرار دهد یا خیر؟

شرع  مقدس اسلام چنین اجازه‌ای به شوهر نداده است. حتی از اهانت‌كردن، ناسزاگفتن ، تحقیركردن هم در شرع نهی شده است، چه رسد به تنبیه بدنی. اسلام برای همه افراد و روابط ارزش قائل است، چه رسد به رابطه زن و شوهر كه اساس یك زندگی مشترك است و باید مقرون عشق و محبت و مودت باشد. اسلام برای هر فردی شخصیت قائل است ، مثلا قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی آدَمَ» ما از برای انسان كرامت قائل هستیم، چه برسد به مسائل زناشوئی و مساله زن و شوهر كه در قرآن از آن چنین تعبیر می‌كند: «وَ مِنْ آیاتِِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِن اَنْفُسِكُمْ اَزواجَاً لِتَسْكُنُوا اِلَیها وَ جَعَلَ بَینَكُمْ مَوَدَه وَ رَحْمَه». در این آیه مخاطب زن و مرد هستند. آیه می‌فرماید:  بعضی از آیات خدا و نشانه‌های خدا این است كه برای شما ازواجی خلق كردیم؛ یعنی از برای مرد زن را و از برای زن مرد را. «لِتَسْكُنُوا اِلَیهَا» یعنی از برای آرامش و كمال وجودی شما برایتان زوج خلق كردیم. پس زن كمال وجودی مرد است و مرد هم كمال وجودی زن است. «وَ جَعَلَ بَینَكُمْ مَوَدَّه وَ رَحْمَه» این جعل، جعل تكوینی است. رحمت مرحله‌ای بالاتر از مودت است كه به مرحله عشق می‌ماند. یعنی بین شما مودت و دوستی و محبت و عشق تكوینی قرار دادیم تا بتوانید یك خانواده سالمی تشكیل دهید. در خانواده سالم كه مرد نمی‌تواند زنش را تنبیه بدنی كند. حتی ناسزا گفتن، تشر زدن، تحقیركردن، تمام اینها مورد نهی است. همانطور كه بنده الآن نمی‌توانم به هیچ‌كس اهانت كنم و او را تحقیر كنم، نسبت به همسر خودم هم نمی‌توانم  این كار را بكنم.

 

 پس معنای آیه‌ای كه بسیاری ازافراد به آن استناد می‌كنند یعنی آیه «وَاضْرِبُوهُنَّ» چیست؟

آیه این است  كه: «اللّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنّ فَعِظُوهُنّ وَ اهجُرُوهُنّ فِی المَضَاجِعِ وَ اضْرِبوُهُنّ». اولاً، آیه در موردی است كه نشوز ثابت شده باشد. در چنین موردی، قرآن می‌گوید  ابتدا موعظه‌اش كنید، چون انسان موجودی است منطقی و عقلانی. اگر بخواهیم به موجود عقلانی مطلبی را تفهیم كنیم از راه موعظه ، منطق و عقل وارد می‌شویم. انسان باید از همان سلاحی كه خودش دارد استفاده كند. سلاح انسان اندیشه است، عقل است، منطق است. آیه هم می‌گوید اول موعظه‌اش كنید، بحث كنید، ببینید اصلاً مساله چیست، چرا این برخورد را داشته است، اگر فایده نكرد «وَاهجُرُوهُنَّ». پس ابتدا انسان به اعتبار عقلانیتش و اینكه موجودی عقلانی و منطقی است باید با برهان و منطق و عقلانیت همسرش را نصیحت كند تا به تفاهم برسند كه به نظر من هم این راه معمولاً به تفاهم منتهی می‌شود. ضرب در اسلام به‌معنای تأدیب و تعزیر است. ما در اسلام كتك زدن نداریم. ضرب هرجا كه باشد به‌عنوان تعزیر است. در روایات ما هم آمده است: «التَعزیرُ بِیدِ الْحاكِم» یعنی رئیس دادگاه است كه باید تعزیر كند و تأدیب كند. ضرب كه می‌‌گوید نه اینكه به معنی كتك باشد. ضرب بعضی وقت‌ها به معنی توبیخ كتبی است. بعضی وقت‌ها به معنی جریمه مالی است. ببینیم طرف چگونه مؤدب می‌شود. بسته به این است كه قاضی ببیند طرف به چه چیز مؤدب می‌شود و همان كار را بكند. به‌نظر من مرد وقتی دید روش‌های او فایده ندارد باید به دادگاه‌هایی كه برای این كار تشكیل شده است، برود. مثلاً به دادگاه خانواده برود و شكایت كند. آن‌وقت دادگاه رسیدگی می‌كند یا اجبار می‌كند یا می‌گوید این ناشزه است و نفقه به او ندهید. یك راه تأدیب این است كه به زن نفقه ندهد، نه اینكه شلاق بگیرد بگوید بیا كتك بزن. بهترین میزان برای اینكه ما بفهمیم  وضعیت ما چطور است این است كه ببینیم چگونه عكس‌العمل نشان می‌دهیم. اگر شخصی به شما اهانت كرد و شما در مقابل اهانت او بی‌اختیار او را زدید پس حیوانیت در شما قوی است، ولی اگر او را نصیحت كردید و به او گوشزد كردید كه كارش صحیح نیست معنی‌اش آن است كه نیروی حیوانی در شما ضعیف است. انسان موجودی است كه اگر كسی به او تعدی كرد او نباید تعدی كند. آیه هم ابتدا در مقام موعظه و نصیحت است قرآن می‌گوید: «فَعِظُوهُنّ وَ اهجُرُوهُنّ». اگر اینها فایده نداشت «وَ اضْرِبُوهُنّ» یعنی برو به دادگاه و شكایت كن.

 

 نظرتان به‌طور كلی درمورد تعدد زوجات و شرایط آن چیست؟ آیا اصلاً قابل پذیرش است؟

تعدد زوجات یك بحث طولانی دارد. اساس مدركش عمدتاً در قرآن آیه‌ای است كه مخاطبان خاصی دارد؛ یعنی كسانی كه سرپرستی ایتام را دارند. آیه این است: «وَ إنْ خِفْتُمْ ألّا تُقسِطُوا فِی الیتامی فانكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِن النِّساءِ مَثّنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإنْ خِفْتُمْ اَلا تَعْدِلُوا فَواحِدَه اَوْ مَا مَلَكَتْ أیمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنَی ألَّا تَعُولُوا». می‌گوید مبادا اموال آنها با اموال شما مخلوط گردد، این گناه بزرگی است. بعد بلافاصله می‌گوید اگر خوف داشتید كه نتوانید عدالت را در حفظ اموال یتیمان رعایت كنید آن‌وقت می‌توانید دو تا یا سه تا یا چهار تا زن بگیرید. آیه در این مورد ساكت است كه مادر اینها را بگیرد یا خودشان را. اما در آیه دارد «وان خفتم ان لاتعدلوا» اگر خوف داشتید كه نمی‌توانید عدالت را رعایت كنید، یكی بیشتر نمی‌توانید بگیرید. یعنی اگر اولی را بگیرد دومی عقدش باطل است. پس یك مطلب این است كه تعدد زوجات مخصوص كسانی است كه سرپرستی اموال ایتام را به‌عهده می‌گیرند و شامل كسانی كه سرپرست اموال ایتام نیستند، نمی‌شود. مطلب دیگر در مورد «اموال» است. در آن روزگار مال عمدتا به‌صورت كالا بود. كالاهایی از قبیل گندم و برنج و اینطور چیزها. این كالاها احتمال مخلوط شدن داشت، اما امروز این مشكل وجود ندارد. حساب بانكی برای طرف باز می‌كند پولش را توی حساب خودش می‌گذارد. اصلاً دیگر خوف اینكه اموالشان با هم مخلوط شود نیست. می‌خواهم عرض كنم حتی كسانی كه سرپرستی اموال ایتام را برعهده دارند هم نمی‌توانند تعدد زوجات داشته باشند. چیزی كه من از آیه فهمیدم این است. لذا به‌ نظر من این مطلب خیلی جای تأمل دارد. اینجا جایی است كه انسان باید نهایت كنكاش و دقت را بكند. امید است این موضوع در حوزه‌های علمیه و مراكز پژوهشی با دقت كافی مورد تحقیق قرار گیرد.

 

 بعضی افراد كه می‌خواهند تجدیدفراش كنند به این استناد می‌كنند كه می‌توانند عدالت را در مورد همسرانشان رعایت كنند، آیا این كافی است؟

آیه نمی‌فرماید عدالت را رعایت كنید بلكه شدیدتر می‌گوید. یعنی می‌گویداگر خوف دارید كه نمی‌توانید عدالت را رعایت كنید، «فَاِنْ خِفْتُمْ» اجازه ندارید بیش از یك همسر بگیرید. رعایت عدالت میان یك همسر 40-50 ساله و یك همسر جوان 20ساله چگونه ممكن است؟ واقعا كار خیلی مشكلی است. خیلی سخت است. نمی‌گویم محال است لكن خیلی كار مشكلی است. بنابراین اصل تعدد همسر را كه اسلام گفته، به‌ عقیده من برایش شرایطی گذاشته كه خیلی به‌ندرت این شرایط تحقق و عینیت پیدا می‌كند.

 

 بعضی معتقدند مرد می‌تواند با اجازه همسر اولش اقدام به ازدواج مجدد كند. در این رابطه بعضی از آقایان همسر اول خود را تهدید می‌كنند كه اگر اجازه ندهی، طلاقت می‌دهم و به این صورت اجازه می‌گیرند. آیا چنین چیزی صحیح است؟

خیر، هیچ ارزشی ندارد. اجازه باید با اراده باشد نه از  روی ترس و تهدید. اول باید ببینیم كه مرد می‌تواند چند همسر بگیرد یا نه. درصورتی كه می‌توانست باز اگر زن در ضمن عقد شرط كند كه من به این شرط همسر شما می‌‌شوم كه ازدواج مجدد نكنید آن مرد دیگر نمی‌تواند ازدواج مجدد بكند و اگر بكند عقد دومی باطل است. اگر اجازه گرفتن از زن هم با ترس و تهدید باشد ارزش ندارد، چون در این صورت اجازه دادن فقط لفظی است نه قلبی.

 

  نكته دیگر درمورد طلاق است كه می‌گویند مرد در هر شرایطی می‌تواند همسرخود را طلاق دهد، آیا واقعاً اینطور است یا خیر؟

این در قانون مدنی مطرح شده است. لیكن من اعتقادم این است كه وقتی اسلام خودش یك نظام حكومتی دارد فقهش هم باید فقه حكومتی باشد و باید با نگرش حكومتی به آن توجه شود. وقتی دین ما دین جهانی است، از حیث جغرافیایی متعلق به همه جاست، از حیث زمان محدود به هیچ زمانی نیست و خودش هم سیستم حكومتی دارد، دیگر نمی‌شود كه قوانینش شخصی باشدبلكه قوانین هم باید قوانین حكومتی باشد. حكومت می‌تواند بگوید طلاق فقط باید از طریق دادگاه باشد. اگر دادگاه صحه گذاشت طرف می‌تواند همسرش را طلاق دهد. به نظر من مسائل ازدواج و دعاوی زناشویی جزو حقوق عمومی است، نه حقوق خصوصی. طلاق باید از كانال دادگاه صورت گیرد. اگر دادگاه دید این دو دیگر نمی‌توانند با هم زندگی كنند و از همه جا مأیوس شد می‌تواند اجازه بدهد كه طلاق صورت بگیرد.

 

 آیا زن می‌تواند تحت هر شرایطی از همسرش جدا شود؟

اساسا در طلاق اینطور پذیرفته شده كه مرد می‌تواند طلاق بدهد. زن با یكسری شرایط می‌تواند درخواست طلاق كند، مثلا شرط ضمن عقد. اگر هم در زندگی برای زن حرجی پیش آمد؛ یعنی به هر علتی، دیگر نتوانست با این شوهر زندگی خود را ادامه دهد و مستأصل شد، بنابر ماده 1130 قانون مدنی، می‌تواند به دادگاه برود و دلایلش را ارائه كند. دادگاه به این امر رسیدگی می‌كند تا ببیند كه این موضوع تحقق دارد یا نه؟ اگر دادگاه دید تحقق دارد طبق  ماده 1130، از شوهر می‌خواهد كه زنش را طلاق دهد. اگر این كار را نكرد اجبارش می‌كند كه همسرش را طلاق دهد. اگر طلاق داد نتیجه حاصل می‌شود. اگر طلاق نداد خودش طلاق می‌دهد یا به دفتر ازدواج و طلاق می‌نویسد، كه می‌توانید این خانم را طلاق دهید، بدون اینكه شوهرش او را طلاق داده باشد.

 

 آیا قانونی در این مورد هست كه زن باید هبه كند تا همسرش او را طلاق دهد.

نه،این مربوط به طلاق خلعی است. اینكه گفتم خلعی نیست و ماده 1130 قانون مدنی است  كه اگر زن دچار عسروحرج شود می‌تواند طلاق بگیرد.

 

 مورد دیگر در امر تنظیم خانواده است. اگر خانمی بخواهد برای بچه‌دار نشدن اقدامی انجام دهد  در تمام بیمارستان‌های ما اجازه همسر را می‌خواهند ولی اگر مردی بخواهد این كار را انجام دهد اجازه همسرش لازم نیست. از دیدگاه فقهی  چگونه به این مساله نگاه می‌كنید؟

عقیده من این است كه یكسری شرایطی هست كه در متن عقد ذكر می‌شود و یكسری شرایطی هست كه ضمن عقد ذكر نمی‌شود. اما در جامعه، بنای عقلا براین است كه براساس این شرایط ذكر شده و ذكر نشده اقدام می‌كنند. یكی از اهداف و انگیزه‌های ازدواج، بچه‌دار شدن است. هم زن چنین قصدی دارد و هم مرد. حالا اگر شوهر خودش را عقیم كند، زن می‌تواند بگوید كه شما تخلف از شرط كردید و بر این اساس می‌تواند طلاق بگیرد.

 

 یك صورت دیگر مساله این است كه زوجین به تعداد دلخواه فرزند داشته باشند، در این صورت هم باز زن نیاز به اجازه كتبی همسرش دارد اما مرد ندارد. در این صورت آیا شرع نظر  خاصی دارد؟

نه، به نظر من فرق نمی‌كند. اگر اجازه لازم است برای هر دو لازم است و اگر نیست برای هر دو نیست.

 

 پس این نكته دید شرعی ندارد؟

مبنای اجازه ندارد . به‌خصوص اینكه دو، سه تا اولاد هم دارند. زن می‌تواند بگوید من دیگر اصلاً توانش را ندارم كه باردارشوم و بچه بزرگ كنم.

 

 آیا از نظر اسلام زن می‌تواند استقلال اقتصادی داشته‌باشد؟

 بله، مسلّم است. هر كسی كه درآمدی دارد، استقلال هم دارد: «لَّیسَ لِلإنْسانِ إلا ماسَعَی». هم حكم عقل است و هم قرآن. هركسی حاصل كار و تلاشش مال خودش است. زن حاصل تلاشش مال خودش است، مرد هم همین‌طور.

 

 اگر زن برای حفظ استقلال اقتصادی خود نیاز داشته باشد خارج از منزل كار كند آیا اجازه همسر را لازم دارد یاخیر؟

اگر شغلی كه دارد منافات با شخصیت خانوادگی‌اش نداشته باشد و شغل مناسبی باشد، و اگر وقتی سركار است شوهرش در خانه نباشد (مثلاً شوهرش ساعت 8 می‌رود و 4 برمی‌گردد) و كار ایشان هم در همان زمان باشد به‌ نظر من اجازه لازم ندارد. اگر شوهر در خانه باشد می‌تواند منع كند و بگوید من می‌خواهم با همسرم باشم. اما وقتی در خانه نیست (خواه مسافرت باشد خواه محل كار) زن می‌تواند كار كند و نیازی به اجازه نیست.

 

 اگر كسی مثلاً پرستار باشد و شیفت ثابت كاری نداشته باشد، آیا اجازه همسر لازم است؟

بله، باید اجازه بگیرد.

 

 اما گاهی شنیده شده كه حتی اگر شغل زن منافاتی با شئونات اجتماعی نداشته باشد (مثلاً دبیر است) بازهم می‌گویند چون این خانم، كاركردن را ضمن عقد شرط نكرده مرد می‌تواند مانع او بشود.

شغل دبیری شغل شریفی است. من عقیده‌ام این است كه مرد چنین حقی ندارد.

 

 موضوع دیگر در مورد تمكین است. آیا زن در هر شرایطی مکلف به تمکین است؟

نه،ببینید مساله تمکین امری است که آمادگی می‌خواهد. شرایطی دارد كه باید هم برای زن مهیا باشد و هم مرد. ممکن است زن ناراحتی داشته باشد، سرش درد کند، درس بخواند، چیزی بنویسد، مهمان داشته باشد و ... .  اگر قرار باشد این كار به اجبار و اذیت و آزار صورت گیرد، در اسلام جزء معاصی کبیره به شمار می‌آید. اذیت و آزار به هر صورتی كه باشد حرام است و معصیت كبیره. اسلام نمی‌تواند به مرد بگوید چیزی را که از مصادیق معاصی کبیره است تو می‌توانی انجام دهی، چون این تناقض می‌شود. نمی‌شود از طرفی اسلام بگوید آزار و اذیت حرام و گناه کبیره است و از طرف دیگر بگوید مرد می‌تواند اذیت و آزار كند. پس تمکین در شرایطی است که زن آمادگی دارد. اگر آمادگی داشت تمكین لازم است اگر نداشت، نه. این مساله برمی‌گردد به اینكه چه وقت به زن ناشزه می‌‌گویند. وقتی كه زن بخواهد اذیت بکند. آمادگی داشته باشد اما بخواهد اذیت كند.

 

 بحث دیگر در مورد دیه زن است. اگر مردی زن خود را به قتل برساند، برای اینکه مجازات شود خانواده زن باید نصف دیه او را پرداخت کنند تا بتوانند مرد را اعدام کنند.

البته. این در فقه ما هست. اما من اعتقادم این است که این جای بحث دارد. جزء خطوط قرمز نیست که آدم نتواند در موردش بحث کند. عقیده‌ام این است که باید بحث آکادمیک شود. احتمال دارد به یک جای روشن برسیم و حتی مثلا ًاگر به عنوان فقه حکومتی نگاه کنیم حکومت می‌تواند مقرراتی بگذارد، می‌تواند بگوید این كار بدون دیه انجام شود. حکومت خودش مقررات بگذارد و آن وقت اگر كسی زنش را به قتل رساند خانواده زن برای مجازات مرد دیگر دیه ندهند و این عنوان حکم حکومتی بگیرد.

 

 در بعضی موارد سوای مساله زن و شوهر شاهد هستیم که در جامعه، مردی زنی را به قتل رسانده كه همسرش هم نبوده، ولی برای مجازات مرد از طرف خانواده زن باید نصف دیه پرداخت شود. وقتی خانواده زن نتوانند به هر دلیلی نصف دیه را پرداخت كنند آن مرد مجازات نمی‌شود.

من اعتقادم این است که درمواردی که خانواده ندارند كه دیه بدهند، حکومت باید دیه را بپردازد.

 

  اگر حکومت این کار را نکرد.

من تئوریش را می‌گویم. من می‌گویم جزء وظایف حکومت است که وقتی دید این خانواده ندارد نصف دیه را بدهد. حکومت می‌تواند نصف دیه را خودش بپردازد.

 

 پس اینجا قانون نقص دارد؟

بله، به نظر من اگر واقعا ندارند و طرف هم فرد فاسدی است و باید اعدام شود باید خود حکومت متقبل بشود نصف دیه را بدهد.

 

 اگر مردآدم فاسدی نباشد ولی بر اثر مصرف بعضی از مواد در یک روز خاص، یا بر اثر عصبانیت، خانمی را بكشد، آن‌وقت چه باید كرد؟

اگر از حالت عادی خارج شده باشد و عقلش را از دست داده باشد آنجا باید دقت کرد، چون درواقع انسان اگر با عقل کامل این کار را بکند مجازات قتل دارد. آن وقت درخود قصاص شبهه می‌شود. آنجا باید دیه گرفته شود.

 

 اگر زنی مردی را در چنین شرایطی به قتل برساند یا در دفاع از خود او را بكشد، چه حكمی دارد؟

اگر دفاع باشد وکسی بخواهد به زنی تجاوز کند و زن طرف را بکشد، نه کیفر دارد، نه دیه. دیه‌ هم نمی‌دهد.

 

 مساله وضعیت ارث زنان و دختران کلاً چگونه است؟

در مورد مساله ارث ما با حفظ قانون صحبت می‌کنیم.  حفظ قانون این است كه زن در خانواده هیچگونه مسئولیت اقتصادی ندارد. تمام مسئولیت اقتصادی با مرد است. بحث ما در موارد طبیعی است نه استثناها. ممکن است شما بگویید زنی است كه شوهر ندارد، یا مردی است که زن ندارد. موارد استثناء را كاری نداریم. قانون همیشه برای اكثر موارد و موارد طبیعی وضع می‌شود. مرد در خانواده مسئولیت اقتصادی دارد، حتی غیر از نفقه زنش، نفقه پدر و مادرش هم  بر او واجب است. مساله ارث این است كه وقتی كسی از دنیا برود به آن كس كه مسئولیت اقتصادی دارد و دو برابر آن كسی كه مسئولیت اقتصادی ندارد ارث می‌رسد. همانطور كه وقتی می‌گوییم دیه مرد دو برابر دیه زن است معنایش این نیست كه مرد بر زن افضل است. در اینجا هم به اعتبار مسئولیت اقتصادی مرد ارث او دو برابر در نظر گرفته شده است. چون زن اصلاً مسئولیت اقتصادی ندارد. خودش مصرف‌كننده است. قرآن می‌گوید: «لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنثَینِ». یعنی مرد دو برابر زن ارث می‌برد. حالا آیا مرد ارزشش بیشتر است؟ ارزش كه به پول دادن و ندادن نیست. نمی‌خواهد بگوید ارزشش بیشتر است، بلكه به اعتبار اینكه مرد مسئولیت دارد اینطور می‌گوید. وقتی ارث به كسی می‌دهند كه مسئولیت اقتصادی دارد، نسبت به كسی كه هیچگونه مسئولیت اقتصادی ندارد به او بیشتر می‌دهند؛ یعنی با حفظ قانون اینكه مرد مسئولیت اقتصادی دارد به او بیشتر می‌دهند. در این مورد انسان احساس ناعادلانه بودن نمی‌كند. ما می‌دانیم كه در جامعه آن روز اصلاًَ زن حضور نداشت، نمی‌توانست كار كند و فعالیت اقتصادی داشته باشد، اما امروز جامعه ما جامعه‌ای است كه همانطور كه مرد می‌تواند در همه جا حضور داشته باشد و فعالیت اقتصادی كند زن هم می‌تواند. پس چرا باید نفقه با مرد باشد باید با هر دو باشد. آن وقت اینجا می‌توانیم بحث كنیم كه حالا باید ارزششان هم با هم مساوی باشد یا نه. پس می‌بینید اینها با هم ارتباط دارند و نباید ما این تكه را بگیریم آن تكه را رها كنیم. به‌ عقیده من اینها جای بحث دارد.

 

 آیا اسلام اجازه می‌دهد كه چنین مباحثی مطرح شود یا قوانین آن لایتغیر است؟

به‌ عقیده من اسلام همه جا می‌گوید بحث كنید. اصلا همیشه با دیالوگ و بحث، حقیقت مشخص می‌شود. این غلط است كه روی چیزی خط قرمز بكشیم. آیا از خداشناسی و توحید چیزی بالاتر داریم؟ ائمه اطهار(ع) با افرادی كه منكر خدا بودند، بحث می‌كردند. حضرت صادق(ع) با افرادی كه منكر خدا بودند (مثل ابن ابوالعوجاء) كه افكار الحادی را اشاعه می‌كردند بحث می‌كردند و قانعشان می‌كردند و اینها را به راه می‌آوردند. بنابراین ما نباید هیچ‌وقت جلوی دیالوگ و بحث را بگیریم. همه جا جای بحث است پیشفرض هم نباید درست كنیم. باید بنشینیم و بحث آزاد كنیم آن وقت ببینیم نتیجه چه می‌شود. خیلی وقت‌ها بحث كردن حق را مشخص می‌كند و اگر فرد لجاجت نداشته باشد در طریق مستقیم قرار می‌گیرد. بنابراین نباید خط قرمز كشید و باید بحث كرد.

 

 پس اسلام هم  این اجازه را می‌دهد كه قوانینی را كه لایتغیر به نظر می‌رسند تغییر دهیم؟

ما باید این تئوری را كه عنصر زمان ومكان در اجتهاد دخالت دارد، قبول كنیم. امام راحل هم این را می‌گفتند كه عنصر زمان و مكان در اجتهاد دخالت دارد. اگر باور دینی‌مان این بود، بله، می‌توانیم در همه جا بحث كنیم.

 

 در جامعه شاهد هستیم وقتی مردی فوت می‌كند و بچه صغیر دارد گاهی اوقات خانواده پدر حضانت بچه را به عهده می‌گیرد.

ولایت یا حضانت،كدام مقصودتان است؟ چون یك ولایت داریم و یك حضانت. وقتی پدر فوت می‌كند ولایت مطرح می‌شود، چون ولی بچه، پدرش است و جدّ پدریش و می‌گویند مادر ولایت ندارد.

 

 واقعاً ندارد؟

قانون مدنی ما می‌گوید حضانت دختر تا 7 سال و حضانت پسر تا 2 سال با مادر است، و بعد با پدر. من عقیده‌ام این است كه حضانت تا بلوغ با مادر است، چه دختر و چه پسر.  بعد اختیارش با خود بچه است كه بخواهد پیش پدر باشد یا پیش مادر. اما درمورد مساله ولایت می‌گوییم پدر و جدّ پدری ولایت بر فرزند خودش دارد، چه پسر و چه دختر. حتی اگر فرض كنیم كه پدر ندارد و جدّ پدری هم پیرمرد و ناتوان است، جدّ پدری می‌تواند یك فرد غریبه را ولی قرار دهد، اما مادر هیچگونه ولایتی ندارد. من عقیده‌ام این است كه اینجا هم باید بحث شود. چنین حكمی در شرایطی صادق است كه زن اصلاً در جامعه حضور نداشته باشد. برای چنین زنی نگهداری از فرزند مشكل است و نمی‌تواند چنین كاری را انجام دهد. امروز شرایط و ملاك عوض شده است. یعنی واقعاً اگر امروز بیاییم بحث كنیم به احتمال قوی می‌توان گفت مادر هم ولایت دارد، همانطور كه پدر و جدّ پدری دارد.

 

 امروزه شاهد هستیم وقتی پدر فوت می‌كند ولایت به جدّ پدری می‌رسد. بچه‌ها را از مادر می‌گیرند و مادر عملاً هیچ‌كاره می‌شود .

اساس احكام اسلام بر عدالت اجتماعی است. زیربنای قوانین ما، عدالت اجتماعی و اخلاق است. امروزه اگر در جامعه كسی بگوید كه جد ّپدری ولو پیرمرد ناتوان باشد، ولایت دارد اما مادر ندارد یا یك مرد غریبه از طرف جدّ پدری ولایت دارد اما مادر ندارد، این به نظر من خلاف عدالت اجتماعی است. درحالی‌كه ما اعتقادمان این است كه تمام احكام اسلام در بستر عدالت اجتماعی و در بستر اخلاق  جریان دارد.

 

 پس چرا چنین قانونی وجود دارد؟ آیا جزء قانون مدنی است؟

بله هست، اما باید بازنگری  شود. باید بنشینیم بحث كنیم. اعتقادم بر این است كه كسانی كه متخصص فن هستند باید بنشینند و آزادانه بحث كنند، ادله را بررسی كنند تا به جای روشنی برسند.

 

 ارزش شهادت دادن زن و مرد موقع اثبات دعوا،قتل، یا زنا چگونه است؟

در قرآن دارد كه اگر دو تا مرد برای شهادت نبودند، یك مرد و دو زن لازم است. برای اینكه اگر یكی  از آنها فراموش كرد، دومی به یاد اولی بیاورد. اولاً، این در مقام استیفای شهادت است نه در مقام یك بیان. ضابطه كلی است كه شهادت هر مردی معادل دو تا زن است. مضافاً ما باید وضعیت و شرایط سابق را ببینیم. شهادت از شهود است یعنی شما چیزی را كه به چشمت می‌بینی باید شهادت بدهی. زنی كه در هیچ جا حضور نداشت و اصلاً نمی‌توانست حضور داشته باشد، چگونه می‌توانست شاهد باشد؟ اما مرد در همه جا حضور داشت و می‌توانست شاهد تلقی شود. طبیعی است اگر دو مرد عادل با یك شرایط بیایند بگویند ما خودمان دیدیم قاضی برایش قناعت وجدانی حاصل می‌شود؛ اما اگردو زن بیایند در شرایط آن روز كه زن هیچ كجا حضور نداشت قناعت وجدانی برای قاضی پیدا نمی‌شود. فلذا می‌گوید یك مرد و دو زن. چرا گفتیم دو زن؟  برای اینكه اگر یكی شان یادش رفت دیگری یادش بیاورد. خود همین كه می‌گوید یادش بیاورد، یعنی ضابطه كلی نیست بلكه از باب این است كه اختصاص به شرایط خاص دارد. این مساله به اعتبار شرایط خاص آن دوران گفته شده، ولی حالا كه شرایط عوض شده آیا باید حالا هم همین را بگوییم؟ جای بحث دارد.

 

  آیا زن می‌تواند از عرصه و اعیان از همسر خویش ارث ببرد؟

در قرآن نحوه ارث مرد از زن خودش و ارث زن از شوهر خودش آمده است: «وَ لَكُمْ نِصْفُ مَاتَرَكَ اَزْواجُكُمْ إِنْ لَّمْ یكُن لَّهُنَّ وَلَدٌ فَإن كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ». یعنی اگر زن شما فوت كرد نصف دارایی زن مال شماست. زن‌ها هم از ما ترك شما چهار یك ارث می‌برند. پس هیچ فرقی نگذاشته است. آنجا می‌گوید شما نصف ماترك زنت را ارث میبری، اینجا می‌گوید چهاریك ماترك شوهر را زن ارث می‌برد. اما دیگر قرآن بین زمین و غیر زمین تفصیل قائل نشده است. روایات در اینجا مختلف است. اقوال مختلف است. خود من برداشتم از مجموع آنها این است كه زن از همه چیز می‌تواند ارث ببرد چه زمین باشد چه غیر زمین . فقط در یك جایی استفاده می‌شود كه آن خانه‌ای كه شوهر در آن فوت كند عین زمین را نمی‌برد، اما قیمت زمین را باید به او بدهند، چون ممكن است  زن برود شوهر كند و مرد غریبه را توی آن خانه بیاورد. آن وقت قوم و خویش‌های شوهر همیشه ناراحت هستند كه یك مرد غریبه وارد خانه شده است. البته این قابل نقض است. ممكن است زن شوهر نكند. ممكن است زنی برود با برادر شوهرش ازدواج كند. ممكن است با غریبه ازدواج كند. این مورد در ازدواج با غریبه پیش می‌آید. اگر خیلی بخواهیم احتیاط كنیم، می‌گوییم از خانه‌ای كه شوهر در آن فوت كرده، قیمت زمین را باید به زن داد، عینش رانمی‌برد.این برداشت من است والاّ در قانون مدنی می‌گوید زن اصلاً از زمین ارث نمی‌برد. آن وقت می‌دانید  شمالی‌ها (اهالی گیلان و مازندران) عمدتاً دارایی شان زمین است كه برنجكاری می‌كنند. طبق این قانون ز‌نها اصلاً هیچ ارثی نمی‌برند، چون ساختمان خانه‌های آنها ارزشی ندارد از زمین هم كه ارث نمی‌برند. این از نظر شعاری‌اش است اما می‌خواهم عرض بكنم كه اساساً از ادله ما این معنا را استفاده می‌كنیم.

 

 خیلی وقت‌ها هست كه مرد دارایی دیگری جز زمین ندارد. در این موارد تكلیف زن از نظر سرپرست چه می‌شود؟

زن می‌تواند ازدواج دوم بكند. البته اگر این زن برود شوهر دوم بكند یك مشكلاتی برایش پیش می‌آید، چون هنوز در جامعه جا نیفتاده كه او می‌تواند شوهر كند. فكر می‌كنند شخصیتش پایین می‌آید. چرا شخصیتش پایین بیاید؟ چطور است كه اگر مرد زنش فوت كند می‌تواند برود زن بگیرد، اما زن نمی‌تواند؟ همه اینها از مردسالاری سرچشمه می‌گیرد. اسلام اتفاقاً خیلی تأكید می‌كند كه زنانی كه شوهرشان فوت می‌كند بروند شوهر كنند.

 

 در بعضی موارد زن و شوهر در طول زندگی مشترك باهم كار می‌كنند. تمام پول زن در زندگی مشترك خرج می‌شود و هیچ مشكلی هم با شوهرش ندارد. حالا اگر شوهر همین زن فوت كند و فقط هم زمین داشته باشد باز همین مشكل برایش پیش می‌آید؛ یعنی این خانم عملاً هیچ‌كاری نمی‌تواند انجام دهد.

بله، این هم باید در همان مبحث حل شود.

 

 آیا پدر می‌تواند بچه‌اش را تنبیه كند؟

نه، نمی‌تواند.

 

 اما الان داریم پدری كه دخترش را ‌كشته و می‌گویند كه پدر می‌تواند بچه‌اش را بكشد و قصاص هم ندارد.

هیچ‌كس نگفته می‌تواند بچه‌اش را بكشد. اما اگر بكشد قصاص ندارد.

 

 وقتی قصاص در كار نباشد و تنبیهی قائل نشوند، این پدر هر وقت ناراحت شد بچه‌اش را می‌كشد.

هیچ‌كس بچه‌اش را نمی‌كشد، مگر افرادی كه یا عقلشان را از دست داده‌اند یا مریض هستند كه اینها اصلاً استثناء هستند. یا اینكه تعصبات جاهلیت دارند.

 

 حالا اگر روانی نبود و بچه هم كار خلافی نكرده بود، و بچه‌اش را كشت مثل مواردی‌كه الآن در روزنامه ها می‌خوانیم. بچه 4  یا بچه 5 ساله است عملا نمی‌توانسته كار خلافی بكند پدر هم روانی نیست، در چنین شرایطی بچه را كشته قصاص هم نمی‌شود. از نظر اجتماعی چگونه باید با این برخورد كرد؟

باید او را كیفر كرد. حالا قصاص نمی‌شود، اما كیفرسنگین كه می‌شود كرد.

 

 چطور؟

مثلاً 10 سال زندانی‌اش كرد.

البته لازم است به شما بگویم كه اصلاً كشتن هیچ‌وقت نمی‌تواند جامعه را اصلاح كند. اساس اصلاح جامعه، كار فرهنگی است. الان خیلی از كشورها  كار فرهنگی انجام می‌دهند و ملت را آگاه می‌كنند. آنها با اینكه تعلیمات دینی ندارند، كاملاً به قانون علیت و رئالیسم اعتقاد دارند. ما درحالی‌كه به قانون علیت اعتقاد داریم، می‌گوییم « لاحَولَ وَلاقُوَّه اِلّا بِالله». یعنی باور دینی ما این است كه باز یك قدرتی فوق همه قدرت‌هاست كه آن قدرت خداست.این خودش معنویت را وارد جامعه می‌كند. در حالی كه در آن جوامع، این باور نیست و فقط قانون علیت را قبول دارند. به همین جهت درجامعه آنها معنویت نیست. بنابراین من معتقدم كه دنبال این نباشیم كه چرا فلان كس اعدام نمی‌شود. اعدام هیچ‌وقت مساله را حل نمی‌كند، باعث ایجاد ترس می‌شود. ترس نمی‌تواند جامعه را اصلاح كند. ترس مثل داروی مسكن عمل می‌كند باید درد طرف را مداوا كرد. امام صادق (ع) تعبیر زیبایی دارند «كُونوا دعاه الناس بالغیر السنتكم». می‌فرماید مردم را به غیر از زبانتان یعنی با عملتان دعوت كنید. بهترین راه برای اصلاح جامعه عمل است. البته من نمی‌خواهم بگویم اعدام و قصاص كارآیی ندارد، می‌گویم اینها موقتی است. اگر ما جامعه سالم می‌خواهیم باید كار فرهنگی كنیم. اگر اعدام در كنارش كار فرهنگی باشد خوب است. 

 

 اگر مادری فرزندش را بكشد او هم قصاص نمی‌شود؟

در قوانین ما می‌گویند قصاص می‌شود، اما من كتابی نوشتم به نام فقه تطبیقی، آنجا احتمال دادم و گفتم اگر می‌گویید پدر قصاص ندارد پس مادر هم ندارد. آن را نوشته‌ام و راه علمی هم برایش بیان كرده‌ام. فقه تطبیقی قسمت جزائیات را نگاه كنید.

 

 آیا در قوانین مدنی داریم كه پدر قصاص نمی‌شود؟

بله، قانون قصاص دارد و قصاص پدر را استثناء می‌كند.

 

روزنامه آرمان

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: