1395/5/4 ۱۱:۴۲
اميرحسين ذكرگو: «اسطورهشناسی هند، با اساطیر كهن ایران ارتباط تنگاتنگي دارد. این ارتباط تا اندازهای است که مطالعه عمیق اوستا بدون پشتوانه اسطورهشناسی هند، بسیار دشوار است.»
امیرحسین ذكرگو: «اسطورهشناسی هند، با اساطیر كهن ایران ارتباط تنگاتنگی دارد. این ارتباط تا اندازهای است که مطالعه عمیق اوستا بدون پشتوانه اسطورهشناسی هند، بسیار دشوار است.»
سمیرا خوانساری: امیرحسین ذكرگو (1336)، سالهاست كه در حوزه ادیان، اسطوره و هنرشرقی، برای یافتن سوالهایش فعالیت مستمر میكند. مقالات و تألیفات متعدد، حاصل چند دهه تلاش او در این عرصههاست. «اسطورهشناسی و هنر هند»، آخرین پژوهشی است كه در قالب كتاب، به قلم ذكرگو و به همت موسسه تالیف، ترجمه و نشر آثار هنری (متن)، به حوزه نشر كتب تخصصی هنر، وارد شده است. این اثر كه در بعضی قسمتها زبانی قصهگویانه به خود میگیرد، از دو حیطه «اسطوره» و «هنر» به دنیای متقدم و متأخر فرهنگ هند نگاه میكند و موضوعاتی چون انسانشناسی، جامعهشناسی و دینشناسی را دربرمیگیرد. متنی كه در زیر میخوانید، حاصل توضیحات بیكموكاست مصاحبهشونده است كه تنها با اندك ویرایشی در نوشتار، پیش چشم خوانندگان قرار میگیرد.
كتاب در سه بخش ایزدان آسمانی، ایزدان برزخی و ایزدان زمینی تدوین شده، قدری در مورد مراتب این سه دسته توضیح بفرمایید؟
ارتباط ادیان همیشه با آسمان است، البته نه آسمان ملموس بلكه آسمان به عنوان نمادی از یك بیكرانهگی. البته آن بیكرانهگی برای رسیدن به عرصه زمینیان کرانمند باید «نازل شود»، یعنی تنزل کند. ما در قرآن هم اصطلاح «نزول قرآن» را داریم، یعنی قرآن میآید پایین. این پایین آمدن، صرفا نزول و فرود فیزیكی نیست، بلكه تنزل ساحت را نیز شامل میشود. قرآنی كه در نزد ماست، در قیاس با «امالكتاب»، وجهی نازل دارد. البته تفاوت اسلام با ادیان شرقی غیر ابراهیمی در این است كه ما در اسلام، مضامینمان اغلب انتزاعی است و خصوصا به عوالم مینوی که میرسیم قابلیتهای تصویری اندکی دارد. اما بیانهای هنری هند در مورد ادیانشان بیشتر در زمینه هنرهای تجسمی است. عرصه خدایان هند عرصهای کاملا تجسمی است، چون ایزادان در ادیان هندی خودشان مخلوق هستند و اغلب با ویژگیهای انسانی و گاه فراانسانی توصیف شدهاند. اما هندیان هم به یك حقیقت واحدی قائل هستند ولی همین حقیقت واحد را حتی به عدد محدود نمیکنند. آنها میگویند اگر بگوییم آن حقیقت «یكی» است، آن را محدود به عدد كردهایم و «یك»، قابل مقایسه با «دو، سه و ... » است. حتی اسم هم ندارد چون نمیخواهند محدود به اصوات و صفات شود. حالا آن حقیقتِ بیشكلِ بیظهورِ بیصفت باید یكجوری با این دنیا ارتباط برقرار كند، لذا خودش را تنزل میدهد. تنزلاش در درجه اول در ایزدانی است كه به آنها آسمانی میگویند. آسمانی چون منتهای تصور ماست. منظورمان همان ساحت بینهایت خداوندی است. در متون دینی هند، سلسلهمراتب سهگانه «آفرینش هستی»، «نظارت و محافظت از هستی» و «جمعكردن و انحلال هستی» وجود دارد. این سلسله مراتب ساختاری هرمی دارد. ایزدان آسمانی كه حیطه فرمانروایی اصلی را دارند، در رأس هرم هستند. ایزدان برزخی یا فضای میانه در میان آسمان و زمین جولان میدهند و سومین دسته، ایزدانزمینیاند كه در واقع مظهر صفات و نیروهایی هستند كه ما در طبیعت میشناسیم.
فرآیند پژوهش تصویری كتاب با چه دشواریهای همراه بوده است؟
این كتاب كه به لطف خدا تا به اینجا رسیده، 25 سال زمان برده و مراحل طولانی مدتی را طی كرده است. وقتی ما در مورد پژوهش تصویری صحبت میكنیم، از عرصه بسیار بسیار مهمی حرف میزنیم. چون اغلب كتابهایی كه به هند و ادیان هندی پرداختهاند، صرفا نظری هستند و کلام به تنهایی قادر نیست ظرایف عرصه اساطیر را منعکس کند. این کتب معمولا به حیطه فیلسوفان و دینشناسان منحصر میشود. آنقدر حوزه ثقیل و پیچیدهای است كه امكان ارتباطش حتی با متفكرین رشتههای دیگر هم كمتر حاصل میشود. بیهوده نیست که ادیان و اساطیر هند با هنرهای هندی گره خوردهاند. من به علت علاقه و گرایش تخصصی خود، به هنرهای تجسمی خصوصا نقاشی و عکاسی ، از ابتدا كه با اساطیر و ادیان هند آشنا شدم، به اهمیت و كارایی تصاویر در انتقال مفاهیم آن پی بردم. زمانی كه در هند به سر میبردم، تمثال ایزدان را در كوچهها، موزهها و معابد مشاهده میكردم. رفته رفته وقتی جلوههای ظاهری آن تمثالها را با مضامینشان تطبیق میدادم، درك آنها برایم راحتتر میشد. هنر هند پر رمز و راز است و زبانی نمادین دارد. چنانچه با مفاهیم نمادها و داستانهای اساطیری که آن نمادها منعکس کننده آنها هستند، آشنا نباشیم، تنها با دیدگاه زیباییشناسانه می توانیم آنها را ارزیابی كنیم، كه این ارزیابی اعتبار چندانی ندارد. به این علت بود كه من از همان ابتدا، به عکاسی نظام مند از شمایلها و نقوش و پیکرههای هندی پرداختم. بعضی از تصاویر را هم از مجموعه موزهها گردآوری میکردم. اهمیت این مقوله برایم چنان بود که در اغلب سفرهای علمیام همواره نگاهی به دیدار از آثار و ابنیه دینی و تاریخی هند داشتم تا كمبودهای تصویریام را جبران كنم. لذا در این کتاب طیفی از آثار هنری اساطیری هند را اعم از آثار كلاسیك موزهای و هنرهای مردمی معاصر مشاهده میكنیم.
برای آوانگاری صحیح در كتاب چه ملاحظاتی داشتهاید؟
معمولا آوانگاری برای سه مقصد مشخص انجام می شود. یکی از این مقاصد امکان ردیابی ساختار نوشتاری در زبان مرجع است. این مقصود بیشتر به حیطه متخصصین مربوط میشود. مقصد دیگر نزدیک کردن گویش خواننده به گویش اصلی است. هدف سوم، ایجاد زمینه برای آسانخوانی خوانندگان متخصص و غیر متخصص است. آوانگاری خطوط لاتین در فارسی با مشکل کمتری روبروست. اما مبحث آوانگاری واژگان هندی در ایران نسبتاً نوپاست. دلیل این امر را می توان در چند مورد خلاصه نمود: اول اینكه، دانش ما نسبت به خط و گویش مبداء اندک است. دوم، دانش ما نسبت به خط و گویش مبداء با واسطه است. سوم، اینكه گویش و آوانگاری منابع لاتین متنوع و سیالاند. چهارم، نگارش منابع فارسی هند، به دلیل تفاوت لهجهها، قابل اعتماد نیستند. پنجم، رسمالخط موجود فارسی، قابلیت نمایش طیف وسیع آواها را ندارد. همانطور که در مقدمه کتاب آوردهام، قصد من کمک به ارتباط مفاهیم از طریق سهلخوانی و کششهای طبیعی به ادای کلمات در زبان فارسی ایران بوده است. این که می گویم زبان فارسی ایران به این علت است که این زبان در سرزمینهای دیگری (مثلا در آسیای میانه) با گویشهای متفاوتی همراه است. برای برآورده شدن نیاز متخصصین نیز صلاح در این دیدیم که واژگان تخصصی را به هر دو شیوه کلاسیک و جدید ثبت نماییم. شیوه کلاسیک با علائم فونتیک همراه است، و شیوه جدید سادهنگاری را مبنا قرار داده است.
آشناییتان با فرهنگ و هنر هندی از چه زمان شروع شد؟
من در ابتدا تحصیلات عالیهام را در رشته هنر و كشور آمریكا شروع كردم. در آنجا برای كمكهزینهام به كار مشغول شدم ولی عجیب اینکه بخش قابل ملاحظهای از درآمدم را به خرید کتب مربوط به فرهنگ، ادیان، هنر و اساطیر هند اختصاص میدادم. بعضی از آن كتابها را حتی نمیتوانستم نامشان را به درستی بخوانم ولی آن وجه مرموز و شگفت انگیزشان مرا به خود میکشاند. بعد از سالها به ایران آمدم و پس از چند سال تدریس عازم هند شدم. تازه در آن ایام بود که دریافتم مجموعه خوبی از كتابهای این فرهنگ غنی را گردآوردهام.
به چه منظور عازم هند شدید؟
به عنوان نماینده فرهنگی ایران در هند، اعزام شده بودم و مسئولیت پژوهشهای فرهنگی و گسترش زبان فارسی را در شبهقاره هند داشتم. اینمسئولیتها در آن زمان، زیرنظر معاونت بینالملل وزارتارشاد بود و بعدها به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی انتقال یافت. دورهای كه به این منظور، در هند بودم، دلباخته فرهنگ هندی شدم و به تحصیل در مقطع دكتری پرداختم. همزمان به فراگیری زبانهای هندی، سانسكریت و اردو پرداختم تا بتوانم ادیان هند را تا حد امکان و در کنار ترجمههای موجود، با مراجعه به متون اصلی نظیر وِداهای چهارگانه و اوپانیشادها و متون حماسی مطالعه کنم.
چه تغییراتی در باورها، مناسك و آدابورسوم هندی باعث تغییرات در هنر تجسمی هندیها شد؟
متون دینی هند، در ابتدا، مثل اغلب متون دینی منحصر به متن میشدند. اما با گذشت قرون و اعصار و استعداد تجسمی شگرفی که در متون اساطیری وجود دارد، رفته رفته تصاویر به متون افزوده شدند. در اینجا باید به استعداد ذاتی متون برای به تصویر درآمدن اشاره کنم. بعضی از کتابها قابلیت مصور شدن را بیشتر از متون دیگر دارند. مثلا شاهنامه فردوسی در بن خود مضامینی را دارد که قابلیت به تصویر درآمدن را چند برابر می کند. به همین خاطر هم تعداد نسخههای خطی مصور شاهنامه بیش از دیگر نسخههای ادبی ایران است. در متون هندی هم همین احوال حاکم است. حکایتها چنان آمده که به راحتی انسان می تواند آنها را تخیل کند. همین امر زمینه بروز هنرهای دینی هند را در عرصههای تجسمی و نمایشی فراهم کرده است. به همین علت است که معابد هند پر است از تصاویر و تندیسهای متنوع و حیرت انگیز. هر یک از این شمایلها داستانی در پس خود دارند و نیایشگران با تماشای آنها گویی وقایع دینی فرهنگ خویش را مرور میکنند.
آیا در مورد اشتراكات و اختلافات بین اساطیر ایران و هند چیزهایی وجود داشته كه در كتاب نیاورده باشید؟
اسطورهشناسی هند با اساطیر کهن ایران ارتباط تنگاتنگی دارد. این ارتباط تا اندازهای است که مطالعه درست و عمیق اوستا و اساطیر کهن ایران بدون پشتوانه مطالعات سانسکریت و اسطورهشناسی هند بسیار دشوار و چه بسا ناممکن است. طبعاً در کتاب اسطورهشناسی و هنر هند مجالی برای پرداختن به اشتراکات و اختلافات این دو فرهنگ وجود نداشت، گرچه در بعضی موارد و در حد بضاعت به آنها پرداختهام.
چه دلیلی داشته كه در بعضی از بخشهای كتاب بیان به سمت قصهگویی پیش رفته است؟
اهمیت اساطیر به اعتقاد من در درسها، پیامها و مفاهیم نمادینشان نهفته است. ما زمانی که به نوشتن کتاب میپردازیم، گاهی ساختارهای خشک علمی مانع از این میشود که آن مفاهیم سیال خودنمایی کنند. طبیعتا در کتاب «اسطورهشناسیو هنرهند» از این ساختارگرایی گریزی نبود، چون مندرجات کتاب میبایست پاسخگوی محققین و دانشجویان رشتههای هندشناسی و دینشناسی میبود. اما در برخی از فرازها، متن حالتی روایی به خود گرفته و «قصهگویانه» نقل شده است. اهمیت این بخشها به اعتقاد من شاید همسنگ و یا سنگینتر از بخشهای آکادمیک است. در این فرازهای روایی مفاهیم ژرف انسانی مانند عشق، تعهد، اخلاق، جوانمردی و ... موج میزند. این است که در بازگویی این قسمتها قلمی روایتگرایانه را برگزیدم. یکی از این بخشها که من شخصا به آن علاقه خاص دارم، «باقی زمینی و فانی آسمانی» است. این بخش حول محور عشق، نظام یافته. کریشنا مظهر عشق الهی است. او معشوق هزاران دختری است که هریک او را معبود و معشوق منحصر خود میدانند. فلوت سحرآمیز کریشنا مظهر آن آوای ملکوتی است که در دل هر انسان اهل دلی ولوله میافکند. مطالعه سنت دینی هند نشان میدهد که دیانت و عبودیت در این دیار با قصههای اساطیری گره خورده است. نیایشگران مرتب این قصهها را مرور میکنند، به فرزندان خود میآموزند و در مناسک دینی در قالب شمایلها، تصاویر و رقصها به آنها اشاره میشود. میتوانم بگویم که استفاده از زبان روایی در انتقال مفاهیم اساطیری هند از واجبات است.
منبع: فرهنگستان هنر
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید