بحثی در احوال و افكار و اشعار و مصنفات بابا افضل كاشانی / مسعود رضوی

1395/5/3 ۰۹:۳۷

بحثی در احوال و افكار و اشعار و مصنفات بابا افضل كاشانی / مسعود رضوی

قدیم‌ترین روایتی كه درباره افضل‌الدین محمد مرقی كاشانی معروف به بابا افضل می‌شناسیم، به قلم دانشور بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی است كه در ضمن رساله «سیر و سلوك» خویش درباره یكی از آموزگارانش نوشته: «... اما پدر بنده كه مردی جهان‌دیده و سخن اصناف مردم شنیده... بنده كمترین را به تحصیل فنون علم و استماع سخن ارباب مذاهب و مقالات ترغیب كردی تا اتفاق را شخصی از شاگردان افضل‌الدین كاشی رحمه‌الله تعالی كه او را كمال‌الدین محمد حاسب گفتندی و در انواع حكمت، خصوصاً در فن ریاضی تقدمی حاصل كرده بود و با پدر بنده كمترین سابقه دوستی و معرفتی داشت بدان دیار افتاد پدر بنده را به استفادت از او و تردد به خدمت او اشارت كرد و بنده در پیش او به تعلیم فن ریاضی مشغول شد...»

حكیم پارسی‌گوی

 

«شب طلبت، آبستن سپیده دم یافتن باد؛ و روز آگهی و بیداری‌ات، خالی از ساعت زوال؛ جان از خرد شاد، دل از هر بند آزاد، و سیرتت مكارم اخلاق را بنیاد...»

(عباراتی از مصنفات بابا افضل، ص 699)

قدیم‌ترین روایتی كه درباره افضل‌الدین محمد مرقی كاشانی معروف به بابا افضل می‌شناسیم، به قلم دانشور بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی است كه در ضمن رساله «سیر و سلوك» خویش درباره یكی از آموزگارانش نوشته: «... اما پدر بنده كه مردی جهان‌دیده و سخن اصناف مردم شنیده... بنده كمترین را به تحصیل فنون علم و استماع سخن ارباب مذاهب و مقالات ترغیب كردی تا اتفاق را شخصی از شاگردان افضل‌الدین كاشی رحمه‌الله تعالی كه او را كمال‌الدین محمد حاسب گفتندی و در انواع حكمت، خصوصاً در فن ریاضی تقدمی حاصل كرده بود و با پدر بنده كمترین سابقه دوستی و  معرفتی داشت بدان دیار افتاد پدر بنده را به استفادت از او و تردد به خدمت او اشارت كرد و بنده در پیش او به تعلیم فن ریاضی مشغول شد...».1 خواجه در جای دیگری نیز نام افضل‌الدین را برده، و در «شرح اشارات» بوعلی سینا، در توضیح «قیاس خلف» در مباحث منطقی، جستاری از بابا افضل را نقل می‌كند.2درباره زندگی بابا افضل، اطلاعات اندكی در دست است و بیشتر اهل تذكره‌های شعر از او یاد كرده و كلیاتی در شرح احوالش آورده‌‌اند. با آنكه مقام حكمی و فلسفی بابا افضل امروزه نزد ما مسلم  و بزرگ است‌، اما كمتر مورد توجه بوده و تنها خواجه نصیر «همواره بابا افضل را محترم می‌دانسته و ضمن شعری، او را به بزرگی و فضل ستوده است:

 

گر عرض دهد سپهر اعلی

فضل فضلا و فضل افضل

از هر ملكی به جای تسبیح

آواز آید كه: افضل، افضل»3

 

بجز این، در باب زندگی بابا «در یكی از منابع كهن و معتبر درباره او كه رساله‌ای است با عنوان «مختصر فی ذكر الحكماء الیونانیین و الملیین» (متعلق به اواخر سده 7 یا اوایل سده 8ق) درگذشت او حدود سال 610/ق / 1213م آمده است. بر این اساس با توجه به اینكه بابا افضل در نامه‌ای به 60 سالگی خود اشاره كرده (مصنفات، ص 698) می‌توان گفت كه تولد او پیش از 550ق/ 1155م بوده است. آرامگاه وی در روستای مرق در 42 كیلومتری شمال غرب كاشان است كه محراب گچ‌بری منقوش با آیه‌هایی به خط ثلث گرداگرد آن از نمونه‌های ارزشمند هنر دوران مغول، و صندوقچه چوبی مشبك آن... در شمار بهترین آثار عصر صفوی است».4

درباره زندگی بابا افضل، تذكره نویسان افسانه‌هایی نقل كرده‌‌اند كه غالباً نادرست است، مثلاً واله داغستانی در تذكره «ریاض الشعرا» گفته: «بابا افضل خال خواجه نصیرالدین طوسی است».5 همچنین است ماجراهای دیگر، از جمله: «دور ماندن كاشان از گزند مغولان با میانجیگری خواجه طوسی به احترام باباافضل‌الدین، شیفتگی پادشاه زنگبار نسبت به بابا كه در خدمت او به لباس درویشی درآمد و پس از مرگ وی معتكف آرامگاهش گردید. دیدار شیخ سعدی با باباافضل، مقام والای او نزد سلطان محمود غزنوی، و تعلق خاطر بابا به پسری خیاط‌پیشه، و در نتیجه عزلت‌گزینی وی در پایان عمر، از آن جمله‌‌اند كه هیچ یك پذیرفتنی نیست، در عین آنكه از شخصیت تأثیرگذار او حكایت دارد».6

اما اگر اطلاعات مستند درباره افضل‌الدین اندك است، در عوض مجموعه باارزش رسائل و مكاتیب وی و تعداد زیادی رباعی و چند شعر دیگر از آن حكیم برجسته و صاحب سبك، میراث ارجمند او را در اختیار ما نهاده و مقام علمی و ادبیش را آشكار و عیان ساخته است. استاد علامه مجتبی مینوی در دیباچه مصنفات باباافضل، شاید به همین دلیل، به ذكر كلیات بسنده كرده و از جمله نوشته: «مصنف این مجموعه رسائل، یعنی افضل‌الدین كاشانی، از آنها بوده است كه كمال آدمی را در زندگانی عقلانی و روحانی می‌دانند و زندگانی طبیعی و حسّی او را هیچ می‌شمارند و معتقدند كه غایت سعادت واعلی مرتبه نفس ناطقه معرفت صانع و صفات كمال او و تنزّه او از نقصان است از راه تحقیق در آثار و افعالی كه از او در آغاز آفرینش و انجام آن صادر شده است و خواهد شد، ما كیستیم و از كجا آمده‌ایم، اینجا به چه كار آمده‌ایم و چگونه باید رفتار كنیم، به كجا می‌رویم و چه می‌شویم».7

شاید اگر عمر استاد مینوی وفا می‌كرد، ایشان در مجلد ملحقات و توضیحات، اطلاعات ارزشمندی به خواننده می‌دادند. استاد یحیی مهدوی در یادداشتی به چاپ دوم مصنفات به این موضوع اشاره كرده و می‌نویسد: «چاپ اول مجموعه رسائل افضل‌الدین محمد مرقی كاشانی در دو مجلد به این ترتیب: مجلد اول مشتمل بر هفت رساله در 1331 و مجلد دوم مشتمل بر پنج رساله و تقریرات و اشعار به سال 1337هـ . ش انتشار یافت. علامه فقید استاد مجتبی مینوی، چنان كه... در ابتدای مجلد دوم یادداشت كرده‌‌اند... در نیت داشتند مجلد سومی فراهم آورند تا در آن «هرچه از افضل‌الدین كاشانی هست و درباره او و آثار خامه‌اش می‌خواهیم بنویسیم، از مقدمه و شرح حال و فرهنگ لغات و فهرست رجال و تعلیقات و مانند اینها، مندرج باشد و چیزی نگفته و ننوشته و نشر ناكرده نگذاشته باشم».8

 

مقام باباافضل در شعر و ادب

تذكره‌نویسان زیادی به مقام شاعری و ارزش اشعار باباافضل توجه كرده‌‌اند. از جمله واله داغستانی، آذر بیگدلی، رضاقلی‌خان هدایت، امین احمد رازی، و نیز مصطفی فیضی كه بر دیوان باباافضل مقدمه نوشته است. شادروان استاد سعید نفیسی، در سال 1311 ش مجموعه رباعیات باباافضل را منتشر كرد و او نیز در تاریخ رباعی، مقامی بلند برای صاحب  دیوان قائل شده بود.9 گركانی معتقد است: «سهم باباافضل در خدمت به فرهنگ ایرانی بیش از همه در حوزه ادبیات است. وی یكی از بزرگ‌ترین شاعران در میان حكمای مسلمان به شمار می‌رود و می‌توان او را یكی از دو یا سه تن از برجسته‌ترین رباعی‌سرایان دانست. برخی رباعیات او را به ابوسعید ابوالخیر، عمرخیام، اوحدالدین كرمانی، مولوی، خواجه عبدالله انصاری، عطار و دیگران نسبت داده‌‌اند. او در رباعیات چند جا تخلص خویش را «افضل» آورده است. قدیم‌ترین مأخذ اشعار فارسی باباافضل مجموعه «مونس الاحرار فی دقایق الاشعار تألیف محمد بن بدر جاجرمی (741ق / 1340م) است كه 6 غزل نیز به نام افضل‌الدین كاشانی ثبت كرده است».10

«اشعار باباافضل اگرچه زیاد نیست و لیكن ملاحت و زیبایی شاعرانه را با معانی حكیمانه و افكار فلسفی باهم دارد».11 هرمان اته، او را یكی از اركان سه‌گانه شعر فارسی در نوع رباعی دانسته و نظیر خیام و ابوسعید ابی‌الخیر شمرده است».12

بیشتر رباعی‌ها واشعار او بیان اندیشه‌های حكمی، به ویژه هشدار به ناپایداری جهان و ذكر حقایق عرفانی است. وی در سروده‌هایش برخلاف دیدگاه نسبی‌گرای خیام، از منظر یقینی سخن می‌گوید كه حاصل دانشی یگانه است».13

بطوركلی با ملاحظه یك قصیده و یك قطعه و پنج غزل و صد و هشتاد و هفت رباعی كه انتساب آن به بابا افضل مسلم است و در خاتمه مصنفات به تأیید استاد مینوی رسیده و منتشر شده، می‌توانیم شعر او را از نمونه‌های محكم اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم قلمداد كنیم. تأثیر مكتب تعلیمی سبك خراسانی بروی مشهود و گستره پارسی و حكمی واژگان هم نشانگر مقام ادبی و مدرسی او در ذوق شاعرانه و حكمت است. با این حال او بیشتر حكیم شاعر است تا شاعر حكیم.

در غزلی زیبا، نمونه عالی شعر غنایی و عاشقانه كهن، نظیر تغزل‌های قصاید درجه اول سبك خراسانی را سروده است:

 

رنگ از گل رخسار تو گیرد گل خودروی

مشك از سر زلفین تو دریوزه كند بوی

از شرم قدت سرو فرومانده به یك جای

وز رشك رخت ماه فتاده به تكاپوی

با من به وفا هیچ نگشته دل تو رام

با اندوه هجران تو كرده دل من خوی14

آثار باباافضل

رسائل و كتب و اشعار باباافضل، اگر حجیم و پرتعداد نیست، امّا از وزن و كیفیت بسیاری برخوردار است. اندكی از آثارش به تازی بوده كه او خود به پارسی درجه اول برگردانده است؛ برخی رساله‌های مفصل‌تر و كوچك‌تر در موضوعات حكمی و نوعی كلام اشراقی دارد و نیز نامه‌هایی در پاسخ به سؤالات شاگردان و یا علاقمندان به این نوع مباحث، همچنین برگردان آثار حكیمان پیشین به پارسی، نظیر ینبوع الحیات، ترجمه سیزده فصل از سخنان هرمس الهرامسه و ترجمه تفاحه یا سیب‌نامه منسوب به ارسطو و نیز ترجمه رساله نفس وی كه گفته شد؛ و نیز گزیده‌ای از غزالی. بجز اشعارش، آنچه از پارسی و تازی از وی بر جای مانده چنین است: مدارج‌الكمال/ ره انجام نامه / سازوپیرایه شاهان/ چهار عنوان/ انتخاب كیمیای سعادت غزالی/ رساله ینبوع الحیاه: سرچشمه زندگی یا ترجمه سیزده فصل ادریس/ نكات ارسطو در علم حكمت/ ترجمه كتاب نفس ارسطو / منهاج المبین/ جاودان نامه/ ایمنی از بطلان نفس در پناه خرد/ تقریرات و فصول مقطعه/ مكاتیب و جواب اسئله.

 

اندیشه فلسفی و جهت فكری باباافضل

در آثار بابا افضل نمی‌توان مجموعه دقیق ـ یا به اصطلاح امروزیان دستگاه فكری ـ و فلسفی مشخصی را سراغ گرفت. امّا انسجام اندیشه‌های فلسفی او به مراتب از فلاسفه برجسته‌ای كه پس از او زیسته‌اند بیشتر و فكر فلسفی او بسیار پخته و سخته‌تر بوده است. متأسفانه اهمیت آثار او بسیار دیر دریافته شد، وگرنه منشا اصطلاح‌سازی فلسفی به زبان پارسی و توجه به نوعی معرفت‌شناسی ذهن ـ خردپژوهی ـ‌ بر مبنای وحدت عقل و عاقل و معقول و سرانجام نوعی نفس‌پژوهی عالی براساس همین دستگاه معرفتی انسان ـ خودِ دانا ـ می‌توانست بود. آنچه در آثار فلسفی او اهمیت والایی دارد، «شناخت نفس» است كه او از آن به «خود» تعبیر می‌كند. از طریق «خود»، انسان می‌تواند به معرفت و شناخت واقعی دست یابد و این حیات واقعی، عین فلسفه و عین خداشناسی نیز هست. وجود از دیدگاه او بر دو گونه است: «بودن» و «یافتن» كه هر یك یا بالقوه‌اند، یا بالفعل. بودن بالقوه را با مثال درخت در هسته، و بودن بالفعل را با خود درخت می‌توان نشان داد. یافت بالقوه، حیات یانفس است در همه درجات هستی از جماد تا انسان، و یافت بالفعل خودآگاهی عقل (خرد) است كه در آن عقل و عاقل و معقول یگانه‌اند. آنچه حكمای مسلمان درباره سیر موجودات از مبدأ به این جهان و از این جهان به معاد بیان كرده‌اند، مطابق تفسیر او در حقیقت سیر از «یافتن» به «بودن» و سرانجام از «بودن» به «یافتن» است.15 افضل‌الدین هستی‌شناسی خود را از انسان و بر مدار نوعی معرفت‌شناسی كه منشا آن خرد انسان است سامان می‌دهد. «اما منشا آگاهی برتر انسان كه از قوای نفسانی او برنمی‌آید، خرد است كه از تن و جان متمایز است. خرد می‌تواند بر هر چیزی آگاهی و احاطه یابد و از جمله بر احوال متباین و متضاد نفسانی. خرد برخلاف نفس، امور مخالف را درمی‌یابد و از همین رو، مخالف و ضدّی ندارد و بنا بر این، تباهی‌ناپذیر و پایدار است.»16  به نظر باباافضل: «آدمی مركب است از عالم جسمانی و روحانی؛ و فهرستِ هر دو عالم است. و هر چه در عالم موجود است به كلیات، اندر آدمی موجود است به جزوّیات، و مركب است از بسایط و وسایط، و از معانی معقول و محسوس، و فرزند دو عالم است: تن در این عالم، و جان از آن عالم».17 این نوع اندیشه‌ها، شاید به همراه نگاه اشراقی و گرایشات شاعرانه و منثورات اخلاقی افضل‌الدین موجب تجلیل او نزد عرفا هم بوده است. «در تاریخ اندیشه‌های عرفانی در جهان ایرانی/اسلامی، از بابا افضل به عنوان جامع‌ترین پیر صوفیه یاد شده است؛ پیری كه امّا، به خلاف بارقه‌های ناپیوسته و منقطع اندیشه و آثار ابن‌عربی، روندی مستمر از الهامات درونی را می‌توان پی گرفت كه درصدد بازنمود بینشی باطنی و حكمتی پنهانی است؛ بینش و حكمتی كه نه فلسفه را به یافته‌های صِرفِ عقلی تقلیل می‌دهد و نه تصّوف را به دریافت‌های صِرفِ شهودی بسنده می‌دارد... در نظرش، خودشناسی تنها دانشی است كه هیبتِ امر مقدس را با درنگِ عقلی در هم می‌تواند آمیخت و در اتحاد با نور باطن آدمی به عنوان بارقه‌های الهی، بدانجا راه می‌تواند بُرد كه داننده با دانسته و شناسنده با شناسا یكی شود...»18  سخن كوتاه می‌كنم به جستارهایی از قلم ناب و كلام همچون آفتاب حكیم پارسی‌گوی فرزانه‌مان بابا افضل كاشانی: «تن و جان به هم تمام و كامل‌اند و از هم جدا نیستند: تن و جان به هم تنست، و جان و تن به هم جانست؛ تن را چون چشم حقیقت بینی جان باشد، و جان را چون به چشم اضافت بینی تن باشد. و در جمله محسوسات و معقولات و متقابلات همچنین می‌دان».19 «عالم درختی است كه بار و ثمره او مردم است؛ و مردم درختی است كه بار و ثمره وی خرد است، و خرد درختی است كه ثمره او لقای خدای تعالی است».20

پی نوشت‌ها:

1ـ سیر و سلوك، خواجه نصیرالدین طوسی، مجموعه رسائل، انتشارات دانشگاه، ص 38.

همچنین سرگذشت و عقاید خواجه نصیرالدین طوسی، محمد مدرسی، امیركبیر 1364، ص 24.

2 ـ گفتار خواجه چنین است: «ثم ان الشیخ افضل‌الدین محمدبن حسن المرقی المعروف بالقاشی رحمه‌الله ذهب الی ان هذا القیاس هو قیاس استثنائی من متصله مقدمها نقیض المطلوب و یحتاج فی بیان لزوم تالیها لمقدمها الی حملیه مسلمه...». شرح اشارات، خواجه نصیرالدین طوسی، تهران 1305 هـ .ق این جستار خواجه اشاره است به عبارت بابا افضل در رساله منهاج مبین، مندرج در مصنفات بابا افضل، به كوشش مجتبی مینوی و یحیی مهدوی، چاپ دوجلدی 1334، ص 99 و چاپ یك جلدی خوارزمی 1366، ص 573.

3ـ تذكره هفت اقلیم، امین احمدرازی، ص319، به نقل از تاریخ فلاسفه ایرانی، علی‌اصغر حلبی، انتشارات زوّار 1381، ص 562.

4ـ دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ 1380، جلد10، ص735، مقاله مرتضی قرایی‌گركانی. مزار باباافضل معتقدان و زائران بسیار دارد و مناقب فراوان برای آن قائل‌اند.

5ـ تاریخ فلاسفه ایرانی، همان، ص 560.

6ـ دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، همان، ص735.

7ـ مصنفات، افضل‌الدین محمد مرقی‌كاشانی، به تصحیح مجتبی مینوی ـ یحیی مهدوی، انتشارات خوارزمی، چاپ دوم 1366، ص نوزده.

8ـ همان، ص هفت.

9ـ رجوع شود به مقدمه سعید نفیسی بر رباعیات باباافضل. این كتاب در سال 1363 مجدداً تجدید چاپ شده و در پایان مصنفات باباافضل نیز به همراه اشعار دیگری ـ غزل و قصیده ـ منتشر شده است.

10ـ دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، همان.

11ـ تاریخ فلاسفه ایرانی، همان، ص563.

12ـ تاریخ ادبیات فارسی، هرمان اته، ترجمه دكتر رضا زاده‌شفق، تهران 1332ش. معهذا باید توجه داشت كه انتساب رباعیات فراوان و حتی اندك به ابوسعید ابی الخیر فاقد مستند و به دور از صحت است. در این زمینه استاد محمدرضا شفیعی‌كدكنی در مقدمه و تعلیقات «اسرارالتوحید» و «حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر» توضیحات وافی داده‌اند. هر دو كتاب چاپ آگاه 1369 و 1371.

13ـ دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، همان، صص 735 و 736. همچنین رجوع كنید به: تاریخ ادبیات ایران، دكتر ذبیح‌الله صفا، انتشارات فردوس 1366، جلد3، ص 427.

14ـ مصنفات، همان، ص733.

15 و 16ـ دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، همان، صص 737 و 738 و 739 در این منبع شرح مفیدی از امّهات اندیشه فلسفی باباافضل به دست داده شده است. همچنین در مقاله: شرق ارواح و مشرق انوار، همان، صص 37 تا 43، به همراه رساله‌ای به نام «رساله فی المبداء و المعاد» كه در بخش 13 مصنفات با عنوان تقریرات و فصول مقطّعه، توسط استادان فقید مینوی و مهدوی آورده شده است. البته به نظر می‌رسد با توجه به گرایش سبكی و پارسی‌نویسی باباافضل، كریمی‌ زنجانی‌اصل می‌باید توضیحی درباره عنوان تازی بدهد. احتمالاً می‌تواند از تداخلات كاتب باشد وگرنه الله اعلم.

17ـ جامع‌الحكمه، خواجه افضل‌الدین محمد كاشانی، به كوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران 1361ش، ص 31، بند 14. همان ص37.

18ـ شرق ارواح و مشرق انوار، همان، ص38.

19 و 20ـ مصنفات، همان، ص 662.

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت ، سال پنجم، شماره 4

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: