1395/4/28 ۰۷:۳۷
«هزار حكايت و هزار عبارت عرفاني» تازهترين كتابي است كه بهاءالدين خرمشاهي منتشر كرده و آنطور كه از عنوان كتاب برميآيد، اين اثر نه تصحيح بلكه انتخاب و گردآوري بيش از هزار حكايت و هزار عبارت از متون عرفاني فارسي يا ترجمهشده به فارسي است. كتاب با گزيدهاي از «دستورالجمهور»كه به احوال و اقوال بايزيد بسطامي مربوط است شروع ميشود و با گزيدهاي از «نفحاتالانس» جامي به پايان ميرسد
به مناسبت انتشار «هزار حکایت و هزار عبارت عرفانی» پيام حيدرقزويني : «هزار حكايت و هزار عبارت عرفاني» تازهترين كتابي است كه بهاءالدين خرمشاهي منتشر كرده و آنطور كه از عنوان كتاب برميآيد، اين اثر نه تصحيح بلكه انتخاب و گردآوري بيش از هزار حكايت و هزار عبارت از متون عرفاني فارسي يا ترجمهشده به فارسي است. كتاب با گزيدهاي از «دستورالجمهور»كه به احوال و اقوال بايزيد بسطامي مربوط است شروع ميشود و با گزيدهاي از «نفحاتالانس» جامي به پايان ميرسد. بهعبارتي كتاب با عصر بايزيد و حلاج (قرن سوم و چهارم هجري قمري) شروع ميشود و تا پايان قرن نهم و عصر جامي پيش ميآيد. منابع مورد نظر كتاب در اين دوره زماني موردنظر، هشتادوشش اثر عرفاني بوده است و كتابها بر اساس ترتيب سنوي يعني تاريخ وفات صاحبان آثار آمدهاند. شهابالدين و عارف خرمشاهي از همكاران بهاءالدين خرمشاهي در اين كتاب بودهاند و آنها هشتادوشش منبع موردنظرشان در اين كتاب را از ميان صد اثر انتخاب كردهاند. معيار آنها در انتخاب آثار و نيز انتخاب عبارات و حكايات هر اثر، آسانياببودن حكايتها و عبارتها بوده است و آثار ديرياب در كار آنها كنار گذاشته شده است. به مناسبت انتشار «هزار حكايت و هزار عبارت عرفاني» در نشر قطره، با بهاءالدين خرمشاهي گفتوگو كردهايم و از او درباره دلايل انتشار اين كتاب و تفاوتهاي آن با كتابهاي مشابه ديگر پرسيدهايم. در اين گفتوگو خرمشاهي درباره شيوه تدوين كتاب گفته است: «این کار به صورت سیستماتیک انجام نشد. ما با امکانات موجود دست به تدوین این کتاب زدیم و نمیخواستیم به سراغ تجربه محال برویم وگرنه با روشهای سیستماتیک و آکادمیک میشد به شیوه دیگری این کتاب را منتشر کرد. ما میخواستیم کتابی خواندنی به دست دهیم که به اصطلاح عصای دست علاقهمندان این موضوع باشد و خاصیت درشتنمایی داشته باشد تا عبارتها و حکایتهای خواندنی آثار عرفانی بهراحتی در اختیار مخاطبانش قرار گیرد». خرمشاهي و همكارانش در اين كتاب، قصد نداشتهاند اثري علمي و تخصصي به دست دهند بلكه ميخواستهاند گزيدهاي از آثار منثور عرفاني را در اختيار مخاطبان عام قرار دهند. غالب حكايتها و عبارتهايي كه در اين كتاب انتخاب شدهاند، شكلي داستانگونه دارند و بهعبارتي گزيدهاي از داستانهاي عرفاني را به دست ميدهند و از اينحيث اين گزيده ميتواند براي ادبيات داستاني امروز نيز بهكار آيد و خرمشاهي نيز در جايي از اين گفتوگو به آن اشاره كرده است: «تأثیر و اهمیت هزارویکشب جای بررسی جداگانهای دارد و باید نشان داد که این اثر چه نقشی در داستاننویسی امروزین دارد و بهواسطه آثاري اينچنين حتي میتوان داستاننویسی امروز را نجات داد.» حكايتها و عبارتهايي كه در اين كتاب انتخاب شدهاند، غالبا بسيار كوتاهاند و از آنجايي كه يكي از معيارهاي انتخابشدنشان سادگيشان بوده است، كتاب فاقد شرح دشواريها و معني لغات است. در ادامه اين گفتوگو را ميخوانيد.
****
«هزار حكايت و هزار عبارت عرفاني» تازهترين كتاب منتشرشده شماست كه در آن گزيدهاي از آثار منثور عرفاني را گردآوري كردهايد. چرا تصميم به انتشار گزيدهاي از نثر كهن عرفاني گرفتيد؟ کتاب «هزار حكايت و هزار عبارت عرفاني» حاصل يك كار جمعي است و ما در آن مجموعهای از گفتارها و حکایتهای کوتاه عرفانی را گرد آوردهایم. من از سالهاي دور با متون عرفاني سروكار داشتهام. آدم در طول عمرش گاه عبارتی میخواند که هیچگاه رهایش نمیکند، تاجایی که آن عبارت بعضی وقتها، اگر نه برای همه عمر، اما براي مدتی طولانی در ذهنش کاری و کارا میشود و باقی میماند. در طول سالهاي رفته از عمرم، بسياري از عبارتها و جملات عرفانی، اين ويژگي را برايم داشتهاند و شايد انتشار «هزار حكايت و هزار عبارت عرفاني» پاسخي است به دغدغهاي كه همواره داشتهام. نکتهای ضروری در مورد این کتاب وجود دارد و آن اینکه ما در گزینش حکایتها و عبارتهای عرفانی، تمایلات صوفیانه و خانقاهی نداشتهایم و البته تصوّف موضوعي است كه میتواند جداگانه مورد ارزيابي قرار گيرد؛ اما کار ما در اين كتاب ارتباطي با اين موضوع نداشته است. روزگار ما به درد بيمعنايي دچار است و شايد صدهزار چاره براي اين درد وجود داشته باشد. ما با گردآوري عبارتها و حكايتهاي عرفاني در اين كتاب ميخواستيم يكي از صدها هزاران چاره را پيدا كنيم. يا شايد ميخواستيم درد گمشدن معنا را علاج کنیم و معنای گمشده را پیدا کنیم و البته قصدمان هرگز اين نبوده كه بگوييم چاره دردهای این روزگار در صوفیشدن است. از طرف دیگر روزگار ما، روزگار کمبودن فرصتها و کاستهشدن تمرکزخاطرها است و کوتاهبودن جملات کتاب فرصت زیادی برای خواندهشدن نمیخواهد.
تصوف و عرفان گاه به يكمعنا تلقي شدهاند، به نظرتان مهمترين تفاوت اين دو در چيست؟ بله، گاهی تصوف و عرفان را مترادف گرفتهاند؛ اما اگر بخواهیم دقیق شویم بايد بگوييم كه اين دو از هم متفاوتاند. پيشتر من مقالهای نوشتهام با عنوان «فرار حافظ از تصوف و پناه او به عرفان» که در آنجا دراینباره توضیح دادهام. تصوف بیشتر به شریعت و سیروسلوک خانقاهی گرایش دارد، اما عرفان آن عطر عاشقانهای است که ما از بوییدن گلهای شریعت و طریقت حس میکنیم. زیباییشناسی عرفان بیشتر از شریعت است و به تعبیر دکتر شفیعیکدکنی، عرفان نگاه زیباییشناسانه به دین است. خاطرم هست كه پنجاه سال پیش که من در دانشکده ادبیات درس میخواندم، مرحوم عیسی سپهبدی به ما زیباییشناسی درس میدادند. ایشان در کلاس کتاب «عبهرالعاشقين» را درس میدادند كه اثري عرفانی است و جزو منابع انتخابی ما در این کتاب هم بوده است. عرفان یکی از راهها یا شاهراههای دستيافتن به حقیقت است و روزگار ما روزگاری است که به معنویات کمتر توجه میشود. یکی از اهداف ما در اين كتاب این بوده که توجه به معنویات عمیقتر و دقیقتر شود و به واسطه آثار عرفانی راه به راهرو نشان داده شود. خیلی وقتها یک «آنی» به انسان دست میدهد، یک بیداری ناگهانی بسیار کوتاه که در عرفانِ ذن بودیسم هندی به آن ساتوری میگویند. مثل بیداری خود بودا؛ او پای درختی نشسته بود و یکدفعه صاعقهای معنوی به او زده شد و سپس او تا اعماق حقیقت را دید و بعد از او پیروانش به دنبال این هستند که ببینند آن حقیقت چه بود. بسیاری از عبارتها و حکایتهای عرفای ما چنین ویژگیای دارند و خواننده را تا مدتها درگیر میکنند.
شما در اين كتاب بر اساس چه شيوهاي به انتخاب آثار عرفاني دست زديد؟ ما میراث بزرگی از عرفان داریم و روزگاری طولانی، من هم مثل خیلی دیگر از خوانندگان میراث عرفانیمان، تحت تأثیر حکایتها و عبارتهای کوتاه این آثار بودهام. ما برای تدوين اين كتاب، صد اثر عرفاني شاخص را انتخاب كرديم. آثاري كه عمدتا در دسترس هستند و غالب علاقهمندان به ادبيات كلاسيك و عرفان آنها را ميشناسند. پس ما از ابتدا به دنبال آثار مجهول و عجیبوغریب نبودیم. از میان صد کتابی که انتخاب کرده بودیم، آثاري را به خاطر زبان عجیبوغریبشان کنار گذاشتیم؛ برای اینکه دیدیم مدام باید قلاب باز کنیم و کلمهبهکلمه و سطربهسطر معنايش را توضيح دهيم. این کتاب شامل حکایات و عبارات بزرگان عرفان ما در یک بازه زمانی هفتصدساله است و تمام آثار شاخص این دوران مدنظر ما بوده است.
نقطه شروع كتاب قرن سوم هجري و آثار بايزيد بسطامي و حلاج است. آيا پيش از اين ما نثر عرفاني شاخصي نداشتهايم؟ نه، پیش از قرون سوم و چهارم اثر قابل توجه دیگری وجود ندارد و حلاج و بایزید آغاز این مسیر هستند. بایزید در سال ٢٦١ قمری فوت میکند و حلاج هم در سال ٣٠٩ و این دو شروع آثار عرفانی ما هستند. ما در اين کتاب با آثار اين دو آغاز كرديم و تا جامي یعنی تا پايان قرن نهم پيش آمديم. از قرن نهم به بعد، حکایتها تکرار میشود و اسمها عوض میشود و مخلوط میشود و اشتباه پیش میآید و در عمل ناشدنی بود که بعد از اين دوران صاحبان اصلی عبارتها و حکایتها را پیدا کنیم. پس تصمیم گرفتیم تا جایی که جاده هموار است و به خارزار نرسيده است پیش برویم.
آيا صد اثری که مدنظر شما بودهاند مهمترین منابع عرفان منثور ما هستند؟ بدون شک. البته از بین این صد کتاب، چهار یا پنج کتاب آن قدر زبان پیچیدهای دارند که به اصطلاح نوک مته را میشکنند و اصلا نمیشود به آنها نفوذ کرد. کاش این کتابها به عربی بودند و ترجمه میشدند، چون در زبان عربی نمیتوانستند به این دشواری باشند. این آثار آمیزهای از عربی و فارسی هستند و فارسی عجیبوغریبی هم دارند. با اینحال ما سعی کردیم هیچ منبع مهمی را از دست ندهیم.
مهمترین آثاري که به دلیل دیریاببودن و زبان دشوارشان از کتاب بیرون ماندند چه آثاری هستند؟ یک سلسه کتابی که به طور کلی کنار گذاشته شد، آثار یا شرحهایی بود که بر آثار ابنعربی نوشته شده است. این آثار دیریاباند و نثر سنگینی دارند و غالبا ترجمه هستند و ترجمههای غیرروشنی هم دارند. ما به این دلایل این دست کتابها را به طور کلی کنار گذاشتیم. حتی میخواستیم کتاب «رشفالنصائح الایمانیه و کشفالفضائح الیونانیه» را نيز کنار بگذاریم چون کتاب دشواری است و موضوعش بیشتر به فلسفه مربوط است و در اصل ردیهای است بر فلسفه یونان. کتابهایی اینچنین اگرچه دشوار بودند، اما به خاطر اهمیتشان حذف نشدند و سادهترین عبارتهایی که در آنها میدیدیم را انتخاب میکردیم.
پيش از اين آثار قابلتوجهي درباره عرفان و كتابهاي عرفاني منتشر شده بود كه «هزار حكايت صوفيان»يكي از آنهاست. مهمترين تفاوتهاي كار شما با ديگر آثاري كه با اين موضوع منتشر شدهاند چيست؟ «هزار حکایت صوفیان» از مؤلفي ناشناخته است و كتابي قديمي است که چند سال پيش آقای دکتر حامد خاتمیپور آن را تصحیح کردند. دكتر خاتميپور به علميترين شيوه اين كتاب را تصحيح كرده و نشر سخن در دو جلد آن را منتشر كرده است. جلد اول، شامل پيشگفتاري كوتاه و مقدمه بلند مصحح است و سپس متن اصلي كه دربرگيرنده بيش از هزار حكايت عارفانه و پارسايانه و اخلاقي است آمده است. جلد دوم اين كتاب نيز شامل تعليقات و فهرستها و مآخذ است. مهمترین تفاوت كار ما با این کتاب در این است که در«هزار حکایت صوفیان» دیدگاه امروزی لحاظ نشده است. «هزار حکایت صوفیان» کتابی قدیمی و مربوط به سده هفتم است. اما ما از چشم امروز و با دغدغه معاصر و از دید تنهاییِ مردمان امروز به سراغ انتخاب حکایتها و عبارتهای عرفانی رفتیم. کتاب «هزار حکایت صوفیان» نابسامانیهایی دارد اما ما در این کتاب با نگاهی امروزی به سراغ عرفان رفتهایم و تلاش کردیم از نابسامانیهای آثار قدیمی دوری کنیم.
چرا در کتاب فهرست اعلام وجود ندارد؟ گردآوری این کتاب پنج، شش سالی طول کشید و طولانیشدن تدوین آن باعث شد که این کمبود در چاپ اولش وجود داشته باشد. خوانندگان ما را معذور ندارند، اما ببخشند. اگر کتاب توفیقی پیدا کند و در محافل فرهنگی با استقبال روبهرو شود، در چاپهای بعدی هم فهرست اعلام و هم فهرست موضوعی را باید به کتاب اضافه کنیم و این کمبود را برطرف کنیم.
عنصر قصه یا نوعی از داستان در بخش زیادی از حکایتها و حتی عبارتهای کتاب دیده میشود. عنصر قصه چقدر در انتخاب حکایتها و عبارتهای کتاب اهمیت داشت؟ بله، این معیار را میتوان درباره این کتاب درنظر داشت. مثلا در آثاری که به ابنعربی مربوطند و ما از کنارشان گذشتیم، بحثهای نظری و فلسفی وجود دارد و از اینرو آنچه میگویید هم میتواند مصداق داشته باشد. نکته مهم دیگر این است که در آثار عرفانی گاهی حکایتها، عبارت هستند و گاهی برعکس، عبارتها حکایتاند. از اینرو ایجاد خط مرز میان این دو دشوار است. آمدن کلمه «حکایت» در خود کتابها کمکی به ما در این زمینه میکرد. در آثار عرفانی کلمه «عبارت» نوشته نشده اما برخی حکایتها را که میخواندیم، میدیدیم در اصل عبارتاند و آنها را در بخش عبارت میآوردیم.
برای انتخاب عبارتها و حکایتهای هر کتاب چه معیارهایی را در نظر داشتید؟ به نظرم هیچ معیاری بهتر از این وجود نداشت که آنچه میخواهیم انتخاب کنیم بیش از هرچیز به دلمان نشسته باشد. ما سهنفر كه بر روي اين كتاب كار كرديم بهنوعی همفرهنگ هستیم، اگرچه تقریبا به سه نسل مختلف تعلق داریم. برای هر سه ما آنچه به دلمان مینشست و نيز معنای زلالی که در عبارتها و حکایتها وجود داشت مهم بود. آدم با خواندن این عبارتها و حکایتها احساس میکند که از خشونتی که در این روزگار و این جهان وجود دارد دور شده است. ما نیز چنین احساسی داشتیم. اینکه این آثار چقدر ما را تکان میداد و چقدر دست ما را میگرفت و چقدر در بیدار شدن لحظهای ناگهانی نقش داشت، معیارهایی حائز اهمیت در انتخاب عبارتها و حکایتها بودند. البته معیارهای دیگری هم وجود داشت، مثل صنایع ادبی، فصاحت زبان فارسی و نیز اینکه داستان جذاب باشد و گیرایی داشته باشد. یک وسواس هم در شیوه انتخاب ما وجود داشت. تقریبا شیوۀ کار ما این بود که در آغاز شهابالدین خرمشاهی آثار را میخواند و عبارتها و حکایتهایی را انتخاب میکرد و بعد عارف خرمشاهی از بین آنها انتخابهایی انجام میداد و در مرحلۀ آخر من از بین آنها دست به انتخاب میزدم. در مرحله اول نزدیک به دوهزارو چهارصد عبارت، یعنی بیش از دو برابر آنچه مدنظر ما بود، و هزارو پانصد حکایت انتخاب شد. در مرحله بعدی الک را ریزتر کردیم و باز دست به انتخاب زدیم تا کتاب به شکل کنونیاش رسید. این کتاب، کتابی است که شکل و فرم دارد. ما با صد کتاب سروکار داشتیم و با چندین هزار صفحه مواجه بودیم. اگر به کتابمان شکل نمیدادیم و حکايتها و عبارتها را از هم جدا نمیکردیم و انتخابمان را محدود نمیکردیم، خواننده کلافه میشد و اصلا معلوم نبود سروته کتاب کجاست. ما گروه پیشخوان یا کسانی که عبارتها و حکایتها را بخوانند و نظر بدهند نداشتیم و البته برخی دوستان کتاب را پیش از چاپ خواندند و نظراتی دادند. اما این کار بهصورت سیستماتیک انجام نشد. ما با امکانات موجود دست به تدوین این کتاب زدیم و نمیخواستیم به سراغ تجربه محال برویم وگرنه با روشهای سیستماتیک و آکادمیک میشد به شیوه دیگری این کتاب را منتشر کرد. ما میخواستیم کتابی خواندنی بهدست دهیم که به اصطلاح عصای دست علاقهمندان این موضوع باشد و خاصیت درشتنمایی داشته باشد تا عبارتها و حکایتهای خواندنی آثار عرفانی بهراحتی در اختیار مخاطبانش قرار گیرد. من و نسلی که من به آن تعلّق دارم، در جوانی طاقت زیادی داشتیم و کتابهای هزار صفحهای را بهراحتی میخواندیم؛ اما حالا جو زمانه، جو بیحوصلهای شده و خوانندگان امروزی طاقت خواندن کتابهای چندصدصفحهای را ندارند. «هزار حكايت و هزار عبارت عرفاني» به شیوهای تدوین شده که مخاطبان عام بتوانند بهراحتی با متن ارتباط برقرار کنند و به اینخاطر از نقل حکایتهای غریب عرفانی پرهیز کردیم. هرچند در داستاننویسی امروز جهان، رئالیسم جادویی و سوررئالیسم و سبکهایی دیگر وجود دارند که ماجراهای غریب را وارد داستان میکنند، اما بههرحال به اعتقاد ما حکایتهای غریب عرفانی مخاطبانی خاصتر خواهند داشت و بهایندلیل در این کتاب اینگونه حکایتها را انتخاب نکردیم. ادبیات کلاسیک ما به واسطه آثاری مثل «هزارویکشب» به گردن داستاننویسی امروز حق دارد. تأثیر و اهمیت «هزارویکشب» جای بررسی جداگانهای دارد و باید نشان داد که این اثر چه نقشی در داستاننویسی امروزین دارد و بهواسطه آثاري اينچنين حتي میتوان داستاننویسی امروز را نجات داد. نویسندگان آمریکای لاتین، «هزارویکشب» را خوب میشناختند و رد تأثیر آن در آثارشان مشخص است. نکته دیگر درباره شیوه انتخاب ما در این کتاب، این است که ما در معنای حکایتها و عبارتها دست نبردیم و هرآن چه بوده است را عینا آوردهایم. اما در مراحل انتخابمان حکایات و جملات کمرنگ را رها کردیم و آنچه روشن بوده را آوردهایم و بخشهای قدرتمند کتابها را انتخاب کردهایم. رویکرد ما در انتخاب جملات و حکایات، کاربردی و تجربی بود و کتابی تجربی هم به دست دادهایم.
شما در این کتاب صد اثر منثور عرفانی را مدنظر داشتهاید. اما بخشی مهم از عرفان ما در آثار منظوم فارسی وجود دارد. عرفان بیشتر در آثار منثور فارسي وجود دارد یا در آثار منظوم؟ عرفان در شعر فارسی محرز است و البته اين كتاب نشان میدهد که در نثر فارسی هم عرفان وجود دارد. عرفان در شعر از سنایی و عطار شروع میشود و این رود خروشانی که میخواهد اقیانوس بسازد، همینطور پیش میآید تا دوران معاصر و مثلا به شاعری مثل سپهری میرسد. درباره عرفان در شعر فارسی تاکنون کارهای خوبی انجام شده، اما درباره نثر عرفانی اثری که نگاهی امروزین داشته باشد، کم داشتهایم و آثار منظوم ما برای مخاطبان بیشتر شناخته شدهاند. «هزار حکایت و هزار عبارت عرفانی» در قرن نهم و با جامی به اتمام میرسد. آیا بعد از این دوران ما اثر عرفانی شاخص دیگری در میان آثار منثورمان نداریم؟ نه، در نثر اثر عرفانی قابل توجهی بعد از این دوران وجود ندارد. اما بعد از این دوران عرفان در شعر همچنان با همان قوت ادامه یافته، درست است؟ بله، عرفان در شعر همچنان وجود داشته است. ما دویست سال سبک هندی داشتیم که این دوره قابل بررسی است و من نیز بهرغم همه گرفتاریهایم روی مقالهای ناتمام کار میکنم که مضمونش آشتی با سبک هندی است. چرا سنت عرفاني در نثر ادامه نیافت اما در شعر تداوم داشت؟ چون ما در نثر پارادایم یا سرمشقی پیدا نکردیم، اما در شعر این سرمشقها وجود داشت و آنقدر آزمون کرده بودیم که بالاخره سرمشقهایی پیدا کرده بودیم. امروز نامهها و شعرهای سنایی در دسترس ماست و به نظر من قصیده یا مثنوی او فصیحتر از نثر اوست.
منبع: شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید