1395/4/9 ۰۹:۴۶
سرعت زمان، ورود وسایل ارتباطی جدید و رواج فضاهای مجازی سبب شده درانتخابهای فرهنگی مردم تغییراتی به وجود آید. شاید اگر این فضاها وجود نداشت تعدادی از علاقهمندان به سینما ترجیح میدادند فیلم مورد علاقه خود را در همان فضای سینما ببینند تا آنکه بخواهند بهصورت دانلود شده و نه با کیفیت پایین آن را مشاهده کنند. درخصوص موسیقی هم به همین صورت است در گذشته مخاطبان پرطرفدار موسیقی خصوصاً موسیقی ایرانی تلاش میکردند آهنگ مورد علاقه خود را از مراکز موسیقی تهیه کنند یا به آن کنسرت بروند اما دسترسی آسان به اینترنت و کپیهای غیر مجاز این چرخه را نیز با تغییر و تحول مواجه ساخته است.
ندا سیجانی : سرعت زمان، ورود وسایل ارتباطی جدید و رواج فضاهای مجازی سبب شده درانتخابهای فرهنگی مردم تغییراتی به وجود آید. شاید اگر این فضاها وجود نداشت تعدادی از علاقهمندان به سینما ترجیح میدادند فیلم مورد علاقه خود را در همان فضای سینما ببینند تا آنکه بخواهند بهصورت دانلود شده و نه با کیفیت پایین آن را مشاهده کنند. درخصوص موسیقی هم به همین صورت است در گذشته مخاطبان پرطرفدار موسیقی خصوصاً موسیقی ایرانی تلاش میکردند آهنگ مورد علاقه خود را از مراکز موسیقی تهیه کنند یا به آن کنسرت بروند اما دسترسی آسان به اینترنت و کپیهای غیر مجاز این چرخه را نیز با تغییر و تحول مواجه ساخته است.این اتفاقات در نوع موسیقی و ذائقه شنیداری علاقهمندان و بخصوص نسل امروز هم بیتأثیر نبوده به طوری که سبب شده موسیقی سنتی خصوصاً موسیقی آوازی کمتر به گوش جوانان امروز آشنا باشد و ترجیحاً به موسیقی لس آنجلسی و پاپهایی که در ایران سر و صدای بسیاری کرده است روی آورند. فاضل جمشیدی خواننده موسیقی سنتی بر این نظر است که ضرورتهای زندگی وافزایش سرعت زندگی سبب شده مردم زمان کمتری را برای خود قائل شوند و این امر سبب میشود هنرهایی چون موسیقی، صنایع دستی، فرش ایرانی و نقاشی ایرانی در لابهلای مدرنیزم ناپدید شود. با این هنرمند در این خصوص و ماجراهای ارکستر ملی و خانه موسیقی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید: با توجه به تجربه و شناختی که در زمینه جامعه شناسی دارید به نظر شما چرا ذائقه شنیداری نسل امروز تغییر پیدا کرده است؟ یکی ازاصلیترین عوامل این اتفاقها کاهش فراغت مردم است. در دنیای امروز به دلیل تغییر در ضرورتهای زندگی وافزایش سرعت زندگی مردم زمان کمتری را برای خود قائل هستند و به همین تناسب به پدیدههای جدی چون شنیدن موسیقی خوب کمتر اهمیت میدهند. طبیعتاً این امر سبب میشود هنرهایی چون موسیقی، صنایع دستی، فرش ایرانی، نقاشی ایرانی و... آسیب دیده و در لابهلای مدرنیزم ناپدید شود. آیا میتوان این احتمال را هم در نظر گرفت که سیاستگذاران موسیقی نیز در این مسیر تأثیرگذار بودهاند؟ متأسفانه یک دیدعوام گرایانه دربین بسیاری از تصمیم گیرندگان موسیقی وجود دارد و تنها منوط به مسئولان موسیقی نمیشود. شرکتها، صاحبان صنایع، کارفرماها و همچنین بنگاههای اقتصادی درانتخاب موسیقیهای مورد نیازشان چه به شکل کنسرت یا جشنواره اثر گذارهستند والبته رسانه ملی هم دراین باره نقش مؤثرتری خواهد داشت. همانطورکه آگاه هستید حجم بسیاری ازموسیقیها در صدا و سیما مصرف میشود که خوشبختانه اخیراً تغییرات بسزایی در این سازمان به وجود آمده است و میتوان امیدواربود که رسانه ملی بیشتر به سمت موسیقی سنتی خوب در حرکت است. به طورمثال آثارارزنده خوانندههای نسل امروزی چون سالارعقیلی، علیرضا قربانی، محمد معتمدی و زند وکیلی. اما توجه به موسیقی پاپ و سادهتر نیز همچنان ادامه دارد و علت آن هم علاوه بر مسائلی که پیش از این اشاره شد بینش موجود در مردم و مسئولان نیز میتواند باشد که به لحاظ ارزش و نگاه فنی، تفاوتی میان موسیقی سنتی، پاپ و کلاسیک قائل نیستند. عدم توجه جدی به موسیقی اصیل چه پیامدهایی خواهد داشت؟ به اعتقاد من نگاه سطحی به موسیقی ایرانی آینده خوبی نخواهد داشت و مانند موسیقی فولکلوریک و مقامی و ردیفهای موسیقی ایرانی روز به روز کم رنگ و کم رنگتر خواهد شد. شما تجربهای هم در زمینه تدریس زبان فارسی و آواز در خارج از کشور داشته اید، اهداف شما از این کارها چه بوده است؟ بله. این کاراز طرحهای ابتکاری من در دوران اصلاحات است که «نقش شعر و ترانه در تعمیق گسترش آموزش زبان فارسی» نام دارد. دراین روش ابتدا مفاهیم شعر آموزش داده میشود و بعد از آن ملودیهای ایرانی و درآخر موسیقی ایرانی را میخوانند و اجرا میکنند. خارج از ایران ارتباط و استقبال خوبی از ترانههای فارسی دارند و به عقیده من آموزش کلاسیک زبان فارسی درآنجا اتفاق خوبی خواهد بود. چند سال است در این زمینه فعالیت میکنید؟ تقریباً 15 سالی که توانستهام در کشورهای ارمنستان، ژاپن، چین، کره، روسیه و آلمان این برنامهها را اجرا کنم. مدتی است موسیقی سنتی چه در بخش آواز و چه در بخش ساز به سمت موسیقی تلفیقی در حرکت است. این اتفاق چه اثرات مثبت و منفی در پی خواهد داشت؟ اگر این کارآگاهانه، ابتکاری و با برنامهریزی انجام شود و حول محور موسیقی ایرانی باشد اتفاق خوبی خواهد بود. به عقیده من با سرعت جامعه امروزی و خطراتی که درموسیقی ایرانی وجود دارد استفاده ازسایرژانرهای موسیقی نه تنها بد نیست بلکه برای مردم وبخصوص جوانها جذاب است. مانند اثری که مسعود شعاری در آلبوم «سیر» به وجود آورد.همه چیز در این اجرا حول سه تار میگردد، در واقع دربکارگیری موسیقی تلفیقی، مرکز شعاع میبایست موسیقی ایرانی باشد وشأن آن حفظ شود نه آنکه به عنوان ابزاراز آن استفاده گردد. در ساز هم همین حالت وجود دارد و بایدشأن سازایرانی چه درجهت انتخاب ملودیها و چه در نوع اجرا، تلفیقها و شیوههای اجرا حفظ شود. اوضاع حال حاضر موسیقی آوازی را چگونه ارزیابی میکنید؟ آواز گوهرگرانبهایی در بدنه موسیقی ایرانی است که نمیتوان همیشه و در هر میهمانی آن را بر گردن انداخت. آواز معقوله بسیار حساسی است و کار کردن در آن تنها به آموختن ردیف اکتفا نمیشود بلکه باید توانایی اجرا هم وجود داشته باشد.در واقع میزان خواندن، مکان، زمان، شعر و ترانه، دستگاه و... تواناییهاست که متأسفانه گسترش پیدا نکرده است در صورتی که توانایی و دانایی دو بال یک خواننده محسوب میشود. دانایی را میتوان ردیف تعریف کرد و توانایی الی ماشاءالله.اینها مواردی است که متأسفانه در کلاسهای آواز به آن توجه نشده است. پس به این نتیجه میرسیم که خوانندههای بسیاری وجود دارند که ردیفدانند اما آوازخوان نیستند و کسانی هم هستند که آوازخوانند اما ردیفدان نیستند. خواندن با ارکسترهای بزرگ یا کوچک مانند توانایی سخنرانی است که در بسیاری از خوانندهها یافت نمیشود حتی بسیاری از خوانندههای معروف معلمهای خوبی هستند اما به دلیل عدم توانایی نمیتوانند روی صحنه بروند. یعنی تعداد استادهای خوب کمتر شده است؟ خیر. استادهای خوب هنوز هم درکشور ما فعالیت میکنند اما باید کلاسهای خاصی را برای تواناییها و ظرایف موسیقی ایرانی و آوازی برگزار کرد. اتفاقاً بیشتر هنرجویان آواز به دنبال سبک و روش استاد شجریان هستند و همین روش را تکرار میکنند! البته ممکن است صداها به یک صورت نباشد وباید به محتوای اجرا توجه کرد. گاهی محتوای اجرا متنوع و قوی است و ایرادی درآن وجود ندارداما اگرمحتوا و ظاهر یکی باشد خستگی مردم را به دنبال خواهد داشت حتی اگر بهترین خواننده باشد. وقتی بهترین خواننده در این سبک، استاد شجریان است پس چرا ما به دنبال بدل آن باشیم بنابراین بهتر است هر کسی با رنگ و صدای خود و با شیوهای که از قدما آموخته است این کار را دنبال کند.امروزه هنرمندان بسیاری هستند که رنگ صدای خود را دارند و به اعتقاد من هر کدام از این دوستان میتوانند شناسنامه ای برای صدای خود باشند. درمورد حضورتان در ارکستر ملی واتفاقهایی که این روزها برسر ارکستر آمده کمی توضیح میدهید؟ راهاندازی ارکسترموسیقی ملی اتفاق بسیار خوبی بود که سال 78 در ادامه موسیقی «گلها» و گذشته با رهبری آقای فرهاد فخرالدینی صورت گرفت. من هم بعد ازعلیرضا قربانی به این ارکستر وصل شدم و به همراه ارکستر ودر سفرهای داخلی و خارجی قطعات بسیاری اجرا کردهام. من بر این نظر هستم که ارکستر موسیقی ملی یک سرمایه و یک سازمان اقتصادی است اما متأسفانه بسیاری از مسئولان و هنرمندان به این مسأله توجه ندارند.حتی در یک دوره تصمیم برآن شد با بستن حکم و قرار دادی خوانندگی و مدیر اجرایی ارکسترها را برعهده بگیرم ولی به علت تعللهایی که در دوران آقای همافر و مرکز موسیقی به وجود آمد این اتفاق میسر نشد. من بر این نظرم که ارکسترهای موسیقی در کشور ما همیشه در معرض خطر هستند به این دلیل که مدیر هنری علاوه بر وظایفی که بر ارکستر دارد مسئولیتهای دیگری را هم همزمان بردوش میکشد در حالی که این وظایف میتوانست برعهده مدیراجرایی باشد اما متأسفانه مسئولان حضور مدیر اجرایی را در ارکستر جدی و قوی نمیدانند و همه وظایف را برعهده رهبرو سرپرست ارکستر میگذارند در حالی که افرادی هستند که موسیقیدان نیستند اما مدیرهای خوبی میتوانند باشند. در حال حاضر طبق نظر مسئولان ارکسترها به صورت شورایی اجرایی میشوند.این مسأله چقدر میتواند به حل مشکلات ارکستر کمک کند؟ قطعاً اتفاق خوبی خواهد بود اما به شرط آنکه با یک رهبرثابت و یک مدیر اجرایی اداره شود وخودشخص رهبر ارکستر بتواند با نظر شورا رهبر میهمان دعوت کند اما کارهای اجرایی آن را اعم از حقوق نوازندگان، قراردادها و...را برعهده نگیرد. مدتی است فعالیت شما هم در ارکسترها کمتر شده است؟ حدوداً 10 سال درارکسترهایی چون ارکستر ملی، ارکستر سمفونیک، ارکستر وزیری، ارکستر آقای موسوی و.. فعالیت میکردم و علاوه بر آن در تلویزیون ومطبوعات، سمینارهای مختلف و خانه موسیقی نیز همکاری داشتم. این اتفاقات حساسیت عدهای را برانگیخت بنابراین سال 85 در اثر همین ناملایمات و فشارهایی که وجود داشت به اتفاق آقای روشنروان از خانه موسیقی بیرون آمدیم. حقیقت آن است که در آواز خوانی هم یک مقدار کم حوصله شده بودم اما در همین سالها فعالیتهای موسیقاییام را اضافه کردم. شما یکی از اعضای خانه موسیقی هستید که انتقادهایی هم براین خانه داشته اید، به نظر شما برای بهبود اوضاع خانه موسیقی چه باید کرد؟ بله. من منتقد خانه موسیقی هستم و مدتها احساس میکردم باید کارهای جدی تری در این خانه صورت بگیرد اما در حال حاضر میبینم که نهاد موسیقی ما بشدت نیازمند حل مشکلات صنفی و رفاهی هنرمندان است بویژه در بخش معیشتی و بازنشستگی به تنهایی فریاد من و امثال من به جایی نخواهد رسید بلکه در این مسأله میبایست قطعاً همه اعضای خانه و هنرمندان مشارکت داشته باشند. در دورانی که معاونت خانه موسیقی و مشاور اجرایی آقای روشن روان و آقای ناصری را برعهده داشتم، تمام مجامع کانونها به غیر از خوانندگان کلاسیک در مرحله اول به حد نصاب و اکثریت رسیده بود و هیأت مدیره کانونها و هیأت مدیره اصلی و مدیرعامل براحتی و بدون هیچ دردسر و حرف و حدیثی انتخاب شدند، اما در حال حاضر متأسفانه به دلیل عدم مشارکت و بدون اطلاع رسانی درست به این نتیجه رسیدهایم که خانه موسیقی از پشتوانه عالی و رأی والایی مثل سابق برخوردار نیست. صحبت من با منتقدان خانه موسیقی این است که من هم منتقد هستم اما با کنارهگیری کردن نمیتوان به نتیجه درست رسید. بلکه بهتر است با بهکارگیری جوانترها در کمیتهها و هیأت مدیره و انتخاب معاون اجرایی، بازرگانی و رفاهی تقسیم کار صورت گیرد تا مدیرعامل بتواند با آرامش فکری مطالبات هنرمندان را دریافت کند. اما متأسفانه با تعارف و تشریفاتی که در بین هنرمندان و نهادها وجود دارد نمیتوان بهدنبال حقوق هنرمندان بود. هنرمندان موسیقی به فکرخود نیستند و تنها انتقاد میکنند و به عقیده من جمشیدی ضعف اصلی در عدم تحقق مطالبات جامعه موسیقی و هنری خود هنرمندان هستند و بهتر است با یک مدیریت خوب در عرصه موسیقی و از خود گذشتگی از حقوق هنرمند دفاع کنیم. این اتحاد و همبستگی تقریباً در عرصه سینما و تئاتر به چشم میخورد و بیشتر اختلافات صنفی در عرصه موسیقی است؟ خوب به این دلیل است که سینما بخش اقتصاد قوی و قدرتمندی دارد، بویژه اخیراً بهلطف شبکههای جم و خارجی تبلیغهای رایگانی از فیلمهای ایرانی درآن سوی آبها صورت میگیرد و همین امر باعث شده سینمای ایران جان دوبارهای بگیرد،البته این امر نشان دهنده افزایش ارزشهای فیلمها نیست. عرصه تئاترهم بهدلیل فعالیتهای صنفی و تشکیلاتی خانه بازیگر و خانه تئاتر و البته فعال شدن تعداد اندک هنرمندان تئاتر کارها بخوبی صورت میگیرد اما هنرمندان موسیقی از اتحاد کمتری برخوردار هستند. اتفاق بد دیگری که در حوزه موسیقی رقم خورد افزایش نجومی قیمت بلیتها بود که متأسفانه طی 10سال گذشته هنرمندان بزرگ موسیقی آن را باب کردند و تنها علت این کار بسیار مذموم و ناپسند هنرمندان نیستند بلکه دندان طمع سالنهای اجرای موسیقی هم تیز شده است، همچنین حق السهمی که تهیهکنندهها از سالنها دریافت میکنند نیز بیتأثیر نخواهد بود.البته ناگفته نماند برخی از هنرمندان نیز انتظارات زیادی دارند و دستمزدهای بالایی پیشنهاد میکنند که واقعاً دوراز انصاف و مردانگی است. همه ایران تهران نیست و همه تهران چند سالن و چند خواننده پاپ وسنتی نیست ایران برای همه ایرانیان است و باید این نابرابری که دراجتماع وجود دارد از بین برود. البته این افزایش بلیت بیشتر در اجرایهای پرمخاطب و پرفروش موسیقی پاپ است. متأسفانه اگر مردم ترجیح میدهند کنسرتی بروند که با جیغ و داد یک مقدار خودشان را تخلیه کنند. این اتفاق از نگاه جامعه شناسی به دلیل فشارهای روحی مردم میتواند باشد. علیرغم احترام بسیاری که برای دکترروحانی قائل هستم و ارادت خاصی که به ایشان دارم متأسفم باید بگویم امروزه خط فقر بالای 3 میلیون نفررفته است. ضمن احترام به مسائل هستهای و برجام که افتخار ما ایرانیان است اما باور کنیم که در کنار برجام و انرژی هستهای مردم نیازمند اقتصاد خوب و رفاه هستند. درحال حاضرهنرمندان جوان دخترو پسربسیاری در جامعه حضور دارند که بهخاطر نبود گروههای موسیقی و اشتغال و نشان ندادن ساز، در فضاهای غیرمرتبط با هنر خود کار میکنند. به عقیده من بهتر است شرایطی فراهم شود که بتوان از همه فضاهای فرهنگی کشور بهصورت توزیع عادلانه فرصتها برای هنرمندان شهرستانی و تهرانی بهره برد با این اتفاق مطمئن باشید اقتصاد بزرگ موسیقی نیز مانند سینما به چرخش میافتد و مخاطبان سیراب خواهند شد. عدهای بر این نظر هستند که موسیقی سنتی غمزده و اندوه بار است شما بهعنوان یک هنرمند این مصداق را قبول دارید؟ موسیقی ایرانی غم و اندوه نیست بلکه به نوعی تفکرو اندیشیدن است بخصوص آواز ایرانی که ظاهری آرام دارد. طبیعتاً زمانی که به آوازی گوش میسپاریم باید سکوت کرد تا کشش آواز درک شود. بنابراین ظاهرموسیقی ایرانی انسان را به زیباییهای خلقت وآرامش و تعمیق اندیشهها میرساند، جایی که انسان تلاش میکند مسائل را خیلی بهتر درک کند درست برخلاف موسیقی پاپ که با هیجان و حرکات و ریتم همراه است. آیا آموزشگاههای موسیقی از موسیقی ایرانی بخصوص آواز استقبال میکنند؟ خیر. متأسفانه بیشتر آموزشهای موسیقی سطحی و در حد رفع تکلیف است. در جامعه امروزی مادران و پدران با کار و تلاش بسیار حقوق دریافتی خود را برای یادگیری هنرموسیقی فرزندشان هزینه می کنند ولی غالباً استادان به این مسأله کم اهمیت می دهند و آن را رفع مسئولیت میدانند.ناگفته نمانداین مشکل علاوه برآموزش ساز در آواز هم وجود دارد اماخانوادهها نباید براحتی از این مسأله عبور کنند. ردیفهای ایرانی مملو از گوشههای آوازی است واگر کسی بخواهد آن را بیاموزد چهار سال زمان خواهد برد بنابراین خانوادهها باید آگاه باشند تا بتوانند بدرستی هنرمند آماتور یا حرفهای را تشخیص بدهند. چرا در جامعه ما خانوادهها بیشتر فرزندان خود را به آموختن ساز تشویق میکنند تا آواز؟ به این علت که آواز تفکر وتأمل بیشتر و صبر و حوصله میخواهد در صورتی که بیشتر خانوادههای ایرانی در اتومبیل، مراسم و جشن ها از موسیقی پر ضرب و شتاب استفاده میکنند و درواقع گوش فرزندانشان با این موسیقیها بیشتر آشنایی دارد در حالی که بهتر است شعر و ادبیات را از همان کودکی به فرزندامان بیاموزیم و آنها را با موسیقی خوب آشنا کنیم. این مسأله شاید باعث شود روز به روز تعداد هنرجویان موسیقی آوازی کمتر شده یا شاید نسل آینده هنرمندانی چون محمد معتمدی، همایون شجریان، علیرضا قربانی و... وجود نداشته باشد؟ بله. آواز ایرانی بشدت در معرض خطر است. سخنرانیای در امریکا و کانادا داشتم تحت عنوان «آواز ایرانی گوهری گرانبها، فرصتها و تهدیدها»در این برنامه اشاره کردم که آوازایرانی در لبه مرز تهدید یا فرصت قرار دارد. فرصت به این دلیل که آواز را بهاندازه بخوانیم و آن را متناسب با زیباییهایش تلفیق کرد تا بتوان اثر بخشی آن را به مردم نمایان کنیم. یعنی با آواز بهصورت روانشناسانه برخورد شد تا مخاطب از آن فاصله نگیرد. تهدید هم به این معنااست که خواننده به مانند یک سخنران نتواند خوب و دلچسب بخواند و از تواناییهایشان بهره نبرد. این اتفاقات باعث میشود بتدریج تعداد آوازخوانها کم شده و کم کم محو شوند و این بسیار خطرناک است مانند نقاشی مینیاتور، خیمهشببازی، شاهنامهخوانی و.. که در معرض کمرنگ شدن یا حذف شدن هستند آن هم به این دلیل که بدرستی با آن برخورد نمیشود. در این زمینه مسئولان موسیقی باید تلاش کنند یا آموزشگاهها، خانواده، جامعه؟ سیاست کلی نظام و برنامههای وزارت فرهنگ وارشاد باید درجهت حمایت ازموسیقی ایرانی و آواز ایرانی باشد. همچنین هنرمندان موسیقی که مدعی هستند مردم را بسیار دوست داریم تنها در فکر برگزاری کنسرت و قراردادهای کلان نباشند بلکه تاریخ و میراث هنرمندان گذشته را حفظ کنند. به نظر من این اتفاق درسایه یک برنامهریزی کلان و تزریق تدریجی آن به سازمانها و اخذ بودجه کافی و تصویب مجلس و هدایت مردم به بار خواهد نشست. با این تفاسیر آیا هنرمندان موسیقی آوازی ما بخصوص نسل امروز که در این مسیر فعالیت میکنند دلسوز این مسأله هستند؟ متأسفانه کمتر مشاهده شده هنرمندان معروف ما به این مسأله توجه داشته باشند و به غیراز هنرخواندن و پول درآوردن رسالت اجتماعی خود را آنچنان که باید انجام نمیدهند یا شاید از این مسأله غافل شدهاند. به عنوان یک دوست صحبتم با عزیزان این است که شما رسالتی دیگر هم برعهده دارید و آن کمک به مردم و اجتماعی است که مشکلات اقتصادی دارند وبهتراست به گونهای برنامهریزی شود که به اجتماع و تغییر رفتار مردم کمک کنیم. درواقع مهم ترازهنر هنرمند رفتاراوست. اگر آقای رضا کیانیان سفیر محیط زیست میشوند یا خانم معتمدآریا سفیر صلح؛ قطعاً این رفتارها اثربخشتر از بازیگری آنها خواهد بود. بنابراین تلاش کنیم نقشی از خود در جامعه بگذاریم صدا یک روز هست و یک روز نیست اما رفتار هنرمند همیشه خواهد بود. مدیرعامل خانه موسیقی جدا از اینکه هنرمند موسیقی آوازی هستند در خانه موسیقی هم فعالیت میکنند به نظر شما ایشان چه میزان توانستهاند در زمینه ارتقای موسیقی آوازی تلاش کنند؟ آقای نوربخش از شاگردان استاد شجریان هستند و به نظر من هنرمند بسیار خوبی است اما به نظر میآید کار اجرایی خانه موسیقی روی خوانندگیاش اثر گذاشته است.جالب است بدانید وقتی ایشان به عنوان مدیرعامل انتخاب شدند برای ما جای امیدواری بود که هنرمندان آواز بیش از این تقویت خواهند شد البته ایشان هم تلاششان را کردند. حرف آخر... چیزی که امروزه بسیاری از مردم بهدنبال آن هستند و شاید یک سؤال گمشده باشد این است که چرا موسیقیدانان ما درعرصه موسیقی ضعیفتر عمل کرده و موفقیت آنها کمتر بوده است؟ درجواب این سؤال عده ای مسئولان را مقصر میدانند، یک عده نظام و عدهای دیگر مردم را... اما به عقیده من بیشترین مقصرخود هنرمندان هستند و بهتر است از خود دفاع کنند و بدانند این فرصتها از دست میرود.
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید