1395/4/1 ۱۰:۲۱
پیش از این، توفیق سبحانی، محقق و پژوهشگر ادبیات فارسی، در گفتوگو با «فرهیختگان» و در یادآوری استادان زبده واحدهای مختلف دانشگاه آزاد اسلامی از اصغر دادبه برایمان گفت. از اینکه با وجود گرایش و تخصصاش در فلسفه اسلامی، ادبیات فارسی را بسیار بهتر از برخی استادان این رشته پیگیری میکند. از همین رو، اینبار سراغ از این مدرس فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی گرفتهایم. دادبه را به حافظپژوهی هم میشناسیم؛ کسی که دل در گروی فلسفه و عرفان دارد و از سال 78 که عبدالحسین زرینکوب به بستر بیماری رفت، بر صندلی مهم او در مدیریت گروه ادبیات دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز تکیه زد. البته این تنها سمت اجرایی او نیست؛ او مدتهاست ضمن تدریس فلسفه اسلامی در دانشگاههای دولتی، مدیرگروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی در واحد تهران شمال نیز هست. استادی که میگوید جز معلمی و عشق به تدریس، کار دیگری در زندگی نداشته است. او انتقادهای عمدهای به سیستم آموزشی دانشگاهها دارد و در عین حال ادعا میکند با همین شرایط نیز، بهترین دپارتمان ادبیات در دانشگاه آزاد اسلامی را مدیریت میکند. هر چند معتقد است همه چیز باید خیلی بهتر از حالا باشد
سیدکریم محمدی: پیش از این، توفیق سبحانی، محقق و پژوهشگر ادبیات فارسی، در گفتوگو با «فرهیختگان» و در یادآوری استادان زبده واحدهای مختلف دانشگاه آزاد اسلامی از اصغر دادبه برایمان گفت. از اینکه با وجود گرایش و تخصصاش در فلسفه اسلامی، ادبیات فارسی را بسیار بهتر از برخی استادان این رشته پیگیری میکند. از همین رو، اینبار سراغ از این مدرس فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی گرفتهایم. دادبه را به حافظپژوهی هم میشناسیم؛ کسی که دل در گروی فلسفه و عرفان دارد و از سال 78 که عبدالحسین زرینکوب به بستر بیماری رفت، بر صندلی مهم او در مدیریت گروه ادبیات دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز تکیه زد. البته این تنها سمت اجرایی او نیست؛ او مدتهاست ضمن تدریس فلسفه اسلامی در دانشگاههای دولتی، مدیرگروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی در واحد تهران شمال نیز هست. استادی که میگوید جز معلمی و عشق به تدریس، کار دیگری در زندگی نداشته است. او انتقادهای عمدهای به سیستم آموزشی دانشگاهها دارد و در عین حال ادعا میکند با همین شرایط نیز، بهترین دپارتمان ادبیات در دانشگاه آزاد اسلامی را مدیریت میکند. هر چند معتقد است همه چیز باید خیلی بهتر از حالا باشد.
شما بهعنوان مدرس فلسفه اسلامی و محقق در ادبیات عرفانی، وقتی سراغ از ادبیات فارسی میگیرید، علاوهبر تحقیقات گستردهتان درباره حافظ، اغلب سراغ شاعران و ادیبانی رفتهاید که در تاریخ ادبیات ما، جزء سرآمدان نیستند. این در حالی است که حتی محققان یا استادانی که فقط ادبیات تدریس میکنند هم بیشتر پیگیر همان چند شاعر آشنا هستند. تمرکز شما بر شاعران کمتر شناخته شده، مربوط به علاقه شخصیتان مثلا نجیب کاشانی، ظهیر فاریابی و فخرالدین مزارعی است یا مبتنی است بر ضرورتی که برای شناساندن شاعران کمتر شناخته حس کردهاید؟ نگاه ما به ادبیات، بهطور کلی باید جامع و فراگیر و به صورت جزئی باید تخصصی باشد. بدیهی است که مثلا پنج شاعر بزرگ ما مطرحتر هستند. اما باید توجه داشت که در رابطه با تاریخ ادبیات، درباره یک سلسله و به نوعی از به هم پیوستگی سخن میگوییم. نمیشود یکی مولویشناس باشد بیکه بداند مولوی چه سابقه ادبیای دارد. فراموش نکردهایم که قصه از رودکی آغاز شده تا به او رسیده و بعدها به دیگران و پس از آنها فیالمثل به ملکالشعرای بهار. بنابراین، یکی از اشتباهات رایج، تمرکز صرف بر یک شاعر است. از این رو است که میگویم اطلاق مولویشناس به یک نفر یا حافظشناس به یک نفر، زمانی واجد ارزش است که این تمرکز او، همراه با دقتش در این به هم پیوستگیها باشد. سه شاعر را نام بردید که من درباره آنها تحقیقاتی انجام دادهام. اول، ظهیر فاریابی. او شاید در سلسله شاعران بزرگ ما نباشد، اما آثارش به لحاظ زبان ادبی فارسی اهمیت بسزایی دارد بهخصوص به خاطر تاثیرش بر سعدی. سعدی هم که میدانیم بر حافظ اثرگذار بوده است. در همین مورد هم این پیوستگی را میبینیم. دیوان ظهیر فاریابی، تصحیح و تحقیق استاد فقید امیرحسن یزدگردی است که به کوشش من منتشر شده است. هنوز هم بر آثار ظهیر تحقیقاتی انجام میدهم. شاعر دوم، نجیب کاشانی است. میدانیم که از عصر صفوی شعر به کوچه و بازار راه یافت. برخی محققان حضور شعر در میان مردم را مطلوب و برخی نامطلوب و موجب افت کیفی آن میدانند. خلاف این افراط و تفریط اما شعر حکایت دیگری پیدا کرد و نجیب، شاعر خوب ناشناخته ما، محصول همین حکایت است. او اگر نه در رده نخست شاعران ما، اما در طبقهبندی دوم، هماهمیت با صائب و کلیم و... است. نجیب درسخوانده بود و فلسفه میدانست و عالم بود. از طریق دوستی با آثار او آشنا شدم و تحقیقاتی کردم. دو سه ما پیش نیز اثر مهم دیگر او با عنوان «تاریخ کشیکخانه» با تصحیح و تعلیق من و دوست و همکارم آقای مهدی صدری منتشر شده؛ اثری بسیار مهم که حاصل یادداشتهای او از گفتوگوهایش با سلطان جلالالدین اکبر پسر اورنگ زیب بوده است. شاعر سوم، فخرالدین مزارعی نیز، شاعر مهمی است. دوست و همکارم بود و گوشهنشین و آزرده. اغلب او را به خاطر جواب به شعر «عقاب» ناتل خانلری میشناسند، اما مجموعه شعری با نام «سرود آرزو» از او فراهم آوردم و در سال 1369 منتشر شد، همه شعرهایش عالی است و حتی بهتر از آن شعر معروف. شعرش، حلقه وصل شعر گذشته و امروز است.
شما مدتهاست مدیرگروه ادبیات دایرة المعارف بزرگ اسلامی هستید. از سال 62 تاکنون این مرکز با فراز و فرودهای بسیاری روبهرو بوده است. از تازهترین حال و هوای این دایرةالمعارف برایمان بگویید. من از زمان فراهم آوردن جلد هشتم، مسئول بخش ادبیات دایرةالمعارف بودهام. بهتازگی جلد بیستودوم منتشر شده و جلد بعدی در دست تهیه است. البته میدانید که در این دایرةالمعارف با ادبیات فارسی صرفا مواجه نیستیم و ادبیات اسلامی مدنظر است. از این رو ادبیات در هند و نیز در روم (ترکیه فعلی) و حتی ادبیات اردو و ترکی نیز مورد توجه است. به هر حال کار دایرةالمعارف با همه مشکلات مالی پیش میرود. درست است که این مشکلات، گاه برای برخی همکاران یأس به بارآورده، اما موجب نشده که دست از طلب بداریم و کوشش نکنیم. «دانشنامه ایران» را نیز در چهار جلد منتشر کردهایم و در حال آمادهسازی جلد پنجم هستیم. توجه داشته باشید که سنت دانشنامه و فرهنگنویسی در ایران بسیار کهن است و به تالیفات مهمی مثل «نفایسالفنون» آملی بازمیگردد و پیش از «نفایس الفنون» به آثار دیگری از بزرگان مثل «جامعالعلوم» فخررازی بازمیگردد، اما به شکل امروزینش جدید است. باید به این فعالیتها توجه شود. از نان شب هم برای فرهنگ ما واجبتر است. آبروی ماست .
اخیرا اصغر فرهادی، کارگردان بینالمللی سینمای ایران تعریف میکرد که در یکی از ورکشاپهایش درباره «زاویه دید» که توضیح میداده به یک تفاوت دیدگاه اشاره کرده و آن اینکه درباره فالفروشی در خیابان حرف میزده و این برای حاضران در جلسه شگفتانگیز بوده که شعر در کشور ما چنان جایگاهی دارد که مردم برای خریدنش سر چهارراهها پول پرداخت میکنند، در حالی که ما به این اهمیت تاکنون از آن زاویه نگاه نکردهایم. این در حالی است که شما همواره از بیتوجهی به حافظ گلایه کردهاید. البته واضح است که شما توجهی دیگرگون میطلبید. چه نوع توجهی را انتظار دارید؟ البته من درباره چند و چون حرفهای آقای فرهادی درباره زاویه دید و این روایت اطلاعی ندارم و حتما اشاره او مغتنم است، اما به هر حال همین توجه هم غنیمت است. آیا به این فکر کردهایم همانهایی که در خیابان برای خرید فال پول میدهند، مشتاق خواندن آن چند بیت هستند یا مهملاتی مثل شما امسال فلان اتفاق خوب برایتان خواهد افتاد یا با کسی آشنا خواهید شد و اینها؟! اینها که شعر حافظ نیست! دانشجوی دکتری ادبیات فارسی، متن حافظ را غلط میخواند. استثنا هست، اما قاعده متاسفانه بر همین سهلانگاریها استوار است. با یک گل که بهار نمیشود. شیمیدانی که فرمول بلد نباشد که شیمیدان نیست. فرمول ما هم همین امثال حافظ هستند. حتی بیسوادهای قدیم حافظ را از بر بودند. مشکل این است که دانشجویان ادبیات و گاه متاسفانه معلمان ادبیات ما با متن انس ندارند. طبیعی است که وقتی انس ندارند تحقیقشان در رابطه با متن، رونویسی از حرف دیگران است. اگر با متن مأنوس نباشیم هر چه دربارهاش بگوییم بیربط است. سنت فالفروشی و حتی توجه اینگونه به حافظ زیباست، اما از آکادمیسینهای ادبی انتظار میرود مردم را با متن حافظ مأنوس کنند.
شما مدتهاست مدیرگروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال هستید و البته سالیان سال نیز در دانشگاههای دولتی تدریس کردهاید. فکر میکنید آکادمی ادبی در دانشگاه آزاد اسلامی چه تفاوتهای عمدهای با دانشکده ادبیات در دانشگاههای دولتی دارد؟ منشأ خیر دانشگاه آزاد اسلامی برای زبان و ادبیات فارسی کجا بوه است؟ تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی ضرورتی مهم بود. در این دانشگاه تلاشهای بسیاری برای اعتلای زبان و ادبیات فاسی صورت پذیرفته است. من در دپارتمان خودم در دانشگاه آزاد اسلامی با دانشجویان و معلمان بسیار خوبی سروکار دارم. توجه داشته باشیم که دانشگاه را ساختمان نمیسازد، استاد، کتاب و کتابخانه است که میسازد. اگر دپارتمانهای مختلف را در دانشگاههای آزاد بررسی کنید، پی میبرید که استادان عاشق، فعال و ایثارگر بسیاری هستند. اتفاقا در دانشگاه آزاد اسلامی خیلی هم بیشتر هستند.
چرا فکر میکنید دانشگاه آزاد اسلامی نسبت به دانشگاههای دولتی، استادان ادبیات فارسی بهتری را جذب کرده است؟ دلیل دارد. در هشت سال دولت قبل، بسیاری از استادان زبده از کار بازنشانده شدند؛ استادانی تراز اول و عاشق ادبیات و تدریس. دانشگاه آزاد اسلامی توانسته این استادان را جذب کند و از این طریق پیشی بگیرد. با این حال معتقدم باید دپارتمانها بازنگری و غربال شوند؛ چه در دانشگاههای دولتی و چه در آزاد. چون به هر حال ما دچار مشکل بزرگی هستیم که مبتلابه همه دانشگاههاست و آزاد و دولتی ندارد و آن هم کمیتگرایی صرف است. تصوری داریم که مبتنی است بر اینکه همه از پیشدبستانی باید وارد و از دانشگاه خارج شوند. ابتدا آمال و غایت اخذ مدرک لیسانس بود، سپس به کارشناسیارشد رسید و حالا هم باور این است که همه، بااستعداد و بیاستعداد، باید دکتر شوند! خدا عاقبتمان را ختم به خیر کناد! همه واقعا نباید دکتر شوند! کسانی که آمادگی و علاقه ندارند نباید به این مدارج برسند. بچه هشتساله که نمیتواند در سنگینوزن وزنه بلند کند. مهمترین نیاز سیستم آموزشی امروز انتخابهای درست است.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید