سید اختر حسین : ایران، فراتر از مرزهای سیاسی امروز

1395/3/9 ۱۰:۳۹

سید اختر حسین : ایران، فراتر از مرزهای سیاسی امروز

صبح روز پنجشنبه، ششم خرداد ماه سال یکهزار و سیصد و نود و پنج، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همراهی مجلۀ بخارا، در پنجاه و چهارمین نشست از مجموعه نشست های کتابفروشی آینده، میزبان «سید اختر حسین»، پژوهشگر و استاد ادبیات فارسی از کشور هندوستان بود.

 

پریسا احدیان: صبح روز پنجشنبه، ششم خرداد ماه سال یکهزار و سیصد و نود و پنج، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همراهی مجلۀ بخارا، در پنجاه و چهارمین نشست از مجموعه نشست های کتابفروشی آینده، میزبان «سید اختر حسین»، پژوهشگر و استاد ادبیات فارسی از کشور هندوستان بود.

در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این نشست، از خاطرات سفر به هند به مناسبت جشن هشتادمین سال انتشار بوف کور چنین یاد کرد:

"یک بخش، احساسات شخصی ماست نسبت به جناب آقای دکتر اختر حسین که در دوران اقامت ما به مناسبت جشنی که ایشان برای انتشار بوف کور در هند، در دهلی گرفتند - جشنی که ما باید می گرفتیم و متأسفانه موفق نشدیم- اما پروفسور با دعوتی که از تمام هدایت شناسان دنیا بخصوص هدایت شناسانی که از دانشگاه کلمبیا از جمله: خانم حورا یاوری و دیگر متخصصان مناطق مختلف جهان، داشتند، طی چند روز بزرگ ترین همایش صادق هدایت شناسی با تأکید بوف کور را برگزار کردند که در نوع خود چه از نظر سخنرانی هایی که ارائه شد و چه از نظر مدیریتی که ایشان و همکارانشان در دانشگاه جواهر لعل نهرو داشتند، بی نظیر بود و خاطرۀ فراموش نشدنی برای ما، گروه شرکت کننده ای که  از ایران رفته بودیم، رقم خورد."

علی دهباشی در ادامۀ سخنانش به شرح بیوگرافی سید اختر حسین بر اساس نوشته دکتر ناهید مرشدلو، پژوهشگر گروه مطالعات فارسی آسیای میانۀ دانشگاه جواهر لعل نهرو، پرداخت:

" دکتر سید اختر حسین در سی ام ژانویه سال 1963 در خانوادهای متمول در شهر کلکته هند به دنیا آمد . پدر ایشان ، سید مبارک حسین ، در سال های پیش از استقلال هند ، از پیشاور به کلکته آمد و بعد از استقلال و پدید آمدن پاکستان ، نیز در کلکته ماند و به کار خود ادامه داد . ایشان جراح - دامپزشک بود و تا زمان استقلال در دولت هند به عنوان افسر دامپزشکی مشغول به کار بود اما بعد از استقلال ، این پیشه را رها کرده و به تجارت و بازرگانی روی کرد . او یک هتل هم در شهر کلکته تاسیس نمود و سرانجام پس از گذشت مدتی کوتاه ، به دلیل ابتلا به بیماری سرطان ، درگذشت . دکتر اختر در مورد پدرشان می گویند که « ایشان همه ی زمینه های آموزش و پرورش را برای من و خواهران و برادرانم فراهم کرده بودند و ما زمینه پیشرفت در هر رشته و کاری را داشتیم.»

دکتر اختر حسین دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه خود را در شهر کلکته در مدرسه انگلیسی زبان سنت آنتونی گذراند و پس از اتمام دوران دبیرستان ، برای اخذ مدرک لیسانس خود وارد کالج مولانا آزاد در شهر کلکته شد و به تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی و تاریخ پرداخت . وی در طی مراحل رسمی آموزش ، به طور غیر رسمی نیز در نزد یکی از دوستان پدرش به نام خواجه عبدالخالق به یادگیری حسن سلوک با خلق پرداخت . خواجه عبدالخالق که پسر ملک التجار شهر کلکته بود ، چنان از خصایص انسانی و متعالی برخوردار بود که سید اخترحسین جوان را شیفته و مرید خود ساخت و در شکل گیری شخصیت امروزین  آن کودک دیروز ، نقش مهمی را ایفا کرد . خواجه که مرید یکی از مشایخ سلسله قادریه بود ، به اسلام و فرهنگ اسلامی علاقه فراوان داشت و دین اسلام را در چهارچوب عرفان و فرهنگ معرفی و تشریح می کرد . او روح اسلام را درک کرده بود ، از افرادی که دین را محافظه کارانه و خشک تبلیغ می کردند خوشش نمی آمد و همیشه به خاطر زبون حالی مسلمانان دلش می سوخت . خواجه عبدالخالق انسانی با دیدی جهانی و وسیع بود . رفتاری صوفیانه داشت و در عین حال بسیار متجدد و مدرن زندگی می کرد. دکتر سید اختر حسین خواجه عبدالخالق را به سقراط تشبیه می کند که به جوانان توجه خاصی داشت و همیشه با جمع کردن آن ها و تشکیل حلقه های بحث و تدریس ، اهمیت دانش را گوشزد می کرد و سعی می کرد که به جوانان ، اندیشیدن را بیاموزد و نه اندیشه ها را . از نظر ایشان تنها راه نجات ، پرداختن به علم و دانش بود و جوانان را به فراگیری علم و دانش در هر رشته و زمینه ای تشویق می کرد . حتی توصیه ایشان به دکتر سید اختر حسین این بود که اگر تو رشته تاریخ را برای ادامه تحصیل انتخاب بکنی ، فقط یک رشته و یک موضوع را انتخاب کرده و یاد خواهی گرفت اما اگر فارسی را انتخاب کنی ، هم یک رشته از دانش را فرا گرفته ای و هم یک زبان را . دکتر سید اختر حسین تحت این راهنمایی و سایر درس های زندگی که از او آموخت ، به تحصیل در رشته ادبیات و زبان فارسی پرداخت و بعدها اولین کتاب خود Tales from Iran را به این معلم یگانۀ زندگی خود تقدیم کردند .

دکتر سید اختر حسین برای ادامه تحصیل خود در مقطع فوق لیسانس در سال 1987 راهی شهر دهلی و ممتازترین دانشگاه آن روزگار تا به امروز ، دانشگاه جواهر لعل نهرو شد . وی دو سال بعد موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد این دانشگاه در رشته فارسی شد . سپس در سال 1990 موفق به اخذ مدرک پیش دکتری (M.Phil. ) و در سال  1994 موفق به احراز درجه دکتری (Ph.D.) در رشته زبان و ادبیات فارسی گردید . موضوع مقاله پیش دکتری ایشان « مرور داستان های کوتاه محمد حجازی » ، و موضوع پایان نامه دکتری ایشان « تصحیح انتقادی جام جم هندوستان از وقارالملک سید علی تبریزی » بود.

دکتر سید اختر حسین پس از اتمام دوران تحصیل ، به تدریس در دانشگاه های شهر دهلی مشغول شد. ابتدای امر به صورت استاد مهمان و بعد در تاریخ  یکم اکتبر 2001 با سمت استادیار در گروه مطالعات فارسی و آسیای میانه ، دانشکده زبان ، ادبیات و مطالعات فرهنگی دانشگاه جواهر لعل نهرو استخدام گردید. حوزه مطالعات تخصصی ایشان ، ادبیات فارسی به ویژه گلستان سعدی از متون کلاسیک و داستان های کوتاه معاصر فارسی و نویسندگانی چون صادق هدایت و جلال آل احمد از بخش ادبیات مدرن می باشد .  دکتر اختر حدود بیست سال می شود که درهمه ی پایه های تحصیلی از لیسانس تا پیش دکتری تدریس کرده است و در این مدت بیست و پنج مقاله پیش دکتری و پایان نامه دکتری را هدایت و راهنمایی کرده و به عنوان داور پایان نامه به دانشگاه های حیدرآباد ، دانشگاه دهلی ، دانشگاه جامیا ملیا اسلامیا ، دانشگاه ملی اردو مولانا آزاد ، دانشگاه داکا در بنگلادش نیز رفته است . ایشان علاوه بر سمت تدریس ، عضو و نماینده موسسه فروغ زبان اردو در هند ( NCPUL ) نیز می باشد .

فعالیت های دانشگاهی دکتر سید اختر حسین

از فعالیت های دانشگاهی استاد می توان به شرکت در ورک شاپ مرکز مطالعات ایران در استانبول به عنوان سخنران،سفر با دانشجویان به پانی پت و کروشترا برای خواندن کتیبه های فارسی، سفر به دانشگاه اسلو در نروژ،کنفرانس مطالعات فارسی در مونترال کانادا ، دانشگاه معمار سنان در ترکیه ، بازدید مقبره جمالی دهلوی – شاعر بنام دوره ی لودیان هند - به همراه گروهی از محققان برای بررسی کتیبه های موجود در مقبره ، بازدید از میسور و بنگلور برای خواندن کتیبه های فارسی آن جا بخصوص در مقبره تیپو سلطان ، ایجاد سرفصل های جدید در تدریس رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه جواهر لعل نهرو ، برنامه ریزی در سنتر برای سخنرانی محققانی از سراسر دنیا مانند دکتر احمد کریمی حکاک ، سخنرانی و ارائه مقالات در دانشگاه های سراسر دنیا مانند رودگرت و مریلند امریکا ، دانشگاه پاریس ، دانشگاه معمارسنان در ترکیه ، دانشگاه کمبریج ، آکادمی علوم تاجیکستان ، دانشگاه تهران و ...اشاره کرد .  

مقالات چاپ شده و ارائه شده در سمینارهای داخلی و خارجی :

مقالات ارائه شده توسط دکتر اختر حسین را می توان به سه بخش تقسیم کرد :

  • در زمینه ادبیات کلاسیک : حزین ، گوهر خزانه هند و ایران - بوعلی شرف قلندر پانی پتی - منظومه سهراب و رستم ؛ شاهکاری در ادبیات انگلیس - امیرخسرو نماد فرهنگ آسیای مرکزی در هند - داستان سهراب در ترجمه های انگلیسی - تاثیر مولانا در هند - حسن سجزی - رومی و بوعلی قلندر پانی پتی - امیرخسرو ، معمار فرهنگ هندی اسلامی - داستان سهرابین ؛ یک اقتباس انگلیسی - کشف المحجوب از نگاه جلال آل احمد و محمد اقبال لاهوری- غالب و چراغ معبد - اشعار فارسی در غبار خاطر ابوالکلام آزاد
  • در زمینه ادبیات مدرن : هندوستان در آئینه بوف کور- سه تار ؛ نماینده ادبیات فارسی معاصر - چشم انداز هندی تاریخ ادبیات فارسی مدرن - سه تار ، نماینده داستان های کوتاه فارسی –
  • در زمینه فرهنگ و ادب عمومی : زبان و فرهنگ باختری - شکل گیری هنر گندهارا در سایه هندوکش - زیبایی شناسی در غزل فارسی از کلاسیک تا مدرنیته - صلح در چشم انداز ادبیات هند و ایران - سهم صوفیان در پیشرفت فرهنگ هند - استاد سید جعفر شهیدی ؛ محقق برجسته معاصر ایران - علی هجویری ، نماینده تصوف - فرهنگ و ادبیات اسکندریه - پذیرش هزار و یکشب در ترجمه سر ریچارد برتون - ادبیات فارسی از کاشی تا کاشان - وقارالملک تبریزی ؛ سفرنامه فارسی در هند دوران انگلیس

این مقالات در کتاب های اودایانا ؛ افقی تازه در تاریخ و مطالعات بین فرهنگی –  مجموعه آثار صادق هدایت ؛ ج چهارم: بوف کور – کتاب هزاره سرایش شاهنامه در دانشگاه اپسالا  و مجلات زبان باختر و گندهارا در زمان کوشانیان چاپ آکادمی علوم افغانستان – مجله هو؛ راه زندگی  چاپ دهلی – مجله ایندو ایرانیکا در کلکته -  کتاب رمان های قرن بیستم فارسی – و مجموعه های منتشره در همایش ها و سمینارها ، چاپ شده اند .

موسسه مطالعات هندی فارسی Institute of Indo- Persian Studies

موسسه مطالعات هندی – فارسی ، موسسه ای نوزاد است که در سال 2013 توسط دکتر سید اختر حسین پایه گذاری شد . بیشتر اعضا و دست اندرکاران این موسسه را جوانان و دانشجویان دکتر اخترحسین تشکیل می دهند . دکتر اخترحسین در مورد سهم و نوع شرکت دانشجویان در این موسسه می گویند : « این دانشجویان ، روح و خون این موسسه هستند چرا که زمانی که همایشی قرار است برگزار شود ، هرگاه ضرورت ایجاب کرده ، این دانشجویان بودند که با کمک مالی خود ، موسسه را حمایت کردند تا فعالیت های ادبی آن ادامه پیدا کند و میراث فرهنگی هند و فارسی زبانان حفظ شود و پیام عظمت و شکوه دیرین ادبیات فارسی در هند به گوش همگان برسد چون موسسه ما یک موسسه شخصی است و از کمک منابع دولتی برخوردار نیست .» 

در بخشی دیگر، دکتر محمد استعلامی، دربارۀ رابطۀ فرهنگی ایران و هندوستان، چنین گفت:

"علی دهباشی اینقدر کارهای متنوع و متفاوت انجام می دهد و همه مفید که  باید بگوییم به گردن ما  و به گردن من حق بسیاری دارد. سپاسگزاری از زحمات ایشان که باید گفت:"دست مریزاد و افتخار به تو، علی دهباشی!"

 پروفسور سید اختر حسین، از دوستانی هستند که من در سال هایی که در هند بودم گمان می کنم فرصت و شانس این را نداشتم که با ایشان همکاری کنم. چون خیلی جوان هستند اما نامشان برای من همواره آشنا بود. دو سال پیش برای اولین بار در مونترآل در کنگرۀ جهانی مطالعات ایرانی، ایشان را ملاقات کردم و امروز که دکتر را زیارت می کنم، می خواهم  در مورد رابطۀ فرهنگی ایران و هند مختصری صحبت کنم. رابطۀ ایران و هند دو وجهۀ متفاوت دارد. یکی به سال های حکومت سلطان محمود بازمی گردد و حمله های وی به هند و تخریب معابد و آثار ارزشمندی که در این کشور وجود داشت و ویرانی و تأثیر منفی که این پادشاه بر هند گذاشت. گویا مثلی هم پیدا شده بود که وقتی مادری فرزندش از او اطاعت نمی کرده و می خواسته او را نفرین کند می گفته:" الهی محمود بیاید!" ولی به موازات این ادبیات و فرهنگ و زبان ما با هند آمیخته شده است و در واقع  شبه قارۀ هند از نظر فرهنگی جدا از ما نبوده است. در کمپانی هند شرقی و در دوره ای که حکومت انگلیس آنجا بوده، کاربرد زبان فارسی محدود شده است و اما آن دوستانی که قدر فرهنگ مشترک ایران و هند را می دانند! در سال های 1983 که در این کشور بودم بیش از پانصد نفر معلم زبان فارسی در دانشگاه ها داشتیم که البته تمام این پانصد نفر سید اختر حسین نبودند که بر این همه کار مسلط باشند. بنابراین دو وجهۀ متفاوت روابط ما با هند را جدا از هم بگیریم و این ارزش فرهنگی را قدر بدانیم و از کسانی همچون پروفسور بسیار باید سپاسگزار باشیم. ایشان هم به فرهنگ ما و به گردن همۀ ما حق دارند و دیگر اساتیدی چون دکتر ازهر دهلوی که مدیونشان هستیم. یکی دو نکته که روشن کنندۀ این روابط می تواند باشد این است که محمود تفضلی، رایزن فرهنگی ایران در هند کتابخانۀ بزرگی در این کشور ایجاد کرد و امکانات بسیاری برای ما فراهم آورد تا روابط فرهنگیمان گسترش یابد. در هند یکی از رئیس جمهور ها مسلمانی بود به نام ذاکر حسین. روزی که محمود تفضلی از هند خداحافظی می کرد، ذاکر حسین در سخنرانی خود گفته بود:"آقای تفضلی اینقدر به ما محبت کرده اند که ظلم محمود از یاد برفت!" و یکی از نکات جالبی است که ما باید این روابط را حفظ کنیم . اینکه ما به هم، به هندی ها و پاکستانی ها و افغان ها و دوستان بسیاری که در آسیای میانه هستند، تعلق داریم. اما در مورد رابطه ای که امروز داریم این است که این رابطه را بیشتر مسلمانان هند نگه می دارند. دلیلش این است که ادبیات و زبان فارسی بخشی از زندگی آن هاست. برایم جالب بود که در خانواده های دوستان هندی که با ایشان معاشرت داشتم، اسم پسرها همه فارسی بود."

در ادامۀ این نشست، فرزانه قوجلو، متن پیام دکتر حورا یاوری را که به مناسبت همین نشسته ارسال شده بود  قرائت کرد:

« دانشمندان گرامی، دوستان  عزیز

متأسفم که از توفیق تجدید عهد ارادت و حضور در جلسهای که به همت مجله بخارا و بنیاد موقوفات افشار برای برخورداری از محضر استاد سید اختر حسین و آشنایی بیشتر با مؤسسه مطالعات هند و ایرانی دانشگاه جواهر لعل نهرو برگزار شده، بی نصیب  مانده ام.

 دو سال پیش در کنفرانس مطالعات ایرانی که در مونترآل کانادا برگزار شد، جلسه ای  تحت عنوان «بلبلان ایرانی در باغهای هند»‌ به انستیتوی مطالعات هند و ایرانی دانشگاه جواهر لعل نهرو اختصاص داشت. نامی بامسما برای سرزمینی که در فصل های زمستانی تاریخ ایران، دروازه های این باغ های همیشه بهار را به روی هنرمندان، شاعران، تاریخ نگاران و جغرافی نویسان ایرانی گشوده و پاسداری از زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را به عهده گرفته است. از نمونه های آن باید به پیدایش و گسترش سبک هندی اشاره کرد که راه های بدیع در بیان اندیشه های شاعرانه بر گشود و روح تازه ای در پیکر شعر فارسی دمید.

مسافرت اخیر به هند و  شرکت در کنفرانس هشتادمین سال انتشار بوف کور، که آقای دکتر سید اختر حسین در برگزاری آن نقش بسیار عمده ای داشتند، گذشته از همه برکات علمی و تحقیقی، فرصت دوباره ای بود برای شنیدن نغمه های بلبلان ایرانی در این باغ های خرم هندی؛ فرصتی مغتنم برای دم زدن در قلمرو گسترده فرهنگ و ادبیات فارسی، و آشنایی نزدیک تر با پاسداران آن در یکی از کهن ترین سرزمین ها و تمدن های جهان؛  و ادای دین به ‏ تاريخ نگاران،‏ جغرافى نويسان و شاعرانی که چه بسا ایرانی نبوده اند، اما زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را عزیز داشته اند. میدانیم که تا اوایل قرن نوزدهم شمار کتاب هایی که به زبان فارسی در هند نوشته و منتشر می شد، از رقم مشابه خود در ایران بیشتر بود.

 

برای من موجب کمال خوشوقتی است که از طرف مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه کلمبیا به آقای دکتر سید اختر حسین که پاسداری از فرهنگ ایران و زبان فارسی را وجهه همت خود قرار داده و با بنیانگذاری مؤسسه مطالعات ایرانی در دانشگاه جواهر لعل نهرو گام بزرگی در راه این هدف متعالی برداشته خوشامد بگویم و آرزو کنم که در ادامه راهی در پیش دارند موفق و مؤید باشند.

با سپاس دوباره از آقای علی دهباشی، مجله بخارا و بنیاد موقوفات افشار

حورا یاوری / 25 مه 2016 »

 

سپس علی دهباشی با همراهی ناهید طباطبایی در نشستی، به بحث و گفتگو و طرح سئوالاتی از دکتر سید اختر حسین پرداختند. محقق بوف کور، در آغاز سخنانش به تعریف و ویژگی های زبان و ادبیات فارسی و وجوه مشترک فرهنگی و زبانی آن با کشور خود سخنانی را بیان داشت:

سید اختر حسین: حافظ در دیوانش می گوید

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم / کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

این بوی جوی مولیان را که نسیمش اینجا می آید در ذات و صفات جناب آقای دهباشی، مجسم و حس میکنیم که همیشه در دور و بر ما و مایۀ الهام هستند. وقتی که به ایران می آیم، خودم را در محدودۀ سیاسی ایران درنمی یابم. برای من این کشور، فراتر از مرزهای ایران امروزی است. ایرانی را در خاطره و در ذهنم دارم که حوزۀ فرهنگی است که مردم از کرانۀ دجله و فرات فارسی حرف می زنند تا می رسند به رودخانۀ سند. ایران فراتر از مرزهای سیاسی امروز که در آن تاجیکستان و افغانستان فعلی و ایران فعلی که همیشه بوده است، میباشد. فارسی در کشور هند یا در زندگی ما نقش عجیب و غریبی دارد. فارسی را به عنوان یک زبان مکالمه ای حساب نمی کنیم. این چیزی است که فرهنگ را تشکیل می دهد که در آن فرهنگ، همۀ ما زندگی می کنیم و زندگی کردن در فرهنگ و استفادۀ مادی بردن از زبان و ادب، دو مقولۀ جداگانه ای است. آقای دکتر استعلامی مدتی در دانشگاه تهران و سپس مدت کوتاهی درهند تشریف داشتند و سال های سال است که در کانادا زندگی می کنند ولی هیچگاه از فرهنگ فارسی خارج نشده اند و این فرهنگ فارسی به ایشان حقوقی هم نمی دهد و این عشق و علاقه و بخشی از ذاتشان است.  با این فرهنگ زندگی می کنند و این زندگی کردن لذت خاصی دارد. ما به دانشگاه می رویم تا مدرکی اخذ کنیم و سپس رو به امکاناتی می آوریم که دانشگاه فراهم می کند و سعی می کنیم استخدام بشویم و  مسائل شخصی امان و احتیاجات زندگی از جمله خانه و .... را رفع کنیم  و اما روزی مرگ فرا می رسد. این نوعی از زندگی است اما شیوۀ دیگر زندگی کردن روشی است که ادبیات برای ما مشخص می کند و آن هیچ نوع تشریفاتی ندارد و تنها علاقۀ شخصی است که شما را به فراگیری زبان و ادبیات فارسی متعهد می سازد. آموختن فارسی کار سختی نیست من چند زبان آموخته ام و آسانترین آن را فارسی می دانم. استاد زبانمان می گفت که فارسی اصلا گرامر پیچیده ای ندارد وتشریفات گرامری در این زبان کم است. برخلاف زبان اردو که خود من هم گاهی از صحبت به این زبان اجتناب می کنم و سعی دارم از طریق زبان انگلیسی کارهایم را انجام دهم. حتی اهل زبان هم مرتکب اشتباه می شوند. خوشبختانه این مشکل در ادبیات فارسی وجود ندارد. اما ادبیات فارسی اینقدرها هم آسان نیست! ممکن است ادبیات سایر زبان ها هم خیلی غنی باشد اما ادبیات فارسی ما غنی تر است. وقتی شما فارسی یاد می گیرید این زبان از تهران آغاز می شود و تا تهران می رسد. یکی از اساتید من که در ایران درس می خواند، درمورد شهریار صحبت می کرد. می گفت که فارسی زبانان تهران از اشعار فارسی شهریار که ترک زبان بود ایراد می گرفتند. شهریار گاهی می گفت فارسی تا تهران است و فراتر از تهران نیست. پس حوزۀ فارسی شما ایجاب نمی کند که به مرزهایی فراتر از تهران نگاه بکنید و ببینید که برادران تاجیکی و افغانی چطور حرف می زنند و چه مطالبی را مطرح می کنند و کمی فراتر از آن هم بروید که حوزۀ بزرگی است به نام شبه قارۀ هند که خودش به اندازۀ ایران است که از زمان محمود غزنوی آغاز شد و تا زمان دکتر ذاکر حسین رسید و من از این جهت بسیار خوشبختم که علی دهباشی به مرزبندی های فارسی معتقد نیستند و علاقه اشان فراتر از این هست و حتی در مورد شعر فارسی افغانستان هم گردهمایی برگزار می کنند. فارسی زبانانی که در یک جا جمع می شوند و صحبت می کنند. شما وقتی در باغ می روید، یک نوع گل نمی بینید. گل های گوناگون با رنگ ها و بوهای مختلف را مشاهده می کنید. باغ فارسی هم همینطور است که هندی ها هم در این ادبیات غنی فارسی سهیم هستند و حتی زرتشتیان هم همان اندازه سهم دارند. برادران زرتشتی اصالتا حامیان زبان فارسی هستند. در دانشگاه تهران، مجسمۀ فردوسی نامداری بود و این را زرتشتیان به دانشگاه تهران تقدیم کردند. هند تاریخچۀ بسیار غنی در مورد ادبیات فارسی دارد. اغلب شاعران مشهور ما ایرانی نبودند. اولین شاعر مشهور ما: امیرخسرو  دهلوی، ترک بود. دومین شاعر ما:فیضی دکنی، دکنی بودند. سومین شاعر ما: بیدل دهلوی، ترک بود. چهارمین: میرزا اسدلله خان غالب هم ترک سمرقندی بود و سر آخر پنجمین شاعر بزرگ ما اقبال لاهوری، برهمن زاده بود و هندوی اصل. اما آن ها سهمی در این زبان داشتند. اگر ما خود را در فضای متعصب سیاسی ادبیات قرار ندهیم و آزادانه فکر کنیم؛ می بنیم یک احساس آرامش در وجود ما حفظ می شود و نتیجه جناب آقای دکتر استعلامی می شوند که در کنج کانادا نشسته اند و تحقیقاتی انجام می دهند. گرچه در خلوت هستند اما در ذات خود انجمن هستند. هر جا که ایشان می روند آنجا ایران است. آنچنان که سعدی می گوید:

مرد خدا به مشرق و مغرب غریب نیست / چندانکه می‌رود همه ملک خدای اوست

ما که هر جا می رویم آنجا ایران را تشکیل می دهیم. چون ایران در وجود ماست. ما در ایران گم نشده ایم. ایران در وجود ما گم شده است. این را ادبیات در ما خلق می کند. ادبیات فارسی متکی به یک شخص و سازمان و سیستم و محیط و جامعه نیست.

بیدل در مورد شعر خود می گوید که شعر من هیچگاه کهنه نخواهد شد. همانطوری که می دانید زبان فارسی مدتی زبان اصلی هند بود. کسی که زبان فارسی را رسمی کرد خود، هندو بود. وزیر دربار اکبرشاه در سال 1581 زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی مردم هندوستان اعلام داشت. اما با گذشت زمان در هند اوضاع تغییر کرد. صحبتی شد که دیگر فارسی کاربرد ندارد. گفتند که یک قفسه پر از کتاب های غربی بهتر است از چند کتابخانۀ شرقی است! و بعد از آن زبان انگلیسی جایگزین زبان فارسی شد. یک بار سیاسی بود اما اهمیت زبان فارسی هیچگاه کم نشده است. شاید همان اهمیتی که زبان فارسی در زمان محمود غزنوی داشت امروز هم دارد طوری که سعدی گفت:

سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین شکند / قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

عصر امروز، عصر کامپیوتر و علوم پزشکی است. حدود بیست و پنج سال پیش اینجا بودم وقتی سمت نیاوران رفتم همه منازل ویلایی و باغ دار بود اما امروز نیاوران آکنده از برج شده است. بسیاری از دانشگاه ها علوم جدید کامپیوتری و مدیریتی را تدریس می کنند. برخی رشته ها برایم غریب است اما هیچوقت ارزش زبان فارسی با توجه به رشته های امروزی که چون قارچ رشد می کنند، کم نشده است.

برکت فارسی همین است. با سفیر ایران صحبتی داشتیم و ایشان می گفتند در انگلستان که بودیم ایرانیان بر سر تفکرات سیاسی اختلافات بسیاری داشتند اما تنها نقطه اشتراک آن ها محافل موسیقی و ادبیات بود. محافلی هم که آقای دهباشی تشکیل می دهند عقاید متفاوت و ادیان متفاوت را با زبان مشترک فارسی گرد هم می آورند.

شاعرانی داریم که به منزلۀ یک گل هستند در باغ ما اما یک شاعر که ما را خیلی تحت تأثیر قرار داد «اقبال لاهوری» است. سخنان اقبال بسیار جالب است و اصلا برای ما یک منبع نیرو است. چون خود برهمن بود و عقیده داشت که از همه چیز مهم تر نیرو است اگر آدم نیرو نداشته باشد، نمی تواند کار کند و این در فلسفلۀ اسلامی که نه اما در فلسفۀ هندوها مطرح است. آن ها درخت و مار و ... را می پرستند ولی در اسلام اینگونه نیست و تنها خداپرست هستند. دلیل پرستش همه چیز در هند این است که آن ها به دنبال پرستش چیزهایی هستند که نیروی عظیمی در درونشان نهفته است. این نیروی قدرتمند سودمند به شخص جنب و جوشی می دهد. اقبال در «اسرار خودی و رموز بیخودی» این مطالب را مطرح می کند. وقتی این کتاب ها را می خوانیم یک دگرگونی ایجاد می شود. اقبال هستی ندارد. هستی او از هستی مولانا وام می گیرد اخیرا به این نتیجه رسیده ام که اگر فرض بفرمایید که ما مثنوی را نخوانده ایم و اقبال را خوانده ایم همان حرف های مولانا به حرف های اقبال منتقل می شود. چون اقبال به تنهایی حرفی برای گفتن ندارد مثل مولانا هم که حرف های شمس را به زبان خود بیان می دارد. بیت مشهور مولانا:

 هر کسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من

 دیدم که در کتابش پنجاه و یک بیتی را می سراید تا آن بیت مولانا را روشن و واضح سازد. ایرانی ها مولانا را بهتر از ما درک می کنند اما ما وقتی اقبال را می خوانیم به مولانا نزدیک تر می شویم. پس درِ ورود ما به مولانا مستقیم نیست. حتی ترک ها هم چند مجتهد ترک دارند که به مدینۀ فاضلۀ مولانا نزدیک هستند و از در آن ها وارد این موضوع می شوند. اقبال در عصر خود مبلغ مولانا بود. اگر اقبال نبود پس سرنوشت خانم آنه ماری شیمل چه بود؟ من فکر می کنم شخصیتی بود ناخوانده! پس این مولانا بود که به شیمل یک هویت داد. وقتی مولانا به اقبال هویت می دهد اگر من و شما هم عاشق مولانا بشویم از او هویت خواهیم گرفت. ما یاران بسیاری در فارسی داریم. اینجا یکی نیست. هزاران است. یکی از این ها مونس ما برای تمام عمر می شود. فرخی می گوید:

کاین حله مر تو را رساند به نام و نان

برخلاف رشته های دیگر که تنها نان می دهند ادبیات نام می دهد. ادوارد براون پزشکی را رها می کند و به سمت ادبیات می رود و همه از او به شهرت یاد می کنند. حتی خیابان کوچکی به نام او در تهران نامگذاری شده است که البته او شخص بزرگی بود و نیازی به این نام نداشت. ما هم نان فارسی می خوریم اما این نان تنها نمی دهد، زبان فارسی نام هم به ما می دهد."

 

علی دهباشی: بعد از این سیری که در ادبیات کلاسیک فرمودید کاری که برای صادق هدایت انجام دادید تنها سال گذشته نبود بلکه سابقه ای دیرین داشت اگر ممکن است در این مورد توضیح دهید؟

سید اختر حسین: من خیلی متخصص صادق هدایت نیستم. اما یک روز کتاب بوف کور و شرح حال نویسندۀ آن را خواندم. از اساتید آن زمان پرسیدم که وقتی صادق هدایت به هند آمده بود شما خبر از ایشان داشتید؟ گفتند که نه! نامشان ر ا نشنیده ایم. سال های سال بعد از مرگ صادق هدایت، این نویسنده  در هند به شهرت رسید. از این موضوع ناراحت شدم. در جامعه سه نوع مردم وجود دارند. گروهی فریب می خورند، دومی فریب می دهند و گروه سومی هم وجود دارد که بین این فریب دهنده و فریب خورنده قرار دارند که مانع می شوند. یعنی مردم را هشدار می دهند که فریب نخورند. صادق هدایت را از گروه سوم می دانم. این ها ناجی ما و فریب شناس هستند. مولانا  هم اینگونه است. می گوید نباید دست به دست هر کسی بدهید. گفتم این آقا که ناجی ما بود و برای ما می نوشت ما باید توجه بکنیم و حداقل ردپایی از نوشتار و تاریخچۀ افکار او را دنبال کنیم و ببینیم ایشان کجا زندگی می کردند. چون بمبئی هنوز پابرجاست و همانند شهرهای دیگر از بین نرفته است.  به دانشجوی خود آقای ندیم اختر این طرح را دادم و گفتم که شما پروژه را دنبال کرده و محل زندگی صادق هدایت را کشف کنید. برای اقامت ایشان مسکنی تهیه کردم و کمک هزینه ای و به بمبئی رفتند و توانستند با توجه به نوشته های هدایت منزل و مکان هایی که او رفت و آمد داشت را کشف کنند و سپس تاریخچۀ مختصری از روند کار خود که در چند ماه آینده کتابش به چاپ خواهد رسید را ارائه دهند. سپس همایشی برای ادای دین خود به نویسندۀ بوف کور برگزار کردیم.

ناهید طباطبایی: در مورد ادبیات معاصر به معنای ادبیات پنجاه سال اخیر ایران بعد از هدایت، آیا هیچ تحقیق و درسی و گفتگویی در دانشگاه های دهلی انجام می شود:

سید اختر حسین: البته کار دانشگاه ها همین است دانشگاه های ما مثل دکان شده است و کالاها را می آورند و می فروشند. تنها شخصی که به دل ما نشست و بسیار لذت بخش بود، اشعار آقای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی هست و جایی که صحبت می کنند و برای ما بسیار جالب بود که حافظِ مرده، زنده تر از تمام شاعران زندۀ ماست.

ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد / چشم خود بربست و چشم ما گشاد

و حافظ امروز گویاتر از خیلی شاعران است و یا خالق چهار مقاله که می نویسد:" برخی شاعران در زندگی خود اثرشان می میرد!" و حافظ آن نیست. اثر او همیشه زنده است. من این پیشنهاد را به دانشجویی کردم که این کار را انجام دهند و اما ایشان نپذیرفت. یکی از مشکلات ما این است که از صد نفر دانشجو،  یکی یا دو نفر هستند که واقعا عشق و علاقه ای به زبان و ادبیات فارسی دارند. همانطور که در شاهنامه سهراب می گوید که در این ارتش، جنگنده یک نفر هم نیست. ارتباط زبان و فرهنگ هند و ایران همین اندازه ضعیف است که تحقیق دانشجویان بیشتر تکراری و رونویسی است. دانشجویان سعی ندارند به ایران بیایند و با نویسندگان زنده در ارتباط باشند و رفتار آن ها را بررسی نمایند و در واقع این امکان هم وجود ندارد.

ناهید طباطبایی: تا جایی که متوجه شدم معمولا دانشگاه ها بیشتر در بخش ادبیات کلاسیک تمرکز دارند.

سید اختر حسین: علت این است که منابع ندارند و چون منابع ادبیات کلاسیک در آنجا زیاد است پس این موضوع را انتخاب می کنند.

ناهید طباطبایی: و اما در مورد ادبیات معاصر خود هند. از نویسندگان جدید رمان و داستان در هند چه کسانی هستند؟

سید اختر حسین: از نویسندگان معاصر شاید بتوان از قرة العین حیدر نام برد که در سفری که به ایران داشت کتاب دماوند را به زبان اردو نوشت. و از دیگر کتاب های او «دریای آتش» را می‎توان نام برد.                 

در این نشست عکس هایی از بزرگداشت صادق هدایت در هند به روایت مریم اسلوبی به نمایش گذاشته شد.

در خاتمه، قلم فردوسی توسط مونا گلستانی به دکتر سید اختر حسین اهدا شد.  

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: