همه ادبیات معاصر دانشگاه‌پسند نیست/ شعر کهن تکصدایی است

1395/2/25 ۱۲:۳۶

همه ادبیات معاصر دانشگاه‌پسند نیست/ شعر کهن تکصدایی است

محمد بقایی ماکان و حسن میرعابدینی در مناظره‌ای درباره بررسی جایگاه ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها حضور یافتند و هر یک از موضع خود به این مقوله پرداختند.


محمد بقایی ماکان و حسن میرعابدینی در مناظره‌ای درباره بررسی جایگاه ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها حضور یافتند و هر یک از موضع خود به این مقوله پرداختند.

 نشست بررسی ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها عصر روز جمعه (۲۴ اردیبهشت ماه) با حضور محمد بقایی ماکان و حسن میرعابدینی دو تن از پژوهشگران نام‌آشنای عرصه ادبیات کلاسیک و معاصر در سالن دانشگاه آزاد اسلامی در بیست و نهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران برگزار شد.

بقایی ماکان در جواب سؤال اول این میزگرد دو طرفه که به نظر شما چرا تعداد واحدهای درسی مرتبط با ادبیات معاصر در رشته‌های زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه‌های ما بسیار کم است؟ گفت: ما در اینجا باید مراد خود را از سه عبارت «ادبیات»، «معاصر» و «دانشگاه» مشخص کنیم. «ادبیات» تنها شامل نظم و نثر نیست بلکه هر آنچه به صورت مکتوب از طرف اندیشمندان و متفکران ارائه می‌شود، ادبیات است؛ حالا می‌خواهد متن فلسفی باشد یا جامعه‌شناسی و یا ادبیات. البته معمولاً ادبیات را به این معنا نمی‌گیرند و آن را تنها شامل نظم و نثر می‌دانند.

وی افزود: «معاصر» از نظر مفهومی یعنی هم عصر یا هم زمان و هم دوره؛ یعنی در دوره‌ای یک مفهوم، هنر و یا تولید فکری، حاکمیت و رواج پیدا می‌کند و درواقع معنای عصر را هم مفهوم تعیین می‌کند و نه زمان. اصطلاح «دانشگاه» هم به معنای جای دانش است که دانش در اینجا به معنای آگاهی‌های به تثبیت رسیده مراکز فرهنگی موثق است.

بقایی ماکان سپس گفت: ادبیات کهن ما صافی‌ها را پشت سر گذاشته و مورد تائید محافل رسمی است و در دانشگاه‌های مختلف هم تدریس می‌شود اما ادبیات معاصر ما هنوز پا در هواست. آنچه در حال تزلزل است و روی آن تردید وجود دارد، همین ادبیات (معاصر) است و دانشگاه‌ها هم نمی‌توانند به راحتی آن را بپذیرند و به عقیده من حق هم دارند.

این پژوهشگر عرصه ادبیات یادآور شد: واقعیت این است ما بعد از نیما،با شاعرانی در ارتباط هستیم که عموماً در کارهایشان ایرادهای فنی و نگارشی خجالت‌آور وجود دارد و به جرأت می‌توان گفت که منهای سه، چهار نفر از جمله نیما، اخوان و آقای شفیعی کدکنی، بقیه از این عیب به شدت رنج می‌برند.

در پاسخ به پرسش اولین میزگرد، حسن میرعابدینی هم نظر خود را این‌گونه بیان کرد: ما وقتی از ادبیات معاصر ایران سخن می‌گوییم، یک مفهوم را در نظر داریم و آن مناظرات تاریخی ادبیات با ورود تجدد به ایران و جامعه ایرانی است. به تدریج که جامعه ایرانی رو به دگرگونی می‌گذارد، نویسندگان هم احساس می‌کنند که برای خلق آثار ادبی خود و وارد کردن مفاهیم تازه به آن، نیازمند فرم‌های جدیدی هستند و شکل‌های قدیم دیگر پاسخگو نیست.

وی افزود: وقتی زبان رمان و داستان شکل می‌گیرد، دیگر آن زبان ادیبانه شکسته می‌شود و از طریق وارد کردن دو عنصر طنز و شیوه محاوره مردم، زبان جدیدی به وجود می‌آید. مقصود از ادبیات معاصر درواقع ادبیاتی است که مخاطبان آن، جدید و درواقع توده مردم هستند. به قول یکی از اُدبا، نویسنده مدرن باید جوری بنویسد که اُدبا بپسندند و مردم بفهمند.

این استاد عرصه ادبیات داستانی ادامه داد: علی‌رغم این تغییر، البته ادبیات معاصر خیلی اندک وارد دانشگاه‌ها شده و درواقع به آن بی‌توجهی شده است. من برخلاف آقای بقایی، این باور را ندارم که ادبیات معاصر جایی در دانشگاه‌ها ندارد و نیازی نیست که تدریس شود. البته در عین حال باید به جرأت گفت استادانی که ادبیات معاصر تدریس می‌کنند، عمدتاً ادبیات معاصر را نمی‌شناسند.

میرعابدینی بار دیگر تاکید کرد: ادبیات معاصر باید به دانشگاه‌ها راه پیدا کند اما باید یک یا دو دهه فاصله برای بررسی آثار ادبی حفظ شود یعنی نویسندگان این قبیل آثار به جای تثبیت شده، دست یافته باشند.

در ادامه این میزگرد، بقایی ضمن اذعان به پاره‌ای تغییرات در عرصه شعر، در عین حال گفت: شعر ما از ۸۰ سال قبل به این طرف دچار تحول شده است اما نه به معنای بهتر شدن بلکه به معنای دیگر شدن و اگرچه رشد این تغییرات در جامعه ما سیر صعودی داشته و از نیما شروع می‌شود و به اخوان و شاملو می‌رسد، اما بعد از آنها، به شدت نزول پیدا کرده است.

وی افزود: اگر نیما می‌خواست روال شاعرانی مانند فریدون توللی را در شعر ادامه بدهد، امکان نداشت از ابوالحسن ورزی و یا صبا معروف‌تر شود. در این میانه تنها یک یا دو نفر را می‌توان پذیرفت و اذعان کرد که استثناء است و آن اخوان و همچنین آقای شفیعی کدکنی است.

بقایی با اشاره به برخی شعرهای شاعران معاصر از قبیل سهراب سپهری و برشمردن پاره‌ای از آنچه او ایرادهای خجالت‌آور در شعرهای آنها نامید، گفت: اگر دانشگاهی بخواهد این‌گونه شعرها را بپذیرد، باید روی آن دانشگاه خط قرمز کشید. ما در ادبیات کهن‌مان مطلقاً چیز غلط و نادرست نداریم. البته شاید در شعرهای شاعرانی مانند مولانا یا حافظ، ایراداتی از قبیل اضافه کردن واژه «تر» به صفات تفضیلی مانند اولی و یا پیشوند «به» به کلمه «والله» در قصیده‌ای از عنصری وجود داشته باشد اما شاعران معاصر ما حتی کلمات تثبیت شده ادبیات کهن را هم به غلط به کار می‌برند.

وی  گفت: با این وجود معتقدم حتماً باید هیأتی وجود داشته باشد که از بین آثار ادبی معاصر گزینشی انجام دهند.

در همین رابطه حسن میرعابدینی گفت: از دوران مشروطه تاکنون در زمینه ادبیات کلاسیک کارهای زیادی انجام شده است از چاپ و تصحیح دواوین شاعران گرفته تا نگارش تاریخ‌های ادبی اما در زمینه ادبیات معاصر کار چندانی صورت نگرفته است. انگار که ادبیات معاصر نباید به وجود می‌آمده است و یا گویی انحرافی بوده است از روند طبیعی زندگی یک جامعه که در اینجا منظور جامعه ایرانی است.

وی افزود: ادبیات معاصر درواقع ادامه منطقی ادبیات کلاسیک ماست اما با توجه به تغییر دوره، بدیهی است که نوع نگاه و رویکردها هم به مسائل پیرامون از سوی خالقان آثار ادبی تغییر می‌کند. اگر بخواهیم تنها به ایرادهای فنی و املایی و یا انشایی نویسندگان بپردازیم و به همین جرم آنها را تخطئه کنیم، کاری از پیش نخواهیم برد.

میرعابدینی همچنین گفت: ادبیات کلاسیک ما یک ادبیات تک صدایی بود و البته ارزش و اهمیت خودش را دارد و هنوز که هنوز است پایه و مایه ادبیات جدید است اما در دوران جدید، وقتی شما از زبان یک لمپن می‌خواهی در داستانت سخن بگویی، نمی‌توانی زبان بیهقی را برای او به کار بگیری. ادبیات معاصر، ادبیاتی است که صداهای امروز را به گوش می‌رساند.

وی در همین رابطه اضافه کرد: ادبیات کلاسیک ما سال‌ها سال عمر دارد و اگرچه امروز به درخت تناوری تبدیل شده، اما از میان هزاران شاعری که شعر گفته‌اند، تنها چند نفرشان مانده‌اند. اما ادبیات معاصر ما اگرچه زمان زیادی بر آن نگذشته و کمتر از یک قرن عمر دارد، حداقل ۱۰ نفر را پرورش داده که آثار آنها می‌تواند در دانشگاه‌ها مطرح شود.

این استاد حوزه داستان‌نویسی ادامه داد: اگر دانشگاه به این ادبیات (معاصر) توجه نکند، دانشجو می‌رود در بیرون دانشگاه و هر جوری شده آن را فرا می‌گیرد. دانشجوی امروز می‌خواهد مسائل امروزش را دریابد. دانشگاهی که بخواهد با نگاه گذشته به مقولات امروز نگاه کند، نهایتش این می‌شود که مقاله‌نویسان آن هم در مقالاتشان غلط املایی دارند.

در پایان این میزگرد، هر یک از دو سخنران به جمع‌بندی سخنان خود پرداختند. محمد بقایی ماکان از این فرصت برای ثابت کردن اینکه به گفته او حتی شاعر مطرحی مانند سهراب سپهری هم اَغلاط فاحش املایی در زبان و شعرش وجود داشته، استفاده کرد و گفت: مرحوم سپهری ادبیات کلاسیک ما را نمی‌شناخت؛ وقتی کتاب «هشت بهشت» او چاپ شد، من دیدم که کلمه «خشنود» در دو جا به صورت «خوشنود» نوشته شده که این غلط هنوز هم در این کتاب وجود دارد. دانشگاه چطور می‌تواند چنین متن‌هایی را بپذیرد!؟

میرعابدینی هم در جمع‌بندی سخنان خود گفت: حمله به ادبیات معاصر به دو دلیل صورت می‌گیرد؛ یک ضعف استادانی که در این حوزه تدریس می‌کنند و دو اینکه می‌گویند ادبیات ما صرفاً ترجمه‌ای است. در حالی که ادبیات معاصر ما دو پایه دارد، یک سنت ادبی و دو ترجمه. ما نمی‌توانیم از جهان مدرن امروز، خودمان را کنار نگه داریم. باید به جای لجاجت، مدرنیت را برای خودمان بومی کنیم و این کار تنها از عهده دانشگاه برمی‌آید.

منبع: مهر

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: