جادوی صبح در اشعار خاقانی / کبری رضایی

1395/1/28 ۰۸:۳۴

جادوی صبح در اشعار خاقانی / کبری رضایی

شعر فارغ از توصیف و تصویر، سخنی عادی است، زیبایی و تأثیرگذاری اشعار، مرهون تصاویر و توصیفاتی است که از تخیل شاعران نشأت می‌گیرد. در میان تصویرسازی‌های متفاوت توصیف صبح یکی از مضامین و تصاویر مشترک در میان شعرای فارسی زبان است. خاقانی نیز در شمار آن گروه از شاعران است که به این امر توجه بسیار داشته است.

نگاهی به جهان بینی و اشعار شاعر پر آوازه شعر فارسی
 

 شعر فارغ از توصیف و تصویر، سخنی عادی است، زیبایی و تأثیرگذاری اشعار، مرهون تصاویر و توصیفاتی است که از تخیل شاعران نشأت می‌گیرد. در میان تصویرسازی‌های متفاوت توصیف صبح یکی از مضامین و تصاویر مشترک در میان شعرای فارسی زبان است. خاقانی نیز در شمار آن گروه از شاعران است که به این امر توجه بسیار داشته است. خاقانی یکی از موفق‌ترین شاعرانی است که به آفاق بکر و پر از رمز و راز سخن پارسی گام نهاده و از آن گستره پر از ابهام الفاظ و معانی، سرافراز عبور کرده و در شمار سرآمدان زبان فارسی جای گرفته است لذا محقق برآن شد تا پژوهشی در این خصوص انجام دهد و نتایج به دست آمده از پژوهش بیانگر آن است که در توصیف طبیعت و بویژه صبح از آرایه‌های ادبی تصویری استفاده کرده گرچه وسعت تخیل و ترکیب، نازک خیالی‌های بی‌نظیر، اندیشه‌های صوفیانه، قدرت ردیف پردازی و سیطره خاقانی به علوم گوناگون و مظاهر طبیعت و تأثیرات گوناگون آن بر اذهان و فرهنگ رفتاری مردم مورد توجه بسیار است، اما تشبیه، وصف، استعاره، کنایه، اسناد مجازی و... مورد نظر بوده و عنصر رنگ و صبغه اشرافی نیز در اشعار قابل بررسی است.

افضل الدین بدیل ابراهیم بن علی خاقانی حقایقی شروانی ملقب به «حسان العجم» در اوایل سده ششم؛ یعنی حدود 520 ه.ق از افق شروان در آسمان ادب پارسی طلوع کرد. او یکی از بزرگترین شاعران و از بلغای ایران است.معمولاً خاقانی را «شاعر صبح» می‌خوانند، شاید توجیه قضیه چنین باشد که ساعات الهام بخش شب در نزد او به دمیدن خورشید متصل می‌شده است و برای او در انتهای هر شب دمیدن خورشید تکرار می‌شد، مفاهیم مختلف صبح در فرهنگ لغت: «صبح» در لغتنامه دهخدا به معنی سپیده دم – یا اول روز (منتهی الارب) بامداد، بام، شبگیر (مهذب الاسما)بیشترین شاهد مثال‌ها در فرهنگ دهخدا از ابیات خاقانی انتخاب و عنوان شده است.
  اشارات خاقانی و حافظ
توجه حافظ به خاقانی از دیگران بیشتر است و خاقانی نیز با قدرت طبع و وسعت فکر و اندیشه و کثرت اطلاعات و معلومات، ترکیبات گوناگون، نو و ابتکاری ساخته و دو صنعت ایهام و تناسب را از صنایع اصلی و عمومی شعر خود قرار داده و حافظ نیز با توجه به این دو صنعت در شعر خاقانی، همان دو را اساس کار خود در شاعری قرار داده است با این تفاوت که ظرافت طبع و مهارت در چیدن کلمات متناسب پهلوی یکدیگر و بیرون آوردن معانی ایهامی در حافظ، شعر او را به اوج لطافت و هنرنمایی و دل انگیزی رسانده است؛ به پاره‌ای از ترکیبات مشترک در دو دیوان خاقانی و حافظ که ایهام و تناسب دارند، اشاره می‌کنم: مثلاً این غزل خاقانی با مطلع:ای صبحدم بین که کجا می‌فرستمت /  نزدیک آفتاب وفا می‌فرستمت
حافظ به این مطلع استقبال کرده: ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت / بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت / بسیاری از ترکیب‌ها و مضمون‌های خاقانی در شعر حافظ آمده و آنها را با اندکی تغییر یا بدون تغییر در شعر حافظ می‌بینیم، مثلاً خاقانی گفته:

بی‌تو چو شمعم که زنده دارم شب را/  چون نفس صبحدم دمید بمیرم
و حافظ گفته:تو همچو شمعی و من شمع خلوت سحرم /  تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم
ترکیبات صبح صادق و کاذب و ترکیبات مناسب آن غالباً ساخته خاقانی است، حافظ نیز به همان ترکیبات نظر داشته و آنها را به کار برده است.  
«تشبیه» در شعر خاقانی
ذهن بارور و متلاطم خاقانی پیوسته در پی تصویرسازی است. شاعر در مقدمه قصایدش به بهانه‌های گوناگون از جمله مدح و ثنا و ستایش، تصاویری بی‌نظیر و تماشایی از صبح پرداخته است. یک ویژگی عمده در تصویرسازی‌های خاقانی، باریک بینی و نازک خیالی است که بویژه در تشبیهات وی ظاهر است، او تصویرها را چنان باریک و ظریف پدید می‌آورد که حیرت به حیرت می‌افزاید.
صبح از حمایل فلک آهیخت خنجرش      کیمخت کوه آدیم شد از خنجر زرش
خاقانی برای آفرینش تشبیهات تازه، از هر حادثه و رویدادی استفاده می‌کند و گاهی تصاویرش را از عادی‌ترین مسیل زندگی می‌گیرد.
 «وصف» در شعر خاقانی
بدون شک هر کسی با شعر خاقانی و طرز بیان او مأنوس باشد، در می‌یابد که اساساً سخن او بر «وصف» بنا نهاده شده یعنی همان چیزی که پیش از وی در شعر منوچهری سابقه داشته است. این شاعر در موضوعات فراوانی داد سخن داده و آنها را وصف کرده است: آتش و می‌و ساغر و کوس و صور فلکی و آسمان و ماه و مناظر طبیعت بهار و شب و روز و منازل و مناسک حج را وصف کرده و در اخلاق و تصوف و مدح و مرثیه و هجو و شکایت و خودستایی‌ها، سخن گفته و همه این مفاهیم و صحنه‌ها را بر وصف بنا نهاده است. خاقانی در تصویر سازی‌های رنگارنگ خود، شعر را به تمام و کمال، تجلی‌گاه فن بیان کرده و از این حیث، میدان سخن او برای بیان هیچ نوع مضمونی در تنگنا نبوده است. وی نه تنها از استعاره و گونه‌های آن، بلکه از دیگر مقولات بیان از جمله تشبیه‌های زیبا و غریب به فراوانی استفاده کرده است.                                      
صبح چون خنده گه دوست شده است آتش سرد/            آتش سرد به عنبر مگر آمیخته‌اند
وصف صبح  
هر چند خاقانی در موضوعات گوناگون شعر سروده و در بسیاری از آنها از ترکیبات و تصویرهای تکراری و در عین حال زیبا استفاده کرده است ولی در این میان به وصف سه موضوع اشتیاق بیشتری نشان داده و به هر بهانه این سه موضوع را در شعر خود بارها تکرار کرده است، وصف صبح و سپیده دمان؛ زیباترین تابلوهای نقاشی تصویر شده در دیوان خاقانی، پرده‌های رنگارنگ طلوع خورشید بر کران آسمان است که هر بار به رنگ و شیوه‌ای تازه جلوه‌گری می‌کند. خاقانی در چشم اندازهای طلوع خورشید، حالات روحی خویش را نیز گزارش می‌کند: وی مست صبحگاهان است و آن را می‌و مشک به هم آمیخته می‌بیند و صبح را همچون دهان معشوق و آه عاشق را به «آتش سرد» و «آتشین معنبر» تعبیر کرده است. این صبح انسان واره‌ای است که آه آتشین از جگر سر داده است. پاسخ دادن به اینکه چرا خاقانی تا این اندازه شیفته صبح و صحنه‌های آن بوده و این مضمون را بارها در شعر خود تکرار کرده، کار دشواری است و احتیاج به نقد روانی شعر او و اطلاع دقیق‌تری از زندگی وی دارد، ما فقط این را می‌دانیم که غم و شادی خاقانی هر دو در صبح اتفاق می‌افتد؛ خاقانی یک شاعر استثنایی و جادویی است، قدرت تخیل و ترکیب او گاه چنان اوج می‌گیرد که برای یک واژه، ترکیبات بدیع و فراوانی می‌آفریند، چنانکه از واژه صبح برای رساندن مفهوم خورشید ترکیبات زیر را دارد و این صنعتگری جز در کارخانه خیال خاقانی در جایی دیگر صورت نمی‌بندد: خنگ صبح، برقع زرین صبح، طاووس صبح،... جالب اینکه با دیگر واژه‌ها با همان مفهوم حدود 130 ترکیب دارد از جمله: شه اختران، نارنج گیلان، زرد پاره، آتشین دواج، تاج فلک، چشمه مهر، عروس سپهر، زرین صدف و چتر زرین. وی نه تنها در آغاز قصاید، بلکه در متن آنها نیز هر گاه مجال یافته به وصف صبح پرداخته است. این مضمون آنقدر در دیوانش تکرار شده که حتی در بین مردم به «شاعر صبح» شهرت یافته است.ترکیباتی همچون: مرغ صبح، شمشیر صبح، ابن صبح، خنده صبح، خنگ صبح، چرمه صبح، صبح خرد،صبح وصال، صبح یقین، صبح ظفر، صبح هدی، صبح خیزان، صبح لقا، صبح فام، صبحدل، صبحوار و دهها نوع از این ترکیب‌ها و صفاتی که برای صبح می‌آید مانند: پرده در، هنگامه در، صادق، ملمع نقاب، زرین نقاب، کمانکش، دهره‌اندازه، دشنه افکن، دشنه کش، شست افکن، فنک پوش، می‌گونه، گلفام، گلگونه رخ،دندان مطرا، آینه سیما، عریان، جیب گشاده، آستین افشان، خندان، جاسوس، آبستن، فصاد و... مرتباً در دیوان خاقانی تکرار می‌شود. به طور کلی، واژه صبح و ترکیبات آن 540 بار در دیوان این شاعر به کار رفته است و این میزان کاربرد نسبت به واژه‌های مورد علاقه خاقانی بسیار بالاست.خاقانی با استفاده از عناصر پویای شعر(تشبیه و استعاره) پرده‌های طلوع خورشید را هر بار به شیوه‌ای خاص نمایش می‌دهد:گاهی خورشید را همچون«غیار»یهودیان می‌بیند که آسمان آن‌را بر کتف کبود خود دوخته است.خاقانی هر چیزی را که بخواهد، براحتی در پرده صبح تخیل کرده و آن را به تصویر می‌کشد. استعاره‌های شگفت و شخصیت بخشی به اشیای بی‌جان، از جمله عناصر بیانی است که به فراوانی از آن استفاده کرده و از این حیث شعر خود را پویا ساخته است:
نتیجه  
آنچه از این مقاله حاصل می‌شود، آن است که اگرچه موضوع شعر خاقانی بنا به گفته مرحوم فروزانفر مسائل عادی و روزمره است و چندان مشکل نیست شیوه‌ای که این شاعر در بیان افکار خویش در پیش گرفته، هرگز تکراری و عادی نبوده است. این شیوه نو و تازه را که به قول تأویل گرایان متن و نقد ادبی می‌توان به آسان زدایی خاقانی تعبیر کرد، رویکرد او به تصویر سازی‌های زیبا در مقوله بیان بویژه تشبیهات و استعاراتی است که غالباً با جان بخشی همراه است. خاقانی با این شیوه نو، با جان بخشیدن به اشیا و مظاهر طبیعت که شاید با نگاه از پنجره شاعرانه هر کدام زنده بوده و نیازی به تجسم بخشی نداشته باشند، اما با استفاده از هر کدام از آنها و به کمک استعاره‌های بالکنایه، به شعر خویش طراوت بخشیده است. گرایش خاص این شاعر به وصف امور، باعث شده، بیشتر به نقاشی ظاهر آنها بپردازد تا جایی که حتی در شخصیت پردازی به مظاهر طبیعت، بویژه تصویر سازی‌های متنوع و کم تکرار با واژه صبح، خوانندگان شعر خود را توجه ویژه می‌دهد.تأثیر پذیری شاعر شروان از اسرار حاضر در پدیده صبح، طلوع و غروب خورشید و زایش شب وروز که هر یک بیان کننده حالات و مشخصه‌های روحی و جسمی او است و از ویژگی‌های سبک خاقانی محسوب شده، باعث می‌شود تا خوانندگان شعر او از لابه‌لای پرده‌های زیبا و رنگارنگ وصف‌هایش، براحتی فرصت تأمل و تعمق در موضوعات اشعار وی حتی مضامین تکراری بسیاری از زمینه‌ها را نیابند و گمان برند که موضوع شعر او مسائل دشوار و دور از فهم عموم است، در حالی که چنین نیست.

 

منبع: ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: