دیدگاههای فقهی درباره ترجمه قرآن / حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی ایازی - بخش سوم

1395/1/18 ۰۷:۳۵

دیدگاههای فقهی درباره ترجمه قرآن / حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی ایازی - بخش سوم

مبلغان مسیحی برآن شدند تا کاری کنند که قرآن هرچه کمتر در اختیار مسلمانان قرار گیرد و نسلهای نو با محتوای آن آشنا نشوند و لذا به صورت غیرمستقیم القا کردند که ترجمه قرآن نمی‌تواند گویای قرآن باشد و ترجمه قرآن کریم محال و بی‌‌فایده است. از طرفی هم تعلیم زبان عربی در کشورهای غیر عرب یا تحریم شده یا مورد هجوم قرار گرفته بود، لذا صدور فتوای تحریم ترجمه آنان را به اهدافشان نزدیکتر می‌ساخت و خواسته استعمارگران به خوبی عملی می‌شد،۱ و گرنه پیش از این مرحله حتی ظاهرگرایان حنبلی هم در ضرورت ترجمه قرآن تردیدی نداشتند و آنان هم ترجمه قرآن را مفید برای غیر عربها می‌دانستند.۲

 

مبلغان مسیحی برآن شدند تا کاری کنند که قرآن هرچه کمتر در اختیار مسلمانان قرار گیرد و نسلهای نو با محتوای آن آشنا نشوند و لذا به صورت غیرمستقیم القا کردند که ترجمه قرآن نمی‌تواند گویای قرآن باشد و ترجمه قرآن کریم محال و بی‌‌فایده است. از طرفی هم تعلیم زبان عربی در کشورهای غیر عرب یا تحریم شده یا مورد هجوم قرار گرفته بود، لذا صدور فتوای تحریم ترجمه آنان را به اهدافشان نزدیکتر می‌ساخت و خواسته استعمارگران به خوبی عملی می‌شد،۱ و گرنه پیش از این مرحله حتی ظاهرگرایان حنبلی هم در ضرورت ترجمه قرآن تردیدی نداشتند و آنان هم ترجمه قرآن را مفید برای غیر عربها می‌دانستند.۲

 

5.اهداف ترجمه

پیش از بررسی ادله مخالفان ترجمه، جا دارد درباره هدف ترجمه کاوشی انجام گیرد تا قلمرو بحث مشخص شود. آیا هدف ترجمه جایگزین کردن متن ترجمه شده در کشورهای غیر عرب به جای قرآن است و یا وسیله آشنایی با قرآن؟ از زمانی که بحث ترجمه قرآن مطرح شد، هدف این نبود که قرآن به کناری گذاشته شود، یا زبان عربی نابود شود و مکان و منزلت قرآن سست گردد؛ زیرا ساختار قرآن و قداست آن در میان مسلمانان به گونه‌ای است که به هیچ وجه امکان کنار گذاشتن آن وجود ندارد و اگر کتابت هم نمی‌یافت، باز حفظ آن در سینه‌ها مانع از حصار و محدودیت و تحریف می‌گردید.

ترجمه قرآن کاربرد مشخصی دارد و آن در اختیار گذاشتن معانی قرآن برای مسلمانان غیر عرب‌زبان است؛ کاری که از زمانهای دور متداول بود و فارسی‌زبانان، اردوزبانان، ترک‌زبانان و دیگر مسلمانان غیرعرب کشورهای اسلامی با اشکال مختلف ترجمه لفظ به لفظ، ترجمه آزاد و ترجمه تفسیری ارائه می‌داند و مورد استفاده مسلمانان قرار می‌گرفت. کسی این ترجمه‌ها را قرآن تلقی نمی‌کرد و آن را نهایت ترجمه نمی‌گرفت؛ چون در برهه‌ای دیگر ترجمه کاملتر عرضه می‌شد. هم اکنون انبوهی از ترجمه‌های متفاوت در هر یک از زبانهای غیرعربی دیده می‌شود و با این حال، کار خاتمه نیافته و ادامه کار دلیل بر آن است که هدف ترجمه کمک به فهم قرآن و نزدیک شدن به این کتاب است، نه کنار گذاشتن آن.

 

۶. ادله مخالفان ترجمه قرآن

هرچند ریشه‌های تحریم ترجمه قرآن در جای دیگری است که در علل و انگیزه به آن اشاره شد، اما مخالفان ترجمه در تحریم آن با اموری استدلال کرده‌اند که جای بررسی آنها به طور مستقل ضروری است.

۶ـ۱ استحاله ترجمه: از آنجا که ترجمه حرفی یعنی لفظ به لفظ و مرادف‌سازی قرآن به گونه‌ای که بتواند بیانگر مراد خداوند به تمام معنا باشد و بیانگر اعجاز و زیبایی‌های آن باشد، ممکن نیست، همچنین نمی‌توان معانی اصلی قرآن را به زبان دیگر منتقل کرد و محال است که کسی بتواند هیچ یک از اقسام ترجمه حرفی و معنوی را بیاورد، لذا کسی که با این دو شیوه بخواهد قرآن را ترجمه کند، گویی کلام الهی را ضایع، بلکه تحریف کرده و برخلاف واقع چیزی را به خدا نسبت داده است، چون چنین نسبتی خلاف بوده، ترجمه قرآن حرام است.۳

این استدلال از چند جهت مخدوش است.

هرچند مترجم، به‌ویژه در ترجمه قرآن کریم، قدرت استیفای تمام معانی و مقاصد قابل تصور مؤلف را ندارد، به‌خصوص اگر متن از نثر و زبان خاصی برخوردار باشد، ولی با روش معادل‌سازی برای واژه‌های عربی، چه در شکل ترجمه لفظ به لفظ، و یا در سایر اشکال ترجمه، به پیش می‌رود و با توجه به ساختار مناسب زبان مقصد در راه توضیح معنا گام برمی‌دارد. در آنجا که ترجمه آزاد است یا ترجمه تفسیری است، امر روشن‌تر است و هدف از ترجمه انتقال معنا از زبانی به زبان دیگر است.

بنابراین هدف در ترجمه، خلق قرآنی به زبان فارسی، ترکی، اردو، انگلیسی و… نیست تا گفته شود که چنین عملی محال است؛ زیرا مترجم خود می‌داند که هرچند بکوشد و هر چه دانش و هنر داشته باشد، باز قادر نخواهد بود که در زبان مقصد، آن معجزه الهی را بازگو کند و یا حتی پرتوی از آن را هویدا سازد. تنها تلاشی که مترجم می‌کند، این است که معادل‌یابی کند. این معادل‌سازی هم در مفردات و هم در ترکیبات و جمله‌ها صادق است و قصد او هم نقل معنا و نشان دادن پیام الهی، هرچند به شکل غیر تمام است. چنین چیزی نه تنها غیر ممکن نیست، بلکه در سیر تطور دانش و پژوهش قرآن محقق شده و مشکلی هم به وجود نیامده است.

کسی نمی‌خواهد با ترجمه قرآن ادعا کند که آنچه من انجام می‌دهم قرآن است. از این رو، او با این کار خود کلام الهی را ضایع نکرده است؛ زیرا کلام الهی در جای خود محفوظ است، چنان که در تفسیرهای گوناگون و متفاوت، کلام الهی ضایع نشده است. و نسبت دادن مطلبی بر خلاف واقع، اگر آگاهانه و آشکار باشد محکوم است؛ اگر مستند به دلیل و اعتقاد و از امور تفسیرپذیر باشد، نه تنها محکوم نیست، بلکه گریزناپذیر است. بنابراین ترجمه قرآن در همه صورت‌های خود به دلایل زیر حرام نیست؛ چون:

۱. مشکل ترجمه که بتواند همه جوانب کلام را در برگیرد، اختصاص به قرآن ندارد و هر ترجمه دارای دشواری‌ها و یافتن معادل، مقاصد ضمنی و اشاری است و کسی به صرف اینکه با چنین مشکلی مواجه است، خود را محروم از ترجمه نمی‌کند و متن را به کنار نمی‌گذارد، به‌ویژه اگر آن کتاب اهمیت بسیار داشته باشد و آگاهی آن برای مردم ضروری باشد.

۲. هدف، جایگزین کردن ترجمه به جای متن اصلی، به همان کیفیت و خصوصیت زبان مبدأ نیست تا کسی چنین کاری را محال بداند.

۳. ترجمه با همان خصوصیاتی که گفته شد، نه تنها محال نیست، بلکه تحقق یافته و روز به روز تکامل می‌یابد تا جایی که امروز ما شاهد دهها ترجمه خوب و وفادار به متن و منسجم در زبانهای مختلف هستیم.

۴. با ترجمه، کلام الهی ضایع نمی‌شود، ممکن است در ترجمه، مراد کلام الهی به خوبی استیفا نشده باشد، یا غلطهایی راه یافته باشد؛ اما بر فرض اگر این غلط‌ها در برخی ترجمه‌ها راه یافته، دلیل بر منع و تحریم در ترجمه‌های فنی نیست.

۵. اگر ثابت شود مطلبی که به خداوند نسبت داده می‌شود خلاف واقع است، در صورتی حرام است که نسبت‌دهنده، آگاهی به خلاف بودن آن داشته باشد؛ اما اگر فهم کلام بر دلیل و اعتقاد علمی مترجم متکی است و همچنین بر قواعد فنی ترجمه و… مستند باشد، نه تنها حرام نیست، بلکه از قبیل اجتهادهایی است که برای آن اجر و پاداش هم هست.

و خلاصه نباید استحاله ترجمه همه جانبه را به اصل حکم ترجمه و ترجمه مقاصد اصلی قرآنی تسری داد و دلیلی بر حرمت تلقی کرد.

 

۶ـ۲ عدم امکان تحدی در ترجمه

گفته‌اند که در قرآن بارها افراد به مبارزه دعوت شده‌اند که اگر تردید دارید که این کتاب آیه و نشانه رسالت پیامبر و کلام الهی است، مانند آن را بیاورید و کسی مانند قرآن را نتوانسته بیاورد؛۴ اما در ترجمه قرآن تحدّی ممکن است و به خوبی می‌توان نمونه‌های فراوانی از ترجمه قرآن را آورد. لذا کسانی مانند غزالی ترجمه قرآن را به همین دلیل جایز ندانسته‌اند؛۵ چون در ترجمه روح و حقیقت قرآن منعکس نمی‌شود و زیبایی‌های فراوان آن دیده نمی‌شود. اگر به هدف ترجمه عنایت شود، کسی با ترجمه نمی‌خواهد همه ویژگی‌های قرآن را بیاورید، هدف ترجمه انتقال معانی و قابل فهم کردن آن برای کسانی است که با زبان قرآن آشنایی ندارند و این هدف ربطی به مبارزه طلبی و همتاطلبی قرآن ندارد. تحدی کردن قرآن مربوط به خود قرآن با همه خصوصیات زبان و کلام و محتوای آن است و نه ترجمه‌های آن.۶

 

6ـ۳ وجود حقایق پیچیده در قرآن

گفته‌اند در قرآن با رشته بحثهای متفاوتی مواجه هستیم. برخی از بخشهای آن نقل داستان و ذکر احکام و یا بیان امور اخلاقی و اعتقادی است که ترجمه آن و انتقال محتوای آن چندان دشوار نیست؛ اما در بخشهای دیگری حقایق پیچیده و لایه به لایه‌ای را ذکر کرده که حتی برای بسیاری از دانشمندان اسلامی پنهان است. نمونه این دسته از آیات که اتفاقاً در علم کلام منشأ بسیار شده، فراوان است.

مترجمی که می‌خواهد این دسته از آیات را ترجمه کند، با دو مشکل مواجه است: از سویی باید در سطحی از علم باشد که آگاهی او از بسیاری بیشتر باشد که عملاً چنین چیزی وجود ندارد و دانشمندان فرزانه و فرهیخته به سراغ ترجمه نمی‌روند و اگر بروند، با بی‌‌حوصلگی و بی‌‌دقتی کار خود را انجام می‌دهند. از سوی دیگر، مترجم هرچند چیره‌دست و عالم باشد، براساس معلومات امروز خود مبادرت به ترجمه می‌کند، نه دانشهایی که در گذر زمان کشف می‌شود و حقایق پیچ در پیچ و لایه‌ به لایه آن در آینده آشکار می‌گردد. آیندگان چه می‌کنند وقتی ترجمه‌ها را می‌بینند که با آگاهی‌ها و اطلاعات جدید خود خطای آن کشف شده است؟ مردمی که به ترجمه‌های گذشته اعتماد کرده‌اند، چه می‌کنند با آنکه می‌بینند این ترجمه دیگر با دانشهای جدید وفق نمی‌دهد و با ارائه ترجمه‌های نو فاصله و تفاوتی در گزارش کلام الهی به وجود آمده است؟7

هرچند این نکته درست است که قرآن بخشهای مختلفی دارد و مترجم با فرازهای متفاوتی روبروست، اما کشف حقایق غامض و بیان لایه‌های قرآن در حوزه ترجمه نمی‌گنجد و مترجم وامدار بیان این گونه امور نیست و این مسائل و علوم و پرده برداریها در حوزه تفسیر است.8 تفسیری که شاهد هستیم از آغاز تکوین آن همواره در سیر تحول و تکامل بوده و دوره‌ای از آن نگذشته که نکات و حقایقی را کشف نکرده باشد، یا نقدی به گذشته نداشته باشد و مفسرانی نظریه و دیدگاهی را مطرح نکرده که گروه بعدی فضای دیگری گشوده باشند.

در حوزه ترجمه هرچند اتفاقات بسیار مهمی رخ داده و دانش ترجمه قرآن در مسیر ستودنی قرار گرفته، اما آنچه در محدوده کلام اشکال کنندگان می‌گنجد، حداکثر در ترجمه‌های تفسیری است، و گرنه مترجم در حوزه ترجمه‌های لفظی و معنایی و محتوایی در مقام نقل مفاد و برابرسازیهای واژگانی و جمله‌ای است و دشواری انتقال این مفاهیم در مقام برابر سازی به این معنا نیست که نشدنی نباشد و نتوان واژه‌هایی برگزید که بیانگر زبان مبدأ باشد.

از این گذشته، اگر مترجمانی براساس داشته‌های عصر خود به ترجمه آیه‌ای روی آوردند و این ترجمه‌ها با ترجمه‌های عصر دیگر اختلاف پیدا کرد، هیج اتفاق خطرناکی نیفتاده است. مگر مفسرانی مانند فخر رازی که در تفسیرهایی علمی خود براساس هیأت بطلمیوس آیات را تفسیر کرده‌اند و امروز دیگر آن گونه تفسیر نمی‌شود، چه حادثه‌ای رخ داده و چه خطری برای جامعه اسلامی ایجاد کرده است که ترجمه‌ها این خطر را ایجاد کند و باعث تحریم ترجمه شود؟

مترجمان هم اگر ترجمه تفسیری کردند و معلوم شد که ترجمه‌های آنان خطا بوده و می‌توانند ترجمه‌های خود را اصلاح نمایند. فضای علمی و اطلاع رسانی در جامعه مسلمین آمادگی پذیرش این دگرگونی‌ها را دارد و همه این تحولات به حساب فهم و اجتهاد و معلومات متفاوت مترجمان و مفسران گذاشته می‌شود، نه به حساب قرآن و پیام الهی، چگونه اگر فقیهی خطا کند ـ که او هم انسان است و خطا می‌کند ـ باعث تحریم اصل اجتهاد و فقاهت نمی‌شود، ولی مترجم اگر خطا کند باید اصل ترجمه تحریم شود؟

این چه استدلالی است که کسی با این حساب که ممکن است علوم تغییر کند، دانستنی‌ها دگرگون شود و علمای اسلامی دچار تحول شوند، به سراغ ترجمه نرود؟ خوب باید به سراغ اجتهاد هم نروند، چون ممکن است موضوعات در فقه عوض شود، فقها خطا کنند و خطای آنها به حساب اسلام و قرآن گذاشته شود. هر مترجمی آنگاه مسئول است و مؤاخذه می‌شود که ترجمه او همراه با طی کردن مقدمات علمی و فنی و قواعد ترجمه نباشد، اما اگر هم اینها بود و باز خطا رخ داد، و یا دانستنی‌ها و مبانی شفاف‌تر شد و از زبان بهتری برخوردار شد، او مسئول نیست و عمل او خلاف نبوده است، هر چند لازم است که ترجمه‌ها نقد شود و خطاها در چاپهای بعدی اصلاح گردد.

 

۶ـ۴ تعمیم حکم ترجمه در قرائت نماز

یکی از استدلالهای مخالفان ترجمه، استناد به کلمات علمای پیشین در تحریم استفاده از ترجمه در نماز برای مطلق ترجمه است. آنها این نزاع میان فقهای حنفی و مالکی و شافعی را ـ که کسی که سوره حمد یا قرآن را نمی‌داند و نمی‌تواند بیان کند می‌تواند از ترجمه استفاده کند و یا در هر صورت خواندن ترجمه جایز نیست ـ به بحث اصل ترجمه کشانده و عدم استفاده از ترجمه نماز را به عدم جواز ترجمه در هر جایی سرایت داده اند.

باید گفت فتوای ابوحنیفه مبنی بر جواز خواندن قرآن به زبان غیر عربی و فتوای شافعی و مالکی و حنفی مبنی بر عدم جواز از خواندن، ناظر بر نماز کسانی بوده که قادر به تلفظ کامل قرآن، به‌ویژه سوره حمد، نبوده‌اند و مشکل هم از اینجا شروع شده که آیا ترجمه قرآن، خود قرآن است یا خود قرآن نیست؛ اما در ترجمه قرآن برای آشنایی و فهم معنای آن برای غیر عربها، بحث درباره خود قرآن بودن و قرائت آن نیست و همچنین بحث در این باره نیست که آیا ترجمه می‌تواند تمام حقیقت قرآن را بیان کند و یا نمی‌تواند.

پس نباید کسی که این مسئله را اصلی برای جواز یا عدم جواز قرار ‌دهد، به موضوع مورد بحث سرایت دهد. کسی نمی‌خواهد در خواندن نماز از ترجمه استفاده کند و این ترجمه را در هر صورت قرآن نمی‌داند، بلکه نقل معنای قرآن می‌داند که جهت آشنایی مسلمانان انجام می‌گیرد؛ همان هدفی که بارها تکرار شد و برای هر مترجمی که مبادرت به ترجمه کرده مورد نظر بوده است.

 

۶ـ ۵ تأکید بر عربیت قرآن

برخی از مخالفان ترجمه به تعدادی از آیات قرآن که به عربیت قرآن تأکید دارد، استدلال کرده و گفته اند: اینکه خداوند می‌فرماید: «انّا انزلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون»،9 «بلسان عربی مبین»،10 «قرآناً عربیاً غیر ذی عِوَج لعلهم یتقون»،11 «انّا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون»،12 «و هذا کتب مصدق لساناً عربیاً لیُنذر الذین ظلموا و بُشری للمحسنین»،13 «فانّما یسّرناه بلسانک لتبشّر به المتقین»،14 «و کذلک انزلناه قرآناً عربیاً و صرّفنا فیه من الوعید»،15 ذکر عربیت در این آیات، لغو و بیهوده نیست؛ چون این آیات نازل نشده تا به ما بفهماند که قرآن عربی و به زبان عربی است، بلکه به این خاطر است که به ما بفهماند باید از عربیت قرآن محافظت شود و به زبان دیگری ترجمه نشود.16

در پاسخ به این استدلال گفته می‌شود که این آیات بیهوده بیان نشده و هدفمند بیان گردیده تا به طور مشخص بگوید: وحی الهی با لفظ و زبان عربی نازل شده و این گونه نیست که وحی الهی معنایش نازل شده باشد و لفظ آن از پیامبر(ص) باشد، بلکه لفظ و معنا از خداوند است و مانند کتابهای آسمانی دیگر نیست که وحی شفاهی باشد و حواریون و دیگران با نقل به معنا آن را برای دیگران بازگو و به کتابت درآورده باشند. وانگهی کسی با ترجمه، منکر عربیت قرآن نیست و در صدد کنار گذاشتن آن بر نیامده تا این آیات دلیلی بر عدم جواز ترجمه قرآن باشد.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ معجم المصنفات القرآن الکریم، شواخ، علی، ج۲، ص۱۳٫

۲ـ ر.ک: دقائق التفسیر، ج۱، ص۱۷۹، مقدمه هفتم از تفسیر گردآوری شده ابن تیمیه.

۳ـ مباحث فی علوم القرآن، مناع القطان، ص۳۱۴٫

۴ـ به عنوان نمونه: بقره، آیه ۲۳٫

۵ـ المستصفی، غزالی، محمد، ج۱، ص۱۶۹٫

۶ـ به عبارت دیگر تحدی قرآن روی جهت خاصی مانند فصاحت و بلاغت یا وجوه دیگر اعجاز نیست و در این زمینه صراحت ندارند.

7ـ القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، شاطر مصطفی، به نقل از التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۱۳۱٫

8ـ و این بر فرض این مبناست که قرآن ناظر به علوم تجربی است و مفسر و مترجم الزاماً در تفسیر و ترجمه باید این مسائل را لحاظ کند و اگر کسانی قائل باشند که اصلاً قرآن ناظر به این گونه سخنها نیست، طبعاً مواردی که مصطفی شاطر از آیات مثال می‌زند، مانند قانون زوجیت(رعدر۳) و تأثیر بادها در جابجایی ابرها (فاطرر۹) مشکل مترجم و مفسر نیست.

9ـ یوسف: آیه ۲٫

10ـ شعراء: آیه ۱۹۵٫

11ـ زمر: آیه ۲۸٫

12ـ زخرف: آیه ۳٫

13ـ احقاف: آیه ۱۲٫

14ـ مریم: آیه ۹۷٫

15ـ طه: آیه ۱۱۳٫

16ـ الفرقان، ابن الخطیب محمد محمد عبداللطیف، ص۱۷۵، به نقل قول از: مخالفین ترجمه قرآن.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: