1393/2/4 ۰۹:۵۶
فاجعه فلسفي ما اين نيست كه تفكر نداريم بلكه فاجعه اصلي در كشورهاي مثل ما اين است كه تفكر ما عمق كافي را ندارد. فلسفه ارتباط بسيار نزديكي با فرهنگ دارد. فرهنگ بدون فلسفه مثل كلام بدون بصيرت است يعني اگر هر جامعهيي در فرهنگ خودش فلسفه نداشته باشد اصلا معناي زندگي خود را گم ميكند و بر زندگي خودش اشراف ندارد. براي همين فرهنگ بدون فلسفه مثل كلام بدون بصيرت است
منوچهر دين پرست: در ايران صدساله اخير بيشتر بهطور لفظي از علم تجليل شده است و آن را درست دانستهاند، بدون اينكه در ماهيت آن دقيقا فكر كنند اما دكتر كريم مجتهدي معتقد است كه تا وقتي كه درباب علم و فرهنگ به درستي دقت نكنيم و عمق آن را درنيابيم هيچوقت از فاجعهيي كه گريبان ما را خواهد گرفت رها نخواهيم شد. به عقيده اين استاد دانشگاه تهران به سهولت نميتوان فلسفههاي جديد غربي را با فلسفه روحي و عميق ايراني مقايسه كرد؛ كار آساني نيست و اساسا غلط است و نبايد به اين شكل و با سادهلوحي وارد اين بحث شد. بهخاطر اينكه در فلسفههاي جديد غرب كه از قرن 15، 16 و بهخصوص17ميلادي آغاز ميشود يعني از فرانسيس بيكن تا رنه دكارت، بيشتر معطوف به علوم جديد و صنايع هستند. در واقع فلاسفه اين عصر مقدمهچيني ميكنند تا علوم جديد را پر و بال بدهند اما از سوي ديگر با توجه به فضاي فكري كه در ايران حاكم است ايشان معتقدند كه نبايد اخلاق را به قربانگاه سياست كشاند. وقتي كه وضعيت اخلاقي در جامعهيي فروپاشيد طبقههاي مختلف جامعه نيز در وضعيت نابساماني قرار ميگيرند.
يكي از مصايب وضعيت فعلي ما در جامعه علمي اين است كه بسيار گرفتار سطوح شدهايم و چندان به لايههاي فكري كه ميتواند براي ما بسترهاي نوين معرفتي ايجاد كند توجه نداريم. نظر شما در اين مورد چيست؟
مي پذيرم. بايد بگويم فاجعه فلسفي ما اين نيست كه تفكر نداريم بلكه فاجعه اصلي در كشورهاي مثل ما اين است كه تفكر ما عمق كافي را ندارد. فلسفه ارتباط بسيار نزديكي با فرهنگ دارد. فرهنگ بدون فلسفه مثل كلام بدون بصيرت است يعني اگر هر جامعهيي در فرهنگ خودش فلسفه نداشته باشد اصلا معناي زندگي خود را گم ميكند و بر زندگي خودش اشراف ندارد. براي همين فرهنگ بدون فلسفه مثل كلام بدون بصيرت است.
يعني ما با توجه فضايل اخلاقي ميتوانيم شهامت علمي بيابيم؟
من به اين نكته اشاره ميكنم. سقراط در قرن پنجم قبل از ميلاد به معنايي كه در اخلاق است اشاره ميكند كه در بين فضايل اخلاقي انسان مثل صداقت، ايمان، شجاعت، شهامت و امانت و تمام فضايلي كه به لحاظ اخلاقي براي انسان ميشناسيم اگر بصيرت و آگاهي نباشد و اين فضايل با هم مربوط نشوند و جامعيت نيابند در واقع هيچكدام از اين فضايلي كه شمرديم نميتوانند اصالت داشته باشند. براي مثال نميشود گفت فلان كس صادق است ولي دستش كج است يا فلان كس با شهامت است ولي رشوه ميگيرد. براي اينكه فضايلي كه نام برديم يكدست بشوند و بتوانند با هم فضيلت حساب شوند يك بصيرت و آگاهي كلي لازم است كه سقراط اسم اين را بصيرت ميگذارد كه موجب اتحاد فضيلتها ميشود. كسي كه صادق است ديگر دستش كج نميشود يا فرد با شهامت ديگر رشوه نميگيرد. اين بصيرت تعيينكننده فضايل كثير است. وقتي بصيرت باشد اين فضايل با هم متحد ميشوند. از طرف ديگر بدون فلسفه جامعيت از علوم رخ برميبندد. ما با علوم مختلف مثلا فيزيك، شيمي، مكانيك و رشتههاي علوم انساني و رياضي روبهرو هستيم. علوم به يك معنا كثير و متعدد هستند.
شما در اينجا جايگاه ويژهيي براي فلسفه قايل ميشويد؟
اگر فلسفه نباشد هيچ نوع جامعيتي بين آنها برقرار نميشود و اين آگاهي كلي و يك نوع علم كلي است كه اين دانشهاي پراكنده و جزيي را متحد ميكند. يك نوع آگاهي و خودآگاهي و آگاهي عميقي ايجاد ميشود. براي مثال در ايران ميتوانيم ابنسينا را مثال بزنيم يا در اروپا دكارت را. هم ابن سينا هم دكارت سعي كردند دانش مختلف بشري را متحد كنند؛ ابنسينا مثل افلاطون و مثل خيلي از فلاسفه بزرگ متوسل به گفتوگو ميشود. فلسفه نوعي گفتوگو است. با گفتوگو بين متفكران شرق، مسلمان و ايراني و متفكران غرب و مسيحي و متفكران مختلف ميشود يك نوع هماهنگي و هم صحبتي ايجاد كرد.
گفتوگوي متفكران با ايجاد بستر مناسب فرهنگ فلسفي امكانپذير ميشود؟
آنچه فلسفه را مهم و ارزش آن را دوچندان ميكند بهخصوص در شرايط جامعه امروز ما بيشتر به لحاظ مقابله با سطحينگري انسانهاست يعني از طريق فرهنگ فلسفي و انديشه فلسفي ميتواند با سطحينگري مقابله كرد زيرا فاجعه فلسفي ما اين نيست كه تفكر نداريم هر كسي يكجور تفكر دارد فاجعه اصلي در كشورهاي مثل ما اين است كه تفكر ما عمق كافي را ندارد و فلسفه اين عمق كافي و اشراف كافي را به دانشهاي مختلف ميدهد. از اين لحاظ خيلي طبيعي و قابل دفاع و حمايت است كه در جهان حداقل يك روزي در سال به فلسفه اختصاص داده شود. نوعي تامل و تفكر درباره اين جنبههاي فرهنگي انسان برقرار شود كه از طريق فلسفه يادآوري اين مساله حداقل يكبار در سال شايد لازم باشد و از اين روز خاص كه روز فلسفه ناميده ميشود با فرهنگهاي مختلف بايد گفتوگو كرده و نظر خودمان را بدهيم ضمن اينكه آسيبشناسي هم بكنيم. هر كسي كه مثلا دو كلمه تفكر انتزاعي دارد عرض و جوهر را به زبان ميآورد الزاما فيلسوف نيست. فيلسوف در درجه اول بايد فكرش عمق داشته باشد. آدمي كه عمق ندارد فيلسوف نيست. روز جهاني فلسفه روز جهاني افرادي است كه فلسفياند و توجه به عمق مطالب و عمق تفكر دارند. بهطور كلي روز جهاني فلسفه در همه كشورها و خاصه در ايران بايد محدود و متوجه به عمق تفكر بشود و از تفكر سطحي اجتناب ورزيد.
بازگرديم به سوال نخستين كه بحث اخلاقي و توجه به فضايل اخلاقي را طرح كردم اما از اين نكته به بحث بپردازم كه چگونه بايد اخلاقي زندگي كنيم در حالي كه در عالم سياست اخلاقمدار باشيم؟
طبيعي است كه اخلاق و سياست به سهولت نميتوانند بر يكديگر تاثير بگذارند. تمام كساني كه راجع به اين موضوع صحبت كردند در نهايت مثل سقراط يا افلاطون موضع اخلاق را يك موضع وجداني دانستند و اين جواب را به ما ميدهند كه كاري نداشته باشيد كه از لحاظ سياسي مورد قبول واقع ميشويد يا خير. شما ميتوانيد اخلاقي باشيد حتي اگر سياست ضد اخلاق باشد ولي در هر صورت ميان اين دو يك فاصله وجود دارد و نميشود به سهولت اين فاصله را از بين برد.
يعني بين اخلاق و سياست يك فاصلهيي وجود دارد كه اخلاق و سياست نميتوانند با هم منطبق شوند؟
بله، بين اين دو هميشه يك فاصلهيي خواهد بود. علتش هم روشن است؛ سياست در يك موقعيت خاصي با مولفههاي خاصي بروز ميكند. سياستمدار ابتدا به ساكن نظريه و موضع سياسياش را عنوان نميكند. در مقابل يك واقعيت روزمره كارش را انجام ميدهد. آن واقعيت روزمره را خودش انتخاب نميكند، جريانات اجتماعي موجود، او را در برابر عملي خاص قرار ميدهد. سياستمدار در برابر آنها سعي ميكند يك راهحل معقول و متعادلي را اتخاذ كند. اين طور نيست كه سياستمدار به تنهايي ارزشساز باشد بلكه آن ارزشها تابع وقايع است، تابع يك موقعيتهايي است، تابع اقتصاد است، تابع اختلافات اجتماعي است حتي ميتوانيم بگوييم تابع نزاع طبقاتي است.
اين ارزشهاي نسبي در سياست چگونه ميتواند با ارزشهاي مطلق در اخلاق نسبت برقرار كند؟
اين موضع مقداري آرماني و مقداري هم تدبير ميشود. سياست نوعي تدبير است، يك نوع موضع اخلاقي نيست يعني در مقابل مسائل موجود و مسائلي كه من ايجاد نكردهام چه كاري كنم كه بهترين باشد نه اينكه از ابتدا به ساكن يك ارزش مطلقي را بتوانم اجرا كنم.
آيا اين «بهترين» نظر به منفعت دارد؟
بهترين از لحاظ كاربرد روز اتخاذ ميشود. در ابتدا دادههاي موقعيت را در نظر ميگيريد و از سوي ديگر موقعيت را شما انتخاب ميكنيد. موقعيت موجود است. اين موقعيت، وضعيت اقتصادي است، وضعيت اشتغال است، وضعيت اختلاف طبقات است، وضعيت درآمدهاست، وضعيت عدم اشتغال جوانان است، در قبال اينها يك تدبير انديشيده ميشود. در سياست است كه تدبير وجود دارد.
در چه موقعيتي اخلاق، قرباني سياست ميشود؟ ما ميبينيم اخلاق هم در جامعه ضعيف ميشود.
در اخلاق ارزشها ميتواند مطلق و شخصي باشد. در سياست اين ارزشها مطلق نيست، كاربردي است. بايد بتوان در روزمره از آن استفاده كرد و شخصي نيست بلكه جمعي است. يك سياستمدار اخلاقي نفع جمع يا اكثريت را در نظر ميگيرد، نه نفع فرد را در صورتي كه در اخلاق ميتوانيم حق فرد را در نظر بگيريم. نميگويم تقابل ولي هر كاري كنيد ميان سياست و اخلاق يك فاصلهيي باقي ميماند.
يك راه برون رفت براي اينكه اخلاق قرباني سياست نشود و اخلاق در جامعه نهادينه شود و هر قدر سياست بخواهد منافع خود در مسائل روزمره را در نظر بگيرد و كاربردها و تدبيرها را اتخاذ كند ولي اخلاق ضعيف نشود و اخلاق را نحيف نبينيم، چيست؟
در سياست مسالهيي كه مهم است، قدرت است. خيلي ساده بگويم مساله اخلاق، الزاما مساله قدرت نيست. مساله سياست، مساله قدرت است. در اين قدرت حقيقت تابع سياست ميشود، ارزشها تابع سياست ميشوند، چون اصل بر قدرت است و شما نميتوانيد كار سياسي بدون قدرت انجام دهيد. در نتيجه حقايق اخلاقي يا غير اخلاقي راجع به فضايل و... هر كاري كنيد بايد تابع حفظ آن قدرت و تدبير باشيد. اخلاق از لحاظي يك امر فردي است. خود شخص و وجدان فرد مطرح است، نه نظر كل جمع. هميشه يك گسستي بين اين دو بوده است. حالا حق اين است كه از طريق تعليم و تربيت، آگاهي دادن، نوشتهها، اشاعه فرهنگ سالم سعي كنيم به نحوي موقعيتي را فراهم كنيم كه اصول اخلاقي در يك مقياس وسيعتري قابل حفظ باشد، با وجود اينكه هيچوقت با سياست روز منطبق نخواهد بود.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید