1393/1/30 ۰۹:۲۵
جوانان ارزشمندي که هشت سال دفاع مقدس را پشت سر گذاشتند، نه با استدلال و محاسبه علمي به جبهه رفته بودند، نه به اميد کسب ثروت و رياست در جنگ تحميلي حضور يافتند، بلکه با تفکر و تعقل عوامانه، درک کردند که بايد تشيع را از خطر نابودي نجات دهند. افراد پشت جبهه و پيرزنها و پيرمردهاي فداکار نيز حاضر بودند خودشان چيزي نخورند، اما به جبهه کمک کنند.
جوانان ارزشمندي که هشت سال دفاع مقدس را پشت سر گذاشتند، نه با استدلال و محاسبه علمي به جبهه رفته بودند، نه به اميد کسب ثروت و رياست در جنگ تحميلي حضور يافتند، بلکه با تفکر و تعقل عوامانه، درک کردند که بايد تشيع را از خطر نابودي نجات دهند. افراد پشت جبهه و پيرزنها و پيرمردهاي فداکار نيز حاضر بودند خودشان چيزي نخورند، اما به جبهه کمک کنند. چه عاملي توانست هشت سال جنگ را پيروز کند؟ دين مردم و تشيع که در دل آنها نفوذ کرده بود، عامل پيروزي و سربلندي آنان شد. دين عوامانه که از عقل و فکر برميخيزد، در دل نفوذ ميکند و وقتي در دل نفوذ کرد، محرک است و وقتي محرک شد، حاضر است همه چيز را به پاي دل فدا کند. حاضر است خودش و زن و بچه فدا شوند و گرسنه بمانند، اما ديگران سير شوند و در رفاه باشند.
نقش پيامبران دروني در رستگاري انسان
همه بايد تلاش کنيم عقل عوامانه را بيدار کنيم و آن را بيدار نگاه داريم. بايد مواظب باشيم که نسبت به پيامبران درون، غفلت نورزيم؛ زيرا بيداري و احياي پيامبران درون، انسان را از علماليقين به عيناليقين و از آن مقام به حقاليقين و در پي آن به سعادت و رستگاري ابدي ميرساند. توجه خالصانه به نداي پيامبران درون و کنار گذاشتن عناد و لجاجت، حتماً منجر به درک حقيقي اصول دين خواهد شد. قرآن ميفرمايد: «فأقم وجهك للدين حنيفاً فطرت الله التي فطر الناس عليها، لا تبديل لخلق الله ذلك الدينُ القيمُ و لكن أكثر الناس لا يعلمون».
يعني توجه به فطرت، پيروي از عقل و گوش دادن به هشدار وجدان اخلاقي، اصول دين را در عمق جان انسان نفوذ ميدهد و حقيقت دين را نزد او آشکار و يقيني ميکند. بيش از هزار آيه در قرآن کريم، با بيان ساده انسان را به فکر وادار ميکند و با بيان پرسشهايي درباره اصول دين، راه راست را نشان ميدهد. اساساً يکي از معجزات قرآن کريم اين است که بدون اصطلاحات پيچيده، با مردم کوچه و بازار صحبت ميکند و آنها ميتوانند کلام وحي را بفهمند. قرآن کريم به همه مردم، اعم از باسواد و بيسواد، جوان و پير، زن و مرد، ميفرمايد: بياييد تا من با شما صحبت کنم، البته نه با گوش ظاهري، بلکه صحبت من با دل شماست، عقل عوامانه شما را به کار مياندازم و با فطرت و وجدان اخلاقي شما سخن ميگويم و بر اثر اين گفتگو، شما را به مقام آدميت ميرسانم. پس اگر تقليد کورکورانه را کنار بگذاريد و لجاجت و عناد نداشته باشيد و با عمق جان، به سخن من گوش فرا دهيد، پيامبران درون شما راه راست را به شما نشان ميدهند، آنگاه خدا را مييابيد و اصول دين را به خوبي درک ميکنيد و رستگار ميشويد.
البته قرآن کريم همه چيز دارد و علاوه بر سخنان ساده و دلنشين که با پيامبران درون دارد، براهين و ادله بزرگ علمي نيز توسط اهل آن، از آيات نوراني قرآن استخراج ميشود. مرحوم صدرالمتألهين چهل دليل براي اثبات وجود خداوند ميآورد؛ اما در همه آنها به قرآن استدلال ميکند. مثلاً برهان صديقين در قرآن هست، اما مربوط به عموم مردم نيست و مربوط به امثال شيخالرئيس و صدرالمتألهين است؛ برهان امکان، برهان نظم و چهل نمونه از اين برهانها در قرآن هست، اما با اصطلاحات پيچيده فلسفي بيان نشده است و بياني ساده و مطابق با فهم عموم مردم دارد.
تعقل، مانع ورود به جهنم
اگر انسان به راستي عاقل باشد و عقل خود را به کار بگيرد، جهنمي نخواهد شد. وقتي جهنمي ميشود که نداي عقل و وجدان اخلاقي خود را سرکوب کند و فطرت را به پشت پردههاي صفات رذيله براند. از اين رو در قرآن کريم آمده است که جهنميان به همديگر ميگويند: «لو كُنّا نسمعُ أو نعقلُ ما كُنّا في أصحاب السّعير: اگر ما تعقل داشتيم و به نداي حق گوش ميداديم، به جهنم نميآمديم.» البته آن افراد عقل داشتهاند و قرآن کريم، آنان را مورد خطاب قرار داده و عقلشان را به کار انداخته است، اما تعقل نداشتهاند؛ يعني به نداي قرآن و به هشدارهاي پي در پي پيامبران درون خود توجه نکردهاند و اين سرنوشت شوم را براي خود رقم زدهاند.
راوي مىگويد: خدمت امام باقر(ع) بودم كه پيرمردى عصازنان آمد، در كنار در ايستاد و ابتدا به امام و بعد به همه ما سلام كرد و جواب شنيد. بعد گفت: «دوست دارم مرا نزد خود جاى دهيد.» سپس افزود: «من حلال شما را حلال و حرام شما را حرام، دوستان شما را دوست و دشمنان شما را دشمن مى دارم و گوش به فرمان شما دارم. آيا نجاتى براى من هست؟» امام باقر(ع) او را در كنار خود نشاندند و فرمودند: «دل خوش دار؛ زيرا فردى نزد پدرم آمد و همين سؤال را كرد. پدرم در پاسخ به او فرمود: اگر با اين حال بميرى، نزد رسول خدا و على و حسن و حسين و على بن الحسين وارد ميشوى؛ دلت خنك ميشود، قلبت آرام ميگيرد و چشمت روشن ميگردد؛ با فرشتگان و با روح و ريحان از تو استقبال ميشود و اگر هم با اين حالت زنده بمانى، آنچه را موجب چشم روشني توست، خواهي ديد و بالأخره در بالاترين درجات بهشت با ما خواهى بود.»
پيرمرد گفت: «چه فرمودى اى اباجعفر؟» امام باقر(ع) همان سخن را تكرار كرد. پيرمرد بشارت حضرت را بازگو کرد و در حالي که با صداى بلند ميگريست، مدهوش شد. امام اشکهايش را پاك كردند و او را به هوش آوردند. پيرمرد سر بلند كرد و عرض كرد: «دستت را به من بده.» حضرت دستش را به پيرمرد دادند، او دست آن حضرت را بوسيد و بر چشم و صورت خود گذاشت. سپس برخاست و خداحافظى كرد و رفت. امام به حاضران فرمود: «هر كس ميخواهد مردى از اهل بهشت را ببيند، به اين مرد بنگرد.»
بهشتي شدن آن پيرمرد، ناشي از عقل عوامانه او بود و همه ميتوانند چنين باشند.
نقش پيامبران بيروني در رستگاري انسان
اهميت به عقل و توجه به نداي فطرت و وجدان اخلاقي، باعث ميشود انسان به واسطه اين سه پيامبر دروني، کليات و اصول دين را درک کند؛ اما بايد دانست که درک و فهم جزئيات و فروع دين بدين وسيله ممکن نيست. به بيان روشنتر، انسان با تکيه بر عقل ميتواند اصل توحيد، نبوت، امامت و معاد را درک کند، يا در خصوص نماز، روزه، حج و ساير عبادات، اصل ضرورت عبادت و پرستش خداوند را با تفکر و تعقل ميفهمد؛ اما نحوه آن عبادت را نميتواند به دست آورد؛ مثلاً هيچگاه و با هيچ عقلي نميتواند بفهمد که چگونه و چند رکعت بايد نماز بخواند؟
اطلاع از جزئيات و فروع دين، با ارتباط و بهرهمندي از پيامبران بيروني امکانپذير است. حتي يک فيلسوف بزرگ نظير شيخ الرئيس نيز نميتواند بفهمد و بگويد که چرا نماز صبح دو رکعت و نماز مغرب سه رکعت است. يک مرجع تقليد که عمري در فراگيري فقه زحمت کشيده نيز قادر نيست علت فروع دين و احکام شرعي را دريابد.
جزئيات و احکام شرعي عبادات، هم بسيار گسترده است و هم تعبدي است؛ مثلاً نماز چند هزار مسئله در کتب و دروس فقهي دارد و عمل به آن مسائل، چون پيامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) فرمودهاند، واجب است.
البته بايد توجه داشت که تعبد در عمل به احکام نيز خود برخاسته از يک نحو استدلال است و از تعقل سرچشمه ميگيرد. نظير اين تعبد را بزرگان علوم عقلي و فلاسفه در فهم جزئيات اصول دين دارند و به ما آموختهاند. ابوعلي سينا در الهيات شفا، فصلي راجع به معاد دارد. ايشان تلاش بسياري براي اثبات معاد جسماني ميکند؛ اما در آخر کار يک جمله رسا نوشته است که با مقام شامخ او تناسب دارد. ميگويد: «معاد براي بدن و جسم انسان است و در روز قيامت، محل رسيدن به خيرات و عذابها همان بدن خواهد بود و نيازي به بحث نيست؛ زيرا در شريعت سيد و مولاي ما محمد بن عبد الله صلىاللهعليهوعلىآله مفصل شرح داده و حالات بدن در رسيدن به سعادت و شقاوت بيان شده است.»1
نظير اين جمله را خواجه نصيرالدين طوسي نيز در تأليفات خود آورده است و مينويسد: «اين مسئله(معاد جسماني)، نزد ما ممکن است و چون صادق به آن خبر داده است، پس قائل شدن به معاد جسماني واجب است.»2
اين روش، در عمل به احکام شرعي نيز کاربرد دارد؛ مثلاً ما نميدانيم چرا نماز ظهر و عصر هشت رکعت است، اما چون مخبر صادق يا صادق مصدق فرموده است، ميدانيم مصلحت تامه ملزمه دارد و اگر هفت رکعت يا نه رکعت باشد، مصلحت ندارد، پس طبق دستور به آن عمل ميکنيم.
بنابراين همانطور که تقليد در اصول دين غلط است، تقليد در فروع دين و تعبد در نحوه انجام عبادات واجب است و زيربناي اين تقليد و تعبد نيز عقلي است. اين تقليد، نظير مراجعه به پزشک متخصص و تقليد بيچون و چرا از اوست.
با توجه به آنچه بيان شد، از همه به خصوص جوانان عزيز تقاضا دارم مراقب شبههافکني بدخواهان دين و ديانت باشيد و هيچ گاه به دنبال علت احکام شرعي و طرح يا بيان پرسشهاي بيهوده در جزئيات نباشيد و به جاي آن در خصوص اصول دين فکر کنيد و با تکيه به قرآن و عترت، پاسخ پرسشهاي عقلي خود را بيابيد.
پينوشتها:
1. الشفاء(الالهيات)، ص423
2. تلخيص المحصل، ص392
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید