تردید در دانش اروپا محور/ دکتر سیدجواد میری

1393/1/24 ۱۱:۵۳

تردید در دانش اروپا محور/ دکتر سیدجواد میری

کوهونگ مینگ، متفکری چینی است که در حوالی 1850 در منطقه‌ای که امروزه در مالزی واقع است، به دنیا آمد. وی در 13 سالگی با یک میسیونر اسکاتلندی به اروپا، انگلیس، فرانسه و... سفر می‌کند و حتی زبان‌های انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی، آلمانی، ژاپنی و روسی را یاد می‌گیرد و از این زبان‌ها در نظریات و گفتمان‌های خود استفاده می‌کند. وی نظریات بسیار بدیلی در حوزه‌های تمدن‌شناسی، مطالعات جنسیت، مطالعات سیاسی، دین‌شناسی، تاریخ تطبیقی ادیان و... به زبان انگلیسی دارد، اما از این فرد هیچ نامی حتی در خود چین هم نیست. در اروپا و حوزه تحقیقات اجتماعی نیز هیچ نامی از او برده نمی‌شود. یکی از مسائلی که در کشورهای غیر اروپایی در این 150-100 سال وجود داشته، تغییر و تحولات سریع در حوزه سیاست بوده، مثلاً در ایران گروهی از مشروطه صحبت کردند، اما در کمتر از دو دهه کودتای سیاسی صورت گرفت، مشروطه از بین رفت و خاندان قاجار منحل شد و پس از آن خاندان پهلوی روی کار آمد. خاندان پهلوی تازه تأسیس شده بود که جنگ جهانی دوم آغاز شد و ایران همپیمان آلمان‌ها شد و با آمدن متفقین بساط برچیده ‌شد. سپس کودتای 28 مرداد 1332 و پس از آن انقلاب 1357 صورت گرفت و کلاً نظام شاهنشاهی از بین رفت.

 

تأملی پیرامون لزوم بازخوانی کلاسیک‌ها در مطالعات معاصر

کوهونگ مینگ، متفکری چینی است که در حوالی 1850 در منطقه‌ای که امروزه در مالزی واقع است، به دنیا آمد. وی در 13 سالگی با یک میسیونر اسکاتلندی به اروپا، انگلیس، فرانسه و... سفر می‌کند و حتی زبان‌های انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی، آلمانی، ژاپنی و روسی را یاد می‌گیرد و از این زبان‌ها در نظریات و گفتمان‌های خود استفاده می‌کند. وی نظریات بسیار بدیلی در حوزه‌های تمدن‌شناسی، مطالعات جنسیت، مطالعات سیاسی، دین‌شناسی، تاریخ تطبیقی ادیان و... به زبان انگلیسی دارد، اما از این فرد هیچ نامی حتی در خود چین هم نیست. در اروپا و حوزه تحقیقات اجتماعی نیز هیچ نامی از او برده نمی‌شود. یکی از مسائلی که در کشورهای غیر اروپایی در این 150-100 سال وجود داشته، تغییر و تحولات سریع در حوزه سیاست بوده، مثلاً در ایران گروهی از مشروطه صحبت کردند، اما در کمتر از دو دهه کودتای سیاسی صورت گرفت، مشروطه از بین رفت و خاندان قاجار منحل شد و پس از آن خاندان پهلوی روی کار آمد. خاندان پهلوی تازه تأسیس شده بود که جنگ جهانی دوم آغاز شد و ایران همپیمان آلمان‌ها شد و با آمدن متفقین بساط برچیده ‌شد. سپس کودتای 28 مرداد 1332 و پس از آن انقلاب 1357 صورت گرفت و کلاً نظام شاهنشاهی از بین رفت.

در چین نیز تغییر و تحولات شدید صورت پذیرفت. کو هونگ مینگ در حوزه حکومت بسیار سنت‌گرا بود و معتقد بود امپراتور باید در جای خود باشد. وقتی اولین انقلاب چین اتفاق ‌افتاد امپراتوری از بین رفت و اینها بیشتر حالت جمهوریخواه داشتند و به گونه‌ای لیبرال بودند. در این میان کوهونگ مینگ رویالیست بود، بنابراین کتاب‌هایش نشر و توزیع نگردید. سان یات سن‌ها شکست می‌خورند و کومین تانگها به جزیره تایوان رفتند، کمونیست‌ها که با انقلاب اول مخالف بودند و با رویالیست‌ها نیز از بیخ و بن مخالف بودند، روی کار آمدند و 50 سال هیچ صحبتی از کوهونگ مینگ نبود. چون نشر افکار این فرد می‌توانست برای سیستم خطرآفرین باشد. آرام آرام در دهه‌های 90 کتاب‌هایی در مورد این شخص نوشته شد اما هنوز در فضای نظریه‌های اجتماعی وارد نشده و در اندیشه اجتماعی جهان هیچ جایی ندارد. البته ممکن است متخصصین بسیار جسته و گریخته به این موارد اشاره کرده باشند.

بنابر این تغییر و تحولات پرشتاب سیاسی باعث می‌شود نتوانیم از اندیشمندان بهره کافی ببریم. اما در کشوری مثل فرانسه در این 100 سال تغییر و تحولی صورت نگرفته است، یا در انگلستان در این 200 سال یک پیوستگی سیاسی وجود داشته که باعث شده نظام فکری هم قوام پیدا کند که این به نوبه خود بر رشد نهادهای علمی تأثیرگذار است.

در اروپا نیز نامی از کوهونگ مینگ نیست، چون معمولاً کسانی که در حوزه علوم اجتماعی به صورت دیسیپلینر کار کردند، در غرب و دانش‌آموختگان غرب بودند و بسیار سخت می‌پذیرفتند که چیزی به نام نظریات اجتماعی خارج از محدوده غربی و اروپایی می‌تواند وجود داشته باشد. به همین خاطر این داعیه که علوم انسانی علوم جهانشمول است، زیر سؤال می‌رود. همین امر می‌تواند برای ما فضایی را ایجاد کند که در آن تاریخ نگاری دیسیپلین را بتوان بازخوانی کرد. با وارد شدن در این پروژه بازخوانی، می‌توان مسائل و مفاهیم و چارچوب‌های رایج را به گونه‌ای وسیع‌تر نموده و افرادی همچون ابن خلدون، ابن سینا و... را وارد حوزه مطالعات علوم انسانی و اجتماعی کنیم و از گفتمان‌های آنها در مطالعات معاصر استفاده کنیم. مثلاً از ابن خلدون در مطالعات ظهور و افول سیستم یا دولت‌ها استفاده کنیم. یکی از کارهای بسیار زیبا در این حوزه آثار نغز پروفسور سید فرید العطاس است. العطاس در این بیست سال اخیر با پرداختن به ابن خلدون به جامعه علمی نشان داده است که چگونه می‌توان نه تنها ابن خلدون را احیا کرد بلکه مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را در چارچوب جامعه‌شناسی ابن خلدونی مورد بحث و بررسی قرار داد. دو اثر اخیر او که توسط انتشارات آکسفورد در سال 2013 و 2014 به چاپ رسیده است، گواهی بر این مدعاست. در بحثی که با فرید العطاس در جزیره رودوس (Rhodoes Island) در یونان در اکتبر 2013 پیرامون نگاه غیر یوروسنتریک داشتیم، العطاس معتقد بود که می‌توانیم حتی سخن از «مردم‌شناسی بیرونی» به موازات مردم‌شناسی آکادمیک یوروسنتریک به میان آوریم. به عبارت دیگر محققین آینده علوم انسانی باید مفهوم «جهانشمول» را بازخوانی فلسفی نمایند تا مرزهای «جهانشمول» و «جهانی شده» از هم به صورت دقیق متمایز گردد. در غیر این صورت نطفه خلاقیت در دل‌های ما خواهد خشکید و جامعه ما در زیر آوار معضلات بسیار غرق خواهد شد. زیرا هر جامعه که به خلق جدید دست نزند، همانند مرده است و طبق سنت جاری مردگان را دفن می‌کنند و غبار روزگار خاطره آن‌ها را از اذهان محو می‌نماید.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: