1393/1/19 ۱۲:۵۸
داستانهای مثنوی مولوی جزو ارزندهترین داستانهای ایرانی است چرا که در آنها داستان، ابزاری برای بیان مبانی بلند عرفانی و اخلاقی است. در این یادداشت قصد داریم یکی از داستانهای دفتر اول مثنوی را با رویکرد «نشانه- معنا شناسی مکتب پاریس» بطور مختصر تحلیل نموده و چگونگی تولید معنای اتیک (اخلاق عملی) را در آن اثبات نماییم. داستان مورد مطالعه «خدو انداختن خصم در روی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام» است.
بسیاری از فلاسفه از ارسطو گرفته تا لویناس فرانسوی، بعد اخلاق را در رابطه با «دیگری» مطرح کردهاند. تا جاییکه ارسطو کلید تفاوت بین فضیلت و عدالت را «دیگری» میداند. در« نشانه - معناشناسی مکتب پاریس» نیز این «دیگری» حائز اهمیت است و موضعگیری جسم کنشگر در مقابل دیگری تولید معنا میکند، در واقع تصویری که از خود به دیگری القا میکند و بالعکس، در تولید معنا نقش دارد.
ژاک فونتنی اذعان میدارد: «اعمالی که انسانها انجام میدهند در بطن فرهنگها شکل میگیرد و ریشه در فرهنگ دارد و مکتب تارتو- مسکو این راه را به عنوان مدل نشانهشناسی عمومی فرهنگها بر همه هموار کرده است و اصل اولیه آن سپهر نشانهای میباشد که خصوصیات نظامهای فیزیکی و بیولوژیکی را نشان میدهد. (...) فرم بیان در نشانه شناسی کاملاً وابسته به تجربه فرهنگی است». (2008، 230) از این رو، بحث اخلاق نیز کاملاً به فرهنگ وابسته است و الگوهای فرهنگی، استراتژی کنشگران را تعریف میکند.
نظر به اینکه پیکره مورد مطالعه گفتمان مولاناست، ما باید ریشههای اخلاق را در فلسفه شرق جستوجو کنیم زیرا بنا به گفته ژ. فونتنی، اخلاقی که در فلسفه غرب مطرح است یا «خودمحور» است (نظیر هوسرل و هایدگر) یا «دیگر محور» (لویناس، اسپینوزا...) است و به لطف بخشش است که امکانات امید و امیدواری شکل میگیرد. (2008، 243) حال آنکه در فلسفه شرق نمیتوان اخلاق را از حیطه عرفان و خدا جدا کرد. به عنوان نمونه ابن سینا به سعادت انسان پس از مرگ معتقد است. در آموزشهای او ایمان به خدا در اولویت است. به گفته این فیلسوف دانشمند: « شخص باید کل عالم هستی و مراتب وجودی، چه مراتب نزولی چه مراتب صعودی را به خوبی بشناسد و پی ببرد که ذاتی مقدم بر کل موجودات وجود دارد».
و اما برای تحلیل گفتمان مولانا باید اذعان داشت: در نشانه- معناشناسی مکتب پاریس، یافتن ساختارهای معنایی حائز اهمیت است. روییترین لایه متن، سطح تجسمی (فیگوراتیو) است که کلمات یا گفتمان برای ما تصویرسازی میکند و مخاطب معنا را درک میکند زیرا پیش از این تجربهاش را در دنیا داشته است. ولی اگر در عمق متن وارد شویم با سطح روایی (بعد کنشی)، با بعد شناختی و بعد عاطفی مواجه میشویم که هر کدام به ساخت معنا کمک میکند.
گفتمان مولانا قبل از هر چیز مخاطب را درگیر یک سؤال اخلاقی میکند: «از علی آموز اخلاص عمل، شیر حق را دان منزه از دغل»، اخلاص عمل چیست؟ بعد از این بیت به شرح روایت میپردازد. روایت اصلی در چهار بیت خلاصه میشود.
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری برآورد و شتافت
او خدو انداخت بر روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی (...)
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزایش کاهلی
عملی انجام میگیرد که طرف مقابل را دچار حیرانی میکند که نتیجه لبریز شدن و تراوش معنا است.
پس از آن چند بیت به دنبال هم پرسشی را مطرح میکنند. اصولاً پرسش برای درک معناست. ژاک فونتنی نیز اذعان میدارد: «عمل اخلاقی در جستوجوی ناکافی بودن معنا در شرایط است، ولی این فقدان یا نقصان به معنای غایب بودن معنا نیست بلکه طغیان معناست به سمت دیگری و به سمت ایدهآل». (2008، 236). این عمل به ظاهر ساده کنشگر طرف مقابل را دچار حیرانی کرده است:
آن چه دیدی بهتر از پیکار من
تا شدی تو سست در اشکار من
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست
تا چنان برقی نمود و باز جست
جالب اینجاست که کنشگر مقابل چون معنا را درک نمیکند متوسل به فعل مؤثر «دانستن» میشود؛ هر واژهای را به کار برد نشان از آگاهی و شناخت او از حضرت دارد و از ارزشهایی نام میبرد که نه تنها فی نفسه ارزشند بلکه ارزشهای جهانی نیز هستند و همانهایی هستند که حضرت کاملاً آنها را باور دارد یعنی ارزشهای فردی نیز به شمار میآیند.
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود که داند کیستی (...)
ای علی که جمله عقل و دیدهای
شمهای واگو از آنچه دیدهای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
شجاعت، مروت، رحمت، عقل، حلم، علم، فی نفسه ارزشند و کنشگر مقابل، آنها را به حضرت علی(ع) نسبت میدهد، این ارزشهایی که جهانی هستند، فردی شدهاند.
و سپس «دیگری» را به میان میآورد، یعنی کاملاً واقف است که این عمل هدف خداپسندانه داشته است زیرا به هیچ وجه نمیتواند معنای ملموس دنیایی را القا کند. آن «دیگری برتر» در مقابل دو کنشگر قرار میگیرد، در واقع علت غایی را با واژگان گوناگون بیان میکند:
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانکه بیشمشیر کشتن کار اوست
صانع بیآلت و بیجارحه
واهب این هدیههای رایحه(...)
بازگو ای باز عرش خوش شکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار؟
و ژ. فونتنی اذعان میدارد «آنجایی که دیگری در کل دنیا قابل شناخت نیست راه به سوی بینهایت باز میگردد» (2008) و این بینهایت در فرهنگ ما بیشک «خداوند» است.
سپس از راهی سخن میگوید که از حواس انسانی دوراست. در واقع بعد اخلاقی تمام گفتمان را کنترل میکند، زیرا بنا به گفته فونتنی اگر حس و احساس وارد رابطه «کنش و کنشگر» گردد، آن رابطه کامل نیست و در گفتمان به خوبی نشان داده شده است.
از کدامین ره تعلق یافت او
در رحم با آفتاب خوب رو؟
از ره پنهان که دور از حس ماست
آفتاب چرخ را بس راههاست(...)
در جواب حضرت میفرمایند:
گفت من تیغ از پی حق میزنم
بنده حقم، نه مأمور تنم
شیر حقم نیستم شیرهوا
فعل من بر دین من باشد گوا(...)
رخت خود را من زره برداشتم
غیر حق را من عدم انگاشتم (...)
جز به باد او نجنبد میل من
نیست جز عشق احد سرخیل من
در واقع هوا وهوس جزو بعد عاطفی و احساسی هستند و برای اینکه اخلاق شکل گیرد باید تحت کنترل باشد و به گفته پییر بوردیو: «اعتقاد عملی تنها یک وضع و حالت روحی نیست، بلکه وضع و حالت جسمی است. جسم به گونهای عمل میکند که با آن حالت و وضع روح یکی باشد. یعنی بازتاب آن آگاهی در جسم دیده میشود و بازتاب آن ارزشها در عمل ».(1980، 115) مسألهای که به خوبی در این گفتمان مشهود است یعنی رابطه بین کنشگر و دیگری، رابطه «انعکاسی» است.
تا احب لله آید نام من
تا که ابغض لله آید کام من
تا که اعطا لله آید جود من
تا که امسک لله آید بود من
بخل من لله عطا لله و بس
جمله للهام نیم من آن کس
وآنچه لله میکنم، تقلید نیست
نیست تخییل و گمان، جز دید نیست
از آنجا که هیچ واژه فارسی نمیتواند جمیع صفات پروردگار را بیان کند، گفته پرداز از واژه «الله» مدد میگیرد که در بر گیرنده همه صفات حق تعالی است و به خوبی بیان میکند که کنش اتیکی (اخلاقی) خلاقانه است و از شناخت کنشگر سرچشمه میگیرد و حتی یک بعد عرفانی هم به این گفتمان اضافه میگردد که ریشهای کاملاً شرقی دارد و کنشگر با دیگری به وحدت رسیده است.
و در نهایت آنقدر معنا گسترده میگردد که دیگران از درک معنای آن عاجزند.
بیش ازین با خلق گفتن روی نیست
بحر را گنجایی اندر جوی نیست
از دیدگاه نشانه شناسی، کنشی بعد اتیکی (اخلاقی) دارد که کنشگر در انجام آن آزاد باشد و مستقل عمل کند و این امر در گفتمان مولانا به خوبی مشهود است:
چونکه حـّرم، خشم کی بندد مرا؟
نیست اینجا جز صفات حق درآ
اندر آ، کازاد کردت فضل حق
زانکه رحمت داشت بر خشمش سبق
نتیجه آنکه بعد اتیک (اخلاق عملی) بعد غالب گفتمان مولانا است و ابعاد دیگر گفتمان از جمله بعد عاطفی-احساسی را تحت کنترل خود دارد و این اتیک از نوع شناختی است و کنشگر کاملاً بدان واقف است. اتیک نه تنها معناسازی میکند بلکه فرا مودال است که اراده، قدرت، دانش و شناخت در آن دخیلاند و از نوع حسی-احساسی نیست. رابطه بین کنش و کنشگر و دیگری برتر کامل بوده، بین آنها جدایی نیفتاده است و کنشگر در انتخاب کنش آزاد میباشد. از آنجاییکه این رابطه کامل است گفته پرداز از آن با عنوان «اخلاص» در عمل نام برده است و در واقع گفتمان مولانا به گونهای «معرفت شناسی اخلاق عملی» است.
کتابنامه
مولانا جلالالدین محمد بلخی رومی (1378)، مثنوی معنوی، (از روی نسخه 677 ه. ق.) به اهتمام دکتر توفیق ه. سبحانی، تهران، کتابخانه ملی ایران.
FONTANILLE, Jacques (1998), Se'miotique du discours, Limoges, PULIM.
FONTANILLE, Jacques (2008), Pratiques se'miotiques, Paris, PUF.
BOURDIEU, Pierre (1980), Le sens pratique, Paris, Minuit.
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید