1392/12/24 ۰۹:۱۲
اخیراً دولت جمهوری آذربایجان در راستای سیاست های ایران ستیزی و با هدف زدودن نشانه های فرهنگ و تمدن درخشان اسلامی-ایرانی در ناحیه ارّان و قفقاز،در اقدامی نابخردانه، به انتقال کتیبه های فارسی از مقبره نظامی گنجه ای و جایگزینی آنها با اشعار ترکی آذری دست یازیده است. اگرچه این کار با سکوت مراجع ذیصلاح در کشور مواجه شده و هنوز هیچ نشانه ای از اعتراض نهادهای مسئول دیده نمی شود، با وجود این بر عهده اهل قلم است که به تشریح عناصر ایرانیت در سروده های شاعران فارسی گوی قفقاز به ویژه بزرگانی چون نظامی گنجه ای و خاقانی شروانی بپردازند.مقاله ذیل با همین هدف به تبیین پیشینه تحــریف هویــت تاریـخی و شخصیت شعری نظامی گنجه ای پرداخته است
اخیراً دولت جمهوری آذربایجان در راستای سیاست های ایران ستیزی و با هدف زدودن نشانه های فرهنگ و تمدن درخشان اسلامی-ایرانی در ناحیه ارّان و قفقاز،در اقدامی نابخردانه، به انتقال کتیبه های فارسی از مقبره نظامی گنجه ای و جایگزینی آنها با اشعار ترکی آذری دست یازیده است. اگرچه این کار با سکوت مراجع ذیصلاح در کشور مواجه شده و هنوز هیچ نشانه ای از اعتراض نهادهای مسئول دیده نمی شود، با وجود این بر عهده اهل قلم است که به تشریح عناصر ایرانیت در سروده های شاعران فارسی گوی قفقاز به ویژه بزرگانی چون نظامی گنجه ای و خاقانی شروانی بپردازند.مقاله ذیل با همین هدف به تبیین پیشینه تحــریف هویــت تاریـخی و شخصیت شعری نظامی گنجه ای پرداخته است.
***
با مطالعه متون تاریخی دورهمغول به ویژه بررسی حوادث سال ۶۱۸ هجری مقارن با یورش سپاهیان چنگیز به سرزمین ارّان، شاهد قتل و غارت این نواحی توسط لشکریان جرّار بیگانه مغول هستیم. در این ایّام تاریخنویسان از پیوستن برخی از بیگانهگرایان ارّان به سپاهیان مغول، به منظور بهرهمندی از غنایم و احیاناً در امان ماندن از تجاوزات دشمن، خبر میدهند. نسوی مؤلف سیره جلالالدین خوارزمشاه؛ مورخ برجستهاین دوره به این عده از ارّانیها که بخش عمدهای از ایشان در گنجه به سر میبردند، لقب «اوباشان گنجه» داده است.«پیداست که تا سالها پس از نظامی هم، گنجه همچنان تحت سلطهاوباشان، فتنهجویان و رؤسای عوام بود.» (زرینکوب، ۱۳۷۷: ۳۰۱).
«نظامی با همة زهد و تقوا و پایبندی به اصول اسلامی، دارای حس شدید وطنپرستی و ایراندوستی بود. مسلمانان قشری آن زمان بر اثر ساختن افسانهها و زنده کردن رسوم و آثار کیان و ساسان، در مقام نکوهش و سرزنش او برآمدند و البته نسبت کفر و زندقه نیز به او میدادهاند.
بسا منکر که آمد تیغ در مشت
چه باک از طعنة خاکّی و آبی
به گوش جام تلخیها کنم نوش
من از دامن چو دریا ریخته دُر
مبین کاتشگهی را رهنمون است
عروس بکر بین با تخت و با تاج
مرا زد تیغ و شمع خویش را کُشت
چو دارم درع زرّین آفتابی
به دیگر گوش دارم حلقه در گوش
گریبانم ز سنگ طعنهها پر…
عبارت بین که طلق اندود خون است
سر و بن بسته در توحید و معراج
(خسرو و شیرینر ۴۴۶)
این ابیات، خاصّه دو بیت آخر، نشان میدهد که نظامی تا چه اندازه گرفتار تعرّض حسودان و دشمنان و هدف تیر تکفیر مسلمانان بوده و نیز آشکار میسازند که سبب ساختن توحید و معراج در اوّل و آخر کتاب چه علت داشته است…»(وحید دستگردی، ۱۳۸۵: ۳۴).
ذکر این مقدمهکوتاه برای ورود به بحث مهم «تحریف تاریخ حیات و هویت نظامی» که از چندی پیش در برخی محافل خاص شدت گرفته، امری ضروری بود. این «محافل خاص» که عمدتاً پس از فروپاشی شوروی سابق سر برآوردهاند، با تحریف تاریخ و جعل دیوان شعر و ابیات ساختگی، در پی هویتسازی برای این شاعر برجسته شعر فارسی برآمدهاند.
ظاهراً در سالهای اخیر، نخستین بار استالین، دیکتاتور سابق شوروی با «آذربایجانی خواندن نظامی» آتش زیر خاکستر این تحریف را روشن کرده است. «در اواخر دههدولت شوروی تصمیم گرفت در هر یک از جمهوریهای خود، مراسمی به منظور تجلیل از یکی از بزرگان آن سرزمین برپا کند، چون ترک نامداری را در آذربایجان شوروی نیافتند، به سراغ نظامی رفتند و چون میدانستند کسی ادعای ترک بودن نظامی را نمیپذیرد، به استالین متوسل شدند.» (متینی، ۱۳۸۰: ۲۴۷).
ماجرا از این قرار است که یکی از شرقشناسان برجسته دنیا به نام «سرگئی آقاجانیان» در مقالهای تحت عنوان «پنجاهمین سالگرد یک تحریف فرهنگی» که در مجله ایرانشناسی به چاپ رسید، پرده از واقعیتی دردناک برداشت. به نوشتهوی، استالین در سوم آوریل ۱۹۳۹ میلادی در روزنامه«پراودا» ارگان حزب کمونیست، نظامی را شاعری متعلق به آذربایجان و ترک زبان معرفی نمود. استالین با استناد به یک بیت از نظامی، ایرانی بودن این شاعر را رد کرده است! آقاجانیان بر آن است که: «زمامداران شوروی که خطر بروز جنگ دوم جهانی را حدس زده بودند، برای افزایش قدرت دفاعی و روحیهمردم مناطق مختلف کشورشان، تصمیم به تقویت حس میهنپرستی و غرور ملی آنها میگیرند. به همین منظور، جعل هویت نظامی توسط استالین در راستای همین سیاست عوام فریبانه صورت گرفته است.» (آقاجانیان، ۱۳۷۱: ۶۶).
در پی انتشار این مطلب از سوی استالین، برخی از حقوق بگیران شوروی که ظاهری نویسنده و پژوهشگر داشتند، به تبلیغ این سیاست مزدورانه پرداختند. از جملهاین افراد میتوان به نام میرزا ابراهیم اوف، عضو فرهنگستان علوم آذربایجان، دکتر رفیعلی و دیگران اشاره کرد. آنها اگرچه نظامی را ترک نامیدند، منتهی علیرغم کوشش بسیار، هیچگاه نتوانستند بیتی از او به زبان ترکی نشان دهند.
«پس از استالین نوبت به گورباچف رسید. در دوران زمامداری وی در مراسم هشتصد و پنجاهمین سال تولد نظامی از مجسمهاو در مسکو پردهبرداری شد و حکمدار مسکو نظامی را «خادم بزرگ آذربایجان» نامید!» (متینی، ۱۳۸۰: ۲۴۸).
البته در این میان، پژوهشگران روشنگر و حقایق نویسی نیز بودند که علیرغم سفارش حکومت، با تکیه بر مطالعات تاریخی، سعی در اثبات حقایق تاریخی داشتند.
دیاکونوف مورخ برجسته و شرقشناس معروف در کتاب «زندگینامه» چنین مینویسد: «نظامی گنجهای، شاعر بزرگ ایرانی است؛ در آن زمان، گنجه، مانند بسیاری از شهرهای آن منطقه، مردمانی ایرانیتبار داشت.» (دیاکونوف، ۱۹۹۵: ۷۳۰).
میخائیل کاپوستین، شرقشناس شهیر اهل شوروی، با نوشتن مقالهای در روزنامهپر شمارگان «فرهنگ شوروی» (۲۸ دسامبر ۱۹۸۸) تحت عنوان «ترکیب خاک گلِ، حاوی گِل نیست» اذعان کرد: «نظامی گنجهای یکی از بزرگترین متفکران و شاعران قرون وسطی و از افتخارات ادب فارسی است. برخی از سیاستمداران (اشاره به استالین) تلاش بیهودهای برای معرفی ترک نژاد بودن او میکنند.» (آقاجانیان، ۱۳۷۱: ۶۸).
در این میان، رئیس بنیاد ایرانشناسی دانشگاه سینت پیتسریگ شوروی سابق، طی مقالهای عالمانه در ردّ نظر استالین نیز نوشت: «هنوز دغل و تحریف فراوان است. برای نمونه مجسمه نظامی را در خیابانی نصب میکنند و او را ترک معرفی میکنند. در حالی که او حتی یک بیت به زبان ترکی ندارد. این مجسمهسازیها و هویتسازیها، ریشه در ناسیونالیسم دارد». طمعکاری این شاعردزدان به نظامی ختم نشده و فردی در باکو به نام «رفیعلی»، اوستا را نیز متعلق به فرهنگ آذربایجان دانسته است: «اوستا به عنوان چشمگیرترین اثر برجستهآذربایجان، امروز به تمامی زبانهای مترقّی جهان ترجمه شده است.» (همان: ۷۰).
یک نکته مهم و اساسی دربارة زبان مادری نظامی، تأکید بر جریان داشتن «زبان آذری» ـ یکی از شاخههای زبان پهلوی ـ در عصر نظامی در شهر گنجه است. نگارنده به هیچ عنوان در پی این نیست که زبان مادری شاعر را «فارسی دری» معرفی نماید. اتفاقاً من برآنم که وی به برخی ریزهکاریهای دری ناآشنا بوده و از قضا برخی دشواریهای موجود در زبان شعری او متوجّه همین ناآشنایی به فارسی دری است.
«زبان فارسی دری، زبان مادری نظامی نیست و احتمالاً آن را باید آموخته باشد. زبان متداول ناحیة آذربایجان در عهد نظامی و مدتها پس از زمان وی، زبان آذری بوده است… زبان مادری نظامی در هر حال، ترکی یا دری نبوده است.» (پورنامداریان، ۱۳۸۹: ۶)
استاد پورنامداریان با اشاره به همین دشواریهای زبانی شعر نظامی مینویسد: «نظامی و دیگر شاعران آذری زبان، دری را که زبان ادب بوده است، میآموختهاند. کسی که زبانی را به درس میآموزد، در کاربرد قواعد زبان، بسیار بیپرواتر از اهل زبان عمل میکند، چون طبق قاعده انواع ترکیباتی را قاعدهپذیر باشد، بیآن که پروایی از عدم کاربرد یا ناخوشآهنگی آن داشته باشد، میسازد و به ساختار نحوی کلام و حد مقبول ایجاز چندان توجّهی ندارد، همان قدر که خود مفهوم کلامی را بداند، خواننده را نیز به فهم آن قادر میداند…» (همان: ۷)
تحریف هویت نظامی در دورهمعاصر
در ادوار پس از استالین و در پی استقلال کشورهای تازه تأسیس شده که عمدتاً از فقر هویت و پیشینه تاریخی رنج میبرند و بر همین اساس در پی هویتسازیبرآمدهاند، رهبران کشور جمهوری آذربایجان، در تحریف تاریخ و هویتسازی جعلی برای نظامی، گوی سبقت را از دیگر مدعیان عناصر ایرانیت در سرزمینهای همجوار ربودهاند.نخستین زمزمهها در این آشفته بازار، از سفارش برای تألیف کتاب و مقاله در جمهوری آذربایجان و ترجمهآنها به زبان فارسی در داخل ایران توسط عناصر وابسته به شوروی آغاز شد. یکی از نخستین کارها، تألیف کتاب «نظامی گنجوی» توسط رستم علیاف است که در سال ۱۹۹۱ میلادی توسط فرهاد حاتمی به فارسی ترجمه شد. وی در این اثر از نظامی با القابی چون «فرزند شهیر آذربایجان» (علیاف، ۱۹۹۱: ۳)؛ «جزء جدانشدنی خلق آذربایجان» (همان: ۴)؛ «شاعرِ مستقر شده در آذربایجان جنوبی» (همان: ۱۵)؛ «منسوبیّت به ترکان گنجه» (همان: ۱۶) یاد میکند. البته خوشبختانه وی، منبع اصلی این افاضات را معرفی مینماید؛ عنصری شناخته شده به نامِ «محمدامین رسولزاده» (همان: ۱۳) که هیچ تردیدی در نقش او در تحریفات تاریخی دوره معاصر در ارّان وجود ندارد. مؤلف کتاب در ادامه با تعصّب و خاماندیشی تمام مینویسد: «هرگونه کوشش که نظامی را شاعر فارسی بخوانند، قویاً رد میشود، زیرا نظامی شاعر آذربایجانی است.» (همان: ۱۸).
چندی پس از این اثر، کتابی به نام «زندگی و اندیشه نظامی» توسط «ع٫ مبارز»، «م، آ. قلیزاده» و «م. سلطاناف» و به سعی «ح. م. صدیق» (ظ: حسین محمدزاده صدیق) ترجمه شد. مؤلفان این اثر نیز از چنین عبارات و اصطلاحاتی برای بیان مقاصد سیاسی خود بهره بردهاند: «گنجه، شهر باستانی آذربایجان» (ع٫ مبارز، ۱۳۶۰: ۱۱)، «احیای نظامی توسط محافل آذری باکو» (همان: ۲۴)؛ «نقش دانشمندان ترک در شناساندن نظامی در دورهمعاصر» (همان: ۲۴)؛ «هدیه ادیبان آذربایجان شوروی؛ دیوان نظامی» (همان: ۲۴). مترجم این کتاب در مقاله دیگری که در ویژهنامه روزنامه فروغ آزادی تبریز، نشر نموده، نظامی را «به شدت متأثر از کتاب دهده قورقود» معرفی نموده است.»! (محمدزاده صدیق، ۱۳۷۰: ۱۲۲)
در سال ۱۹۹۱ میلادی که از سوی یونسکو «سال نظامی» معرفی شد، جلال متینی مورخ و پژوهشگر ایرانی، طی مقالهای با عنوان «بزرگداشت نظامی در مسکو» چنین نوشت: «آذربایجانیها مجسمهای از نظامی را به روسها هدیه دادند و آن را مقابل دفتر نمایندگی خود در مسکو نصب کردند؛ در مراسمی که هیچ ایرانی در آن دعوت نداشت، رئیس جمهوری آذربایجان از آن پردهبرداری نمود.» (متینی، ۱۳۷۱: ۴۴۴)
این کشور در ادامه روند پرماجرای مجسمهسازیها (هویتسازی) در خردادماه سال ۱۳۹۱ خورشیدی نیز مجسمهای از نظامی را به کشور ایتالیا اهدا کرد. این اقدام غیرفرهنگی که همراه با جعل هویت و انتساب شاعر ایرانی الاصل به کشوری دیگر بود، با اعتراض بحق و شایستهایرانیان مقیم ایتالیا روبهرو شد.
حتی ایرانشناسان ایتالیایی نیز مراتب اعتراض خود به این اقدام را اعلام کردند و جملگی متذکر شدند که دولت جمهوری آذربایجان با این هویتسازیها، راه به جایی نخواهد برد. (واحد مرکزی خبر ـ ۲۰ر۳ر۹۱)
اخیراً نیز(شهریور۱۳۹۲) دولت جمهوری آذربایجان در راستای سیاست های ایران ستیزی و با هدف زدودن نشانه های فرهنگ و تمدن درخشان اسلامی-ایرانی در ناحیه ارّان و قفقاز،در اقدامی نابخردانه، به انتقال کتیبه های فارسی از مقبره نظامی گنجه ای و جایگزینی آنها با اشعار ترکی آذری اقدام کرده است.
یک بیت ساختگی؛ دستمایهبیگانهگرایان
مستند عمده و دستمایهاصلی این مدعیان و هویتسازان جعلی برای نظامی، یک بیت ساختگی به نقل از «اسکندرنامه» است. بیت مذکور که در اغلب کتابهای این مدعیان با آب و تاب بدان پرداخته شده، این است:
پدر بر پدر مر مرا ترک بود
به فرزانگی هر یکی گرگ بود
این افراد برای نیل به مقاصد شوم سیاسی خود از هیچ اقدامی حتی جعل دیوان و تحریف ابیات نظامی، ابایی ندارند و به اصطلاح میخواهند به هر قیمتی که شده، نظامی را «شاعری ترک نژاد» معرفی کنند.
گرچه خوانندگان ارجمند به ویژه استادان فاضل زبان و ادبیات فارسی و به ویژه آشنایان به سبک شعری نظامی در سست و بیمایه بودن این بیت در همان نگاه اول، آگاهی دارند، لکن نادرستی ظاهری بیت (عیبِ قافیه: گرگ و ترک) از یکسو و نبودن آن در نسخههای اصیل و متأخر و نزدیک به زمان شاعر از دیگر سو، نشاندهنده جعلی و ساختگی بودن آن است. از این گذشته، این کدام شاعر بدذوقی است که اجداد و نیاکان خود را در فرزانگی و دانایی به گرگ شبیه نماید؟! آیا جز این است که این حیوان، در شعر و ادب کهن ایرانی، نماینده درندهخویی و سبعیّت است؟!
آیا این بیت بر ساخته کسانی نیست که خود را از نوادگان «گرگ خاکستری» میدانند و به «گرگ زاده بودن خویش» افتخار مینمایند. نگارنده به خود حق میدهد که به عنوان یک ایرانی و در دفاع از حریم شاعر ملی کشور خود، بر «انسانبودن نظامی» تأکید و از «آدمیزاد بودن» وی دفاع نماید.برخی از این افراد، لغت «گرگ» در این شعر را «سمبل دانایی و فرزانگی» میدانند. جهت اطلاع این دوستان، شواهدی از شعر نظامی ارائه مینمایم که در این ابیات، «گرگ» در مظهر «درندهخویی» و «پست صفتی» معرفی گردیده است:
به وقت زندگی رنجور حالیم
که با گرگان وحشی در جوالیم
(خسرو و شیرین)
مردمانی بَدند و بَدگُهرند
گرگ را گرگ پند باید کرد
خاکیانی که زاده زمیند
خوانده باشی ز درس غمزدگان
یوسفانی ز گرگ و سگ بترند
رقص روباه چند باید کرد
ددگانی به صورت آدمیند
که سیاوش چه دید از ددگان
(هفت پیکرر ۳۲۱)
سوم موبد چنان زد داستانی
رباید گوسفندی گرگ خونخوار
چوگرگ افزون بود در چارهسازی
که با گرگی گله راند شبانی
درآویز و شبان با او به پیکار
شبان را کرد باید حقّهبازی
(خسرو و شیرینر ۴۰۴)
روباه ز گرگ بهره زان برد
کاین رأی بزرگ دارد آن خُرد
(لیلی و مجنونر ۸۸)
گذشته از شواهد شعری ارائه شده که نشان دهنده کاربرد واژه «گرگ» در آثار نظامی در معنی «حیوانیّت» و «درندهخویی» است؛ نظامی در هیچ یک از آثار خود، به ترک بودن پدرش اشارهای نکرده است.
از اینها گذشته، در یک جستجوی ساده رایانهای و تأمل در آثار نظامی، میتوان دریافت که نظامی از عبارات و ترکیبات «پدر بر پدر»، «مر مرا»، نیز به هیچ وجه استفاده نکرده است. ظاهراً واژه «مر» که کاربرد فراوانی در شعر عصر نظامی و پیش از او دارد و از ویژگیهای سبک خراسانی است، تنها یک بار در بیتی از خسرو و شیرین به کار رفته است:
فرو خواندم مر آن فرمان به فرهنگ
کلیدم ز آهن آمد آهن از سنگ
(خسرو و شیرینر ۴۵۰)
در پایان این بخش، خوب است در خصوص منبع بیت مذکور نیز سخنی به میان آید. یکتا سند موجود دربارهاین بیت، نوشته فردی نامعلوم به نام آقای «علی گنجعلی» در مقدمه لیلی و مجنون ترکی (ترجمهکورتوجان) است.
عین عبارت او چنین است: «به یاد ندارم که این بیت نظامی را در کدام یک از نسخههای خطی محفوظ در ایاصوفیه استانبول دیدهام که در طی آن نظامی به ترک زاده بودن خویش صریحاًَ اقرار کرده است.»!
(نوشایی، ۱۹۸۰: مقدمه)
ديوان جعلي تركي
در پي فروريزي اردوگاه سوسياليستي در شوروي سابق و روي كار آمدن برخي كشورهاي تازه به دوران رسيده، دروغ گويان و جاعلان، به منظور مفاخرتراشي و هويتسازي، اقدام به آفرينش اسناد خيالي و تاريخ جعلي نمودهاند.
در اين ميان، برخي عناصر سست عنصر داخلي نيز آب به آسياب اين هويتسازان ريختهاند. يكي از مضحكترين اقدامات كه ابتدا با سر و صداي بسيار همراه شد و بعدها با روشن شدن ساختگي بودن آن، از هياهوي حبابياش فرو كاست، «انتشار ديوان تركي نظامي گنجهاي» بود. اگرچه اين بار، آش به قدري شور شده بود كه صداي برخي هويتسازان كه خود سابقهاي دراز در «تاريخسازي» دارند نيز درآمد، لكن نگاهي كوتاه به ماجراي «ديوان جعلي تركي نظامي» با هدف آشنا شدن با اقدامات سخيفانه اين گروه، خالي از فايده نيست.
در يكي از روزهاي تابستاني سال 1381 خورشيدي، انتشارات «انديشهنو» كه در سايهبيتوجهي متوليان وزارت ارشاد، در چاپ و نشر آثار مغاير با وحدت ملي، كارنامه درخشاني دارد، كتابي به نام «ديوان نظامي گنجوي؛ توركجه يئني تاپيلان»(ديوان نويافته تركي نظامي گنجوي)را روانه بازار نشر كرد. اين كتاب كه بر روي آن عبارت غيرعلمي و ناشيانه «براي اولين بار در دنيا» درج شده بود، توسط فردي به نام «صديار وظيفه، ائل اوغلي» به اصطلاح كشف شده بود.
حسين محمدزاده صديق كه در پيدا كردن چنين نسخههايي يد طولايي دارد، در پيشگفتاري كه بر پيشاني اين اثر جعلي نوشته است، كشف آن را «مژدهاي به جهان نظامي پژوهشي»(!) دانسته و «اين حادثه مبارك» را تبريك گفته است. وي بدون اين كه درباره شجرهنامه و نشاني نسخههاي خطي و دستنويس اين اثر توضيح علمي بدهد، تنها با اين استناد ناشيانه كه:«قطعاً نظامي به زبان مادري خود، بايد سرودههاي نغزي داشته باشد»؛ اين اثر را به طور قطع ازآنِ نظامي گنجهاي دانسته است!
به گفتهوي، تنها كسي كه با «دقتي موشكافانه» در پي پيدا كردن «ديوان تركي نظامي» بوده، آقاي «ائل اوغلي» است و ظاهراً پيش از ايشان هيچ نظامي پژوه برجسته ديگري نبوده است كه از وجود نسخه خطي ديوان تركي نظامي گنجوي خبر داده باشد!
محمدزاده صديق پا از اين فراتر نهاده و حتي در صحّت ديوان فارسي نظامي نيز تشكيك كرده و نوشته است: «سعيد نفيسي، ديوان فارسي براي نظامي در بيش از سيصد صفحه ترتيب داد و منتشر ساخت، گرچه بسياري از قصيدهها، غزلها و رباعيات آن، در آثار شعراي مشهور هم تكرار شده است.» (وظيفه، 1381: مقدمه)
ائل اوغلي در مقدمه كتاب با بيان اين كه اين ديوان حاوي اشعار تركي نظامي گنجهاي است، اين اثر را نخستين چاپ اشعار تركي شاعر ميداند: «الينيزده اولان ديوان نظامي، آذربايجانين بويوك شاعيري... الياس بن يوسف (گنجهلي نظامي)نين توركجه يازديغي شعرلري ايلك دفعه چاپ اولور» [ترجمه: ديوان نظامي كه اينك در دست خواننده است، حاوي اشعار تركي نظامي گنجهاي شاعر بزرگ آذربايجان است كه براي نخستين بار منتشر ميشود]. وي براي اين كه براي اثبات و لاپوشاني جعل خود نامي از بزرگان نيز آورده باشد، اين ديوان را همان ديوان شعري ميداند كه سعيد نفيسي از آن ياد كرده است.
«مرحوم سعيد نفيسي ديوان قصايد و غزليات نظامي گنجوينين مقدمهسينده بئله يازير: «در اين كه نظامي ديوان اشعاري هم داشته است، شكي نيست و بهترين دليل گفتهاوست:
غزلهاي نظامي را غزالان
زده بر زخمهاي چنگ نالان
و يا:
روزي به مباركي و شادي
ابروي هلاليام گشاده
بودم به نشاط كيقبادي
ديوان نظاميام نهاده»
دليل ديگر اظهار صريح تذكرهنويسان است. (همان: 2)
ائل اوغلو اين استنادات را دليلي بر وجود ديوان تركي نظامي دانسته است!حال از كجاي اين ابيات، تركي بودن ديوان دانسته ميشود، ظاهراً فقط خدا و آقاي ائل اوغلو ميداند.
پس از انتشار اين ديوان كه موجب حيرت اهل علم و ادب به ويژه دلسوزان، از اقدام سئوالبرانگيز وزارت ارشاد، در اعطاي مجوز نشر به اين قبيل آثار، پيش از اثبات درستي يا نادرستي موازين علمي آنها گرديد، موج اعتراضها در داخل ايران و حتي انتقاد برخي محققان حقيقت دوست در كشور همسايه؛ جمهوري آذربايجان به راه افتاد.
نگارنده نيك به ياد دارد كه چند روزي پس از انتشار اين كتاب با استاد فقيد زندهياد يحيي شيدا كه در احياي آثار و مآثر زبان و ادبيات آذري سابقه درخشان و كارنامه روشني دارند، ملاقات نمودم.
استاد شيدا كه از مدتها قبل در جريان كار «ائل اوغلو» و «محمدزاده صديق» بودند، بلافاصله فرمودند كه كتاب، جعلي است و اين ديوان متعلق به شاعري به نام «نظامي قارامانلي» از سخنسرايان سده هشتم و اوايل سده نهم هجري در آسياي صغير است. بنده حاصل اين ملاقات و چكيده نظر استاد را در مطبوعات آن روزها منتشر نمودم كه خوشبختانه بازتاب وسيعي داشت.
البته ناگفته پيداست كه مصحّح اين اثر براي اين كه سرقت ادبياش بيش از اين آبروي او را نبرد، در مقدمهاثر نامي از «نظامي قارامانلي» نيز برده و اظهار داشته كه بخشي از ديوان، متعلق به سرودههاي اوست، در حالي كه بر روي جلد اثر و پيشگفتارِ محمدزاده صديق، سخن از «ديوان تركي نظامي گنجهاي» رفته است!
باري، با انجام تحقيقات و مطالعات بسيار روشن شده است كه اين ديوان متعلق به شاعري از قونيه تركيه امروزي به نام «نظامي قارامانلي/ قونيوي» است كه در حدود 1435 تا 1440 ميلادي در قونيه به دنيا آمده است.
وي فرزند واعظي شهير به نام «ملا وليالدين»است. نظامي قونيوي در حدود سال 1469 تا 1473 بدرود زندگي گفته و به سه زبان فارسي، عربي و تركي شعر سروده است.
ذكر اين نكته جالب است كه بدانيم ديوان تركي نظامي قونيوي در سال 1958 (1337 خورشيدي) يعني حدود چهل سال پيش از «ديوان سازي» بيگانهگرايان، توسط «هانوك ايپكتن» در تركيه و از سوي انتشارات دانشگاه استانبول منتشر شده و معرفي جامعي در خصوص اين ديوان تركي در شماره سيزدهم نشريه «توركيه » اين دانشگاه صورت گرفته است.
همين استاد دانشگاه استانبول، در سال 1974 (1353 خورشيدي) كتاب ديگري در شرح احوال و آثار نظامي قونيوي نوشته و در آنكارا منتشر كرده است.
وي در اين كتاب از وجود شش نسخه خطي براي ديوان تركي نظامي قونيوي خبر داده كه ششمين نسخه در «دارالكتاب قاهره» مصر نگهداري ميشود.
اين نسخه كه ظاهراً همان ديوان جعلي نظامي گنجهاي است، در كتاب ساختگي ائل اوغلو، تحت عنوان «نسخهخديويهمصر» معرفي شده است.
پس از افشاي اين اقدام غيرفرهنگي، وقتي كه عناصر هويت تراش با موج انتقادات داخلي و خارجي مواجه شدند، درصدد تطهير اقدام خود برآمدند. به همين جهت برخي از همقلمان ايشان وارد ميدان شدند و به توجيه اقدام دوستان خود پرداختند.
ازجمله حسين فيضاللهي وحيد كه به «دكتر فيضاللهي» معروف است! و پيش از افشاي اين سرقت ادبي، از موافقان انتساب ديوان به نظامي گنجهاي بود، در جايي نوشت: «نسخه قاهره را كه برايش 12 ـ 10 سال دوندگي و خرج كرده بودم، كناري نهاده و به قول سعدي با خود گفتم:
اي دل نه هزار جهد كردي
كس را چه گنه تو خويشتن را
هم چاره تحمّل است و تسليم
كاندر طلب هوا نگردي
بر تيغ زدي و زهر خوردي
ورنه به كدام جهد و مردي
بنشينم و صبر پيش گيرم
دنبالهكار خويش گيرم
موضوع براي من خاتمه يافته بود ولي براي بعضي دوستان هنوز اول عشق بود. آنها دلسوزانه توصيه ميكردند كه تجديد نظري نمايم و انتساب ديوان را به نظامي تائيد كنم. گفته ميشد كه ما به قدرت قلمي و استدلال تو آشنايي داريم و ميدانيم كه اگر بخواهي ميتواني ثابت كني كه... ترك است. كافي است كه اراده كني؛ ولي من فاقد آن اراده بودم و «مسلكگرايي» را بر «مصلحتگرايي» ترجيح ميدادم.» (به نقل از سايت اينترنتي آذرآبادگان)
پايان سخن
عليرغم هياهوي غوغاسالاران و بيگانهگرايان، نظامي، خود از شيفتگان ايران و دلبستگان به زبان فارسي است. چند بيت زير، نمونهاي از دهها سروده وي در اين وادي است:
همه عالم تن است و ايران دل
چون كه ايران دل زمين باشد
نيست گوينده زين قياس خجل
دل ز تن به بود يقين باشد
زان ولايت كه سروران دارند
دل تويي وين مثل حكايت توست
همه مرزي به مهرباني تو
بهترين جاي بهتران دارند
كه دل مملكت ولايت توست
به تمنّاي مرزباني تو
(هفتپيكر/ 31)
ميانگيز فتنه ميافروز كين
تو را ملكي آسوده بيداغ و رنج
خرابي مياور در ايران زمين
مكن ناسپاسي در آن مال و گنج
(شرفنامه/ 158)
او زبان فارسي را «دُرّ دَري» ميداند:
سخن پيماي فرهنگي چنين گفت
به وقت آن كه او دُرّي دَري سفت
(خسرو و شيرين)
چو در من گرفت آن نصيحت گري
زبان برگشادم به دُرّ دري
(شرفنامه/ 54)
نظامي كه دُرّ دَري كار اوست
دَري نظم كردن سزاوار اوست
(شرفنامه/ 56)
او همچنان كه شيفتهايران اسلامي است، به ايران باستان هم علاقه دارد و حتي طرح عموم داستانهاي خود را در جغرافياي زماني پيش از اسلام ريخته است. اسكندرنامه در نظر نظامي، ادامهدهنده راه شاهان كياني است:
سكندر كه شاه جهانگرد بود
به هر تختگاهي كه بنهاد پي
خردنامهها را ز لفظ دري
به كار سفر توشه پرورد بود
نگه داشت آيين شاهان كي
به يونان زبان كرد كسوت گري
(شرفنامه/ 70)
وي دل در گرو دهقانان و نژادگان آن دوران دارد و خود را نيز «زاده انسانهاي فصيح» ميداند، نه گرگ!:
دهقان فصيح پارسي زاد
از حال عرب چنين كند ياد
(ليلي و مجنون/ 149)
چنين گفت آن سخنگوي كهنزاد
كهنكاران سخن پاكيزه گفتند
سخنهاي كهن زالي مطّراست
كه بودش داستانهاي كهن ياد
سخن بگذار مرواريد سفتند
وگر زال زر است انگار عنقاست
(خسرو و شيرين/ 445)
نظامي در ستايش عظمت ايران دوران كهن چنان پيش رفت كه حتي گاه مورد اعتراض برخي دوستانش كه خواهان توجه بيشتر شاعر به مباني دوره اسلامي بودند نيز قرار گرفت:
يگانه دوستي بودم خدايي
درآمد سرگرفته سرگرفته
پس از پنجه چهله در چهل سال
چرا چون گنج قارون خاك بهري
درِ توحيد زن كاوازه داري
به صد دل كرده با جان آشنايي
عتابي سخت با من درگرفته
مزن پنجه در اين حرف ورق مال
نه استاد سخن گوياي بهري؟!
چرا رسم مغان را تازهداري
(خسرو و شيرين/ 35)
«نظامي در بحران حملههاي اقوام مختلف تركان از شمال و جنوب آذربايجان و حكومت سلجوقيان در سرتاسر كشور ايران با هزاران افسونگري و چارهگري ميكوشد تا چراغي را از آن توفان بادي نگه دارد؛ در اين كار بيتوفيق نميماند و رسوم و عادات و آداب زمان خود را به زبان شيرين فارسي به ثبت ميرساند.» (ثروتيان، 1390: 69)
كوتاه سخن اين كه با تمام تلاشهاي تفرقهانگيزانهاي كه از سوي زبونان و سست عنصران در جهت انتساب نظامي به فرهنگ غيرايراني صورت ميگيرد، هنوز در خاك پاك گنجه در قفقاز ـ كه اين روزها نشيمنگاه محوري آن سست عنصران و زبونان شده است ـ آواي آن كبك دري به گوش ميآيد كه آمدگان و رفتگان را به لحن عبرت، نصيحت ميكند.
مقبرهنظامي در اين شهر ايراني كهن، همچنان در طي عمر نسلها، زيارتگه دوستداران شعر و انديشه باقي مانده و باقي هست.
«هماكنون نيز كه نزديك هشتصد و اندي سال از خاموشي ابدي او گذشته است، در هواي گرگ و ميش صبحگاهان گنجه و در فضاي اطراف اين خاك جاي مقدس، پژواک صدايِ گرم و پرشكوه و بيداريانگيز نظامي را كه چون بانگ يك خروس عرشي، دنيايي را از خواب برميانگيزد، ميتوان به گوش جان واشنيد.
پژواک صدايي را كه با خطاب به كبك دري هر گوش پذيرايي را مخاطب خويش مييابد و انجام روزگار ستمكاران و انجام روزگار كلاغان غوغاگر و پخته خوار را كه بر گرد مردار گنديدهاي غارغار دارند و يكديگر را تك ميزنند.
در پردهرمز و كنايه ميسرايد و در دنيايي كه «گنجهدر سراسر عالم گسترده» آن، همچنان دستخوش فتنهجويان است، حضور نامرئي و جاودانهخود را اعلام ميكند و اميد خود را به تحقّق نهايي و قطعي طلايه شهر نيكان در دنيايي كه از شور و شعفهاي بيهوده رهايي يافته باشد و در آيندهاي كه براي عمر اثيري و جاودانهاو چندان دور نمينمايد، مژده ميدهد.» (زرينكوب، 1377: 301)
به ياد آور اي تازه كبك دري
گيا بيني از خاكم انگيخته
همه خاك فرش مرا برده باد
نهي دست بر شوشة خاك من
فشاني تو بر من سرشگي ز دور
مرا زنده پندار چون خويشتن
مدان خالي از همنشيني مرا
لب از خفتهاي چند خامش مكن
كه چون بر سر خاك من بگذري
سرين سوده پائين فرو ريخته
نكرده ز من هيچ هم عهد ياد
به ياد آري از گوهر پاك من
فشانم من از آسمان بر تو شور
من آيم به جان گر تو آيي به تن
كه بينم ترا گر ببيني مرا
فروخفتگان را فرامش مكن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتابنامه:
ـ آقاجانيان، سرگئي (1371) پنجاهمين سالگرد يك تحريف فرهنگي، مجلّه ايرانشناسي، سال 4، شمارة 1، بهار 1371
ـ پورنامداريان، تقي (1389) گزيده مخزنالاسرار، (با همكاري مصطفي موسوي)، تهران، علمي و فرهنگي.
ـ ثروتيان،بهروز(1390) شهربند گنجه، به كوشش عليرضا قوجهزاده، تبريز، آيدين.
ـ دياكونوف، م (1995) زندگينامه، بينا، مسكو.
ـ زرين کوب،عبدالحسين (1377) پير گنجه در جستجوي ناكجاآباد، تهران، علمي.
ـ ع مبارز (1360) زندگي و انديشة نظامي، با همكاري م. آ قليزاده و م. سلطاناف، ترجمة حسين محمدزاده صديق، تهران، توس.
ـ علياف، رستم (1991) نظامي گنجوي، ترجمة فرهاد حاتمي، باكو، انتشارات يازيچي.
ـ متيني، جلال (1371) بزرگداشت نظامي گنجوي در مسكو و سنپطرزبورگ، مجله ايرانشناسي، سال 4، شماره دوم،
تابستان 1371
ـ ........... ، (1380) تحريف تاريخ ايران توسط بيگانگان، مجلّه ايرانشناسي، سال سيزدهم، شماره دوم، تابستان 1380
ـ محمدزادة صديق، حسين (1370) نظامي گنجوينين تركجه ميزده كي دوامچيلاري، ويژهنامه روزنامه فروغ آزادي، به اهتمام قاسم تركان، تبريز، انتشارات مهدآزادي.
ـ نظامي گنجوي (1947) اقبالنامه، به تصحيح ي. ا. برتلس، باكو، فرهنگستان علوم جمهوري شوروي سوسياليستي آذربايجان.
ـ ............ ، (1362) كليات حكيم نظامي، با حواشي و تصحيح و شرح لغات وحيد دستگردي، تهران، علمي.
ـ ........... ، (1375) كليات اشعار نظامي، از روي نسخة وحيد دستگردي، تهران، زرّين.
ـ نوشابي، ارسلي (1980) نظامي و ادبيات تركي، نشريات علم، باكو
ـ وحيد دستگردي، حسن (1385) گنجينة گنجهاي، به كوشش دكتر سعيد حميديان، تهران، قطره.
ـ وظيفه، صديار (1381) ديوان نظامي گنجوي؛ توركجه يئني تاپيلان، تهران، انديشة نو.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید