گفت‌وگو با عبدالنبی قیم درباره فرهنگ‌نویسی و «فرهنگ دو جلدی فارسی به عربی»

1402/12/24 ۱۰:۲۶

گفت‌وگو با عبدالنبی قیم درباره فرهنگ‌نویسی و «فرهنگ دو جلدی فارسی به عربی»

حدود 30 سال پیش، زبان‌پژوهی ایرانی آغاز به گردآوری بزرگ‌ترین فرهنگ واژگان عربی- فارسی كرد. نخستین دستاورد عبدالنبی قیم از تالیف این فرهنگ واژگان، دسترسی آسان‌تر فارسی‌زبانان به معادل‌های واژگان عربی در زبان فارسی است.

تالیف فرهنگ پروسه‌ای پیچیده و پویا است، نه كاری مكانیكی

سعید دهقانی: حدود 30 سال پیش، زبان‌پژوهی ایرانی آغاز به گردآوری بزرگ‌ترین فرهنگ واژگان عربی- فارسی كرد. نخستین دستاورد عبدالنبی قیم از تالیف این فرهنگ واژگان، دسترسی آسان‌تر فارسی‌زبانان به معادل‌های واژگان عربی در زبان فارسی است. اگر چه تا پیش از او نیز چندین فرهنگ عربی-فارسی تالیف شده بود، اما آنچه كار دكتر قیم را متمایز می‌سازد می‌توان در چند بخش بررسی كرد. اول اینكه زبان مادری او عربی است و ظرفیت واژگان و معانی آنها را در زبان مبدا به درستی تشخیص داده و از آنجا كه تحصیلات او به زبان فارسی است، از این رو معادل‌های فارسی واژگان عربی را به‌خوبی می‌شناخت. دیگر آنكه روش ایشان در تالیف فرهنگ، احتراز از ترجمه تعریف مدخل‌ها و در پیش گرفتن اصل معادل‌یابی واژگان عربی در زبان فارسی بوده كه این‌كار را با وسواس و دقت فراوان به سرانجام رسانیده. قیم به منظور سهولت دسترسی به واژگان، تالیف فرهنگ را براساس ترتیب الفبایی یا آن‌چنان كه در عربی گفته می‌شود «ترتیب ابجدی» پایه‌گذاری كرده است. یكی از مهم‌ترین ویژگی‌های این فرهنگ، استفاده از جدیدترین دستاوردهای فرهنگ‌نویسی است كه ساختار فرهنگ را ساختاری نوین و متمایز كرده است. دیگر اینكه فرهنگ مزبور از نظر واژگان یك فرهنگ معاصر است و به همین دلیل واژگانی در این فرهنگ آمده كه با زیست روزمره مردم سر و كار دارد. به عبارت دیگر این كتاب، فرهنگی مدرن است كه نیازهای زبانی روزگار كنونی را برطرف می‌كند؛ اما پس از دو دهه از چاپ این اثر و 14 بار تجدید چاپ آن، مولف اثر، دكتر عبدالنبى قیم، چه ناگفته‌هایی از آن دارد؟ قطعا ناگفته‌های او در خلال پرسش و پاسخ برای مخاطب روشن‌تر خواهد بود. به همین دلیل با او گفت‌وگو كردیم.

*************

‌شما جایی گفته‌اید كه نقصان فرهنگ‌های تالیف شده عربی- فارسی این بوده كه مولف به دلیل عدم تسلط به ظرافت‌های زبان عربی، مجبور می‌شده از فرهنگ‌های عربی به زبان‌های اروپایی بهره بگیرد. از این جهت اشتباهاتی را كه فرهنگ‌نویسان اروپایی در معادل‌سازی واژگان عربی داشته‌اند به فرهنگ‌های عربی- فارسی تزریق كرده‌اند. مثال جالبی خودتان بیان كرده‌اید این است كه واژه «أسمر» كه در فارسی برابر با گندم‌گون است به اشتباه توسط فرهنگ‌نویسان غربی Brown ترجمه شده. فرهنگ‌نویسان ایرانی عربی- فارسی تا پیش از شما، چون می‌دانستند اسمر دلالت بر رنگ پوست دارد، براساس فرهنگ‌های عربی به زبان‌های دیگر آن را در فارسی سیه‌چرده ترجمه كرده‌اند. آیا حجم چنین اشتباهاتی آنقدر زیاد بود كه شما تصمیم به فرهنگ‌نویسی گرفتید یا دلیل دیگری در كار بود؟

من درباره همه فرهنگ‌ها این حرف را نزده‌ام؛ چون اغلب فرهنگ‌نویسان این مهم را رعایت كرده‌اند. این سخن من ناظر بر یك فرهنگ بود كه مولف آن فرهنگ عربی- فارسی را با واسطه دو زبان دیگر تالیف كرده بود. ایشان فرهنگ خود را براساس فرهنگ عربی- انگلیسی تالیف كرد. تازه همین فرهنگ ترجمه شده فرهنگ عربی- آلمانی بود. نه تنها فرهنگ بلكه حتی رمان را نمی‌توان برمبنای ترجمه، ترجمه كرد. چون هر زبانی الزامات و مقتضیات خاص خود را دارد كه زبان دیگر فاقد آن است. همین واژه «أسمر» مثال خوبی است. در زبان آلمانی و انگلیسی برای أسمر یا گندمگون یا سبزه معادلی نیست. چرا؟ چون در اروپا شخص گندمگون وجود ندارد. به همین دلیل مردم آنجا نیازی نداشته‌اند تا برای گندمگون، كلمه‌ای بسازند. فرهنگ‌نویس انگلیسی وقتی كلمه «أسمر» می‌بیند، چون معادلی برای آن ندارد، كلمه Brown را برای آن می‌گذارد. اگر فرهنگ‌نویس عربی- فارسی حواسش جمع باشد و به روح و معنای كلمات عربی آشنا و مسلط باشد، متوجه این امر می‌شود و می‌داند كه كلمه Brown معادل أسمر نیست. بله، حجم چنین اشتباهاتی خیلی بالاست. من این را در مقاله‌ای در مجله فرهنگ‌نویسی كه توسط فرهنگستان چاپ شده به تفصیل نوشته‌ام اما علت من برای تالیف فرهنگ این بود. چون فرهنگ فوق‌الاشعار تقریبا همزمان با فرهنگ من، چاپ و منتشر شد. شاید دوسال زودتر و زمانی كه من كارم را شروع كردم، اصلا اطلاعی از این فرهنگ نداشتم.

‌پس علت تالیف فرهنگ عربی- فارسی چه بود؟

در اواخر دهه شصت كه من كتاب‌ها و مقالات روزِعربی و به ویژه كتاب‌های حوزه اندیشه را مطالعه می‌كردم، برای فهم و درك مطالب به فرهنگ‌های موجود مراجعه می‌كردم. ملاحظه شد كه به جز یك فرهنگ بقیه فرهنگ‌ها فاقد لغات و واژه‌های عربی معاصر هستند.حجم واژه‌های كهنه و منسوخ در این فرهنگ‌ها آنچنان زیاد بود كه انسان احساس می‌كرد در قرون گذشته زندگی می‌كند. موضوع دوم این بود كه همه این فرهنگ‌ها براساس جذر و ریشه مدخل ساماندهی شده بودند و این برای ما كه با فرهنگ‌های فارسی به ترتیب حروف الفبا عادت كرده بودیم، خیلی سخت بود. علاوه بر این یافتن واژه و كلمه موردنیاز در این فرهنگ‌ها مستلزم داشتن سواد عربی و آشنایی به ابواب فعل‌ها و مصدرها بود.یعنی هركسی نمی‌توانست از این فرهنگ‌ها استفاده كند. موضوع دیگر این است كه فرهنگ‌های مزبور معادل‌یابی را سرلوحه كار خود قرار نداده بودند و بسیار كم به آن اهمیت می‌دادند و آن را رعایت نمی‌كردند. مثلا در یكی از فرهنگ‌ها برای مدخل «لهث» معادل را اینچنین نوشته بود: «سگ و مانند آن از تشنگی یا گرسنگی زبان بیرون آورد.»، این نحوه فرهنگ‌نویسی كاملا غلط است. این تعریف برای فرهنگ‌های یك زبانه است، در فرهنگ دوزبانه باید معادل آن را گذاشت. خوشبختانه برای این كلمه در زبان فارسی ما معادل داریم و كلمه «له‌له زدن» معادل دقیق آن است.

به هرحال مجموع این مسائل سبب شد تا من خود آستین بالا بزنم و فرهنگی تالیف كنم كه اولا براساس ترتیب الفبایی باشد. ثانیا حاوی لغات و واژگان معاصر و به روز باشد. ثالثا تا آنجایی كه ممكن است بر اساس معادل‌یابی باشد.

‌ساختار فرهنگ شما هم با فرهنگ‌های دیگر متفاوت است و این یكی از دلایل موفقیت و استقبال از كتاب شما بوده است، اینها را در جریان كار اضافه كردید؟

بله، پس از آنكه نزدیك به دو سال از كار می‌گذشت، یعنی در زمستان سال 1371 و در حالی كه تا اول حرف «ز» را كار كرده بودم، برای یافتن ناشر با چند ناشر معتبر مكاتبه كردم. خوشبختانه همه پاسخ مثبت دادند. یكی از آنها انتشارات فرهنگ معاصر بود. نامه‌ای از این انتشارات با امضای دكتر محمدرضا باطنی به دستم رسید. یك هفته بعد از اهواز به تهران رفتم و برای اولین‌بار دكتر باطنی را در حضور آقای داوود موسایی زیارت كردم. ایشان به عنوان یك زبان‌شناس برجسته و یك فرهنگ‌نویس بزرگ، تمامی تجارب و دانش خود را در طبق اخلاص به بنده ارایه كردند. فراموش نشود من آن موقع فقط 36 سال سن داشتم و پیش از آن هیچ كتابی تالیف نكرده بودم. دكتر باطنی به من گفتند تاكنون فرهنگ‌های عربی- فارسی ما ترجمه طابق‌النعل فرهنگ‌های عربی- عربی بوده‌اند، شما باید مثل فرهنگ‌های عربی- انگلیسی یا فرهنگ‌های عربی- فرانسه كار خود را دنبال كنید. از این رو ساختار فعلی را كه براساس همین فرهنگ‌ها است، به من پیشنهاد كردند. ایشان از اینكه من ترتیب الفبایی را انتخاب كرده بودم، خیلی راضی بودند. در ادامه گفتند شما تاحدود زیادی معادل‌یابی را رعایت كرده‌اید، اما باید معادل‌یابی برای شما یك اصل غیرقابل تخطی باشد. مگر در مواردی كه در زبان فارسی معادلی برای كلمه عربی نباشد. به هرحال نقش دكتر باطنی در موفقیت این فرهنگ انكارناپذیر است. جا دارد همین‌جا به روح بلند این استاد بزرگ درود بفرستم و قدردان الطاف بی‌شائبه او باشم.

‌یك فرهنگ‌نویس هرچقدر هم كه به زبان‌های مبدا و مقصد كه مسلط باشد، گنجینه واژگانی محدودی دارد. به نظرتان چند درصد از فرهنگ عربی- فارسی قیم را می‌توانستید بدون پژوهش و با اتكا به مخزون لغوی خودتان روی كاغذ آورید؟

من معنی و معادل بیش از 80 درصد مدخل‌های عربی را می‌دانستم اما حتی در خصوص همین 80 درصد باز به فرهنگ‌های عربی- عربی و حتی عربی- انگلیسی مراجعه می‌كردم و به گنجینه واژگانی خود اكتفا نمی‌كردم. به عبارت دیگر همه معانی و معادل‌ها را نه براساس دانسته‌های خود، بلكه براساس فرهنگ‌های معتبر نوشته‌ام.

‌بسیاری از فارسی‌زبانان، گویشوران عربی را یكدست می‌انگارند و نمی‌دانند كه گویش عرب‌ها در هر منطقه‌ای تفاوت‌های فراوانی با هم دارند، اگرچه زبان مشتركی كه عربی فصیح نامیده می‌شود، بند تسبیح همه این مهره‌هاست. در اوایل و میانه سده بیستم، گرایش‌هایی به تزریق واژگان لهجه‌های عامیانه عربی به زبان عربی فصیح به وجود آمد. یكی از نویسندگان شهیر مصری تعبیر «زیطه و زنبلیطه» به معنای هیاهو و سر و صدای جشن كه در كوچه‌ و بازار شهرهای مصر نزد عوام به كار می‌رود را در متنی به كار برده بود كه از نظر فصاحت قرار بوده بسیار ادبی باشد. بارها واژگانی را از زبان فیصل القاسم در شبكه الجزیره شنیده‌ام كه جز در چال‌میدان‌های حلب به كار نمی‌روند؛ حال آنكه او این واژگان را به خورد زبان عربی فصیح می‌دهد. در مجموع به این نتیجه رسیده‌ام كه عربی فصیح با تزریق همین واژگان عامیانه در نقاط مختلف جهان عرب است كه فربه و ثروتمند شده است. نخست، بفرمایید نظرتان درباره تحلیل بنده از این موضوع چیست و سپس در این باره توضیح دهید كه واژگان غیرفنی و عامیانه چقدر در فرهنگی كه تالیف كرده‌اید نقش داشته‌اند؟

خیر، اینچنین نیست. می‌دانید ما یك زبان نوشتاری داریم و یك زبان گفتاری. زبان نوشتاری همان عربی فصیح است كه در همه كشورهای عربی رعایت می‌شود و كسی در مكاتبات و در كتاب‌ها از آن عدول نمی‌كند. در كشورهای عربی، درست است كه برخی كشورها، فرهنگستان مستقل دارد، اما این فرهنگستان‌ها هركدام ساز خود را نمی‌زنند و با هم هماهنگ هستند. مثلا در همه كشورهای عربی «سیستم» را «منظومه» معنی می‌كنند. درست برعكس ما و افغانستان و تاجیكستان، كه در بسیاری لغات باهم اختلاف داریم. مثال‌هایی كه شما زدید بیشتر در زبان گفتاری است. همان نویسنده كه «زیطه و زنبلیطه» را به‌كاربرده، در رمان یا قصه است یا همان فیصل القاسم در شبكه الجزیره او هم‌زبان گفتاری است و نه زبان نوشتاری. كماینكه رمان نویسان و قصه‌نویسان ما در رمان‌های خود و در قصه‌های خود از واژه‌های گفتاری و عامیانه و حتی اصطلاحات عامیانه استفاده می‌كنند كه در فرهنگ‌ها یافت نمی‌شود و این یكی از مشكلات دانشجویان و گاهی حتی اساتید زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه‌های كشورهای دیگر است. بارها دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های مصر مثلا از من پرسیده‌اند: «شپش توی جیبش قاپ می‌زند» یعنی چه؟ می‌پرسم این را كجا دیدید؟ می‌گویند در فلان رمان از فلان نویسنده. یا قاراشمیش یعنی چه؟ یا بی‌گدار به آب زدن یعنی چه؟ یا هر را از بر تشخیص نمی‌دهد یعنی چه؟ دیگر اینكه لهجه‌های مختلف عربی در هر منطقه‌ای تفاوت فراوانی ندارند. بلكه در هر كشور با كشور دیگر تفاوت دارد، آن هم نه تفاوت فراوان. مثلا لهجه مردم لیبی برای مردم ما كاملا واضح و قابل فهم است. موضوع بعدی این است كه زبان فصیح عربی با كلمات عامیانه و محلی عربی فربه نمی‌شود. چون در خیلی از موارد واژه‌های عامیانه نمی‌توانند به زیبایی و جامعیت واژه‌های فصیح منظور و مقصود را بیان كنند؛ اما در خصوص قسمت پایانی سوال شما باید بگویم واژگان عامیانه در فرهنگ من درصد ناچیزی را تشكیل می‌دهند. چون هر كشور واژه‌های عامیانه خاص خود را دارد و نمی‌توان همه را در فرهنگ آورد. فقط كلماتی آمده‌اند كه در همه كشورهای عربی مشترك هستند.

‌یكی دیگر ازتالیفات شما «فرهنگ میانه» است. در این باره نیز توضیح بفرمایید.

فرهنگ میانه یا همان «المعجم الوسیط» در سال 1378 چاپ و منتشر شد. این كتاب حاوی لغات و واژه‌های پركاربرد و پربسامد عربی است. درحالی كه فرهنگ معاصر عربی- فارسی در 1257 صفحه است، این فرهنگ 924 صفحه است. فرهنگ مزبور نیز چهار بار تجدید چاپ شده است.

‌چند سال پیش خبر انتشار یك فرهنگ لغت دو جلدی به تالیف شما منتشر شد كه تجدید چاپ آنچه در گذشته بود، نیست. تفاوت آن با فرهنگ قبلی در چیست؟

حاوی مدخل‌ها و اصطلاحات بیشتری است. بین 7000 تا 10000 مدخل جدید است. این مدخل‌ها را من براساس «المنجد الوسیط فی اللغه العربیه المعاصره» اضافه كردم.

‌شما در سال 2020 به خاطر این فرهنگ‌ها برنده جایزه بین‌المللی شیخ حمد قطر شدید. در این مورد بیشتر توضیح بدهید.

جایزه شیخ حمد یكی از جوایز ارزنده و معروف در زمینه ترجمه است كه همه ساله برگزار می‌شود و هرسال یك زبان، زبان اصلی آن است و زبان‌های دیگر زبان‌های فرعی هستند. در سال 2020 زبان فارسی، زبان اصلی بود و چون در آن هنگام هر 8 سال نوبت به زبان فارسی می‌رسید و نظر به اهمیت آن، طبیعی است رقابت در آن خیلی فشرده است. من برای اولین‌بار در این جایزه شركت كردم و از میان صدها شركت‌كننده، الحمدلله برنده شدم.

‌تازه‌ترین اثر شما «فرهنگ دو جلدی فارسی به عربی» است كه به تازگی منتشر شده. آیا می‌توان گفت پس از تالیف سه فرهنگ عربی به فارسی، تمام مدخل‌ها را در بر داشته‌اید و فقط نیاز به معكوس كردن آن بوده؟

خیر، این‌طور نیست. تالیف فرهنگ یك كار مكانیكی نیست، فرهنگ‌نویسی پروسه‌ای پیچیده و پویا است. اگر فرهنگ‌نویس بخواهد با معكوس كردن فرهنگ عربی- فارسی، فرهنگ فارسی- عربی بنویسد، حكایت آن فرهنگ‌نویسی می‌شود كه فرهنگ عربی- فارسی را براساس فرهنگ عربی- آلمانی و عربی- انگلیسی نوشت و أسمر را سیه‌چرده معنی كرد. من فرهنگ فارسی- عربی را براساس فرهنگ‌های فارسی- فارسی نوشته‌ام. اگر شما به پیشگفتار كتاب مراجعه كنید، ملاحظه می‌كنید كه مبنای كار من برای نوشتن مدخل‌ها و حتی برای معانی آنها دو فرهنگ فارسی- فارسی از جدیدترین فرهنگ‌های فارسی- فارسی است. در تالیف این كتاب من بسیار كم به فرهنگ عربی- فارسی خود مراجعه كرده‌ام. مگر در مواردی كه می‌خواستم از معادل فارسی یا عربی اطمینان حاصل كنم.

‌با توجه به اینكه خوانندگان صفحه فرهنگی روزنامه اعتماد مایل هستند از تاثیر فرهنگ‌نویسی عربی به فارسی یا بالعكس بیشتر بدانند به عنوان واپسین پرسش این سوال را مطرح می‌كنم كه چنین آثاری چه تاثیری بر زبان و ادبیات فارسی خواهند گذاشت؟

از آنجا كه ادبیات ما در ارتباط تنگاتنگ با ادبیات عرب است و هركسی كه بخواهد به گنجینه عظیم ادبیات فارسی تسلط داشته باشد، ناگزیر از مراجعه به فرهنگ عربی- فارسی است، این فرهنگ به دلیل ساختار آن و نحوه سامان یافتن واژه‌ها دسترسی به آن برای كاربران فارسی زبان راحت‌تر است، از این رو نقش مهمی بر زبان و ادبیات فارسی می‌گذارد. همچنین وجود چنین فرهنگی زمینه ترجمه ادبیات فارسی به زبان عربی را تسهیل می‌كند.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: